مدتی است روسای جمهوری اسلامی، دست به یكسری تهدیدها و اعلام "میكشیم"ها و صادر كردن احكامی میزنند كه با موقعیت امروزشان تناسبی ندارند. این عدم تناسب نه از سر عدم درك شرایط بلكه آویزان شدن به اخرین سلاح و دست و پا زدن در آخرین خندق برای حفظ نظام است. مدتی قبل خامنه ای به مناسبت ۷ تیر در سخنانی با مسئولین دستگاه قضایی از دوران سپری شده نظام در دهه ۶۰ و كشتارهای وسیع حاكمیت یاد كرد و گفتند "خداوند ۱۴۰۱ همان خداوند ۱۳۶۰ است". اخیرا هم دولت ابراهیم رئیسی لایحه ای به مجلس برده است برای "اصلاح قانون استفاده از سلاح" كه بر اساس آن علاوه بر نیروهای نظامی و انتظامی، "ماموران امنیتی" نیز حق استفاده از اسلحه را خواهند داشت. بدنبال "حسین طیبی فر" جانشین نماینده خامنه ای در سپاه پاسداران از این نهاد خواسته است نیروهایی تربیت كند كه "بدون ترس و واهمه دست روی ماشه داشته باشند."

این خط و نشان كشیدنها در جمهوری اسلامی مستقل از اینكه امر جدیدی نیست، اما در دوره ای بیان میشود كه مطلقا با هیچ دوره ای دیگر از حاكمیت ۴۴ ساله آنها قابل قیاس نیست. دست بردن به ماشه در جمهوری اسلامی به قدمت نظام است. هیچ نیرویی نمانده است كه بكار گرفته نشود و دست به ماشه علیه كارگر و زن و جوان مملكت و هر كس زبان به اعتراض گوشوده است، شلیك نكرده باشد و به زندگی مردم خون نپاشیده باشد. در نتیجه و روی زمین سفت، جمهوری اسلامی برای نجات جان بی رمق خود دست به ماشه برده است با این تفاوت که امروز دوره اضمحلال و فرسودگی خود را طی میكند و در مقابل سیل خروشان مردم حق طلب و آزادیخواه، زنگ زده و ناكارآمد شده است.

خامنه ای راست میگوید که جمهوری اسلامی همان جمهوری اسلامی دهه ۶۰ است كه برای عقب راندن مردم انقلاب كرده و تسلیم شدن آنها جامعه را به خون كشید. اینها با اصول گرا و اصلاح طلب، معمم و فكل كرواتی، قداره بند و دگراندیش و لیبرال، همان قاتلین و شكنجه گران دهه خونین ۶۰ هستند و هر زمان لازم باشد و توانش را داشته باشند از هیچ توحش و جنایتی برای مقابله با طبقه كارگر و مردم آزادیخواه و برابری طلب دریغ نخواهند كرد. فكر نكنم هیچ آدم هوشیاری، هیچ كارگر و زن و جوان معترض و برابری طلبی در توحش و خونخواری اینها علیه صف محرومین جامعه توهمی داشته باشد. مشكل این است كه جامعه ایران ۱۴۰۱ همان جامعه ۱۳۶۰ نیست. ۴۴ سال گذشته در این جامعه شاهد جدالی به وسعت ایران، از شكنجه گاه ها تا میادین كار، از دانشگاهها تا صفوف زنان، از محلات تا صف بازنشسته، معلم، پرستار و ادارات و همه جا، در مقابل استثمار و بردگی و استبداد جمهوری اسلامی و برای عدالت و آزادی و امنیت بوده ایم. در این ۴۴ سال صدها هزار اعتراض و اعتصاب روی داده است و هر روز جمهوری اسلامی مجبور شده است قدمی عقب نشینی كند. اگر امروز جامعه ایران شاهد تغییراتی در فضای سیاسی و عقب نشینی هایی به حاكمیت است، این نه بخشش و تغیر نظام بلكه فشار و قدرت پایین در افسار كردن یكی از جنایتكارترین، ضد زن ترین و ضد كارگری ترین حاكمیت های تاریخ است. مشكل خامنه ای این است كه توازن قوا در این جدال تغییر كرده است و پشم و پیله نظام در مقابل موج میلیونی مردمی كه خواهان آزادی، برابری، رفاه، امنیت و حق زن و كودك و حرمت و كرامت انسانی خود هستند، به نفع پایین عوض شده است. مشكل این است كه این صف و نسل جوانی كه دهه ۶۰ را ندیده است و شكنجه گاه ها و قتل و كشتار دهها هزار انسان كمونیست، رهبر و فعال كارگری، زن و مرد برابری طلب و آزادیخواه و مخالفین نظام را به چشم خود ندیده بود، برای این تاریخ و قلدری حاكمیت تره خرد نمی كند، مدعی است و خود را نه با آن نسل و دوران قمه چراخانی شعبان بی مخ های نظام كه با زندگی انسان در قرن ۲۱ و توقع هم نسل های خود در پیشرفته ترین كشورها مقایسه میكند. این صف بدهكار نظام و اقمار مختلف آن نیست و امروز نه تنها خواهان سرنگونی جمهوری اسلامی كه بعلاوه خواهان بدست گرفتن اراده امور خود و اداره جامعه بدست خود است.

