اخیرا پژاك (شعبه ایرانی پ ك ك) یك سری از بحثهای "آموزشی" درونی خود را با عنوان "پرورش، تاریخ كردستان و ایران" منتشر كرده است. هدف این "برنامه آموزشی" بنا به گفته مروج پژاك *، شناخت هویت خود یعنی هویت "كورد" و اینكه "ما كی هستیم" است. مروج پژاك در چند برنامه آموزشی تلاش میكند، "هویت" متفاوت و مستقل "كردها"، تاریخ و فرهنگ متفاوت آنها، اخلاق و سنتهای متفاوت آنها از دیگران را بیان و ثابت كند که "كردها از همه زوایای نژادی، تاریخی، اجتماعی، فرهنگی و... یك "ملت" ویژه و متفاوت اند"!. مروج پژاك تلاش میكند شاگردان خود را متقاعد كند كه دلایل بن بستهای واقعی ناسیونالیسم کرد و بطور ویژه پژاك، رویگردانی مردم در كردستان ایران از این جریان و قبول نکردن پژاك، را باید در عدم شناخت این مردم از "هویت و اصل و نسب خود"، جستجو کرد. پژاك قرار است از كانال این برنامه ها پیوستگان به صفوف خود را با نژاد متفاوت "كرد" كه طی قرنها توسط "دشمنان كرد" انكار شده است و با "تاریخ واقعی" این نژاد "برتر" آشنا كند. روح برنامه پژاك چیزی جز ترویج نژاد پرستی، برتریت "قومی" و تحریكات عقب مانده راسیستی علیه مردم غیر كرد زبان و بعلاوه تحقیر و بی حرمتی به مردم كرد زبان در ایران به جرم تحمل نكردن نژاد پرستی این جریان و فرهنگ مدرن، متمدن مردم کردستان نیست.

جواب به داستانسرایی ها، فلسفه و افسانه بافی های سطحی و خود ساخته و تاریخ نگاری جعلی، غیر علمی، بشدت عامیانه پژاك نه در حوصله این نوشته است و نه ارزش جواب دادن دارد. هدف این نوشته دفاع از مردم كردستان، فرهنگ متمدن و آزادیخواهی آنها در مقابل پ ك ك و شعبه ایرانی آن و تبلیغات راسیستی و نژاد پرستانه پژاك، بعنوان وصله نچسب به مردم كردستان و جریانی بی ربط به زندگی اجتماعی انسان متمدن قرن بیست و یکی است. هدف نشان دادن ماهیت واقعی شعبه ایرانی پ ك ك به عنوان یك فرقه متعصب قومی، ضد تمدن و نژاد پرست است كه در فرهنگ و تمدن شهری در كردستان جایی ندارد، جریانی كه میكوشد حواریون خود را با شعبده بازی و اتكا به تعصب و جاهلیت حول باورهای پ ك ك و رهبر آن نگهدارد.


ضدیت تحجر با تمدن

مروج پژاك مدعی است كه "قرن بیستم بزرگترین ضربه را به كرد زده كرد" و در ادامه در بیان بخشی از این ضربه مدعی است كه "كرد"، "پرورش یافته سیستم شده است". از مردم كرد زبان در كردستان ایران عصابی است. چند نقل قول کوتاه وی را مروری کنیم:

"كردهای روژهه لات (منظور كردستان ایران است) از "كورد"های بخشهای دیگر بیشتر ذوب شده اند،... آنها خود را ایرانی میدانند و "احزاب كردی" بیشتر از دولت ایران روی ایرانی بودن خود اصرار میكنند".
"آنها میگویند كرد ایران، كرد ایران و میگویند كرد ایران با فرهنگ است"!
"گفتن اینكه كرد ایران با فرهنگ است چیزی نیست جز اینكه اینها خود را نوكر فارس میدانند ".
"... فرهنگ ما را از ما گرفته اند، فرهنگ اشغالگران را به ما تحمیل كرده اند و ما باید به آن افتخار كنیم".( اصل برنامه های آموزشی به زبان كردی است و مسئولیت ترجمه آنها در همه نقل قولهای این نوشته به عهده من است)

