جوابی به رحمان حسین زاده در مورد "آزادی موصل"

رحمان حسین زاده در مصاحبه تلویزیونی خود در اوایل نوامبر ٢٠١٦، تحت عنوان ""جنگ موصل و انتقاد از موضع حزب کمونیست کارگری عراق و کردستان" در دل "انتقادات" خود از موضع این دو حزب، در دفاع از حمله نظامی به موصل مسائل قابل تاملی را بیان کرده است.
ادعاهای حسین زاده در مورد دو حزب کمونیست کارگری عراق و کردستان و مشخصا "انتقادات" او از بحثهای رفقا ریبوار احمد و سامان کردیم از جانب خود آن رفقا و همچنین رفیق محسن کریم جواب گرفته است. موضوع این مطلب اساسا پرداختن به موضع حسین زاده و حزبش است که در دل این مصاحبه به روشنی بیان شده است.
در این نوشته موضع "فعال و دخالتگرانه" مورد ادعای رحمان حسین زاده را خراش میدهیم تا مفهوم عملی آن که چیزی جز ستایش یکی از خونبارترین جنگهای دوره اخیر به نام "آزادی موصل و مردمش" نیست را نشان دهیم.

موضعی نه تنها ضد مارکسیستی و تسلیم طلبانه، که ضد انسانی! همزمان تلاش ناموفق و آسمان ریسمان کردن او برای وصله پینه کردن موضع راست و پرو آمریکایی خود و حزبش به سیاست کمونیستی و عمیقا انسانی ما در جنگ افغانستان و عراق و... را نشان میدهیم. و نهایتا اشاره ای کوتاه به آرزوهای نه چندان مبارک و فراخوان انحلال طلبانه او در مورد دو حزب کمونیست کارگری عراق و کردستان و سفره پهن کردن کاسبکارانه اش میکنیم. با این مقدمه به اصل بحث و موضوع مورد منازعه میپردازیم.

صورت مسئله چیست؟
پروژه حمله به موصل توسط آمریکا و نیروهای هم پیمان او به نام پروژه "آزادسازی" این شهر از دست داعش و "نجات" مردم آن یکی از مهمترین مسائل امروز است و سایه سیاه آن را نه فقط بر خاورمیانه بلکه بر دنیا میتوان دید. پروژه ای که میدیای رسمی و جنگی غرب با هیاهو به استقبال آن رفت و امروز با سانسور سازمان یافته حقایق و اهداف پشت آن، عواقب ترسناک آن و ابعاد کشتار و جنایاتی که روزانه اتفاق می افتد را از چشم جهانیان مخفی میکند.
جنگی که حداقل یک سال است تدارک دیده شده، انواع اسلحه های مدرن کشتار جمعی، انواع بمب افکن و هواپیماهای جنگی و موشک اندازها و... برای آن مهیا شده است. پروژه "آزاد سازی" که چندین دولت جنایتکار منطقه و انواع دستجات مسلح به رهبری آمریکا در آن شرکت دارند. میزان اسلحه و امکاناتی که برای این "آزاد سازی" به منطقه آورده اند به حدی است که میتوان چند کشور را با آن نابود کرد. مسابقه دولتهای تا امروز مدافع و هم پیمان داعش و دولتهای قطب مخالف آن، برای شرکت در این "جنگ" و کسب افتخار "مبارزه" با تروریسم دیدنی است.
ظاهرا همه دولتهای ارتجاعی و تروریست منطقه و دنبالچه هایشان از ترکیه و عربستان و قطر، دولت اقلیم کردستان، ایران و دولت عراق و نیروی حشد الشعبی و سایر جریانات قومی و مذهبی سنی و ... به رهبری آمریکا مدعی جنگ علیه داعش و آزادی موصل و نجات یک میلیون و نیم انسانی هستند که در حال حاضر در این شهر بسر میبرند. یک ماه است عملیات آنها شروع شده است. با بمب و هواپیما و راکت و صدها نوع اسلحه سنگین روزانه شهر موصل و روستاهای اطراف آنرا "بمباران فرشی" میکنند تا داعش را "نابود" کنند و نهایتا قرار است ارتش عراق و نیروی "پیشمرگ"، بر خاکستر باقی مانده از شهر و کوهی از جنازه مردم آن، وارد شهر شوند. مردم شهر به اقرار خود میدیای رسمی این دولتها امکان خروج از شهر را ندارند و دولت عبادی با پخش میلیونها برگ اطلاعیه از آسمان بر فراز شهر، از مردم موصل خواسته است در خانه های خود بمانند و بیرون نیایند.
