مصاحبه کمونیست با خالد حاج محمدی

 کمونیست: کنگره نهم حزب حکمتیست برگزار شد. ارزیابی شما از کنگره و مباحث آن چیست؟

خالد حاج محمدی: کنگره هر حزب سیاسی جدی مهر دوره ای معین را بر خود دارد. کنگره نهم حزب حکمتیست هم مهر این دوره و تحولات دیماه و مسائل متعاقب آنرا بر خود داشت. کل مباحث کنگره یک فکوس معین داشت و آنهم تلاش برای جواب دادن به مسائل این دوره بود. هدف ما ایجاد آمادگی در خود حزب حکمتیست برای ایفای نقشی شایسته در دل تحولات بعد از شورش گرسنگان بود. تمام قطعنامه و قرارهایی که به کنگره برده شد و کنگره تصویب کرد تلاشی در این مسیر است.

همچانکه در مباحثات این دوره و قبل از کنگره هم مشهود است، ما فکر میکنیم که وارد دوره ای جدید و جدی در سیاست ایران شده ایم. شورش گرسنگانی اتفاق افتاده است که سیمای سیاسی جامعه را بدرجه ای عوض کرده و توازن قوا میان حاکمین و محکومین را به نفع استثمار شده گان تغییر داده. جامعه ایران قبل از دیماه و بعد از دیماه با هم تفاوت دارد. محرومین جامعه اعتماد به نفس پیدا کرده اند و سرنگونی جمهوری اسلامی و چگونگی آن روی میز همه احزاب سیاسی جدی در اپوزیسیون است. خود جمهوری اسلامی و همه جناحها و اتاقهای فکری و محافل سیاسی آنها در تلاشند این دوره را با کمترین لطمات به صورتی سپری کنند که طبقه کارگر و کمونیستها میداندار نشوند و امکان دخالت از پایین را از آنها سلب کنند و سیستم کاپیتالیسمی تا حد امکان و با کمترین لطمات حفظ شود.

سوالاتی که مقابل طبقه حاکم و حکومت آنها و مقابل کمونیستهای ایران و مشخصا حزب ما هم هست، سوالات دیروز نیست و رنگ این دوره و نیازهای آنرا بر خود دارد. همه جنبشهای سیاسی جدی، احزاب جدی جامعه، خود جمهوری اسلامی و جناحهای آن و مراجع فکری و تصمیم گیری آنها و حزب ما هم تلاش میکنند به این دوره جواب بدهند و مهر و افق جنبش خود را به آن بکوبند. کنگره نهم و همه مصوبات آن اساسا به این دوره و نیازهای آن از زوایه منافع طبقه کارگر و ایجاد امکان پیشروی و ایجاد بیشترین آمادگی در خود حزب و طبقه کارگر برای دخالت جدی در این دوره و برای ساختن ملزومات انقلاب کارگری بود.

مهم این بود که کنگره و نمایندگان آن بتوانند واقعبینانه به اوضاع ایران و منطقه نگاه کنند، به مخاطرات و احتمالات مختلف نگاه کنند، به موقعیت خود حزب حکمتیست و نقاط قدرت و کاستی های آن نگاه کنند، به فرجه و امکاناتی که هست و چگونگی ایفای نقشی جدی و مسئولانه در این اوضاع نگاه کنند و به توافق برسند و با اتحاد سیاسی بالا و آمادگی وارد این دوره شوند. راستش این فضا و این تلاش در تمام مباحثات کنگره حتی در در بحثهای کناری کنگره هم برجسته و نمایان بود.

همه اسنادی که در کنگره تصویب شد و اساسان در جواب به نیازهای این دوره آماده شده بودند با اکثریت بسیار بالایی یا به اتفاق ارای نمایندگان تصویب شده اند. همین همدلی و همجهتی بالای نمایندگان را نشان میداد.

فضای کنگره و احساس اعتماد به نفس بالای رفقا، آمادگی، شور و شوق برای جواب دادن به این دوره، هم در کنگره و هم در نامه و یادداشتها و پیامهایی که از ایران بدست ما رسیده بود، نمایان بود. به این اعتبار کنگره به اهدافی که برای خود گذاشته بود رسید و کنگره ای موفق بود. قطعا جای طیفی از کادر و فعالین جدی حزب که در ایرانند در کنگره خالی بود، هر چند تلاش کردیم حضور سیاسی آنها در کنگره به صورتی تامین شود. بهر صورت کنگره کار بیشتری نمیتوانست بکند، خود کنگره نقطه شروع است و اساسا مسئله حزب بعد از کنگره و تامین اهدافی است که کنگره در مقابل حزب گذاشته است.