مروج پژاك از "كرد" ایران عصبانی و متنفر است و میگوید با "فارسها" روابط نزدیك دارند اما با كردهای كردستان تركیه و عراق قاطی نمیشوند. میگوید كردهای كردستان ایران "همه باسواد اند و همه مدرك دارند اما آنهایی كه باسواد اند بیشتر در "فرهنگ دشمنان" حل شده اند و فرهنگ دیگران را گرفته اند".
من از فرهنگ نازل جریان پژاك و مروج او میگذرم، چرا که از این جریان بیش از این نباید توقع داشت. اما در لابلای جملات برنامه آموزشی این جریان، نفرت از غیر كرد زبانان و نفرت از فرهنگ متمدن و شهری قرن بیست موج میزند. در لابلای این جملات بوی تعفن نفرت از "غیر کورد" و بخصوص فارس زبانان، تقدس عقب ماندگی و فرهنگ دوران ارباب رعیتی، عشیره ای و حتی ماقبل آن به عنوان فرهنگ اصیل "كرد"، خفه کننده است، "کردایه تی" كه پژاك تلاش میكند آنرا حفظ و تقدیس كنند. آنچه پژاك به عنوان "فرهنگ بیگانه" نام میبرد و به آن حمله میکند و مردم كردستان ایران را به جرم چنین فرهنگی در اوج بیشرمی و بی نزاكتی مورد تازیانه قرار میدهد، چیزی جز فرهنگ متمدن و شهری قرن بیستمی نیست. فرهنگی كه متناسب با رشد سرمایه داری و گسترش شهرنشینی، به فرهنگ دوران ملك الطوایفی، خانخانی و فئودالیسم و دوره عشایر پایان داد. مروج پژاک از زندگی شهری و گسترش ارتباطات، صنایع، تكنیك و بالا رفتن سطح دانش، تمدن و علم در همه زمینه ها، که سیمای جوامع بشری و از جمله فرهنگ را دستخوش تغییرات جدی كرده است عصبانی است، آنرا در ضدیت با "هویت کورد" میداند در حسرت دوره ارباب رعیتی و ماقبل سرمایه داری با تمام فرهنگ عقب مانده و ارتجاعی آن مدام کفچرانی میکند. پ ك ك و هوادارانش در ایران ظاهرا از موجوداتی هستند كه از تحولات بورژوایی جهان تاثیر نگرفته و در جهان بدوی مقابل سرمایه داری خود مانده اند و دیگران را به جرم تمدن و به حاشیه راندن تحجر مورد نفرت قرار میدهند. بی دلیل نیست مروج پژاک، نقطه آغاز حمله و توطئه علیه هویت "کورد" را قرن بیستم یعنی گسترش سرمایه داری در کردستان، عقب رانده شدن مناسبات و فرهنگ و ارزشهای عقب مانده فئودالی، شکلگیری طبقه کارگر و .... میداند.
تاریخ بشر بر خلاف داستان سرایی های غیر واقعی، عامیانه، غیر علمی و راسیستی جریان پژاك، تاریخ پیشروی جوامع بشری، تاریخ جدالهای اصلی طبقاتی است.
رشد سرمایه داری و گسترش مناسبات بورژوایی در مقابل مناسبات فئوادلی، همراه خود حقوق فردی، اجتماعی و سیاسی شهروندان را رشد داده است. روابط فئودالی، تقسیمات قومی، طایفه ای، مذهبی و دشمنی ها و جنگهای قبایل و طوایف، جنگهای صلیبی، جای خود را به روابط بورژوایی، شهری و تقابلهای اجتماعی متفاوتی، جدال کارگر و بورژوازی، داد. مردم کردستان در اینكه دو قرن پس از مرگ فئودالیسم فرقه های متعصب چه مذهبی و چه قومی در حسرت تقسیمات قومی و طایفه ای به سر میبرند و از عدم دشمنی میان مردم در ایران نگرانند، بیگناه اند.
