گفتگوی رادیو نینا با خالد حاج محمدی

وریا نقشبندی: چند روز گذشته دور دیگری از اعتصابات کارگران نیشکر هفت تپه در اعتراض به دستگیری و بازداشت چهار نفر از نمایندگان کارگران هفت تپه شروع شده و تا امروز که در پنجمین روز اعتصاب به سر می برند ادامه داشته است. خالد حاج محمدی از رهبری حزب حکمتیست (خط رسمی) را به این برنامه دعوت کرده‌ایم و این مسئله را از زبان ایشان بررسی و ارزیابی می کنیم.

وریا نقشبندی: همانطور که در جریان هستید و در مقدمه هم کوتاه به آن اشاره کردم، چهار نفر از نمایندگان کارگران هفت تپه دستگیر شده‌اند. طبق قرارهای قبلی که دولت به کارگران هفت تپه داده بود و در پی اعتصاباتی که کارگران هفت تپه انجام داده بودند، خواسته‌شان این بود که بخش خصوصی از بین برود و به خواسته ها و مطالبات‌شان رسیدگی شود. ولی همانطور که می دانید با سرکوب و دستگیری فعالین و نمایندگان‌شان مواجه شده‌اند. از نظر شما جریان از چه قرار است و چرا به اینجا ختم شده است؟

خالد حاج محمدی: فکر کنم الان در جامعه ایران، خصوصا در جامعه کارگری و در فضای سیاسی ایران کسی نیست که در جریان ماجرای هفت تپه و سیر رویدادهایی که در هفت تپه گذشته است قرار نگرفته باشد و کسی که این رویدادها را تعقیب کرده باشد بطور قطع شاهد تکرار پی در پیِ مجموعه قول و قرارهایی از جانب ارگانهای مختلف جمهوری اسلامی بوده است. بطور واقعی، مبارزات کارگران هفت تپه مثل هر مبارزه کارگری و هر اعتراض کارگری دیگری توانسته است یک سری از مطالباتش را به حاکمیت تحمیل کند و حاکمیت را مجبور به پذیرفتن این مطالبات بکند و یا به توافقاتی رسیده‌اند. لذا توافق به این معنی که هر دو طرف ماجرا در نهایت راضی بوده باشند را در واقع توازن قوای بین طرفین تعیین کرده است. اگر مبارزات و اعتراضات متشکل و چند ساله کارگران هفت تپه نبود، موقعیت امروزش به مراتب وخیم تر بود و فقر و فلاکت بیشتری را به آنها تحمیل کرده بودند. می خواهم بگویم که مسئله هفت تپه و کلا مسئله مبارزات طبقه کارگر ایران با بورژوازی و حاکمیت‌ش که جمهوری اسلامی در راس آن است پدیده ای راکد و ایستا نبوده است. به این معنی که اگر توافقات و یا قول و قرارهایی هم که گاها از طرف نمایندگان دولت یا نمایندگان کارفرمایان به کارگران داده شده است به این معنی نیست که گویا دیگر همه چیز تمام شده و به وعده‌شان عمل کرده‌اند. برعکس، همیشه تلاش کرده‌اند که بعد از آرام شدن فضا و پایان اعتراضات و برگشتن کارگران به سر کار همین توافقات را زیر پا بگذارند. آنجاهایی هم که مجبور شده‌اند به خواسته کارگران تن دهند و مطالباتی را برآورده کنند، همیشه تلاش کرده‌اند که در پیچ بعدی و در شرایطی که یک مقدار فضا برایشان مهیا شده است همین مطالبات را پس بگیرند. و این اتفاق تازه ای نیست. در نتیجه همیشه جدالی بین طبقه کارگر و نمایندگان کارفرمایان و بطور کلی دولت، در جریان بوده است.

