مقدمه: حزب حکمتیست، سیاست ها و اقداماتش مورد سوال قرار میگیرد و تعدادی در این موارد اظهار نظر میکنند و یا انتقاداتی مطرح میکنند. تحت عنوان "از حزب حکمتیست میپرسند"، نشریه کمونیست در هر شماره یک یا چند مورد از این سوالها را انتخاب میکند و با توجه به مضمون و محتوا، آنها را با مسئولین و کادرهای حزب در تشکیلات های مختلف درمیان میگذارد و پاسخ های آنها را منتشر میکند. در این شماره یکی از این سوالها را با خالد حاج محمدی، از اعضا کمیته رهبری حزب، در میان گذاشته ایم. این سوال و جواب را میخوانید.
سوال: موضوع اتحاد احزاب و گروهها و محافل چپ ایران چندین ماه است که مورد بحث و گفتگو در میان آنها است. بحث اتحاد چپ٬
ایجاد آلترناتیوی در اوضاع متحول کنونی و ایجاد قطبی از چپ ها و اتحاد و همکاری در میان آنها٬ در این دوره شدت یافته است. اخیرا اطلاعیه ای به امضای ٢٥ حزب٬ گروه٬ نهاد و...چپ منتشر شده است. طبق این اطلاعیه روزهای ٢٢ تا ٢٤ ژوئن٬ نشستی سه روزه در آلمان در ادامه جلسات هیئت های نمایندگی آنها برگزار شده است. اطلاعیه اشاره دارد که اقدام آنها تلاشی برای شکل دادن به اتحاد و همکاری این جریانات در " فضای ملتهب سیاسی ایران و جهان برای ایجاد یک بدیل انقلابی و کارگری و سوسیالیستی " است. و میخواهند آلترناتیو سوسیالیستی را در مقابل جمهوری اسلامی درست کنند. سوال این است که نظر حزب حکمتیست در مورد این اتحادها چی است؟ شکل دادن به آلترناتیو چپ و مسئله فضای التهابی در جامعه و... از چه ناشی میشود؟ در این فضا فقط حزب حکمتیست است که روى تمايزات خود و توضيح اثباتى نظرات و اهداف و مطالباتش تاکيد ميکند. آیا حزب حکمتیست در اینگونه اتحاد و همکاریها و نزدیکی های سهیم است و از آنها حمایت میکند؟ چرا حزب حکمتیست در این تلاش شرکت نکرده است؟ و آیا شما اساسا مخالف ایجاد هرنوع اتحاد در صفوف اپوزیسیون، بخصوص چپ، هستید؟
خالد حاج محمدی:
مقدمتا، از حزب حکمتیست برای شرکت در این اتحاد به درست و بسیار واقعی ، اساسا دعوت نشده بود. این را میتوان به حساب اختلافات سیاسی نیروهای اصلی این تلاش، فاصله های سبک کاری و عمیق جنبشی، و یا هر دلیل دیگری و از جمله به اصطلاح تلاش غیرمستقیم برای اعلام "به انزوا" رانده شدن حزب ما، تعبیر کرد. بهررو دعوت شده یا نشده، پاسخ ما یکسان و طبعا متفاوت بود. و آنهم این است که ما در چنین نشست و پروسه ای نه خود را سهیم میدانیم و نه شرکت می کردیم. به چند دلیل:
یکم: ما طرفدار هرنوع دیالوگ و همکاری با اپوزیسیون در مورد رعایت موازین و چهارچوبهایی در مبارزه حزبی - سیاسی و از جمله در سیر سرنگونی جمهوری اسلامی، هستیم. در این مورد هم منشوری بنام "منشور سرنگونی جمهوری اسلامی" صادر کرده ایم. این با تشکیل جبهه و ائتلاف و اتحاد، میان نیروهایی که هر کدام برای شکل دادن به نوع متفاوتی از آینده برای ایران پس از جمهوری اسلامی مبارزه میکنند، فرق میکند. همزمان ما همیشه و با خطر حمله نظامی به ایران٬ آماده بوده و هستیم که در دفاع از مدنیت جامعه و تعهد به رعایت حقوق مردم در شرایط وقوع حمله نظامی و... پای هر تعهد نامه ای را در این رابطه امضا کنیم. تا کنون نیز در دوره های مختلف که چنین خطری وجود داشته است و از جمله در همین دوره اخیر از همه نیروهای سیاسی مسئول٬ از راست تا چپ دعوت به اعلام رسمی چنین تعهدی در قبال مردم کرده ایم و خود پیش دم شده ایم.
