:در حاشیه پیام نوروزی خامنه ای
به مناسبت سال نو، انواع شخصیت های رنگارنگ حکومتی و دنبالچه هایشان در نهادهای "مردمی" پیامهایی خطاب به مردم صادر کردند و برای همگان آرزوی"پیروزی"، کردند. پیامهایی که با الفاظ مختلف، همگی همچون ارکستری هماهنگ، یک پیام داشت. نوروزتان پیروز! شما جان بکنید٬ تا ما چاق شویم!
خامنه ای در پیامی به مردم ایران٬ سرمایه داران و کارگران را مورد خطاب قرار داد. ولی فقیه، به مهمترین مسائل جامعه ایران پرداخت و
به عنوان نماینده و یکی از رهبران طبقه اش، سال آتی را سال "تولید ملى و حمایت از کار و سرمایه ایرانى" نام نهاد. او به اهمیت مسائل اقتصادی و نقش آن اشاره کرد. فرموند که سال ٩٠ سال "جهاد اقتصادی" بود و ضمن بر شمردن موفقیتهای سیاسی و اقتصادی و... جمهوری اسلامی، پیام خود را چنین بیان کرد:
" بنابراین همهى مسئولین کشور، همهى دستاندرکاران عرصهى اقتصادى و همهى مردم عزیزمان را دعوت میکنم به این که امسال را سال رونق تولید داخلى قرار بدهند. بنابراین شعار امسال، «تولید ملى، حمایت از کار و سرمایهى ایرانى» است. ما باید بتوانیم از کارِ کارگر ایرانى حمایت کنیم؛ از سرمایهى سرمایهدار ایرانى حمایت کنیم؛ و این فقط با تقویت تولید ملى امکانپذیر خواهد شد. سهم دولت در این کار، پشتیبانى از تولیدات داخلىِ صنعتى و کشاورزى است. سهم سرمایهداران و کارگران، تقویت چرخهى تولید و اتقان در کار تولید است. و سهم مردم - که به نظر من از همهى اینها مهمتر است - مصرف تولیدات داخلى است".
احمدی نژاد نیز به همین مناسبت و در همین راستا اشاره کرد که:
" امسال نیز همچون گذشته حمایت از تولید، صادرات ملی، سرمایه و کار ایرانی در دستور کار دولت است."
همزمان احمدی مقدم فرمانده نیروهای انتظامی جمهوری اسلامی نیز به تکرار سخنان خامنه ای و اعلام آمادگی نیروهای انتظامی جهت تحقق شعار فوق آن پرداخته است.
و در گرما گرم وعده مقامات در مورد سال جدید و رها کردن بیشتر افسار برده کشی بی محابا، آب از لب و لوچه خانه کارگریها و شورهای اسلامی، این ارگانهای ضد کارگری، براه افتاد. با شادی و سرور به استقبال پیام خامنه ای رفته و از دفاع گستاخنه و بی چون و چرای رهبرشان از سرمایه "ایرانی و ملی" و تولید داخلی در پوست نمیگنجند. علیرضا محجوب دبیر خانه کارگر خطاب به خامنه ای میگوید:
" این حمایت بی دریغ را به سرمایه و کار ایرانی که بی شک مهمترین سرمایه ملی ماست خواهیم افزود تا بتوانیم صنعت ایرانی، تولید ملی و کارگر ایرانی را بر تارک اقتصاد منطقه بنشانیم". باز در ادامه فرموده اند:" حمایت حضرتعالی از کارگران و کار آنها و سرمایه ایرانی بازیابی عزت و شرف دیرینه این کوشندگان بدون توقف این مرز و بوم است."