دولت و نمایندگان کارفرمایان از یک طرف سعی می کنند که کمترین مطالبات کارگران هفت تپه را به رسمیت نشناسند و از طرف دیگر کارگران هفت تپه تلاش می کنند که مطالباتی را به حاکمیت تحمیل کنند. اما در این مورد مشخص و اتفاقات اخیر صحبت اصلا بر سر توافقات یا اختلافات بین نمایندگان کارگری و کارفرمایان و دولت نبوده است. ماجرا از این قرار است که حقوق اضافه کاری هفده نفر از کارگران هفت تپه را پرداخت نکرده‌اند و زمانی که نمایندگان هفت تپه پیگیر ماجرا می شوند و از کارفرما و نمایندگان کارفرما علت پرداخت نشدن دستمزدها را جویا می شوند، نیروی انتظامی و گارد ویژه به محل هجوم آورده و پس از آن - همانطور که در جریان هستید - چهار نفر از نمایندگان کارگران را دستگیر می کنند؛ تنها به جرم اینکه به پرداخت نشدن دستمزد اضافه کاری جمعی از کارگران اعتراض کرده بودند. در نتیجه جدال بر سر گرفتن دستمزد و حقوق اضافه کاری و مابقی مطالبات و غیره، حتی اگر "توافقاتی" هم از جانب کارفرما و دولت کارفرمایان با کارگران صورت گرفته باشد، همیشه وجود داشته و وجود خواهد داشت. تضمین اینکه این مطالبات بازپس گرفته نشود یا این تعرضات بازپس زده شوند تنها و تنها در گرو اتحاد کارگران هفت تپه بوده است و این اتفاقاتی هم که اخیرا در هفت تپه شاهد آن بوده‌ایم گویای این واقعیت است که جنبش کارگری ایران هر مطالبه و هر دستاوردی هم که داشته باشد، مادامی که متکی به نیرو و قدرت خودش در ادامه راه نبوده باشد، همان دست آورد ها را هم از او پس می گیرند.

در دوره قبل و بعد از آنکه اسماعیل بخشی را آزاد کردند گفتند که کیس هفت تپه تمام شده است و پرونده‌اش را بسته‌ایم. ولی همانطور که در جریان هستید اخیرا تعداد دیگری از نمایندگان کارگران هفت تپه، یوسف بهمنی، حمید ممبینی، ابراهیم عباسی و مسعود حیوری را دستگیر کرده‌اند و به جرم اینکه گویا این کارگران اغتشاش‌گرند برایشان پرونده سازی کرده‌اند که بطور واقعی ربطی به خود ماجرا و مقطعی که این اتفاقات در آن افتاده است ندارد. حاکمیت تلاش کرده به بهانه اینکه کارگران به پرداخت نشدن حقوق اضافه کاری‌شان اعتراض کرده‌اند به آنها تعرض بکند و برایشان پرونده سازی کند. می خواهم بگویم که این جدال جدالی طبقاتی است و هیچ جا از این قاعده مستثنی نیست. چه در هفت تپه باشد و چه در دیگر مراکز کارگری؛ جنگ، جنگ بین کار و سرمایه است.

 

وریا نقشبندی: مسئله ای که در جدال بین هفت تپه با حاکمیت و دولت حائز اهمیت است این است که از یک طرف دولت با ایجاد ترس و رعب و وحشت و با بازداشت نمایندگان این بخش کارگری به نوعی می خواهد این اعتصابات را به شکست بکشاند و این پیشروی ها را بازپس گیرد، ولی همزمان می بینیم که از این طرف کارگران هفت تپه هم در هر دوره نمایندگان جدیدی معرفی می کنند، بر روی سکو می روند و سنگر می بندند. نظر شما راجع به این مسئله چیست و اینکه چرا جایگاه هفت تپه در بخش های مختلف کارگری و همچنین در بُعد سراسری در ایران اینقدر مهم شده است؟