بقول منصور حکمت ما "نميخواهيم از وحدت طلبى خودانگيخته مردم سوء استفاده تبليغاتى کنيم. ما براى ساختن يک جمهورى سوسياليستى تلاش ميکنيم و اين کار از طريق وحدت با طرفداران بازار آزاد و آمريکا و سلطنت و اسلام پاستوريزه بدست نميايد. در نتيجه ما مردم را به اردوى سياسى خودمان دعوت ميکنيم. به اردوى کارگران، اردوى کمونيسم، اردوى آزادى کامل و همه جانبه فرد و جامعه. اين به معنى انزواطلبى سياسى و بدعنقى با ساير جنبشهاى سياسى نيست. برعکس هرقدر ما حرف مستقل خودمان را روشن تر بيان کنيم و آرمانهاى سياسى و اجتماعى خود را بدون شبهه تر تبليغ کنيم، امکان پيدا ميکنيم بدون دامن زدن به توهمات سياسى در ميان مردم، با هرکس تا هرجا همراه ميشود راه بيائيم."
دوم: ما در "امیدواری" کل اپوزیسیون بورژوائی جمهوری اسلامی در خارج و داخل کشور، از راست تا چپ آن، که تهدیدات نظامی و تحریم اقتصادی را فرجه ای برای دخالت خود میدانند و با اتکا به حمایت سیاسی، نظامی و مالی دول غربی امید به ایفای نقش دارند، شریک نیستیم. این طریق آلترناتیو سازی ها، دولت سازی ها و برگزاری کنفرانس وحدت در تبعید و ... را نه تنها در بهترین حالت عبث، بی حاصل، که برای مردم ایران و طبقه کارگر، گمراه کننده و مخرب میدانیم. روی آوری جریانات سیاسی به چنین راه حلی را نه تنها پشت کردن به منافع مردم که تا عمق استخوان فساد سیاسی میدانیم.
سوم: ماجرای آلترناتیو سازی در این چند ماهه در میان جریانات موسوم به چپ ایران٬ بیان صف بندیهایی در فضای عمومی تری در میان کل اپوزیسیون جمهوری اسلامی است. ما در یک قطب این صف بندی و اغلب جریانات اپوزیسیون، چپ و راست، در قطب دیگر آن قرار دارند. مهمترین مؤلفه های این فاصله را میتوان در٬ تفاوت نوع سرنگونی که ما میخواهیم، یعنی سرنگونی انقلابی در مقابل سرنگونی به زور تحریم و جنگ، در موضوع مخالفت سرسخت ما از روز اول با جنبش سبز، در موضع اعتراضی و رادیکال ما در باره خطر حمله به ایران و تحریم اقتصادی، و در تلاش ما برای تحزب کمونیستی طبقه کارگر، میتوان به روشنی دید. فاصله ما از این جریانات حاصل تفاوت های عمیق سیاسی، جنبشی و طبقاتی است.
تهدیدها و تقابلهای دوره اخیر غرب علیه جمهوری اسلامی و به بهانه اتمی٬ خطر حمله نظامی و افزایش دامنه تحریمهای وسیع تا قطع داروی کودکان٬ در میان هیاهوی تبلیغاتی میدیای رسمی و فاسد دول امپریالیستی٬ کل اپوزیسیون بورژوائی جمهوری اسلامی را امیدوار کرده است که به کمک غرب٬ با حمله به ایران و ادامه تحریم و فشارهای گوناگون٬ فرجه ای برای آنها باز شود. کل جریانات راست، دوره طولانی تر است که در حال "دولت سازی" و "کنفراس وحدت" و "دولت در تبعید" و... هستند. رضا پهلوی در تمام دوران سیاست خود به اندازه این دوره، از خود تحرک نشان نداده است.
جمع شدن جریانات موسوم به چپ و آلترناتیو ساختن آنها، بر خلاف ادعاهای آبکی "مخالفت" با تحریم و جنگ٬ ورژن چپ دولت در تبعید و کنفرانسهای اپوزیسیون راست است. چپ و راست هر دو با هر میزان اختلاف که مدعی آن هستند٬ به نتیجه تهدیدهای غرب علیه جمهوری اسلامی امید بسته اند٬ از آنجا نیرو میگیرند٬ به آن امیدوارند و دارند برای نتایج چنین اتفاقی کیسه میدوزند. هردو به نوع معینی از سرنگونی جمهوری اسلامی، دخیل بسته اند.