این مدافعان مبارزه با داعش و نجات مردم موصل، در طول این یکسال که خود را برای این جنگ آماده میکنند و گوش جهانیان را کر کرده اند، هیچ اقدامی برای خارج کردن مردم انجام نداده اند. یک دهم امکانات تسلیحاتی و کشتار جمعی که برای این جنگ آماده شده است، کافی بود تا بخش اعظم مردم را از شهر خارج و امکانات زیستی و زندگی انسانی برای آنها در خارج از موصل مهیا شود، کاری که هیچوقت وارد برنامه آنها نشد. از همان ابتدای جنگ سازمان ملل اعلام کرد که امکانات لازم برای آوارگان این جنگ مهیا نشده است و تلاش می کنند برای ٦٠ هزار نفر امکانات تهیه کنند. مراکز نظامی و میدیای دولتهای غربی، با همه سانسوری که حاکم کرده اند و عدم اجازه حضور خبرگزاریهای مستقل به این منطقه، میگویند این بزرگترین جنگ در جهان بعد از حمله به عراق در سال ۲۰۰۳ است. امروز هیچ دولتی حتی آنهایی که نقشه بمباران و حمله به موصل را دارند، اینکه مردم زیادی در این ماجرا جان خود را از دست میدهند، را مخفی نمیکنند. هیچ راه برون رفتی و کریدوری برای فرار این یک و نیم میلیون انسان نه وجود دارد و نه توسط آمریکا و متحدین او برنامه و نقشه ای برای آن ریخته شده و به عنوان یک فاکتور در برنامه جنگ گنجانده شده است. در یک کلام قربانی کردن مردم و با خاک یکسان کردن موصل هسته اصلی "عملیات آزاد سازی موصل" و "مبارزه با داعش" است.
آمارهای مختلفی در مورد نیروهای داعش در موصل وجود دارد. قبل از شروع حمله نظامی دول غربی برای نشان دادن اهمیت موصل و .... ادعا میکردند بیش از ده هزار نفر از نیروهای داعش در شهر موصل مستقر هستند. در آستانه شروع حمله مقامات نظامی آمریکا اعلام کردند فقط ٣٥٠٠ نفر نیروی داعش در موصل است و امروز میگویند نیروهای داعش در موصل حدود ٥ هزار نفراست. مهمتر اینکه با گذشت چند روز از بمباران موصل گفته میشود بخشی از نیروهای داعش به کمک ترکیه و همکاری عربستان و در توافق با آمریکا از موصل خارج شده و آنها را در سوریه یا لیبی مستقر میکنند.
بر خلاف ادعا و هیاهوی تبلیغاتی دول مرتجع منطقه و آمریکا و همپیمانان و مدافعان سیاست او، با ویران کردن موصل به عنوان سومین شهر بزرگ عراق، با بمباران وسیع فرشی و نابودی هر آنچه آثار تمدن و زندگی در این شهر است، داعش نابود نمیشود. در خوشبینانه ترین حالت، صدها هزار نفر قتل عام میشوند و مردمی که از بمبارانها جان سالم بدر برده اند مستاصل، آواره، بی پناه، یا بعنوان بقایای داعش، یا سنی و شیعه، عرب یا مسیحی، زیر دست و پای دولت عراق و دولت اقلیم کردستان و حشد الشعبی و یا .... خرد میشوند.