علاوه بر این انقلابهای مختلف در ایران و از جمله انقلاب ۵۷، شکلگیری و عروج كارگر صنعتی، پدیده های دیگری را همراه خود آورد. جامعه ایران دو بار انقلاب را دیده است و همه ارزشها، مناسبات، حقوق فردی و اجتماعی، رابطه دولت و شهروندان تحت تاثیر این انقلابات تغییر کرده اند. رابطه شهروندان در ایران بدلیل این انقلابات با حكومت با بسیاری از كشورهای منطقه فرق دارد، همچنانكه رابطه مردم عموما و طبقه كارگر فرانسه خصوصا با دولت فرانسه مانند آلمان، انگلستان و... نیست. حقوق شهروندی، حقوق فردی و احترام به آن از دستاوردهای بشریت در این جامعه از جمله تحت تاثیر این انقلابات است. رشد صنعت و تكنیك از طرفی و دو انقلاب مشروطه و ۵۷ در این جامعه، به عقب ماندگی ها و فرهنگ دوران خان خانی، فئودالی، به قوم پرستی و فضای عقب مانده مذهبی لطمات بزرگ زده است. علاوه بر این ها طی چهار دهه اخیر کردستان شاهد رشد کارگر صنعتی و تقابل های جدی میان طبقه کارگر در کردستان با بورژوازی مرکزی و بورژوازی کرد بوده است. جدالهایی که همراه خود رادیکالیسم سوسیالیستی و کمونیستی را به جریان و جنبشی جدی در کردستان و بویژه در میان طبقه کارگر تبدیل کرد. کمونیسمی که در دهها سال در کردستان هژمونی داشت و هنوز یک نیروی قوی و اجتماعی نه فقط در مقابل حکومت مرکزی که در مقابل بورژوازی کرد و نیروهای سیاسی آن، احزاب ناسیونالیست، است. جنبشی که علیرغم تلاش احزاب کردی اجازه هایجک کردن خیزش اخیر و تبدیل آن به ملک طلق " احزاب کورد" را به ناسیونالیستهای کرد نداد.
این مولفه ها و تغییرات، این حرکت رو به جلو جامعه، این حضور اجتماعی و سیاسی طبقه کارگر در صحنه جدالهای سیاسی که همراه خود ضربات جدی به "هویت کردی" و عرق ملی و ناسیونالیستی زده است، امری است كه پژاك را نگران كرده است.
در مورد احزاب ناسیونالیست كرد در كردستان ایران و گله های پژاك از آنان که "زیادی ایرانی اند"، باید گفت كه این احزاب زیر فشار واقعیتهای جامعه و تحولات عظیم ناچار شده اند كه تغییر كنند، ناچار شده اند به عنوان احزاب بورژوایی كرد خود را با شرایط جدید وفق بدهند. این احزاب روزگاری نه چندان دور حاضر نبودند وجود طبقه كارگر در كردستان را برسمیت بشناسند و "كورد" را تقسیم بردار نمیدانستند. پدیده جامعه طبقاتی و وجود دو طبقه متخاصم به عنوان بورژوازی و طبقه كارگر را تبلیغات ما كمونیستها برای "انشقاق" در "صفوف یکپارچه مردم كرد" و به عنوان تبلیغات ضد "كورد" بیان میكردند. این احزاب در مقابل واقعیتهای سرسخت و قدرت طبقه کارگر و کمونیستها مجبور شده اند از موضع خود عقب نشینی كنند و برای ادامه حیات واقعیتهایی را برسمیت بشناسند تا جایی كه گاها به مناسبت اول مه روز، جهانی طبقه كارگر، پیام های شادباش میدهند!!. اینها پیشروی های جامعه بشری، پیشروی و تغییر موقعیت طبقه كارگر با فرهنگ و سیاست و مناسبات خود، پیشروی كمونیسم طبقه كارگر و تحمیل خود از جمله به احزاب ناسیونالیست كرد است.
نفرت و کینه مروج پژاکی ما، که در دوره فئودالی درجا میزند، با شمشیر زنگ زده دفاع از تحجر و رویای بازگشت به دوران سپری شده و "شیرین" فئودالی و روابط ارباب رعیتی، طایفه ای و عشیره ای، از مردم کردستان که برای ساختن آینده آزاد، متمدن، مرفه و سعادتمند و برابر دست در دست مردم در سرتاسر ایران گذاشته اند، قابل درک و همزمان رقت انگیز است.


