"شورای هماهنگی راه سبز امید" با انتشار بیانیه ای به مناسبت ٢٢ خرداد ٨٨ مردم را فراخونده است که در تهران با لبان بسته در پیاده روها به تظاهرات آرام و مسالمت آمیز دست بزنند و همزمان شب با شعار الله اکبر بر بامه خانه های خود ظاهر شوند. این تظاهرات به یاد سالروز ٢٢ خرداد و به قول راه سبز روز "حماسی" و "به یاد ماندنی"٬ روز تلاش برای کسب پست ریاست جمهوری از جانب این جناح٬ و روز تلاش برای اصلاح جمهوری اسلامی و به قول راه سبز "جایگزینی حکومت قانون به جای حکومت قانون گریز"٬ خواهد بود. راه سبز مطالبات این حرکت را آزادی رهبران جنبش سبز

و زندانیان سیاسی٬ انتخابات آزاد و اقدام "موثر" برای مشکل گرانی و بیکاری اعلام کرده است.
سران سبز حق دارند عروج جنبش خود را "روزهای حماسی و به یاد ماندی" تاریخ جنبش خود اعلام کنند. عروج جنبش سبز در ٢٢ خرداد و اعتراضات به نتیجه انتخابات و به قول راه سبز امید٬ اعتراض به "رای گم گشته" از زبان جناحهای مختلف این جنبش روز "حماسی" تاریخ ایران٬ روز پیش آمدن جنبش "دمکراسی خواهی"٬ روز تلاش برای "اصلاحات"٬ روز "جنبش جاری"٬ روز "انقلاب" و.. نام گذاری شد. همگی در تقدیس این تاریخ نوشته و میگویند٬ با حرص و ولع در مدح مقاطع مختلف این تاریخ از روزهای عاشورا تا نماز جمعه رفسنجانی و روز قدس و .. قلمفرسائی میکنند. همه احزاب و جریانات چپ و راست شرکت کننده در جنبش سبز، از خیل "دگراندیش" گرفته تا ناسیونالیستها٬ اصلاح طلبان و طرفداران قانون اساسی٬ تا خیل "انقلابیون چپ" سبز٬ در ارج گذاری از این "تاریخ حماسی" و آرمانهای مشترک جنبش سبز هم جهت و هم صدا هستند .

اما برای طبقه کارگر و کمونیست جامعه ایران٬ آن روزها یادآور دوره تلخ یک تحمیق عمومی٬ راه افتادن موجی از فریب و ریا٬ فضائی مملو از تملق و دروغ٬ که روزانه توسط مدیای نوکر و ضد کارگر٬ ضد حق زن و ضد آزادیخواهی انسان٬ به خورد جامعه داده شد٬ است. دوران سیاهی که یکی از جناحهای بورژوازی ایران٬ به نام مردم٬ به نام گشایش سیاسی و فرهنگی٬ بر دوش صفی از احزاب و جریانات بورژوائی با سرمایه گذاری بر نفرت عمومی مردم از جمهوری اسلامی بخشی از مردم انقلابی را فریب دادند و علیه منافع و اهداف و امیالشان به خیابان آوردند.

جنبش سبز و همه نیروهای در بر گیرنده آن٬ مثل هر جنبش بورژوائی دیگری تلاش کرد٬ به عنوان "حامی جامعه" و "منافع عموم مردم"٬ اهداف و منافع بخشی از بورژوازی ایران را به نیروی مردم به ثمر برساند و موقعیت بهتری برای خود در حاکمیت بدست آورد. اما امروز و بعد از گذشت دو سال از آن تاریخ٬ میتوان تاثیرات مخرب این جنبش و میراث ارتجاعی و فضای مسموم آن را در ضدیت با آزادیخواهی کارگری٬ در ضدیت با ابتدائی ترین مطالبات و حقوق انسان در آن جامعه و در ضدیت با حق زن دید. امروز درست در شرایطی که جنبش سبز از تکاپو افتاده است٬ فضای انقلابی در منطقه و امیدواری که در مردم ایران تحت تاثیر آن ایجاد شده است٬ جنبش سبز را به امید تحمیق دوباره و فریب مردم ایران به جنب و جوش انداخته است. همزمان با این٬ اوج گیری جدال در میان اصولگرایان و اختلافات احمدی نژاد و خامنه ای٬ طمع بخشی از سبز را به بازسازی خود، به امید استفاده از این وضعیت زنده کرده است. تلاش میکنند بحرانی که سبزبا آن روبرو است را حاشیه ای کنند، تلاش میکنند اینکه با بدست گرفتن پرچم سبز اصلاح رژیم و قانونیت نظام از جانب احمدی نژاد جنبش سبز خواسته و ناخواسته با مشکلات عدیده ای طرف شده است را حاشیه ای کنند.

