شنبه ٢٩ اکتبر٬ ٢٩ کارگر در اعماق معدن زغال "هنگیان" در جنوب چین جان باختند و ٦ نفر دیگر به بیمارستان انتقال یافتند. مرگ آنان به عنوان اتفاقی عادی که در دنیای امروز به نام "سوانح کار" معرفی میشود٬ با بی تفاوتی دنیای "متمدن" و میدیای "بی طرف" روبرو شد. این جنایت نه سر تیتر روزنامه ای شد و نه خبر داغ خبرگزاریی و نه مورد بحث مجلس و دولتی قرار گرفت. مرگ این کارگران به عنوان بخشی عادی از هزینه ای که برای کار معادن باید پرداخت کرد٬ نگاه شد و از آن گذشتند. تا کنون حتی خبری از اعتراض و اعتصابی به این جنایت در خود چین و در میان طبقه ای که هر روز شاهد قربانیان بیشمار صفوف خود است نشدیم. این تاسف بار است اما گویای توازن

قوائی است که در سرزمین سودهای افسانه ای به طبقه ما تحمیل شده است٬ شرایطی که کار ارزان را در سایه به سکوت کشاندن صاحبان آن تامین کرده است و همین چین را به بهشت سرمایه داران دنیا تبدیل کرده است.

میگویند چین به زودی اولین قدرت اقتصادی جهان تبدیل میشود. بحث از سودهای باد آورده و افسانه ای در این مملکت است. چین امروز مهمترین تولید کننده بخش بسیار بزرگی از تولیدات صنعتی و غیر صنعتی دنیا است. هر سال شاهد کوچ سرمایه های وسیع از سراسر جهان به آنجا هستیم. صاحبان سرمایه چین را به مرکز تولیدات خود تبدیل کرده اند و دنیا با حرص و ولع به این مملکت که امروز همه ثروتمندان دنیا به آن روی آورده اند نگاه میکند.

اما این بهشت صاحبان سرمایه٬ بر روی شانه های جهنمی که بورژوازی برای طبقه کارگر چین درست کرده است بنا شده. منبع سودهای کلا و افسانه ای بورژوازی در چین کار ارزان بزرگترین بخش طبقه کارگر جهان٬ کار ارزان طبقه کارگری است که تا امروز خاموش بدنبال تامین زندگی خود، برای چند قازی راهی مراکز کار بردگی میشود. همراه سودهای باد آورده صدها میلیون کارگر چینی توسط دنیای سرمایه با شدت باور نکردنی در اوج بیحقوقی به بردگی کشیده میشوند. مرگ ٢٩ کارگر معدن "هنگیان" نمونه ای از صدها و هزاران مرگ در میان این بردگان مدرن است.

بحث از تولید یک میلیارد تن ذغال در معادن چین است. ثروتی که حرص و ولع سرمایه داری چین را بیش و بیش کرده است. بحث سرمایه ها و سودهای کلا معادن چین٬ زبانزد سرمایه داران در دنیا است. اما در هیچ جای دنیا٬ در میان صاحبان سرمایه٬ هزینه ای که طبقه کارگر چین بابت این سود و تولید یک میلیار تن ذغال تقبل میکند مورد بحث نیست. بحث از مرگ ٢٥٠٠ تا ٥٠٠٠ کارگر در سال٬ فقط در معادن ذغال است. این جنایات به نام سوانح کار ثبت خواهند شد٬ در شرایطی که صاحبان صنایع و کارگران معادن هر دو به هزینه سنگینی که طبقه کارگر چین باید برای تولید ذغال بپردازد آگاهند. یکی سود خود را حساب میکند و جان کارگر برایش ارزشی ندارد و دیگری جبر و نیاز تامین نان شب مجبورش میکند در قتلگاه صاحبان سرمایه نیروی کارش را بفروشد و خطر مرگ هر ساعته را برای تامین زندگی تقبل کند. کار ارزان کارگر چینی باعث شده است که امروز بخش زیادی از سرمایه داران سرمایه های خود را به این کشور سرازیر کنند٬ تا از قبل کار کارگر چینی سرمایه و سود افسانه ای را جمع کنند.

معادن امروز در میان طبقه کارگر در سراسر جهان به عنوان قتلگاه این طبقه مشهور است. مرگ و ماندن در اعماق زمین٬ گورهای دسته جمعی کارگران زیر زمین تنها گوشه کوچکی از جنایاتی است که علیه این طبقه صورت میگیرد. کار سخت و سنگین٬ اثرات نامطلوب وجود انواع گازهای سمی٬ حمل دستی بارهای سنگین انواع اثرات مخرب را برای کارگران معدن دارد که سرطان ریه٬ مثانه و خون تنها بخشی از آن است. تاثیرات این وضع بر عمر کوتاه کارگران معدن و انواع مریضیها و دردهای مختلف امری عیان است. بخش زیادی از کارگران در اثر این مشکلات خواهند مرد و جائی هم حتی به عنوان سوانح کار هم از آن اسم نمی برند.

اگر دنیای سرمایه و دنیای "متمدن"٬ اگر همه دولتها و سازمانها و میدیای نوکر و خود فروخته بورژوازی٬ در مقابل مرگ کارگران معدن "هنگیان" با بی تفاوتی و به عنوان اتفاقی عادی نگاه میکنند٬ میلیونها کارگر معدن و خانواده هایشان در سراسر جهان از معادن چین تا ویرجینیای آمریکا٬ از معادن طلای نیوزیلند تا معادن افریقای جنوبی و تا معادن کرمان و...٬ با این اتفاق به سوگ فرو رفتند و با مرگ همسرنوشتان خود در چین هزاران خاطره تلخ مرگ رفقای خود را یکبار دیگر به چشم دیدند. یکبار دیگر ترس و واهمه وحشت از قتلگاههای خود که معدن و محل کار نام دارد٬ در وجودشان زنده شد و یکبار دیگر دنیای نابرابر و پر از جنایت را نفرین کردند.

اما این سرنوشت محتوم ما نیست. بردگی در معادن و مرگ و معلول شدن و با زهم صف کشیدن برای رفتن به قتلگاه شایسته هیچ انسانی نیست. این "زندگی" ساخته نظامی است که از گرده طبقه کارگر و با گرو گرفتن نان شب این طبقه ثروت های افسانه ای بدست می آورد. روزی که بردگان به عمق این حقایق پی ببرند٬ روزی که طبقه کارگر به نقش و جایگاه خود٬ عمیقا آگاه شود٬ روزی که این طبقه به اهمیت همبستگی و اتحاد طبقاتی خود آگاه شود و روزی که صف متحد و آگاه این طبقه به بردگی مزدی نه بگوید٬ آنروز دیوار بلند زندان بردگی و حقارت انسان فرو میریزید. مهم این است که طبقه ما آگاه شود که کلید دنیائی برابر و انسانی در دستان متحد او است.
خالد حاج محمدی
٣ نوامبر ٢٠١١