کمونیست: شما بعنوان دبیر کمیته رهبری در گزارش به کنگره به جدالهایی که حزب در دوسال گذشته شرکت کرده است اشاره کردید. میتوانید مهمترین این مسائل که دخالت حزب در آنها تمایز حزب با سایر جریانات موسوم به چپ را نشان داده و مهمتر توانست تاثیرگذار در فضای سیاسی شود را نام ببرید؟

خالد حاج محمدی: فاصله ما با احزابی که به عنوان چپ فعالیت دارند، اختلاف سیاسی در این یا آن سیاست نیست. اختلاف ما در تعلق مان به جنبشهای سیاسی مختلف است و این را به کرات گفته ایم. این میدانی وسیع را در بر میگیرد و اما در جواب به سوال شما بسیار خلاصه به چند عرصه اصلی و جدالهای ما اشاره کنم:

یکی از این جدالها خود جمهوری اسلامی، افقی است که در مقابل جامعه قرار میداد و آینده آن است. مسئله انقلاب آتی ایران، سیر سرنگونی جمهوری اسلامی چگونگی این سرنگونی و با اتکا به کدام نیرو و کدام جنبش سیاسی و کلا سرنگونی از نظر ما، یک میدان جدی جدال ما از قدیم تر بوده است و در این دوره هم ادامه داشته است. باج ندادن ما به انواع تحرکات قومی و ناسیونالیستی که بخش وسیعی از چپ به بهانه ضدیت آن با جمهوری اسلامی عملا از آن دفاع کرده است. خود برجام و مباحثات حول آن به عنوان توافق ارتجاع بین المللی با ارتجاع ایران و دلایل آن که چپ ایران را در ماتم فرو برد منجمله از تفاتهای جدی ما با آبخش اعظم این چپ است. این میدانی وسیع است که حزب ما در همین دو سال گذشته علاوه بر چندین بیانیه و قرار و...، مباحثات جدی حول آن داشته ایم.

کلا ما به عنوان حزبی که قطب نمای سیاست هایمان انقلاب کارگری است و از همین سر هم به همه تحرکات چه از جانب جمهوری اسلامی چه علیه آن و از جانب جریانات راست نگاه کرده ایم و تلاش کرده ایم چشم جامعه و مشخصا طبقه کارگر ایران را به ماهیت این تحرکات باز کنیم و ضدیت با جمهوری اسلامی ابزاری برای سربازگیری جریانات بورژوایی از طبقه کارگر نشود.

یک محور جدی جدال ما جنگ در خاورمیانه است. راستش از شروع "بهار عربی" تا دخالت ناتو در این منطقه، از دخالت در لیبی تا سوریه و سرانجام عروج داعش و ادامه جنگ در سوریه و عراق، از جنگ در موصل تا مقاومت در کوبانی و عفرین، از مسئله کرد در دل بحران خاورمیانه و سرنوشت کردستان عراق تا رفراندم و حمله به این منطقه، و بالاخر تلاش برای جنگ نیابتی در ایران و کاندیداهای آن، میدان جدی جدال ما در چند سال گذشته بود که در فاصله کنگره هشتم تا نهم هم ادامه داشت. پرداختن به اینها در اینجا ممکن نیست و اجازه بدهید در این زمینه چند نکته را یادآوری کنم.

جنگ و دخالتگری امپریالیستی در لیبی و سوریه و ادامه آن در سایر کشورهای منطقه، سیمای نه تنها خاورمیانه که بدرجه زیادی جهان را تغییر داده است. ما در کل این دوره علیه این دخالتگری و مهندسی افکار توسط رسانه های دولتهای دخیل ایستادیم. همه جا گفته ایم دخالت نظامی غرب در خاورمیانه به بهانه سلاح کشتار جمعی صدام، حکومت قذافی و دیکتاتوری او، ایران هسته ای و حقوق بشر، استبداد دولت بشار اسد و...، همگی بلاءاستثنا بهانه اند. اینها پرچمهای عوامفریبانه برای یک قلدری تمام عیار ناتو و سایر دول ارتجاعی برای اهداف خود است. اینها بهانه های مهندسی شده برای حل و فصل جنگ و جدالهای بزرگ میان دول بزرگ جهان است. دولی که خاورمیانه را به میدان تصفیه حسابهای خود کرده و مردم خاورمیانه جز قربانیان بی گناه و بی خبر در این میدان چیزی دیگر نیستند.