اما خارج از تلاش امروز سران سبز و آینده این جنبش٬ گذشت دو سال از هیا وهوی سبز٬ همه آن تبلیغاتی که در فضای سیاسی ایران پخش کردند٬ امروز بر کسی پوشیده نیست که این جنبش چیزی جز تبدیل طبقه کارگر و توده های ستمدیده آن جامعه به سیاهی لشگر جنبشی ارتجاعی نبود. امروز و با گذشت دو سال٬ عقبگردی که جنبش سبز به جنبش آزادیخواهی در آن جامعه تحمیل کرد را بخوبی میتوان دید. جنبش سبز در کل آن دوران نتوانست طبقه کارگر و فعالین و رهبران این طبقه را فریب دهد٬ به همین دلیل در بازبینیهای خود٬ به این مشکل جنبش سبز پرداختند و از آن زمان اسم کارگر و منفعت کارگر نیز به عنوان ابزاری برای تبدیل طبقه کارگر به تنفگنچی بورژوازی لیبرال ایران بدست گرفته شد. تلاش کل چپ بورژوائی و طیف روشنفکران نان به نرخ روز خور این طبقه برای آراستن پروژه ارتجاعی سبز جهت فریب و جلب طبقه کارگر٬ در بسته بندیهای قابل عرضه و معقول نیز٬ در میان طبقه کارگر خریداری نیافت. اکنون نیز اشاره به معضل بیکاری و گرانی و "راه حل" پیدا کردن برای آن از جانب این جنبش٬ از همان قبیل ادعاهای کارگر پناهی جناح حاکم در رفع مشکلات فوق و وعده های هر روزه برای تحمیق طبقه کارگر است. اگر در دل هیاهوی دوره گذشته کل جنبش سبز نتوانست توجه طبقه کارگر ایران را بخود جلب کند٬ بی شک امروز و بعد از کنار رفتن پرده ابهام آن دوره تلاشهای فوق و آرزوی جلب طبقه کارگر به زیر بیرق سبز جز سرابی نخواهد بود.

فراخوان سبز و دعوت به اعتراض خاموش و غیر خاموش آنها را باید در کنار فراخونهای جناحهای مختلف بورژوازی ایران و از جمله جناح خامنه ای- احمدی نژاد برای فریب طبقه کارگر ایران قرار داد. اعلام دفاع از کارگران در این دوره که امروز زبانزد هر ضد کارگر و مرتجع و بورژوائی شده است٬ بیش از هر چیز ابزار فریب طبقه ای است٬ طبقه ای که نمیتوان آن را حذف کرد و نمیتوان در معادلات سیاسی به عنوان نیروئی که میتواند کل بورژوازی ایران را ساقط کند٬ با سکوت از کنارش گذشت.

اگر تجربه این دوره رهبران مرتجع بورژوازی لیبرال را به فکر این انداخته است٬ تا ابزار تحمیق این طبقه را مهیا کنند٬ اگر کل بورژوازی ایران از اپوزیسیون تا پوزیسیون به فکر راه حلی است تا خطر حضور این طبقه را در سیاست ایران خنثی کند٬ طبقه کارگر و نسل جوان و زن آزادیخواه نیز از این دوران آموخته است. این صف نیز دوستان دروغین خود را شناخته است٬ و محال است بار دیگر فریب جنبش سبز یا سیاه جمهوری اسلامی را بخورد.

دوره گذشته اگر برای طبقه کارگر آموزه ای داشته است٬ این است که در جامعه ایران بورژوای آزادیخواه و دمکرات نداریم٬ بورژوای "کارگر دوست"٬ فریب و حقه ای بیش نیست. طبقه کارگر نیز آموخته است که باید بر پای خود٬ در صف مستقل خود و برای مطالبات مستقل خود به عنوان یک طبقه٬ در مقابل بورژوازی و همه جناح و بخشهایش صف آرائی کند. اگر امروز در بطن تحولات بزرگ و انقلابی خاورمیانه و دنیای عرب٬ هسته اصلی ارتجاع حاکم در ایران خود دچار انشقاق و اختلاف شده است٬ برای طبقه کارگر نیز فرجه ای ایجاد شده است٬ تا بر کاستیهای خود فائق آید٬ تا خودآگای صف خود را افزایش دهد و به عنوان یک طبقه با پرچم خود در جدالهای سیاسی آتی جامعه نقش ایفا کند.
خالد حاج محمدی
٢ ژوئن ٢٠١١