این جنگ علیه داعش نیست، این جنایتی همه جانبه علیه این مردم است. داعش در تبانی با خالقین خود یا مدافعانی چون ترکیه و عربستان میتواند هر وقت لازم شد به جایی دیگر منتقل شود. گرفتن موصل بعد از ویرانی شهر و کشتار وسیع مردم آن نه تنها نابودی داعش نیست بلکه و بعلاوه آماده کردن زمینه برای رشد داعش و داعشهای دیگر است. جنگ در موصل ادامه تخاصمات دولتهای امپریالیستی و دول مرتجع منطقه برای تعیین دایره نفوذ و نقش و جایگاه هر کدام در منطقه و از کانال حمله به موصل و به نام مبارزه با تروریسم است. دولتهایی که قصد جنگ با داعش و نابودی آنرا داشته باشند قاعدتا باید اول گوش ترکیه و عربستان و قطر را بپیچانند و آنها را وادار کنند کمکها مالی، تسلیحاتی، پزشکی و امکانات همه جانبه و ارتباطی داعش را قطع کنند. بعلاوه بمباران یک شهر بزرگ و ریختن روزانه هزاران بمب و راکت و... توحشی است که نباید آنرا به نام مبارزه با داعش از خالقین دیروز او خرید. این جنگ نیست، این بمباران و کشتار مردمی است که خود در ساختن این اوضاع نقشی ندارند، مردمی که توان و امکان نه تنها دفاع از خود که فرار از صحنه هم از آنها سلب شده است.

"چپ" مدافع "پروژه آزاد سازی"
در صف مدافعین پرشور این "پروژه" نه فقط دول و نیروهای ارتجاعی، نه فقط ژورنالیسم رسمی و نان به نرخ روز خور و نه فقط دستگاه تبلیغات جنگی "نیروهای ائتلاف" که جریاناتی به نام "چپ" و "تقابل با تروریسم اسلامی" را میتوان دید. رحمان حسین زاده و حزبش یکی از این جریانات اند که به نام چپ و کمونیسم و با کوبیدن تابلوی حکمتیست بر سردر جریان خود، سبقت را از میدیای رسمی و برنامه­ریزان این جنگ در مورد ابعاد فاجعه گرفته اند. آنها نه تنها از این جنگ دفاع میکنند که آنرا بعنوان راهی برای "نجات" مردم موصل تقدیس میکنند و برای توجیه این موضع در تلاشند نفس توحش و کشتار و عواقب ترسناک آن و اهدافش را کمرنگ و توجیه کنند. اجازه بدهید در این زمینه به سخنان رحمان حسین زاده که انصافا گوی سبقت را از صاحب اصلی این سیاست، حمید تقوایی، ربوده است، توجه کنیم. سخنان ایشان به زبان کردی است و مسئولیت نقل قولهای این نوشته که از کردی به زبان فارسی ترجمه شده، به عهده من است.
حسین زاده میگوید:
"این جنگ بخشی است از فاجعه بزرگتر که در عراق در جریان است، نه اکنون بلکه از سال ١٩٩٠ میلادی و بعد از آنکه دولت بعث کویت را گرفت و آمریکا برای هژمنی طلبی خود آن زمان این را بهانه کرد، دخالت نظامی کرد، محاصره اقتصادی کرد و مشخصا سال ٢٠٠٣ با هم پیمانی با بریتانیا و هم پیمانان دیگر شان، به عراق حمله کردند....... این جنگ گوشه ای از آن سناریوی سیاه است و در خدمت هژمنی طلبی آمریکا."

ابتدا بگویم که حمله به موصل ادامه جنگ عراق نیست. جنگ عراق در دوره تاریخی دیگری و در پایان جهان دوقطبی و برای هژمونی دولت آمریکا و تحمیل نظم نوین جهانی به رهبری آن کشور بیش از هر کس به متحدین خود در ناتو بود. حمله به موصل به آن جنگ و اهدافش مربوط نیست و ادامه آن نیست. اینکه تاریخ تولد دهها باند جنایتکار و تروریسم در خاورمیانه نتیجه وعوارض آن جنگ است و حمله به عراق و بمباران و کشتار مردم و آوارگی میلیونها انسان امکان رشد تروریسم را فراهم کرد، درست است اما از این نمیتوان این نتیجه را گرفت که اهداف این جنگ هم همان اهداف جنگ عراق است. برخلاف حمله به عراق در سال ۱۹۹۰ یا ۲۰۰۳ که امریکا بازیگر اصلی آن بود در حمله به موصل علاوه بر امریکا بازیگران دیگری هم در این جنگ نقش جدی دارند و ثانیا مسئله بر سر تثبیت "نظم نوین جهانی" و هژمونی امریکا نیست. امروز در این جنگ نیروهای ارتجاعی دیگری مانند دولتهای ترکیه، ایران، عربستان، عراق، دولت اقلیم و جریاناتی مانند حشد الشعبی و داعش طرفهای اصلی آن و سهیم اند. موضوع مورد کشمکش این جنگ نه هژمونی امریکا که تعیین دامنه قدرت و نفوذ و در یک کلام توازن قوای میان این دولتها و نیروها است.