در این دوره و تخاصمات غرب و متحدین او با ایران چه قبل از بحران خاورمیانه و توافق برجام و چه در دوره بحران و حتی دوره اخیر و عروج ترامپ، شاهد یک امید بستن به تخاصمات با ایران در میان اپوزیسیون راست و چپ جمهوری اسلامی بوده ایم. انواع کنفرانسهای مختلف و دولت سازیها در تبعید و اتحاد و همگرایی ها در این دوره حتی در میان جریانات موسوم به چپ، زیر افق فوق و برای سهم بردن از جدال غرب با ایران در جریان بوده است و حزب ما در تمام این مقاطع ماهیت این افق و امید و کاذب بودن آن و ضدیت آنرا با انقلاب کارگری و منافع مرد محروم را بیان کرده ایم. شعار بخشی از این چپ که "بعد از سوریه نوبت ایران است و بعد از اسد نوبت خامنه ای است"، شکل مبتذل، عریان و افراطی امید به انقلاب ناتویی در ایران بود. ما یک پای جدی این جدالها بوده ایم.

در این چند سال مسئله "کرد" در منطقه بعنوان یک معضل واقعی، به ابزاری در جدال منطقه ای میان دولتها مرتجع منطقه و قطبهای درگیر در خاورمیانه و احزاب ناسیونالیسم کرد تبدیل شد. در این فضا ستمگری ملی، وسیله ای برای سو استفاده همه احزاب ناسیونالیست کرد در منطقه جهت تامین سهم خواهی و شراکت در قدرت با دولتهای مرکزی، از کانال و با اتکا به یکی از قطبهای شکل گرفته در خاورمیانه بود. همه احزاب ناسیونالیست کرد از ایران و عراق تا ترکیه و سوریه با همه شعبات آنها، امید و اهداف خود را زیر سایه یکی از این قطبها و یا دولتهای مرتجع دنبال کردند. حزب دمکرات و جنگ نیابتی به کمک عربستان تنها یک نمونه زمخت از این ماجرا است. تنها برای نمونه بگویم، ستمگری بر "کرد" توجیهی شد که حزب دمکرات کردستان ایران مستقل از تلاش همیشگی برای پذیرش نزد آمریکا و..، در چهارچوب سیاست عربستان سعودی جنگ نیابتی در کردستان ایران راه بیندازد و با افتخار عکس مقامات بالای خود را با کارمندان کنسولگری عربستان در مراسم آنها در اربیل را تزئین سایت خود کند. "مظلومیت مردم کرد" توجیهی بود در دست بارزانی که رابطه ای نزدیک و همیشگی با دولت ترکیه داشته باشد و شنگال را در معامله با آنها و داعش تحویل داعش دهد. به نام همین "مظلومیت" جناح دیگر و مشخصا خانواده طالبانی حشدالشعبی و قاسم سلیمانی و ارتش عراق را به کرکوک و... آوردند و این مانطق را تحویل آنها دادند. "مظلومیت مردم کرد" نزد پ ک ک بهانه ای شد که در دورانی طولانی علاوه بر اتحاد با ایران، در انتخابات ترکیه مردم کردستان ترکیه را برای رای دادن به اردوغان، بسیج کنند و امروز هم بگویند اردوغان جنایتکار تاریخ است و به روی خود نیاورند که او بخشا روی دوش آنها رای آورد. با همین مظلومیت توجیه انواع اتحاد و انشقاق های مختلف میان احزاب مختلف این جنبش از راست ترین، فاسد ترین و مرتجع ترین آنها تا چپ آن از جمله کومه له است. انواع اتحادها و همگرایی و دوری و نزدیکی در این قطب بعد از کنگره ملی کرد صورت گرفت. همه اینها به نام مظلومیت "ملت کرد" انجام شد و حزب ما ماهیت واقعی همه را از راست تا جناح چپ آنها را برملا کرد و از سیاست کمونیستی دفاع کرد.