خالد حاج محمدی: نکاتی که شما به درستی به آن اشاره کردید یکی از تجربه های بسیار ارزشمند و مهم در جنبش کارگری ایران است. ولی دلایل آن را باید در دل تحولات و بررسی خود هفت تپه، نقش و جایگاه هفت تپه و روندی که هفت تپه در مبارزات تاکنونی‌اش طی کرده است دید. ما در چهل سال گذشته و چه حتی قبل تر از آن هم همواره شاهد مبارزات وسیع کارگری برای بهبود وضع زندگی و بالا بردن دستمزدها و بیمه بیکاری و وضعیت معیشت و سایر مطالبات دیگر بوده‌ایم و این جدال برای کندن لقمه نانی از دهان بورژوازی هار ایران همواره وجود داشته و تنها مختص به هفت تپه نیست. هزاران مورد اعتراض و اعتصابات کارگری را شاهد بوده‌ایم و بعضا حتی دستاوردهایی هم برای طبقه کارگر ایران داشته‌اند. ولی آن چیزی که هفت تپه را مهم کرده و مورد توجه قرار داده است موقعیتی است که هفت تپه‌ای ها خود را در آن قرار داده‌اند و این موقعیت تلاش مشترک کارگران هفت تپه است که بسیار هُشیارانه در یک دوره مشخص، خصوصا در سه ـ چهار سال اخیر که همگی شاهد آن بوده ایم خود را قرار داده است. یک جدال رودررو، بی پرده، بی توهم است و در مقابل کارفرمای هفت تپه و مدافعانش که از بیت رهبری و دولت گرفته، تا خانه کارگر و نماینده مجلس و تا قوه قضائیه‌اش، با کل دستگاه سرکوب جمهوری اسلامی ایران را شامل می شود، یک صفبندی علنی را به نمایش گذاشته است و اینها را در دفاع از مطالبات و منافع خودش به مصاف طلبیده است. ببینید؛ کارگر هفت تپه الگویی را بدست داد و این خودآگاهی را در طبقه کارگر ایجاد کرد که می توان در جایی حتی مثل هفت تپه که متشکل از پنج هزار کارگری است که به همراه خانواده هایشان در این مجتمع زندگی می کنند و در مقایسه با ماشین سازی ها و صنایع فولاد و برق و نفت و ترانسپورت - که از زاویه اقتصادی و جایگاه آنها در اقتصاد از اهمیت بیشتری نسبت به هفت تپه برخوردار بوده‌اند - الگویی بدست داد که با همین تعداد از کارگران به همراه خانواده هایشان، اگر متحدانه و هُشیارانه عمل کنند می توان چنان قدرتی بدست آورد که حاکمیتی مثل جمهوری اسلامی را به چالش بکشند و اینکار را هم کردند.

این الگو و موفقیت هایی که هفت تپه در این دوره کسب کرده است، در فضای سیاست ایران چنان برجسته بود و چنان اعتباری به هفت تپه داده است که در قلب میلیون ها انسان جا گرفته‌ است. مردم به آنها امید بسته‌اند و طبقه کارگر ایران این تجربه را می بیند و می آموزد که اگر هفت تپه می تواند چنین و چنان کند چرا آنها نتوانند. این دیگر مستقل از خواست من و شما و کارگر هفت تپه و حاکمیت و نیروهایش است و هفت تپه این تجربه و الگو را بدست داده است. اما خود این تجربه گرانبها به عقل جمعی کارگران متکی بوده است. شما اگر مسائل و اتفاقات مربوط به هفت تپه را دنبال کنید، می بینید که چه قبل تر و چه الان، در طی این پروسه چند ساله، به کرات شاهد این بوده‌ایم که هر بار که حاکمیت سعی کرده است رهبران و فعالین اصلی هفت تپه و سخنگویان و آدم های معتبرشان را دستگیر کند، و هر بار که سعی کرده‌اند که از این کانال، مغز متفکر هفت تپه، اعتبار هفت تپه و شخصیت های خوشنامی که راه و چاه را نشان می دهند را بزنند تا هفت تپه را شکست بدهند، یک طیف دیگر و یک جمع دیگر در قالب رهبران و نمایندگان هفت تپه پا به میدان گذاشته‌اند. کارگر هفت تپه در این جدال و با اتکا به مجامع عمومی‌اش ظرف سه سال گذشته توانسته است، چه در بحث و جدل های بین خود کارگران و چه در پیشروی ها و یا حتی عقب نشینی هایی که بعضا داشته‌اند، همواره از یک خِرد جمعی و از یک تصمیم گیری جمعی که همه کارگران در آن نقش مستقیم داشته‌اند بهره ببرد. و در چنین پروسه‌ای است که طیف جدید رهبران و نمایندگان کارگران هفت تپه رشد می کند، پرورش می یابد و بر روی سکو می ایستد. درک این مسئله و این درجه از خودآگاهی که امروز کارگر هفت تپه و حتی بچه های کارگران هفت تپه کسب کرده‌اند و اینکه توهمی به خانه کارگر و فلان امام جمعه و فلان قاضی و یا فلان نماینده بیت رهبری و غیره ندارند و آنان را دشمنان طبقاتی خود می دانند، یک دستاورد بزرگ است. اینها به همت کارگران هفت تپه بدست آمده است و اینها امروز دستاوردهای مهم جنبش کارگری است که از دل همان مجامع عمومی کارگران هفت تپه بیرون می آید.