در آرزوی یك اسرائیل "كردی"

پژاك خوابهای "طلایی" زیادی می بیند و در دنیای تخیلات و رویای خود، كردستان را به یك اسرائیل كردی تبدیل خواهد كرد. مشكل پژاك فقط "دشمنان كرد" و یا فارس زبانان نیست. مشكل پژاك خود مردم كرد زبان خصوصا در ایران و "از بین رفتن" فرهنگ "اصیلی" است كه زمانی "وجود" داشته است. مشكل پژاك مردمی است كه با آن فرهنگ و مرام "مقدس" مورد نظر پژاك بیگانه اند و در و پنجره منازل خود را بر روی آن بسته اند. مشكل پژاك نسلی است كه دوران شیخ محمود برزنجی و جنبش فئودالهای كرد برای ماندگاری سیستم خانخانی را نه تنها به یاد ندارند كه برایش تره هم خرد نمیكنند و به عنوان دوران سپری شده و عصر نادانی نیاكان خود به آن نگاه میكنند. مشكل پژاك این است كه باسوادی هم بلای جان این فرهنگ شده است و هر چه مردم باسواد ترند، با پژاك و فرهنگ آن بیگانه ترمیشوند.
پژاك قرار است این فرهنگ را به "قوم كرد" بازگرداند و مانند "قوم یهود"، هویت از دست رفته كردها را به آنها اعطا كند.
مروج پژاك میگوید: " توجه كنید یهودی ها پرورش ویژه خودشان را دارند، یهودی ها بچه هایشان را درون سیستم پرورش نمیدهند، بلكه درون خودشان پرورش میدهند". در جایی دیگر در مورد كرد زبانان در ایران و پدیده باسوادی میگوید: "تحصیل كرده های كرد از بقیه بدتراند، چون مغز آنها مال "كرد" نیست"، میگوید "آنها فرقی با آن درجه داری كه لباس نظامی دشمن بر تن دارد، ندارند".
هر انسان فهیمی متوجه میشود که "سیستم پرورشی ویژه یهودیان" روی دیگر سکه "پرورش ویژه" فاشیستهای هیتلری و کلاسهای ویژه اس اس ها است. اگر فاشیستهای هیتلری سم نژاد پرستی آریایی و تقدس "نژاد ژرمن" و نفرت از کمونیستها و یهودیان را در مغز کودکان بیگناه آلمانی میکردند تا از آنان "آلمانی های با هویت" بسازند، "سیستم پرورشی ویژه یهودیان" چیزی نیست جز آموزش "تقدس قوم یهود"، نفرت از مردم عرب زبان، بویژه مردم فلسطینی، پرورش کودکان در مکتب صهیونیستی با "هویت برتر یهودی"! انتخاب مدل سیستم فاشیستهای هیتلری و صهیونیستهای اسرائیل برای مسموم کردن ذهن جوانان در کردستان توسط پژاک فقط ارتجاعی و ضد اجتماعی بودن این جریان را به نمایش میگذارد. کلاس آموزشی مملو از تحریف، نفرت و تحقیر و دشمنی و کینه و مروج کف بر دهان پژاک نمونه ای از چنین سیستم "پرورش خودی" است.
اما آرزوی مدلی از نوع اسرائیل و تشكیل كشوری از این نوع برای "كرد ها" از افقهای پ ك ك و بسیاری از احزاب و ناسیونالیستهای دیگر، بوده. امید به اینكه بتوانند زیر پرچم و كمك دول "غربی" دولتی به نام كردستان با همه بخشها یا هر بخشی تشكیل شود، امیدی قدیمی در میان بخشی از ناسیونالیستهای کرد و بویژه پ ک ک است. اما از "بد شانسی" پژاك، اولا اسرائیل داده یك دوره تاریخی مشخص بعد از جنگ جهانی دوم است و تكرار آن و برآورده شدن آرزوهای پژاك محال است. دوما در دنیای معاصر محصور كردن یك مردم در دایره ای بسته، ممانعت از دسترسی آنها به تمدن بشری و نگهداری در عصر بدوی و تحجر، ممانعت از تاثیر پذیری از تحولات و دستاوردهای بشری در بیرون این دایره و به قول پژاك "پرورش خودی" ناممكن است. اگر اسرائیل توانست عده ای انسان را با تعصبات شدید قومی- مذهبی و با نفاق افكنی و كشتار هر روزه فلسطینیان و به نام "قوم یهود" و برتری آن، در دوره ای طولانی نگهدارد و هنوز هم شاهد آن هستیم، نتیجه یك دوره تاریخی از كشتار یهودی ها توسط فاشیستهای قومی و نژاد پرست و بطور برجسته عروج نازیها به رهبری هیتلر و دهها پدیده دیگر است كه به تاریخ سپرده شده اند. این "فرزند" دوباره متولد نمی شود! رویای تولد دوباره "قوم كردی" مورد نظر پژاك و پ ك ك، کابوسی سیاه و ضد انسانی بیش نیست. این رویا تولد نیافته مرده است!
نفرتی که مروج پژاک از "کردهای باسوادی که با فارس زبانان سر آشتی دارند" دامن میزند، تشبیه آنان به نیروی سرکوبگر "فارس"، از جنس نفرتی است که باندهای جانی اسلامی مانند داعش از علم، تمدن، انسان متمدن و بویژه از "کفاری" که از اسلام رویگردان شده و به آن خیانت کرده اند!. از جنس نفرت فاشیستهای کله تراشیده از "خارجی" و همه کسانی است که با آنان سر دوستی دارند. نفرتی که همراه خود ترور، حلق آویز کردن، سر بریدن و انواع فجایع را بار آورده است. استدلال مروج پژاکی از بازیابی "هویت" خود از جنس طالبان و داعش و الشباب و ...و البته نوع ناسیونالیستی آن است.
طالبان و داعش با همین "استدلال" و "ضرورت" بازگشت به اسلام اصیل و البته در دل جنگهای منطقه ای و جهانی كه دولتهای بزرگ جهان به مردم خاورمیانه تحمیل كردند و بخشا به كمك این دولتها عروج كردند. تلاش برای بازگشت به دوره تحجر، به اسلام اصیل، به پیاده كردن موازین و قوانین ارتجاعی ترین شاخه های اسلامی، از طرف مردم متمدن و آزادیخواه که چهل سال تلاش برای اسلامی کردن جامعه را به شکست کشاندند، در نطفه خفه شد. بازگرداندن مردم كردستان به "اصل" مورد نظر پژاك رویایی از نوع آرزوهای گروههای نئو نازی و بازگشت به دوره هیتلر و موسولینی است.


تاریخ سازی به شكل نازی و هویت "كرد"