ما از مقاومت کوبانی تا عفرین و... دفاع کردیم و هیچ زمانی مخفی نکردیم که پشت این مقاومت پ ک ک و حزب اتحاد دمکراتیک سوریه قرار دارد و آنها این مقاومت را سازمان و ممکن کرده اند. اما ضمن دفاع از این مقاومت هیچ آوانسی به این احزاب ندادیم و از ماهیت ناسیونالیستی آنها بدلیل مثلا مقاومت در کوبانی چشم پوشی نکردیم و خاک در چشم کارگر و زحمتکش کردستان نریختیم. نه تنها این که یک پای جدلهای جدی و روشن و بی تخفیف در مقابل کل ناسیونالیسم کرد بودیم.

در کردستان عراق از استقلال کردستان به عنوان تنها راه ممکن در دل جنگ و جدال در عراق و انشقاق عمیقی که به همت دولت عراق و ناسیونالیستهای کرد ایجاد شده است، دفاع کردیم و کلا کردستان عراق از رفراندم تا مسائل متعاقب، حمله دولت مرکزی و حشدالشعبی به کمک خانواده طالبانی و...، یک پای جدی جدال بودیم.

آخرین نکته در این زمینه اینکه کلا چپ ایران، از موضع ناسیونالیسم فارس، در مقابل ناسیونالیسم کرد، بی حرف و غیر منتقد است . از آنجا که کمونیسم و سوسیالیسم این چپ چیزی جز بهبودی ابتدایی در زندگی مردم نیست، نتیجتا "خودمدیریتی" مثلا اوجلان او را مدهوش و خلع سلاح میکند و در ناسیونالیستی ترین قالب به دفاع از آنها میپردازد. و به علاوه به عنوان چپ به اصلاح دوست "خلقهای" ایران و از زوایه ناسیونالیست چپ ایرانی به ناسیونالیسم کرد آوانس میدهد و درمقابلش کوتاه می آید و بخشا تقدیسش میکند. بخشی از چپ هم که خود جناح چپ ناسیونالیست کرد است پدیده دیگری است. ما در مورد اینها در همین دوره و در جدالهای سیاسی که داشته ایم کم نگفته ایم و یک خط متمایز از همه را نمایندگی کرده ایم.

آخرین میدان شورش گرسنگان است. من در کنگره گفتم که ما هم در این ماجرا غافلگیر شدیم و تلاش کردیم خودمان را برسانیم. اما حزب ما چه در دل این ماجرا و چه در کل تاریخ خود از یک خودفریبی که با هر اتفاقی فکر میکند انقلاب و سرنگونی حتمی است، فاصله داشتیم. اینرا در ماجرای جنبش سبز به روشنی نشان دادیم. ما همواره بر صف مستقل طبقه کارگر و نیاز اتحاد رهبران و فعالین کمونیست آن در یک حزب کمونیستی به عنوان ابزار دخالتگری تاکید کرده ایم. ما بر دخالت آگاهانه و آماده کردن این طبقه و مردم محروم و به نقش و اراده انسان و دخالت روی زمین واقعی انگشت گذاشته ایم. ما تاکید کرده ایم که حقانیت این شورش با هزاران اعتراض و اعتصاب کارگری، بدون ساختن ابزارهای دخالتگری این طبقه و کمونیسم آن و دست بردن به اهرمهای کسب قدرت حتی با رفتن جمهوری اسلامی هم سر این طبقه بی کلاه می ماند. کنگره حزب هم که یک پایی همین مسئله است که به آن اشاره کردم.

در خاتمه اشاره کنم که ما در این میدانها و بسیاری میدان دیگر یک پرچم و یک افق را نمایندگی کرده ایم و آن افق انقلاب کارگری بوده است. ما میتوانیم بر گردیم و ادعا کنیم که تمام سیاستهایی که اتخاذ کرده ایم را اکنون هم معتبر میدانیم. احتیاج نداریم هیچ سیاست و نقشه ای را مخفی یا زیر فرش کنیم.


کمونیست: شما در بخش دیگری از گزارش خود به موقعیت حزب و پیشروی آن اشاره کردید. از نظر شما مهمترین پیشروی و مهمترین نقطه ضعف حزب در دو سال گذشته در چه عرصه هایی است؟

خالد حاج محمدی: فعالیت حزب در این دوسال ادامه کارهای قبلی تر ما است. ما در کنگره قبلی تاکید کردیم که این حزب باید سرش را برگرداند و از حزبی مبلغ و خوشنام و قابل اعتماد به حزبی مطرح و در برگیرنده طیفی از فعالین کمونیست طبقه کارگر، به حزب سازمانده و متحد کننده روی زمین واقعی، در محلات و مراکز کارگری تبدیل شود. در این زمینه در جاهایی پیش رفته ایم، جا پای ما و فعالین حزب ما در بعد اجتماعی و در مبازره جاری طبقه کارگر و زن و جوان این جامعه قابل اندازه گیری است. اما تبدیل به چنین پدیده ای تحولی بزرگ است که هنوز باید روی آن کوبید و هنوز در ابتدای کاریم.