ببینید؛ یک بار تلاش کردند که کارگر هفت تپه را به کارگر عرب و غیرعرب تقسیم کنند، یک بار تلاش کردند کارگر هفت تپه را به کشاورز و غیر کشاورز تقسیم کنند، یک بار کارگر بومی و غیر بومی را مطرح کردند و تلاش کردند که با استفاده از احساسات ناسیونالیستی بین کارگران هفت تپه انشقاق بوجود بیاورند و انواع و اقسام پرونده های امنیتی و غیر امنیتی برایشان درست کردند. همین هایی که امروز با کارگر هفت تپه وارد جنگ شده‌اند و دسیسه چینی می‌کنند همان کسانی هستند که کارگران خاتون آباد را قلع و قمع کردند. همان هایی هستند که عواملشان را راهی جلسات سندیکای شرکت واحد کردند و تلاش کردند زبان نماینده‌شان - که در آن مقطع منصور اسانلو بود - را ببُرند. همان کسانی هستند که کارگران را در خیابان شلاق زدند. ولی کارگران هفت تپه همه این دسیسه ها و همه این وحشیگری ها را با اتکا به نیروی متشکل و متحد خود به حاشیه راندند و به حداقل رساندند. مهم تر از همه، الگویی بدست داده‌اند که قابل تکرار است. در نتیجه تا جایی که به سوال شما بر می گردد، آن نکاتی که جایگاه هفت تپه و کارگر هفت تپه را در سطح سراسری ویژه می کند اینها هستند.

پدیده‌ای که دیگر هیچکس مبارزات و اعتراضات آنها و به همین اعتبار شکست یا پیروزی آنها را مختص به هفت تپه نمی‌داند. طبقه کارگر ایران و مردم محروم جامعه ایران پیروزی هفت تپه را پیروزی خودش می‌داند. برای همین است که بورژوازی ایران با تمام نمایندگان و جیره خواران و مواجب بگیران و دستگاه های سرکوبش همگی مشترکا در تلاش هستند که هفت تپه را به شکست بکشانند. چون شکست هفت تپه، شکست امید بستن به اتحاد سراسری کارگران است. خصوصا زمانی که طبقه کارگر ایران و مردم محروم جامعه به پدیده هفت تپه مثل نوزاد جنبش عدالتخواهی خودش و یک پدیده مثبت در تاریخ مبارزاتی خودش نگاه می کند.

اجازه بدهید فقط این نکته را اضافه کنم. شما اگر به فضای سیاسی جامعه ایران قبل از پدیده هایی چون هفت تپه و فولاد نگاهی بیندازید می بینید که وقتی بحث بر سر شخصیت های سیاسی جامعه بود، دوم خردادی ها مطرح می شدند، شاعران و نویسندگان این طیف مطرح می شدند، زهرا رهنوردها و شیرین عبادی ها به عنوان فعالین جنبش زنان مطرح می شدند. ولی امروز اگر کسی بخواهد از شخصیت های سیاسی ایران اسم ببرد، کارگران و رهبران کارگری هفت تپه را به شما نشان می دهد و اینها همگی حقایقی هستند که از دل یک مبارزه طبقاتی و از دل تجربه هفت تپه عروج کرده است و قابل احترام است.