پ ك ك تلاش زیادی كرده است كه هویت متمایزی در مقابل هویت انسانی برای "كرد ها" بسازد. حاكمیت جریانات فاشیست بر تركیه و رشد تعصبات ملی و تحمیل بی حقوقی مطلق به مردم كرد زبان در این منطقه، عقب ماندگی های فرهنگی و... در كردستان تركیه و نفرت به حق از دولتهای مختلف حاكم بر تركیه، زمینه عروج و زنده ماندن پ ك ك، در شكاف عمیق قومی موجود، را فراهم كرد. پ ك ك بر خلاف ادعاهای خود و شعبه های مختلف آن از جمله پژاك، در مورد دمكرات و آزادیخواه بودن، مدافع حقوق زن و احترام به حقوق شهروندی و... خود، نه فقط سر سوزنی ربطی به هیچ نوع آزادی و مناسبات متمدنانه ای ندارد، که تاریخا علیه آن ایستاده است. اگر پ ک ک بر متن حاکمیت یک دولت تماما فاشیست و یک جنبش دست راستی ناسیونالیستی در ترکیه و در خلاء یک سنت تاریخی و ریشه دار رادیکال و سوسیالیستی در کردستان ترکیه و توانسته است خود را بعنوان "نماینده" مردم کردستان در مقابل ناسیونالیسم راست افراطی در ترکیه مطرح کند، مشكل پژاك اما عمیق تر است. ایران تركیه نیست و كردستان ایران با كردستان تركیه تفاوتهای زیادی دارد. همانطور که پیش تر اشاره کردم اولا جامعه ایران تجربه دو انقلاب اجتماعی را پشت سر دارد، انقلابهایی که در دل آنها نه فقط جنبش بورژوایی ناسیونالیستی بلوغ پیدا کرد که جنبش سوسیالیستی طبقه کارگر شکل گرفت و مهر خود را بر تحولات اجتماعی زد. دوما سنت و جنبش سوسیالیستی در کردستان تاریخ، سابقه، اعتبار و پایه اجتماعی دارد و مولفه هایی که ایفای نقش یکه تازی و میدانداری صحنه سیاست را برای جریانات بورژوایی در سرتاسر ایران غیرممکن کرده است. این مشکل نه فقط احزاب ناسیونالیست کرد که معضل جدی نیروهای ناسیونالیست عظمت طلب ایرانی است. مشكل پژاك این است كه میخواهد سخنان حزب مادر را بدون اما و اگر و بدون توجه به مناسبات و سوخت و ساز اجتماعی در ایران عینا پیاده كند و این تف سربالای بیش نیست.
به این تاریخ سازی یا تكرار تاریخ سازی های جعلی و نژاد پرستانه سنتی فاشیستها آنهم به عقب مانده ترین شکل از طرف پ ك ك برای "نژاد كردها"، امروز حتی در دور افتاده ترین روستاهای كردستان در ایران بعنوان هذیانهای بیمارگونه کسی که در عهد عتیق به سر میبرد، برخورد میشود.
بگذارید از زبان مروج پژاك که مملو از خشم و انتقام است، به ادعاها و تاریخ نگاری این جریان نگاهی بیندازیم.

"اولین انسانها در شرق افریقا بوجود آمدند، در دنیا پخش شدند و در نقاط مهم جهان پایه تمدن را بنا كردند و یكی از متمدن ترین آنها در كردستان مورد نظر پژاك مستقر شده اند".
"هویت كردی من مثل اولین سلولی است كه در بدن مانگار است."
"یكی از اصلی ترین مناطق كه تمدن بشری را توانستند بسیار بالا ببرند... به "هلال بركت" مشهور است. این هلال بركت جایی است كه ما در آن زندگی میكنیم و كردستان است و كوههای زاگرس است و زاگرس جایی است كه به آن میگوییم كردستان. ... ۱۴ هزار سال قبل كه دوره یخبندان تمام شد زندگی اجتماعی شروع شد و اینجا در این منطقه، اولین فرهنگ و اخلاقیات و قوانین ننوشته میان انسانها شكل گرفت."