من فکر میکنم عرصه جدال سیاسی و افقی که این حزب معین در تمام مقاطع حساس این دوره در برگرفته، سیاستهایی که دنبال کرده است و جنگهایی که کرده است، عرصه درخشان فعالیت این حزب بوده است.

همچنانکه در کنگره هم اشاره کردم، این حزب با همه خوشنامی آن و با همه جدالهایی قابل دفاع که کرده است، با همه اشتیاقی که در کنگره از خود برای ایفای نقشی جدی نشان داد، فاصله زیادی از آنچه که خود میخواهد دارد. این حزب در میان طیفی از فعالین کارگری اعتباری دارد، در فضای روشنفکری پدیده ای موجود است. به سیاستهای دوره های قبل و دوسال گذشته حزب از جمله در میدانهایی که اشاره شد به عنوان یک خط سیاسی کمونیستی نگاه میشود و برسمیت شناخته میشود، در کردستان پدیده ای مطرح و در میدانهایی پیشروی قابل توجه ای داشته است. اما کل صورت مسئله این است که با این سطح از نیرو، اعتبار، سیاست درست، کجای تحولات ایران قرار میگیریم.

من در بحث گزارش به کنگره هم اشاره کردم، که حریف های ما در سیاست ایران و منطقه احزاب چپ موجود نیستند. پیشی گرفتن از اینها و مقایسه خود با اینها هیچ دلیلی برای تبدیل به حزبی موثر نیست. این حزب و رهبریش میتواند سرش را بالا بگیرد و ادعا کند که سرو گردنی از احزاب موجود چپ نه تنها در سیاست و خط که امروز بدرجه ای حتی در ساختن یک تشکیلات واقعی در ایران بالاتر است. اما هنوز در موقعیت امروز، تحولات آتی جامعه ایران را دیگران، احزاب اصلی راست و جناحهای خود حاکمیت تعیین تکلیف کنند. همچنانکه در کنگره گفتم این حزب روی لبه شمشیر تیزی راه میرود یا باید موقعیت خود را کیفیتا تغییر دهد یا شکست خواهیم خورد.

یکی از مشکلات جدی دوره گذشته ما تشکیلات است. خود سازمان حزب است. حزب ابزار کاری است و این ابزار کار اگر همه قسمتهای آن با هم کار نکنند و با هم نقشه مشترکی را پیش نبرند، درست مثل یک ماشین، کار نمیکند و ثمر مناسب نمیدهد. کمونیستها در تاریخ به داشتن سازمان قوی مشهور بوده اند و ما متاسفانه کماکان در این زمینه کمبودهایی داریم که متناسب اوضاع و توقع ما از حزب برای ایفای نقش در جامعه نیست و این دیگر قابل دوام نیست. شاید در دوره ای بتوان با یک ماشین حزبی نامناسب هم کار کرد و اما دوره کنونی چنین نیست. تحزب بالا و داشتن حزبی لنینی یک فاکتور بسیار جدی از کار جدی کمونیستی بخصوص در این دوره است.


کمونیست: مهمترین اولویت حزب را پس از کنگره چه میدانید؟

خالد حاج محمدی: چند نکته را در این زمینه اشاره میکنم که بدرجه زیادی در مباحثات قبل از کنگر حزب نیز اشاره داشته ایم و در خود کنگره نیز رفقای مختلفی هر کس به صورتی به آن اشاره کردند.

اولین مسئله شناخت دوره کنونی و مخاطرات آن است. ظرفیت دول بزرگ جهان، حتی در کشورهای "مهد دمکراسی" و "دنیای متمدن" در دامن زدن به یک توحش افسار گسیخته هر مرزی را درنوردیده اند. خاورمیانه ویران شده، کشتار صدها هزار انسان، سیل میلیونی آوارگان آن، نابودی هر نوع آثار تمدن در چندین کشور، ارمغان این دولتها و هم پیمانان آنها در منطقه است. مردابی ساخته اند و فضایی درست کرده اند که هر گروه و جریان و کانگستر باند سیاسی، با پول و امکانات آنها میتوانند نیرو اجیر کند، از مردم گرسنه، آواره، بی پناه و مستاصل سربازگیری کنند و به جان مردم بیندازند.