دولت رئیسی میخواهد محدودیت در استفاده از اسلحه را از قانون حذف كند! كدام محدودیت و كدام قانون؟!!! و جانشین نماینده خامنه ای از ضرورت پرورش صفی دست به ماشه در سپاه میگوید!!! این "تهدیدها" در كنار صحبتهای خامنه ای بیان موقعیت امروز نظام است. نظامی كه تا امروز همه اقمارش دست به ماشه بوده اند، هیچ مانع قانونی در مقابل هیچ درجه ای از توحش و جنایت در مقابل آنها نبوده است. اگر امروز چیزی كم دارند به هم ریختگی صفوف حكومت از دولت، قوه قضائیه، مجلس و سپاه و ارتش و وزارت اطلاعات تا همه ارگانهای حفظ نظام و دست به ماشه های آن است. مشكل این است امروز دست به ماشه های دیروز هم احساس ترس میكنند و احساس تغیر اوضاع و خطر انتقام پایین از بالا را دارند و به امید نجات جان خود، كناره میگیرند. این صف چشم انداز روشنی در مقابل خود ندارد، دچار تردید و نگرانی شده است، خود را در مقابل موج وسیع و میلیونی كارگر و زن و جوان و مردم محروم و جان به لب رسیده و معترض ، ناتوان، مستاصل و درمانده می بیند. این صف امروز بیش از هر زمانی در حال ریزش است.

كل این صف از بالا تا پایین صدای اعتراض خروشان كارگران و اقشار محروم جامعه را در نخواستن نظام جمهوری اسلامی و در دفاع از رفاه عمومی و عدالت و آزادی شنیده است و ترس در سراپای وجودش رخنه كرده است. چنگ زدن خامنه ای و روسای نظام و دولت و تهدید به دست بردن به ماشه، با سیلی صورت خود را سرخ كردن است. حاكمیت امروز بیش از هر زمانی به لبه پرتگاه نزدیك شده است و همین حقیقت بخشی از سران و مدافعان نظام را به این قناعت رسانده است كه لباس معترض و اپوزیسیون و ناراضی به تن كنند. در چنین شرایطی احكامی چنین نامناسب بیان گیركردن جمهوری اسلامی در آخرین خندق است.