پیام خامنه ای٬ احمدی نژاد و دفاع فرمانده نیروهای انتظامی بسیار سرراست و روشن است. تا جائی که به سرمایه دار ایرانی برگردد، جمهوری اسلامی در جهادش برای تامین سود سرمایه و دفاع بی اما و اگر دولت ایران از آنها، اعلام اطمینان خاطر قاطع و محکمی میدهد. در پیام مربوطه، طبق معمول سیاست های همیشگی جمهوری اسلامی، شرایط اقتصادی و تحریم و فشار خارجی را چاشنی وعده افسار گسیخته تر سرمایه برای بهرکشی و استثمار کرده اند. تا به این ترتیب هر صدای اعتراضی را از پیش به عنوان خدمت به دولتهای خارجی و دشمن، سرکوب و خفه کنند. خطاب اصلی پیامهای آنها طبقه کارگر ایران است، که به "تلاش" بیشتر و جان کندن وسیع تر دعوت شده است. فرمانده ناجا و رئیس دولت و خانه کارگرشان را نیز بسیج کرده اند تا تحقق این نیاز سرمایه را به اسم "منافع مردم ایران" و وسیله تامین "نیاز کل جامعه"، به طبقه کارگر تحمیل کنند. تلاش برای حمایت از بازار داخلی، به قیمت صرف هزینه بیشتر و پرداخت پول بیشتر در مقابل کالای ارزان خارجی٬ سهمی است که از مردم ایران میخواهند که آنرا ادا کنند. مردم نیز باید باری بر دوش بگیرند! تا سرمایه دار ایرانی در این جدال با سرمایه خارجی که با "تحریم اقتصادی" میدانش را تنگ کرده است، قوی و "پیروز" بیرون بیاید. تا سرمایه "ملی" و "ایرانی"، در این میدان تحریم و کمبود و گرانی، با حمایت دولت و ولی فقیه و فرمانده نیروی انتظامی و خانه کارگری ها، چاق و چله تر شود. و بالاخره سود سرمایه داران ایرانی افزایش یابد. "طبعا" برای تامین این نیاز سرمایه، با اطلاق منافع سرمایه تحت نام نامی منافع مردم و جامعه، این طبقه کارگر است که باید جان بیشتری بکند.
اعلام موضع فوری احمدی نژاد به عنوان رئیس مملکت و احمدی مقدم به عنوان فرمانده نیروی انتظامی و علیرضا محجوب دبیر خانه کارگر٬ علاوه بر اینکه شراکت آنها در تحمیل فقر بیشتر به مردم و شرایط وخیم تر کاری به طبقه کارگر است٬ همزمان اعلام مصمم بودن دولت در تعرض به طبقه کارگر و اقشار پائین جامعه است. لذا از فردا همه ارگانهای اجرائی٬ قضائی٬ تبلیغاتی و نیروی سرکوب، در جهت تحقق شعار طبقه سرمایه دار و دولتشان، دست به کار خواهند شد. و البته نیروهای انتظامی هم بیکار نخواهند ماند و به میدان آورده خواهند شد. خانه کارگر و بقیه پادوهای سرمایه در نهادهای "مردمی" و "کارگری" به میدان آمده اند تا این هدیه نوروزی را که چیزی جز استثمار بیشتر و به حراج گذاشتن بیشتر بهای نیروی کارطبقه کارگر، به منظور فراهم کردن امکان تولید ارزان برای سرمایه داخلی نیست، به اسم منفعت عمومی جامعه و طبقه کارگر به خورد این طبقه بدهند.
همگی قول داده اند که اگر سرمایه ایرانی رشد کند٬ اگر بازار داخلی در دست سرمایه دار ایرانی باقی بماند و تولیدات داخلی به فروش برسد٬ اگر قدرت رقابتی سرمایه ایرانی افزایش بیابد و تولید ارزان تمام شود٬ برای طبقه کارگر اشتغال ایجاد میشود. منافع طبقه کارگر ایران با این حساب در گرو "افزایش ثروت سرمایه دار ایرانی" است. و طبقه کارگر در این "جهاد اقتصادی" باید با تمام توان شرکت کند٬ جان بکند تا اهداف آنها برآورد شود. این شارلاتانیسم تنها مختص به سرمایه دار ایرانی نیست. صاحبان کالای خارجی نیز با همین ابزار بخشی دیگر از همسرنوشتان ما در چین٬ تایلند٬ آمریکای لاتین و... را بسیج میکنند تا با سرمایه ایرانی و... توان مقابله پیدا کنند. در این میان و در دوسوی این ماجرا کلاه بزرگ بردگی بر سر کل طبقه کارگر میرود. و همزمان بخشهای مختلف این طبقه را چه در ابعاد جهانی و چه به صورت محلی و در میان سرمایه های ایرانی در مقابل هم قرار میدهند.
قابل توجه این است که بخش اعظم اپوزیسیون جمهوری اسلامی، از راست افراطی تا جریانات چپی که مدال کارگر دوستی بر سینه زده اند، با علیرضا محجوب، هم تصویرند. امروز نه تنها خامنه ای و احمدی نژاد بلکه طیفی از چیهای وطنی، متفقا پرچم تکفیر کالای خارجی٬ و نفرین کالای "بنجل" چینی که بازار داخلی را به انحصار خود درآورده است در دست دارند. اهمیت مبارزه با این شیاطین و دفاع از سرمایه "ملی"، از روز اول تولد سرمایه داری ایران، همواره بخشی از هویت چپ ایران را تشکیل داده است.