تز هویت "ژن ویژه" و "منحصر به فرد" کرد، این عمق نژادپرستی و تبدیل "هویت ملی"، این داده اجتماعی، به هویت ژنیتیک انسانها را فقط میتوان با تز "ژن نژاد برتر" هیتلر در انجیل برتری نژادی و پاکسازی نژادی و فاشیسم، کتاب "نبردمن"، مقایسه کرد. مروج اولترا فاشیست ما مرز ناسیونالیستهای دو آتشه کرد را زیر پا گذاشته و دیگر از "ملت کرد" و معضلات و حقوق و ... آن حرفی به زبان نمی آورد، از "نژاد کرد"، از "ژن کرد" و ربط آن به تاریخ بشری و ریشه تکامل بشر حرف میزند. همانگونه که هیتلر در انجیل خود از "نژاد ژرمن"، از پاکی، قدمت، خلوص و ریشه تکاملی آن حرف میزد.
مروج پژاک "کشفیات" خود در مورد "تاریخ شکلگیری نژاد کرد" و " قدمت تمدن کرد" و برتری نژادی کردها را از تقسیم بندی "نژادی" هیتلر قرض گرفته است. هیتلر هم انسانها، "نژاد" ها را به سه دسته تقسیم میکرد: آفرینندگان تمدن که نژاد آریا و ژرمن ها هستند، کسب کنندگان فرهنگ مانند ژاپنی ها و بالاخره ویرانگران فرهنگ و تمدن که از نظر هیتلر یهودیان و سیاه پوستان بودند. مروج پژاکی اما فراتر رفته و دو "نژاد" را به رسمیت می شناسد. "کرد" بعنوان آفرینندگان تمدن بشری و "غیر کرد" بعنوان ویرانگران فرهنگ و تمدن! از زاویه این جریان "کورد" در همه مراحل زندگی بشری، از دوران اولیه، غار نشینی، كشف سنگ و آهن، دوره برده داری، فئودالیسم و تا امروز سمبل تمدن و پیشرفت و "غیر کردها" منشا توحش و بی فرهنگی!
تاریخ نگاری و ریشه و قدمت "نژاد کرد" هم کپی برداری ناشیانه ای از "تاریخ نگاری" فاشیستها است که مدعی بودند نژاد آریایی که از حدود ده هزار سال پیش تمام جهان را از منطقه آتلانتیک تحت سلطه خود در آورده بود، نژاد برتری بود که اولین تمدن بشری را پایه‌گذاری کرده است. "آموزگار" پژاك هم مدعی است زاگرس، كه شامل لرستان و كرمانشاه و... هم میشود، همان كردستان است و مركز تمدن بشری و اینكه اروپایی ها آمده و ما جزوی از آنها بوده ایم دروغ است و ما از هیچ كجا نیامده ایم و از روز اول بعد از یخبندان همینجا (منطور زاگرس است) زاده شده و زندگی کردیم.
مروج "هوشمند" و مستاصل پژاک که بنا به مصلحت "کورد" زاگرس را بعنوان مرکز شکلگیری تمدن بشری توسط "نژاد کرد" انتخاب کرده است، برای اثبات ادعای قدمت تمدن "كردها" به کشف قبری که متعلق به ۳۰۰ هزار سال پیش است در غاری در این منطقه اشاره میکند و میگوید كه اولا این قبر نشان از مراسمی برای خاکسپاری دارد و دوما روی قبر دسته گل گذاشته اند و نتیجتا این ادعا که مردم این منطقه (زاگرس) ۳۰۰ هزار سال پیش وحشی بوده اند دروغ است!! و "نژاد كورد" متكامل ترین قدیمیترین و متمدن ترین نژاد تاریخ بشراند!!
این ترهات تحت عنوان تاریخ و علم، دروس کلاسهای آموزشی پ ک ک برای"پرورش ویژه خودی" و نهادینه کردن نژادپرستی، نفرت از "غیر کرد" در میان "پرورش دیدگان" است.
حال به تمدنی كه گویا در پ ك ك و شعبه ایرانی اش جمع شده است و آنها ادامه آن تمدن "کهن" و پیشروترین جریانند نگاهی بیندازیم.
به چند تز مروج پژاك در دامه این تاریخ نگاری كودكانه و در دفاع از فرهنگ "اصیل كردی" نگاهی بیندازیم.

