اين روزها همه کارگر دوست شده اند، حتی آنهایی که بخش اعظم وظیفه شان تلاش برای شکست اعتراضات کارگران فولاد و هفت تپه و به زانو درآوردن آنها بود. از جمله این خادمین سرمایه و حکومتش، خانه کارگر و روسای آن از علیرضا محجوب تا سهیلا جلودارزاده است که در طول این دوره این وظیفه "شریف" را بعهده داشتند تا با پرچم "کارگر دوستی"، مانند موریانه به جان کارگران اعتصابی بیفتند و با اره کردن زیر پای رهبران و فعالین اصلی آنها ، کل کارگران این دو مرکز را به زانو در آورند.

علیرضا محجوب در قامت نماینده و رئیس فراکسیون کارگری مجلس، فرموده اند که "دستگیری کارگران گروه ملی فولاد قانونی نیست و از مجلس درخواست مداخله برای آزادی آنها کرده است .!!!"

او مدعی است که در مجلس در این مورد و ضرورت رسیدگی به وضع کارگران دستگیر شده تذکر شفاهی داده است!! همزمان گفته اند که ایشان هم با خصوصی سازی توافقی ندارد. خانم سهیلا جلودار زاده نیز طی سخنانی به خبرنگار ایلنا گفته اند، "در جلسه کمیسیون اجتماعی مجلس به این موضوع پرداخته اند و از اینکه مسائل سیاسی با صنفی را ادغام کرده اند، گله گذاری کرده است." ایشان گفته اند در هفت تپه این تفکیک صورت گرفته و موفق شده اند و اما در فولاد این دو مسئله با هم قاطی شده اند.

بلاخره نزدیک به ٤٠ روز اعتصاب و اعتراض خیابانی، چرت محجوب و جلودار زاده را هم پاره کرد. بعد از کلی تهدید و ارعاب و دستگيری و گسیل اوباش اطلاعاتی و گارد ویژه، خانه گردی و محاکمات سربسته در کشتارگاه های حاکميت شان، به همراه مهندسی کردن پرونده های سنگین برای گروگانهای کارگران هفت تپه و فولاد، اینبار در تقسیم کار همین حاکمیت و همین ارگانها وظیفه کارگر پناهی را به این کشیشان اسلامی سپرده اند. قرار است در امتداد این اقدام وحشیانه، محجوب و همراهانش حلقه نیرنگ و حقه بازی دولت و کارفرما را تکمیل کنند و نقشه سرکوب و شکست را به سرانجام برسانند.

خانم جلودار زاده به این مفتخرند که در هفت تپه کار صنفی و سیاسی را مخلوط نکرده اند و توفیق حاصل شده است. میخواهند روند هفت تپه در فولاد هم دنبال شود و این را هم حل مسئله به شیوه خانه کارگر باید نام گذاشت. ایشان انگار در گوش گاو خوابیده اند که هنوز کارگران هفت تپه علیرغم موانع و مشکلات جدی ای که برایشان فراهم کردند، مطالباتشان سر جای خود مانده است. ایشان و رئیس خانه کارگرش انگار کور و کرند که برای کارگران هفت تپه و کسانی که به عنوان سخنگو و نماینده آنها در این مدت ظاهر شدند، چه پرونده های قطوری ساخته اند تا هر زمان امکان و توانش را داشتند با به بند کشیدن دوباره آنها جامعه کارگری را به سکوت و تسلیم وا دارند. محجوب و خانم جلودار زاده خود را به نفهمی زده اند که اسماعیل بخشی را به جرم دفاع از همان مطالبات "صنفی" که امروز کارگران فولاد بدست گرفته اند، نه تنها تهدید و پرونده سازی که ٤٠٠ میلیون تومان وثيقه را به پاهايش بسته اند. تا دست از پا خطا نکند!! فکر نکنم هیچ آدمی اینقدر ساده لوح باشد که نفهمد در این یک ماه چه بلایي بر سر اسماعیل و نجاتی و بقیه آورده اند. و بعلاوه هنوز علی نجاتی علیرغم اینکه بیماری قلبي جانش را تهدید میکند، بدون هیچ دلیل و توجیهی در زندان است. فراموش کرده اند که در کل این مدت از سپیده قلیان که به جرم حمایت از کارگر هفت تپه زندانی شد و او هم با وثیقه سنگین ٥٠٠ میلیون تومانی آزاد شده است، تا عسل محمدی که به جرمی مشابه بازداشت و در زندان است، تا دهها دانشجو و معلم و زن و مردم شرافتمندی که به جرم دفاع از حقوق کارگران این دو مرکز از لطف و مرحمت اوباش اطلاعات و مراکز جاسوسی و شکنجه گر بی بهره نبوده اند، همه تنيجه تلاشهای "رفقا" و برادران و خواهران محجوب و جلودار زاده و خود آنها و مجلس نشینان است، که نفرت میلیونها انسان شرافتمند و محروم آن جامعه را بر انگیخته است.

محجوب فرموده اند ایشان هم مخالف خصوصی سازی است! ایشان باید میفهمید که پرچم نه بخصوصی سازی از جانب کارگر هفت تپه و فولاد، ابزار دفاع از شغل و قرار دادن دولت به عنوان مسئول در قبال زندگی آنها است. جنگ بخش خصوصی و دولتی در میان مولتی میلیاردرها بر سر سهم هر کدام از دسترنج طبقه کارگر ایران، دعوای کارگر هفت تپه و فولاد نیست. کارگر فولاد و هفت تپه با شعار درود بر کارگر و مرگ بر ستمگر، عاشق دولت ستمگران در قامت کارفرما و استثمارگر نیستند. و امروز همان دولت است که دارد در قامت حافظ منفعت مشتی میلیاردر علیه کارگر که حقوق کارش پرداخت نشده، همه اوباش و قمه زن و جاسوس تا ژاندارمهای خانه کارگر در لباس "دوست" را، علیه کارگران هفت تپه و فولاد به خدمت گرفته است.