سال گذشته اگر طبق ادعای خامنه ای و احمدی نژاد و همه سران و رهبران سرمایه ایرانی٬ سال رشد اقتصادی و افزایش ثروت ایران بوده است. این سال طبقه کارگر برای تامین حداقلی از زندگی روزانه، لحظه به لحظه در مقابل همین سرمایه داران محترم "وطنی و ملی و ایرانی"، در جدال دائم بوده است. سال گذشته برای کارگر ایرانی در پرسود ترین مراکز تولیدی٬ مثل پتروشیمی٬ ایران خودرو٬ فولاد و... سال محرومیت بیشتر و دوندگی بیشتر بود. سالی که یکی از مشغله های اصلی بخش شاغل این طبقه، حفظ شغل و رهائی از قرارداد سفید امضا بود. سالی که ترس از بیکاری، هر قرارداد برده ورا و شرایط وحشیانه ای٬ از جمله پذیرش مصوبه فوق ارتجاعی شورای عالی کار و تعیین ٣٨٩ هزار تومان به عنوان دستمز به طبقه کارگر، را به این طبقه تحمیل کرد.
معلوم نیست در این همه دستاوردی که سرمایه ایرانی، بقول خامنه ای و احمدی نژاد و همه سران ریز و درشت سرمایه، کسب کرده است، چرا سهم کارگر ایرانی چند برابر پایین تر از خط فقر اعلام شده خود آنها تعیین شده است؟ معلوم نیست چرا وقتی پای تقسیم سود و ثروت سرمایه است، کارگر "ایرانی عزیز"٬ صاحب خانه و صاحب سهم نیست؟ اما هنگام تقسیم مشقات و تلاش و کار بیشتر٬ از همه "ایرانی" تر است.
این آقایان از همه بهتر وضع زندگی طبقه کارگر و میزان بالای استثمار این طبقه و همزمان میزان ثروت عظیمی که توسط این طبقه تولید میشود را میدانند. کافی است به گزارشات خود خانه کارگریها از موقعیتی که به این طبقه تحمیل کرده اند نگاه کنید، و برخی درد دلهای کارگران را بخوانید :
"هشت سال سابقه کار دارم، مدرک تحصیلی دیپلم علوم انسانی دارم، دارای زن و یک فرزند نیز هستم. خانه ای ٣٠ متری در جنوب شهر که ارثیه پدری همسرم است دارم با دریافت پایه حقوق مصوب اداره کار و با ٥٠ ساعت اضافه کاری در مجموع حدود ٥٠٠ هزار تومان دریافتی ماهانه من است. مهمترین دغدغه من این است که امنیت شغلی ندارم و این قضیه باعث شده روح و روان من همیشه آسیب ببیند و همیشه این اظطراب در وجود من لانه کرده است. "
کارگر یک شرکت حمل و نقل. ٤٠ ساله میگوید:
"قرار داد من هر ٣ ماه یک بار تمدید می شود و ماهیانه ٤٥٠ هزار تومان حقوق میگیرم...من ٦ سال سابقه کار دارم و بعد از مسکن مهمترین دغدغه من امنیت شغلی من است که تا به امروز اضطراب و نگرانی تمدید قرارداد من و اینکه شرمنده زن و یک فرزند خود نباشم من را از پا در آورده است. در حال حاضر در شهرک ولی عصرمستاجر بوده و ماهیانه ٤٥٠ هزار تومان کرایه مسکن به احتساب پیش پرداخت به صاحب خانه پرداخت می کنم. یارانه های واریزی دولت هم صرف هزینه های آب و برق هم نمی شود تا چه برسد که بخواهد کمک خرجی ما بشود."
این هم بیان گوشه کوچکی از معضلات ٨٠ درصد نیروی کار شاغل است که به شکل قراردادی کار میکند. معلوم نیست با این همه ثروت و پیشرویهای سرمایه و دستاوردهائی که آقای خامنه ای و روئسای دولت به آن "مفتخرند" و همگی بر دوش طبقه کارگر تامین شده است٬ چرا کارگر "ایرانی"٬ کارگر "داخلی٬ خودی و ملی"٬ این همه سرمایه انسانی با این درجه بالای استثمار و بردگی زنجیر شده اند؟ و کسی هم از جمله آقایان و خانمان محترم خانه کارگر٬ نظر لطفی به وضع ناهنجار زندگی آنها ندارند؟ چرا کسی از چنین مشقات و دغدغه های حدود ١٥ میلیون کارگر و خانواده هایشان که جمعا بالای ٥٠ میلیون انسان را شامل میشود٬ وجدانش به درد نمی آید؟ این درجه از بیرحمی تنها از طبقه ای بر می آید که زندگی و هستی و سودش، در گرو تحمیل بردگی به کارگر است. و جنابان خامنه ای و محجوب و احمدی نژاد و بقیه مامورین و نمایندگان سرمایه در ایران، برای تامین بردگی طبقه کارگر، همگی به خدمت گرفته شده اند.