خلاصه اینکه اوضاع امروز حتی مثل ده سال قبل نیست. امروز جنایت و توحش و بربریت به حدی رسیده است که به بخشی از سوخت و ساز عادی جوامع بشری تبدیل شده است. در یک چشم بهم زدن هزاران نفر میتواند با تصمیم فلان ترامپ و فلان ششلول بند جانی، قتل عام شده و فردا همه رسانه های بزرگ "مهد دمکراسی" اعلام کنند که این کشتار برای مقابله با فلان دیکتاتور و فلان گروه تروریستی بوده و آب از آب هم تکان نخورد.

کمونیستهای ایران و هر جریان مسئول و کمونیستی و خصوصا حزب ما و رهبری این حزب باید این فاکتور بسیار مهم را در سیر تحولات آتی جامعه به حساب بیاورد. مسئله به راحتی این است که چکار کنیم که به انقلاب آتی ایران، اگر طبقه کارگر و کمونیستها در آن نقشی موثر داشته باشد، خون نپاشند. چکار کنیم که خود جمهوری اسلامی و احزاب بورژوایی نتوانند به نام اینکه "ایران سوریه میشود"، مردم ایران و طبقه کارگر را محافظه کار کنند و به وضع کنونی تن بدهند. چگونه میتوان سکوت و بیتفاوتی و کم تحرکی و محافظه کاری که به دنیا تحمیل کرده اند را شکست. از این سر هم سیر تحولات ایران و نقش چپ کلیدی و ارزشمند است. اگر در انقلاب آتی کمونیستها بتوانند اولا دخالت جدی داشته باشند و رنگ خود و مهر خود را به آن بزنند، تاثیرات آن نه تنها در ایران و خاورمیانه بلکه بسیارعظیم تر خواهد بود و مردم اروپا و امریکا را به دفاع از خود به تحرک در می آورد.

درک دوره کنونی و جواب به نیازهای مبارزه طبقاتی و کمونیسم در ایران بعد از دیماه، مسئله ای است که کنگره اساسا تلاش کرد به آن جواب بدهد. تامین یک استراتژی و افق کمونیستی کارگری در سیاست ایران، تامین یک نقشه عمل گام به گام و سنجیده و پراتیک جدی در همه عرصه های فعالیت حزب و به کار انداختن کل انرژی رهبری حزب و اعضا و کادرهایش در این مسیر، از وظایف حیاتی این دوره است. حزب باید نقشه مند و فعال در جهتی پیش برود که قطب چپ و کمونیسم جامعه را نمایندگی و امکان انتخاب خود را فراهم کند.

و در خاتمه آماده کردن خود حزب به معنای سازمان حزب و تامین سوخت و ساز جدی آن به عنوان یک ماشین کارا بر اساس نیاز این دوره، در یک کلام تلاش برای ساختن حزب و تبدیل آن به یک حزب محکم و لنینی امر این دوره ماست. در همین راستا رهبری ابتدا خود باید در قامت رهبری کمونیستی و مصمم ظاهر شود و باید امکان بزرگ شدن حزب به عنوان یک حزب سیاسی بزرگ را تامین کند.

باز هم تاکید کنم که وارد دوره ای شده ایم که جامعه و طبقه کارگر و کمونیستهای آن به حزبی راسخ و مصمم و روشن بین احتیاج دارند. در این اوضاع کار چند ساله را میتوان در فاصله کوتاهی انجام داد. این حزب میتواند بزرگ شود، میتواند در جامعه پرچمدار کمونیسم و قطب آزادیخواهی باشد، به شرطی که بخواهد در این موقعیت خود را قرار دهد، در این قامت کار کند و نیاز این دوره را جواب دهد. هیچ پیروزیی در انتظار کسی نیست اگر برای آن هوشیارانه جنگ نکنید و نیروی آن جنگ را فراهم نکنید. شکست هم آن طرف کار است. ما حزبی برای همه فصول نیستیم، ما با هر بادی نمیتوانیم مسیرمان را عوض کنیم، ما جز جنبش طبقه کارگر و کمونیستهای کارگری با هیچ جنبش و سنت سیاسی دیگرهم خون و هم خانواده نیستیم . باید برای پیروزی جنگید و از این فرجه استفاده کرد. این امکان هر چند کوچک هم باشد یک امکان است و همین برای هر کمونیست واقعی و پراتیکی شعف انگیز است.