 

وریا نقشبندی: اجازه بدهید سوال آخرم را به این شکل مطرح کنم که با توجه به نکاتی که شما مطرح کردید و جایگاهی که از هفت تپه نشان دادید، شما آینده این مبارزه و آینده این جدال در هفت تپه را چگونه ارزیابی می کنید. با توجه به اینکه در حال حاضر هفت تپه بعنوان یک مرکز تولید رهبران کارگری هم شناخته شده است؟

خالد حاج محمدی: واقعیت این است که نه در مبارزات هفت تپه و نه در مبارزات بخش های دیگر کارگری، از جمله نفت و گاز که اخیرا شاهد آن بودیم و چه حتی قبل تر، در اعتراضات و مبارزات کارگران هپکو و آذرآب و کارگران معدن و غیره، هیچ شرط چاقویی موجود نیست. متاسفانه طبقه کارگر در موقعیتی قرار گرفته که مجبور است برای هر یک ذره بهبود در زندگی‌اش و یا حتی مزد کاری که انجام داده است و حقوقی دریافت نکرده است بجنگد. جنگ برای نان، جنگ برای دریافت دستمزد، جنگ برای اینکه محیط کارش پادگانی نشود و در یک کلام جنگ برای زنده ماندن. این موقعیتی است که امروز به طبقه کارگر ایران تحمیل شده است. در نتیجه اینکه آینده هفت تپه و مبارزات هفت تپه به کجا خواهد کشید، قبل از هر چیز به این بستگی دارد که هفت تپه‌ای ها، مردم و مدافعان هفت تپه و همچنین طبقه کارگر ایران در مقابل این تجربه شیرین و گرانبهای هفت تپه چکار خواهند کرد. همانطور که قبلا هم گفتم هفت تپه تمام تلاش خودش را کرده است. به نظر من خیلی هُشیارانه عمل کرده‌اند، متحدانه پا پیش گذاشته‌اند و این درجه از خودآگاهی که در تمام مراحل مبارزاتی‌شان سعی کرده‌اند منافع عمومی خودشان را دنبال کنند و سعی کرده‌اند در هر مقطعی از این مبارزات منافع عمومی طبقه کارگر الگو و پرچم‌شان باشد قابل تقدیر است. تا وقتی که این الگوی هفت تپه باشد و تا وقتی که متحدانه ظاهر شوند، شکست هفت تپه آسان نخواهد بود. حتی اگر هم شکست بخورند، الگویی که هفت تپه بدست داده است و تجربه هفت تپه، در تاریخ جنبش کارگری ایران به عنوان یک تجربه ارزشمند باقی می‌ماند. حتی برای نسل های بعد. ولی موفقیت امروز هفت تپه در گرو ادامه این اتحاد طبقاتی است.

تجربه هفت تپه نشان داد که از امام جمعه محل و نماینده مجلس گرفته تا خانه کارگر و روسای دولت و بیت رهبری و شخص خامنه‌ای، همگی دشمنان طبقه کارگر ایران و علیه طبقه کارگر ایران هستند، با هر زبانی که سخن بگویند.

قول هایی که نمایندگان مجلس به کارگران هفت تپه دادند کجا رفت؟ "دانشجویان عدالتخواه"، که در یک دوره‌ای علَم کردند و به هفت تپه فرستادند و تلاش کردند که به اسم عدالتخواهی بین کارگران هفت تپه تفرقه بیندازند و به وعده وعیدهای حاکمیت امیدوارشان کنند کجا رفتند؟ اینها همگی اجزای یک پدیده واحد هستند که آنهم جامعه بورژوایی و حاکمیت بورژوازی در ایران است. با مذهب‌اش، با ناسیونالیسم‌اش و با همه ارگان هایش. در نتیجه فقط می ماند مردم محروم و طبقه کارگر ایران که از هفت تپه دفاع کنند.