قابل توجه است که خبرنگاران سایت ایلنا به مناسبت سال نو، بقول خودشان تلاش کرده ان٬ اخباری دلخوش کننده برای کارگران سرهم بندی کنند. در این زمینه یکی از نمایندگان کارفرمایان چنین میگوید:
"محمد عطاردیان در پاسخ به درخواست خبرنگار ایلنا در خصوص ارائه اخبار امیداور کننده به جامعه کارگری اظهار داشت: تمایل داشتم به عنوان یک فعال کارفرمایی اعلام کنم سال ۹۲ کارگران براساس نرخ خط فقر واقعی دستمزد دریافت میکنند. "
و این گستاخی و دهن کجی به نام مژده به طبقه کارگر ایران، از زبان محمد عطا ردیان توسط ایلنا اعلام میشود. آقای محترم در دو سال گذشته بر این پای فشردند که افزایش دستمزد در توان کارفرمایان نیست. و اخیرا هم که دستمزد سال ٩١ را ٣٨٩ هزار تومان کذائی، ابلاغ فرموده اند. محمد عطا ردیان در کنار بقیه دشمنان قسم خورده طبقه کارگر، از خامنه ای تا احمدی نژاد و وزیر کار و علیرضا محجوب و... ، کارگر را به وعده سرخرمن تا سال آینده منتظر نگاه میدارند. و در این فاصله چه مشقاتی در انتظار خانواده کارگری است، طبعا به آنها مربوط نیست! چرا که امسال سال کوشش برای رشد سرمایه "ملی" است.
پیام خامنه ای و بقیه روئسای جمهوری اسلامی را باید جدی گرفت. این پیامها اعلام جنگی عریان علیه طبقه کارگر است. اعلام تصمیم سرراست و بی پرده سرمایه جهت تحمیل بردگی بیشتر٬ و همزمان تحمیل سکوت و استیصال به ما است. تلاشی برای به سکوت کشاندن و رضایت دادن به سرنوشتی است که مشتی مفت خود، انگل، استثمار گر و دولت جنایتکارشان، برای ما تعین کرده اند.
این سرنوشت محتوم ما نیست. طبقه کارگر ایران میتواند٬ به این سناریوی سیاه پایان دهد! میتواند همه این دشمنان قسم خورده خود را با همه نیرو و امکاناتی که دارند، به زانو درآورد. طبقه کارگر، بلقوه این قدرت که سرنوشت خود را بدست بگیرد دارد و میتواند به جهنمی که به این طبقه تحمیل کرده اند، پایان دهد.
کلید این مسئله، اتحاد کارگران کمونیست٬ رهبران و نمایندگان دلسوز و آگاه طبقه کارگر، به عنوان متور محرکه این نیروی عظیم، است. این غول خوابیده تنها با دخالت و به میدان آمدن این طیف٬ تنها با اتکا به روشنبینی و پرچم روشن سیاسی، و اتحاد طبقه کارگر حول مهمترین مطالبات خود، میتواند بیدار شود. حلقه اصلی، اتحاد کارگران کمونیستی است که کل افق و کل منفعت حال و آینده طبقه کارگر را نمایندگی میکنند. اتحاد کسانی که افق سوسیالیستی را در مقابل طبقه کارگر میگذارند، و برای رهائی قطعی در هر قدم به قدم برای اتحاد و مبارزه طبقه کارگر فعالیت میکنند و خشت روی خشت میگذارند. باید نیروی خود را برای جنگی واقعی٬ برای جنگ طبقاتی ما علیه سرمایه، علیه بورژوازی با سیاست و فرهنگ و سنت آن، هدایت کرد. در این راستا افشا سیاست مشترک تمام سخنگویان بورژوازی در دولت و ولایت و خانه کارگر و اپوزیسیون راست و چپ بورژوایی، یکی از ارکان اتحاد آگاهانه طبقه کارگر است.