"به اسم مدرنیسم و زندگی شهری زندگی (متمدنانه) عشیره ای را از بین بردند و دشمنی از آن زمان علیه مردم "كرد" شروع شده است." (پرانتز از من)
"در دوره شهر نشینی دشمنی با زاگرس (كه لابد اسم اصلی كردستان است) از طرف حاكمین بر شهرها شروع شده و دور شهرها دیوار كشیدند." (پرانتز از من)
"جنگ دولتهای بزرگ با زاگرس و با "كورد" و با گریلا از همینجا سرچشمه میگیرد".
""كنفدرالیسم" (مدلی حكومتی مورد نظر پ ك ك با پسوند دمكراتیك)، بهترین شیوه حكومت كردن از آن زمان بوده است. این شیوه بهترین فرمولی بوده كه طایفه یا عشیره بزرگ طایفه كوچك را نخورد و البته عشیره بزرگ كه توانای و نفوذ و قدرت اداره بیشتر داشت بقیه را رهبری میكرد". (پرانتز از من)

ضدیت با سرمایه داری و مناسبات بورژوایی از زاویه دفاع از فئودالیسم و مناسبات "شیرین" و "متمدن" عشیره ای و فئودالی، ضدیت با تمدن شهری تحت عنوان "تمدن فاسد" و دفاع از عقب ماندگی فرهنگ فئوادلی تحت عنوان فرهنگ توده ها و فرهنگ اصلی جنبش شناخته شده قدیمی و ارتجاعی است که امروز مروج پژاک تلاش میکند آنرا از قبر بیرون بکشد و بعنوان "تمدن کرد" و "ضدیت با تمدن کرد" به خورد شاگردان خود بدهد.
این تاریخ سازی و تقدس "نژاد كرد" و برتری آنها بر تمام بشریت، چیزی نه در مورد تاریخ میگوید نه كرد زبانان، بلكه بیان عمق تحجر و عقب ماندگی فرقه ای قومی و متعصب است كه مبنای زیستن خود را جنگ قبیله ای و جنگ مردم هم سرنوشت به نام كرد و غیر كرد میداند. تعریف و تمجید از "كردها" و بخشندگی از كیسه بقیه به نفع "كرد" و از جمله الحاق سرزمین و مناطق دیگر( از لرستان و كرمانشاه و..) به كردستان از جانب پژاك عین كاری است كه فاشیستهای تركیه علیه كرد زبانان در آن كشور مرتكب شدند. آنها هم مدعی بودند در تركیه كرد زبان یا "كردی" موجود نیست و آنها "تركهای كوهی" هستند. فعلا مردم لر زبان هم طبق ادعای پژاك كه هنوز روستایی را هم در کنترل خود ندارد بخشی از "كورد"ها هستند و فردای به قدرت رسیدن به "كردهای كوهی" تغییر نام میدهند.
مروج پژاك همزمان با تعریف و تمجید و داستان سرایی "قهرمانانه" مختص پژاك از "ملت اصیل" كرد، علیه بقیه و خصوصا فارس زبانان میتازد. میفرماید "فارسی معنی بدی دارد. پارس از همان واژه پارس كردن سگ می آید و در زبان كردی (كرمانجی) هم یعنی گدا.!!" میگوید "فارسهای جایی و مكان و سرزمینی نداشتند و در اصل تفنگچی های مادها بودند"!
توجه كنید اینها ادعای عضوی ساده از این جریان نیست بلكه برنامه آموزشی آنها برای شاگردانی است كه از روی ناآگاهی، بی اطلاعی، تعصب كور قومی یا از سر ناچاری و برای نجات از دست جمهوری اسلامی، سر از پژاك در می آورند.
آیا تفاوتی میان فرهنگ فاشیستی مروج پژاك و نفرت پراكنی علیه "فارسها" با نفرت فاشیستهای ترك علیه "كردها" در تركیه موجود است. یك فرهنگ اند حال یكی به نام حاكم و یكی هم به نام "ملت تحت ستم". واقعا درجه بی شرمی و نفرت این جریان از بقیه و از غیر كرد زبانان حد و مرزی ندارد. اینها طیف عقب مانده و متحجری هستند كه دشمن تمدن بشری میباشند و هنوز در وصف اهمیت "آفتابه لگن" شعر می سرایند و از اینكه در قرن بیست اینها نابود شدند و نظام ارباب رعیتی پایان یافت و شكل حكومت داری "كنفدراسیون عشیره ای" آنها به تاریخ سپرده شد، عصبانی هستند و سر به دیوار میكوبند.
در بخشی از این تاریخ نگاری پای تركیه و جنایات علیه ارمنی ها هم به میان می آید. مروج پژاك مجبور است اذعان كند كه به دستور تركیه این كشتار توسط "كردها" انجام گرفت. البته در توجیه این جنایات میفرماید این عمل توسط "طبقه مزدور كرد" انجام شد. در ادامه میفرماید اینها یعنی كردهایی كه این جنایت را بدستور دولت تركیه كردند،"طبقه مزدور بودند و كرد نبودند". همه ناسیونالیستها و خصوصا گروههای شبه فاشیست از نوع پژاك، هر جایی جنایتی انجام گرفته باشد مدعی میشوند هر كس مرتكب این جنایت شده "كورد" نیست. فاشیستهای آریایی و نئونازی های دوآتشه ایرانی هم خمینی را به عنوان "فارس" قبول ندارند و مدعی اند "عرب" است.
مشكل پژاك اما این است كه پای خود پژاك و پ ك ك در این "خیانتها" به میدان كشیده میشود. معلوم نیست اطلاعیه رسمی رهبری پ ك ك در دفاع از جمهوری اسلامی و محكوم كردن مردم شهرهای كردستان ایران كه در اعتراض به ربودن اوجلان تظاهرات كردند و علیه جمهوری اسلامی شعار دادند، چیزی كه از جانب رهبری پ ك ك بعنوان كار "صهیونیستها" محکوم شد ، كار كدام "طبقه" خود فروخته "كورد" است. لطفا توضیح دهند گفته های "آمد شاهو" از رهبری پژاك در دفاع از "پیمان مدینه" و اسلام اصیل محمدی كه در همین اواخر اتفاق افتاد، كار كدام طبقه خودفروخته "كودر" است. لطفا دفاعیات شخص عبدالله اوجلا از اسلام را گردن كدام طبقه خود فروخته كرد آویزان میكنید؟ توضیح دهید حمایت پ ک ک از اردوغان در انتخابات دوره گذشته تركیه از جانب كدام "طبقه خودفروخته كورد" انجام گرفت. معلوم نیست مخاطب مروج پژاك كدام فرد چشم و گوش بسته و از دنیا بی خبری است که باید این ترهات را بعنوان آموزش قبول کند!
میتوان از این نمونه ها در تاریخ پ ك ك و پژاك چند كتاب نوشت. البته بقیه احزاب ناسیونالیست كرد هم تاریخی از این نوع "رشادت" ها و "ایستادگی" ها دارند، از شیخ محمود برزنجی و جاسوسی وی برای انگلستان تا مصطفی بارزانی و پسرش و تا طالبانی و همکاریآنها با ایران و حكومت صدام، تا حزب دمكرات و رهبریش و حمایت از جمهوری اسلامی و... هزاران مورد را میتوان برشمرد. ظاهرا همه اینها بخشی از "طبقه خودفروخته كرد" اند!!