من فکر می کنم دفاع از هفت تپه و تلاش برای آزادی رهبران هفت تپه، امروز دیگر به تنهایی روی دوش رهبران و کارگران هفت تپه نیست و وظیفه همه ماست. معلم، دانشجو و همه بخش های کارگری باید در هر جا که ممکن است و به هر شکلی که ممکن است از هفت تپه دفاع کنند. موفقیت هفت تپه در آزاد سازی نمایندگان خودش از چنگال قوه قضاییه در دوره قبل، و عقب نشینی های قوه قضاییه که به غلط کردن افتادند، به همت هفت تپه‌ای ها و به همت یک پشتیبانی بزرگ اجتماعی میسر شد. هفت تپه امروز هم تنها نیست. ولی دفاع از هفت تپه، امید به هفت تپه و عشق به هفت تپه و آینده مبارزاتی هفت تپه را باید به عنوان یک پراتیک ویژه اجتماعی در دستور گذاشت. باید حاکمیت بفهمد که تا زمانی که این رهبران کارگری در زندان هستند، نه تنها در هفت تپه، بلکه در دیگر مراکز کارگری هم به اشکال مختلف از آنها حمایت خواهند کرد و نمایندگان و سخنگویان هفت تپه را نمایندگان و سخنگویان خودشان می دانند و هفت تپه را بخشی از خانواده بزرگ کارگری ایران می دانند.

ما در دوره بسیار حساسی قرار گرفته‌ایم. در دوره ای که فقر از سر و کول جامعه بالا می رود و در دوره‌ای که حاکمیت جمهوری اسلامی خیلی گستاخانه و خیلی بی شرمانه، روزنامه ها و خبرگذاری ها و دولت و همه ارگان هایش را به کار انداخته که به مردم بقبولانند که گویا این کارگران هفت تپه هستند که اغتشاش‌گرند تا بر اقدامات فجیعی که خودشان در هفت تپه انجام داده‌اند سرپوش بگذارند. این وظیفه تک تک ماست که از هفت تپه و دستاوردهایش دفاع کنیم. جمهوری اسلامی تلاش می کند نارضایتی اکثریت مردم ایران که در زیر بار فشار اقتصادی کمرشان خم شده است و همچنین فقر و فلاکتی که گریبان آحاد جامعه را گرفته است را با اتکا به نیروی سرکوب خفه کند و جامعه را مرعوب نماید. مرعوب کردن هفت تپه و شکست هفت تپه، قدمی در راه مرعوب کردن جامعه است و باید در مقابل کل این پدیده و آینده ای که در انتظار جامعه است ایستاد. وضعیت اقتصادی مردم را در نظر بگیرید. افزایش نرخ بیکاری هر روزه را در نظر بگیرید. بی مسئولیتی دولت در قبال جان شهروندانش در مقابله با کرونا را در نظر بگیرید. هر کدام از این موارد به تنهایی کافیست که ما را متوجه این موضوع بکند که مردم محروم و طبقه کارگر ایران راهی ندارند جز اتکا به اتحاد خود و اتکا به قدرت خود در دفاع از همدیگر و در دفاع از شأن و کرامت انسانی‌شان. اگر امروز جمهوری اسلامی در هفت تپه موفق شود، فردا سراغ کارگران نفت و دیگر مراکز کارگری می‌رود. قرار است دنیای سیاهی را به ما تحمیل کند، دنیایی که همین الان عواقبش را می توان به وضوح دید.

در نتیجه آینده هفت تپه بستگی به اراده ما و تصمیم ما و اتحاد ما، خصوصا در میان طبقه کارگر و مراکز صنعتی ایران دارد. باید از هفت تپه دفاع کرد. هیچ دفاعی، هیچ همیاری و هیچ کمکی و اعلام حمایت و پشتیبانی‌ای را نباید از کارگران هفت تپه دریغ کرد. همانطور که گفتم این تنها مختص به هفت تپه نیست. مختص به طبقه کارگر ایران و در دفاع از طبقه کارگر ایران و حق حیات و حق زندگی و حفظ کرامت انسانی اکثریت جامعه ایران است و در این راه باید نهایت تلاشمان را بکنیم.

سوم نوامبر ٢٠٢٠