بعلاوه اگر این جنگ از نظر رحمان حسین زاده و حزبش ادامه همان جنگ است، چرا در آن جنگ چه در سال ۱۹۹۰ و چه ۲۰۰۳ جریان ما علیه جنگ و اهداف آن ایستاد، اهداف ارتجاعی پشت آنرا افشا کرد، عواقب سیاسی، تاثیرات آن بر آرایش سیاسی- نظامی دنیا را روشن کرد و در مورد فاجعه انسانی و تاثیرات آن بر زندگی مردم عراق هشدار داد و امروز سیاست "کمونیستی" شما در دل این جنگ دفاع از آن است؟ چرا در این جنگ شما در کنار طالبانی ها و بارزانیها که در حمله به عراق در ٢٠٠٣ برای کشتار مردم عرب زبان در عراق هورا کشیدند، ایستاده اید. چرا سالهای ۱۹۹۰ و ۲۰۰۳ نمی گفتید بگذار صدام را نابود کنند تا مردم عراق نفسی بکشند؟ چرا آن زمان بمباران و کشتار جمعی مردم عراق جنایت علیه بشریت نام میگرفت و امروز آزادی و نفس کشیدن مردم و نجات از دست داعش نامیده میشود؟ میگویند اوضاع تغییر کرده اما در دنیای واقعی این رحمان حسین زاده و حزبش است که تغییر کرده اند و از مخالفین کشتار مردم به نام دمکراسی و آزادی و ... به موافقین و شیفتگان آن به نام "مبارزه" با داعش تبدیل شده اند.
بعدا به "سیاست فعال" آقای حسین زاده خواهم پرداخت اما نه اهداف این جنگ و نه دوره تاریخی آن و نه سیاست پشت این دو جنگ یکی نیست. قطعا هم در آن جنگ و هم در کل جنگهای دوره اخیر هر دولتی از جمله آمریکا و بقیه در فکر تامین منافع خود هستند. اما اینها هنوز در بحث من با حسین زاده و حزبش اصل مسئله نیست. اصل مسئله هنوز هم سیاست آنها در برخورد به این جنگ و قبول آن از جانب ایشان به عنوان "نابودی داعش و آزادی مردم" است.
تناقض ارتجاعی خواندن یک جنگ و حمایت از آن چنان آشکار است که تلاش رحمان حسین زاده در کپی برداری از تبیین ما از جنگ خلیج و حمله به عراق بتواند خواننده کمی هوشمند را گمراه کند. ایشان بیهوده تلاش میکند با یکی کردن اهداف این دو واقعه و ظاهرا ارتجاعی خواندن آن، سیاست راست و حمایت آشکار خود را از حمله به موصل پنهان کند.

موضع"دخالتگرانه" در پروژه "آزاد سازی موصل"
رحمان حسین زاده مرتب در سخنان خود سنگ سیاست کمونیستی و موضع دخالتگرانه را به سینه میزند و با ظاهری حق به جانب رفقای دو حزب کمونیست کارگری عراق و کردستان را به باد "انتقاد" میگیرد و مدعی است سیاست آنها دخالتگرانه نیست. اجازه بدهید این دخالتگری را از زبان خود او بشنویم.