از نظر حزب حکمتیست این تلاشها در میان اعضا یک خانواده از یک جنبش، یعنی جنبش سرنگونی به نیروی ناتو و دول غربی قابل فهم است. واقعیت این است که راست و چپ غیرکارگری و غیرکمونیست ایران، علیرغم هر ادعایی که خود دارند٬ منشا امید آنها٬ منشا ادعای آنها در مورد التهاب فضای جامعه٬ امکان "انقلاب" ناتویی و سرنگونی و هرچه که میگویند٬ متکی به تهدید دول غربی علیه ایران است. مدل انقلاب اینها مدل لیبی است و حتی بدتر از لیبی مدل حمله به عراق است. با افزایش تهدیدات غرب٬ امیدواری آنها افزایش می یابد و با کاهش تهدیدات فضا و تب و تاب و امید کل این نوع اپوزیسیون، آلترناتیو سازی و اتحادها و ... همگی حاشیه ای میشود. بارومتر اعتماد و فعالیت و خوش بینی و بدبینی شان در مبارزه سیاسی، نه جنبش مردم ایران برای سرنگونی انقلابی جمهوری اسلامی، که رابطه غرب با جمهوری اسلامی، دیپلماسی فی مابین، و دخالت دول غربی است. اگر نه چه عاملی درست امروز صفی از مائویست چهار آتشه٬ چپ خط امامی طرفدار بنی صدر٬ کومه له٬ راه کارگر و دهها گروه و جمع عجیب و غریب را دور هم جمع کرده است. اعلام دفاع از سوسیالیسم و مخالفت با جنگ در این فضا و با این واقعیات عیان و روشن٬ دیگر ریاکاری بیش نیست. نه تنها این بلکه اگر زمانی انقلاب کارگری در جریان باشد و طبقه کارگر و حزب کمونیستی اش فراخوان این انقلاب را بدهد٬ بی تردید بخشی از همین نیروها علیه اش سنگر میگیرند. لذا عشق به سوسیالیسم و کارگر و دلسوزاندن آنها برای انقلاب کارگری نیست که آنها را به هم رسانده است. بلکه همگی افق و امید خود را از پروژه غرب و از امید ادامه تحریم و حمله به ایران میگیرند. اپوزیسیون ایران درست در شرایطی که تهدیدات علیه ایران افزایش یافته و دامنه تحریم کمر طبقه کارگر و مردم محروم را شکسته است٬ انقلابش گل میکند. اگر کسانی یا جریاناتی در میان این گروههای چپ حتی درک این ابتدائی ترین واقعیت را ندارند٬ یا واقعا کلاه "اتحاد چپ" کر و کورشان کرده است٬ به حال این طیف باید گریست. اما این پرتی و عدم فهم چنین جریان و گروهی با فرض اینکه وجود داشته باشند٬ زره ای در ایستادن آنها در کمپ ناتو کم نمیکند.
تا جایی که به حزب حکمتیست برمیگردد٬ ما از پایه و اساس با کل این اپوزیسیون از رضا پهلوی و احزاب بورژوائی تا حزب کمونیست ایران٬ راه کارگر و حزب رنجبران و همه جریاناتی که یادشان افتاده است که چپ هم باید کیسه ای برای چیدن میوه تحریم و جنگ بدوزند٬ مخالفیم. آلترناتیو سوسیالیستی نام گذاشتن امکان و فرجه ای که تحت تاثیر حمله به ایران یا تحریم و ادامه آن ایجاد شود٬ اگر کلاهبرداری و حقه بازی نباشد٬ نشانه سفیه بودن این چپ است.
این چه انقلاب و التهابی است که در نتیجه حمله و بمباران مردم که در آن در خوشبینانه ترین حالت، و اگر این اتفاق بیفتد٬ در اولین دقایق دهها هزار کارگر صنعتی قتل عام خواهند شد٬ به وقوع می پیوندد؟ نتیجه حمله به ایران جز سناریوی سیاه٬ جز نابودی تمدن و تحمیل استیصال و محرومیت و سیه روزی نخواهد بود. مردم مستاصل منشاء انقلاب نخواهند بود٬ در میان آنها یاس٬ ناامیدی٬ انشقاق٬ بی راه حلی و احساس ناتوانی و بی نقشی رشد میکند.