کسانی که آقای محجوب و جلودار زاده ریاکارانه و در اوج بیشرمی به نام "دفاع" از کارگر فولاد به عنوان مرجع رسیدگی و مدافع قانون و تشخیص حق از نا حق، به آنها رجوع کرده اند، همان ارگانهایی هستند که در کل این مدت در جنگی نابرابر بعنوان نوکر و کارگزار اقلیتی پولدار علیه کارگر فولاد و هفت تپه در رکاب صاحبان سرمایه شب و روز خود را مایه گذاشتند. مجلس نشینان نزد طبقه کارگر و مردم شرافتمند و خصوصا کارگران هفت تپه و فولاد در صندلی مجرم قرار دارند نه قاضی. کسی که شکایت از دزدی و چپاول را به نام دفاع از کارگر فولاد و هفت تپه نزد دزدان و چپاولگران و روسای و نمایندگانش میبرد، نه تنها حقه باز، بلکه کلاهبردار بزرگی است، که خود شریک دزد است.

محجوب ها و جلودار زاده های ایران در همه تاریخ زندگی سیاسی و کار در ارگان ضد کارگری خود، جز جاسوسی و پاپوش دوزی برای فعالین و رهبران دلسوز طبقه کارگر و جز فریبکاری و تلاش برای تبدیل اعتراض و حق طلبی کارگر به دعا و التماس نزد حاکمین و دشمنان قسم خورده این طبقه، کار دیگری نکرده اند. می فرماید دستگیری ها غیر قانونی بوده است! قانون کدام مملکت و کدام طبقه!!! نه تنها دستگیری که کشتار دهها هزار کارگر و عدالتخواه آن جامعه، همه شکنجه ها و جنایت علیه مردم محروم، قمه زنی و اسید پاشی به صورت زنان، تا کشتار کارگر خاتون آباد و حکم شلاق برای کارگران هپکو، تا کشتن و دواخور کردن کارگران در زندان که شاهد مرگ فوری بعد از "آزادی" بوده ایم، و تا حمله شبانه و دستگیری و ضرب شتم کارگران فولاد و هفت تپه و...، همه قانونی بوده است. جامعه ای که سکان آن و همه قوانینش بر اساس حفظ بردگی کارگر و آقا بودن و کدخدايي سرمایه دار تدوین شده باشد، همه این اعمال کاملا قانونی است. قانون آن مملکت در خدمت سرمایه داران و صاحبان قدرت است که ماندگاری آنها و بردگی کارگر اساس آن است.

چهل سال تاریخ پر از جنایت حکومت محجوب ها و جلودارزاده ها ، برای هر کسي که یک بند انگشت عقل و شعور داشته باشد، و برای هر کس که در دزدی و چپاول آن جامعه و استثمار وحشیانه طبقه کارگر سهمی نداشته است، نشان داده که دفاع از حقوق کارگر و حتی مبارزه صنفی او، بر اساس همان قوانین کذایی حاکم، نه تنها ممنوع که جرم جنایی دارد. امروز به یمن توازنی که با تلاش طبقه کارگر و مردم آزادیخواه به حاکمیت تحمیل شده است، دست توحش و بربریت حاکمیت کوتاه شده است، زورش بیش از این نمیرسد. با این وصف شاهدیم که همبستگی کارگر فولاد و هفت تپه و دفاع از همدیگر و مطالبات همدیگر، جرم جنایی است. تلاش برای جنایی کردن دفاع از حق و حقوق طبقه کارگر، جنایی کردن ارتباط و دوستی کارگری میان مراکز مختلف، همیاری و کمک به اعتصاب کارگری با اتکا به قوانین حاکم توسط مشتی بازجو و شکنجه گر به پرونده های سنگین جنایی تبدیل میشود.

کارگر هفت تپه و فولاد به یمن یکپارچگی و اتحاد بالایشان و حمایتهای وسیع هم طبقه ای ها و مردم آزادیخواه، در همین دوره به خوبی نقش مخرب محجوب ها را به عنوان بازوی کارگر فریبی دولت و مجلس و قوای مسلح و مراکز پلیسی را درک کرده اند. بی آبرویی بیش از پیش محجوب ها که در کل این دوره همراه فرماندار و استاندار و نماینده مجلس و امام جمعه، عازم هفت تپه و فولاد شدند تا دایره سرکوب را با حقه بازی و کارگر پناهی تکمیل کنند، بر کسی پوشیده نیست. یکی از تجربیات همین دوره کوتاه در این مراکز، برای هزارمین بار ثابت کرد که همه اینها از ولی فقیه تا مجلس و مراکز پلیسی آنها تا خانه کارگر و شورای اسلامی و...، دانه های یک تسبیح اند که در کنار هم طوق بردگی را به گردن دهها میلیون کارگر آويزان کرده اند. حقه بازهایی چون محجوب امروز دیگر در میان کارگران ایران و خصوصا هفت تپه و فولاد جز نفرت و بیزاری سهمی ندارند. عروج اين تيپ آدمها به عنوان ژاندارم های کرواتی خانه کارگر، موعظه های تهوع آور ضد کارگری برای نفاق و تبدیل کارگر حق طلب به گدای درگاه دشمنان این طبقه است. کلاشي اين جماعت به عنوان بخشی از تجربه همین دوره، باید به خودآگاهی کل طبقه کارگر ایران تبدیل شود و دامنه هوشیاری و شناخت دوستان و دشمنانش را روشن تر و شفاف تر سازد.