جامعه ایران برای این تهدیدها تره خرد نمیكند، بدون اینكه قدرت سركوب و ظرفیت جنایت این حاكمیت را دست كم بگیرد. جامعه ایران از جمهوری اسلامی گذشته است. با این ادعاها نمیتوان جواب دهها میلیون انسانی را داد كه ۴۴ سال است زیر سایه این حاكمیت، روی خوش زندگی را ندیده است و برای رهایی لحظه شماری كرده است. امروز از دختران شیراز و شادی و سرور آنها و لگدمال كردن همه شئونات اسلامی و ضد زن، تا اعتصابات و اعتراضات كارگران نفت و گاز و پتروشیمی ها، از معادن و ماشین سازی ها، تا هفت تپه و فولاد، از كارگران شهرداری ها تا ترانسپورت، برق و مخابرات، از معلم، پرستار و بازنشسته تا مردم در محلات، از دانشگاه ها تا ادارات و... صدای اعتراض و نخواستن جمهوری اسلامی، اعتراض به فقر و بی حقوقی، به استثمار و بردگی، به زن ستیزی و اعدام و زندان و برای آزادی و برابری، در سراسر مملكت بلند كرده اند. این صف با این تهدیدات پوچ، و زمانی كه جمهوری اسلامی بر لبه پرتگاه ایستاده است عقب نمیرود. این صف برای مرگ نظام در همین اخرین خندق خود را آماده میكند.

امروز كل حاكمیت و همه دلسوزان نظام و حتی آنهایی كه از راس كنونی جمهوری اسلامی فاصله گرفته اند، آنهایی كه به زور پایین و از ترس فردای جوابگویی به مردم انقلاب كرده، لباس عوض كرده اند، حتی آنهایی كه در دالانهای دول غربی مشغول رایزنی جهت مقابله با كارگر و چپ و عدالتخواهی در ایران هستند، جملگی به همدیگر گوشزد میكنند كه خطر سرنگونی در بیخ گوش حكومت است. همه برای مقابله با طبقه كارگر معترض و متحدین او كه میگویند ما خود امور جامعه را در دست میگیریم و اداره میكنیم، نقشه میریزند و در این صف مرز بخشی از حاكمین تا امروز و اپوزیسیون ضد كارگر و راست از مو باریكتر است. بلاخره اگر سرنگونی در راه است، عده ای را گماشته اند به عنوان كدخدا و صاحب منصبان قدیم و جدید مملكت و "كاركشته ها" در حکمرانی در ركاب دولتها و نهادهای امپریالیستی، تا از بالای سر مردم حكومت را در دست و از واژگونی نظام كاپیتالیستی و میدانداری كارگر و كمونیست ممانعت كنند.

اما نه خط و نشان كشیدن های روسای نظام و نه بازی حکمرانی مشتی شارلاتان سیاسی و ضد كارگر در چشم دهها میلیون كارگر و خانواده های آنها، در میان صف وسیع زنان برابری طلب و در میان اقشار محروم و خواهان دنیایی انسانی و برابر، جایگاهی ندارند. طبقه كارگر و رهبران و فعالین كمونیست این طبقه، سخنگویان و نمایندگان آنها، معلمین و زنان و جوانان حق طلب و میلیونها انسانی كه امروز برای نان شب می جنگند دست همه را خوانده اند و فریب نمیخورند. این صف آموخته است. از انقلاب ۵۷، از انقلاب مصر، از بهار عربی و نقش مخرب كل ارتجاع كاپیتالیستی با ویرانی و آوارگی، با جنایت و گرسنگی صدها میلیون انسان در منطقه تجربه کسب كرده است. این صف و در راس آن كمونیست های طبقه كارگر در همه میدان های جنگ كنونی راه پیروزی خود را هموار میكنند، نیروی خود را حول افق رهایی خود، حول حاكمیت خود از كانال شوراها متحد میكنند. این یك حقیقت است و این راه پیروزی جنبش ماست كه امروز در میدان است. سرنگونی جمهوری اسلامی قرار نیست بر دوش ما و تحمیل ارتجاعی دیگر به نام ما و انقلاب ما به جامعه فروخته شود. این را مردم آزادیخواه ایران یك بار دیده اند. این صف در این آخرین خندق جمهوری اسلامی را به گور میسپارد و پرچم حاكمیت شوراهای خود را بر فراز جامعه به اهتزار در می آورد. جنبش ما برای این مهم در لحظه به لحظه جدال امروز خود نیروی چنین تحولی را با پرچم آزادیخواهانه خود آماده میكند.