فرقه در حال انقراض

تا اینجا نكاتی را مستقیم و نقل به معنی از ۵ جلسه آموزشی جریان پژاك و عمق راسیستی و نژاد پرستانه آنرا بیان كردیم. اما این جریان به جامعه كردستان نمی چسبد. این جریان به فرهنگ دوران خانخانی و عشیره ای افتخار میكنند و برای بازگشت به آن حسرت میخورند. مشكل این جریان این است كه با زندگی شهری، با تمدن بشری بیگانه است. پژاك روی نیروی سازمان مادر كه در كردستان تركیه و بر متن فشارهای یك حكومت متعصب و فاشیست و به عنوان مبارزه و مقابله با آن شكل گرفته است زندگی میكند. به همین دلیل در كردستان ایران از پژاك به عنوان یك نیروی دست ساز پ ك ك نام میبرند.
مردم كردستان ایران در تحولات صد ساله اخیر ایران كم یا زیاد حضور داشته اند. نه تنها فرهنگ شهری و تمدن بشری رشد كرده است، كه در كردستان چند نسل از طبقه كارگر را به عنوان بخشی از طبقه كارگر ایران در مقابل بورژوازی در خود پرورانده است. كارگر كمونیست و پدیده كمونیست و نقش آنها ، برابری انسانها، فرهنگ پیشرو، هویت انسانی مشترك و هویت طبقاتی كارگران به عنوان یك طبقه واحد، در تاروپود این جامعه رفته است. حق زن و فرهنگ متمدن، برابری زن و مرد، همسرنوشتی انسانها به عنوان شهروندان برابر و مستقل از هر هویت كاذب مذهبی، قومی و ملی در كل ایران و در كردستان گسترش وسیعی پیدا كرده است. جمهوری اسلامی زیر فشار مردم متمدن ایران مجبور شده است از بخش بزرگی از ادعاهای خود از اسلام و مذهب شیعه و از سنت و فرهنگ ضد زن و ضد كارگری و عقب مانده، عملا فاصله بگیرد. مجبور شده است برای ادامه حیات خود و ماندگاری از خیر بسیاری ادعاهایی امامان و رهبران و كتابهای آسمانی و مقدسات خود چشم بپوشد.
تحولات انقلابی و آزادیخواهانه اخیر سیمای سیاسی این جامعه را تغییر داده است. نفاق قومی و تلاش برای باد زدن آن امروز كار عوامل اطلاعاتی، مزدوران كارفرما و آخوند و مرتجع و.. در مقابل اعتصابات متحد كارگری است، كاری كه پژاك در عقب مانده ترین شكل حامی آن است.
پژاك به یمن وجود جمهوری اسلامی، به یمن وجود ستم گری ملی در این جامعه، به یمن لشكركشی ها و فشارهای حكومتهای مختلف در این جامعه به مردم كردزبان و به نام دروغین "دفاع از مردم كرد" در این جامعه هنوز مانده است. اما جامعه شهری كردستان پذیرای پژاك نیست. پژاك گروه و سازمان تعدادی روشنفكر عقب مانده، مرتجع و ضد تمدن، متعصب و نژاد پرست و قومی در حال انقراض است. تاریخ سازی های جعلی این جریان و ادعاهای آنها كودك دبستانی را هم در این دوره قانع نمیكند. پژاك از جنس سلفی ها است كه در قرن ۲۱ میخواهد مردم مانند دروان محمد و علی و عمر و... زندگی كنند. سلفی ها با پول و امكاناتی كه در اختیارشان گذاشته میشود حتما موی دماغ مردم خواهند شد و شده اند. اما نمیتوان حكومت اسلامی نوع سلفی را نه تنها در ایران بلكه و بعلاوه در بقیه كشورها هم به مردم كرد زبان فروخت. پژاك و درجه تحجر آن و غلظت نفرت كور قومی او اجازه نمیدهد كه مانند احزاب رسمی ناسیونالیستی با هر درجه از عقب ماندگی در جامعه زیست كنند. پژاك گونه ای رو به انقراض است كه راه نجاتی ندارد. مردم كردستان و سطح فرهنگ و تمدن شهری آنها بالاتر از این است كه چنین موجوداتی امكان رشد و نمود داشته باشد.
تاختن این جریان به مردم كردستان در ایران بیان شكست و سرگردانی و دیپرشن سیاسی كل پدیده پ ك ك و البته شاخه ایرانی او "پژاك" در کردستان است. معضل و ریشه مشترک کف چرانی های فاشیستهای کرد و فاشیستهای آریایی و نفرت پراکنی های ملی و قومی شان چیزی نیست جز رشد رادیکالیسم، آزادیخواهی، برابری طلبی و دست رد زدن به سینه هر نوع از ناسیونالیسم و ملی گرایی است.

* مروج پژاك در این برنامه ها اسم خود را بیان نكرده است. اما این برنامه ها از جانب پژاك به عنوان برنامه آموزشی پخش شده است. لذا من هم به همین عنوان از صاحب برنامه و سخنران اسم برده ام.



۱۸ مه ۲۰۲۳