البته آقایان و خانمان محترم در رهبری این به اصطلاع چپ میدانند که در چنین شرایطی همین کارگر صنعتی را از سر فقر و گرسنگی و بی خانمانی و استیصال و برای نجات جان خود و فرزندانش٬ میشود اجیر کرد. نیروی "تحول بخش" دولتهای امپریالیستی از این راه تامین میشود. در عراق نیروی مقتدا صدر را بخشی از هم سرنوشتان ما٬ از هم طبقه ای های ما در دوره فقر و بن بست و استیصال کامل و تحمیل عقب گرد به مدنیت که غرب به ارمغان آورد٬ تامین شد. در آن دوره هم بخشی از همین نیروها در کنار میدیای غربی و علارغم اعلام ظاهری و فرمال "مخالفت" با بمباران و... ایستادند و نوید انقلاب و دمکراسی را سردادند. در چنین شرایطی ارتجاع چه امپریالیستی و چه ارتجاع محلی٬ از دسته جات مختلف کانگستری حکومت تا انواع فاشیست قومی٬ با پول مردم محروم را اجیر میکنند٬ مردم را میخرند و مسلح میکنند و به جان همدیگر می اندازند. این اتفاق در عراق افتاد و همگی دیدیم. انقلاب از خوشباوری٬ خوشبینی و امیدواری٬ از اعتماد به نفس و احساس قدرت بیرون می آید. اپوزیسیونی که از این شرایط نیرو میگیرد٬ امید پیدا میکند٬ "انقلابش" رشد میکند٬ هر نیت خوب و انسانی هم که داشته باشد٬ با هر شعار سوسیالیستی و عامه پسندی به میدان بیاید٬ عملا در کمپ ناتو و در کنار سازندگان همین سناریوها قرار خواهند گرفت.
تا جائی که به اتحاد این به اصطلاح چپ برگردد٬ کل این صف به یک جنبش تعلق دارند. این کل چپی است که بدنبال جنبش سبز براه افتاد. تقریبا تمام آنها، و از جمله حزب کمونیست کارگری که پس از به نتیجه نرسیدن وحدت و همکاری آنها با حزب کمونیست ایران از این اتحاد فاصله گرفت، همگی جناح چپ جنبش سبز را تشکیل میدهند. این جناح از جنبش سبز، در اوج امیدواری به تحرکات سبز٬ در اوج اعتراضات حول انتخابات٬ در اوج توهمات نسبتا وسیع در جامعه نسبت به جنبش سبز، به فکر ایجاد قطب چپ یا آلترناتیو چپ نیافتادند. امروز و درست زمانی که آن تحرکات ته کشیده٬ سبز و جنبش "رای من کو"٬ فرونشست و به عقب رانده شد٬ پس باید پرسید کدام فاکتور آنها را به رفتن جمهوری اسلامی امیدوار کرده است! جبهه چپ تشکیل دادن و آلترناتیو "سوسیالیستی" درست کردن در جواب به کدام نیاز است؟ کدام فاکتورها این ضرورت را به آنها نشان داده است. مردم ناراضی هستند که جواب نیست٬ مردم سی سال است ناراضی هستند و کسی هم به فکر آلترناتیو سوسیالیستی نبوده است. چه چیزی این چپ را به رفتن جمهوری اسلامی امیدوار کرده است٬ جز امکان دخالت غرب در هر شکل و امید این صف به پروژه دول امپریالیستی!
حقیقت این است که در کل این دوره دولتهای غربی تلاش کرده اند٬ به جمهوری اسلامی فشار بیاورند. از تهدید نظامی گرفته تا تحریم و تا فشار سیاسی تا پروژه آلترناتیو سازی و به اصطلاح متحد کردن کل اپوزیسیون علیه جمهوری اسلامی، همگی بخشهایی از سیاست دول غربی است . بخشی از این فشارها از طریق استفاده از اپوزیسیون جمهوری اسلامی به عنوان اهرم فشار و ابزاری در خدمت پروژه غرب است. در این راستا از مجاهدین خلق تا احزاب قومی و راست٬ از احزاب دمکرات کردستان تا انواع گروهای فاشیستی و قومی، اعلام آمادگی کرده اند. رضا پهلوی رسما و علنا درخواست کرده است که اسرائیل به اپوزیسون کمک کند تا جمهوری اسلامی کنار زده شود. در چنین فضائی است که چپ غیرکمونیست ایران٬ و جریانات فوق هم٬ پروسه اتحاد و همکاری و شکل دان به قطبی در متن و میدانی که غرب ساخته است، را دنبال میکند.
حزب حکمتیست نه به این چپ تعلق دارد، نه با آن اعضا یک جنبش، و نه هم خانواده است. ما به کرات در موارد معینی در این کمپین یا آن کمپین در کنار احزاب و جریاناتی از این چپ قرار گرفته ایم. اما هیچ زمانی با این جریانات خود را از یک خانواده و یک جنبش ندانسته ایم تا وارد چنین آلترناتیو درست کردنهایی شویم که بحثش شد و همچنانکه اشاره کردم اساسا در کمپ ناتو است.
در مورد روش برخورد سنت ما به چنین تلاشهایی توصیه میکنم که مصاحبه منصور حکمت تحت عنوان "مردم باید انتخاب کنند" که در این شماره کمونیست هم تجدید چاپ شده است، هر چند در فضا و اوضاعی کاملا متفاوت صورت گرفته است را بخوانید.