او در جواب سوال مصاحبه کننده که در موصل یک و نیم میلیون مردم زندگی میکنند و در این جنگ لطمه میخورند و این مسئله است، ابتدا توضیحاتی میدهد که در ١٣ سال گذشته میبایست جبهه سوم مبارز و مقاومی درست میشد که نشده است و اگر میشد مردم را به این جبهه فراخوان میدادند و موقعیت فرق میکرد، و اشاره میکند که اکنون در عراق کمونیستها در چنین موقعیتی نیستند و...، و سرانجام میگوید:
"... حالا که در این موقعیت نیستیم به قول کردی جلو ضرر را هر وقت بگیرید دیر نیست و اکنون هم سیاست کمونیستی این است که خیلی دخالتگرانه بگوئیم بگذار داعش پاک شود آنجا و مردم نفسی بکشند و ما هم به عنوان کمونیستها و آزادیخواهان هستیم. اگر از سطح کوچکی هم شروع کنیم، از محله ای، از گوشه ای و... مردم بیایید و متشکل شوید و سازمان بیابید چه علیه کهنه پرستی داعش و چه علیه هر جریان کهنه پرست دیگر...")تاکیدات از من است)
"دخالتگرانه بگوئیم بگذار داعش پاک شود و مردم هم نفسی بکشند"، به همین سادگی! عجب موضع سانتی مانتالی! واقعا باید از آقای حسین زاده دخالتگری را یاد گرفت!!! شرافتمندانه با این نوع "دخالتگری"، ایشان و حزبش در موقعیتی هستند که دیگران را سرزنش کنند و خواهان سیاستی "فعال" از جانب آنها باشند؟ حزب کمونیست کارگری عراق و کردستان و ریبوار احمد و سامان کریم و همه کمونیستها نیز مانند ایشان "دخالتگرانه" بگویند بگذار داعش پاک شود و مردم هم نفسی بکشند!! بالاخره ما هم به عنوان "کمونیست" فردا میوه این جنگ را خواهیم چید!! و از گوشه و محله ای هم شروع کنیم کار "کمونیستی" خواهیم کرد و مردم را سازمان میدهیم!! پس تا آن وقت و حالا که در موقعیت مورد نظر او نیستیم، زنده باد پروژه "آزاد سازی موصل"!! رحمان حسین زاده پشت ضعف جنبش ما، که دوره ای عضوی از آن بود، قایم میشود تا حمایت خود از یکی از طرفین این جدال ارتجاعی و کشتار مردم موصل به نام مبارزه با داعش را مخفی کند.
بعلاوه امریکا، عبادی، حشدالشعبی، بارزانی، ترکیه، عربستان و ایران و ... در این جنگ شرکت دارند و به فرض اینکه آنها داعش را هم پاک کردند، این دیگر چه ربطی به دخالتگری شما دارد؟ اگر آقای بارزانی و نیروهای پیشمرگش و فرماندهان نیروی هوایی آمریکا، ارتش عراق و سلیمان قاسمیانی و حشد الشعبی و آقای اردوغان و..... بگویند و ادعای دخالتگری کنند که بالاخره در این جنگ هستند، خیلی قابل فهم است. اما جنگ و بمب و راکت انداختن آنها بر سر موصل، آتش زدن خانه ها و سوزاندن آدمها در روستاهای "آزاد شده"، کجایش دخالتگری شما است؟ آنها داعش را پاک کنند و شما هم فردا از گوشه و از محله ای هر چند کوچک هم باشد مردم را سازمان میدهید!! تا آنوقت و اکنون که هنوز داعش آنجا است، دخالتگری شما چیست؟ آیا بر اساس سیاست فوق واقعا دخالت و کاری جز کف زدن برای دخالتگران باقی میماند؟ رحمان حسین زاده به این امر که در دل بمباران های شبانه روزی، سازمان دادن مردم به مبارزه علیه داعش یا هر جریان تروریست و ارتجاعی دیگری غیر ممکن است واقف است. او احتمالا بهتر از شنوندگان خود میداند که جبهه سوم علیه همه قطبهای ارتجاعی درگیر در موصل در دل بمباران و کشتار شکل نمیگیرد و رسما میگوید بعدا زمینه کار او از گوشه و محله ای آماده میشود، اما ظاهرا پشت پا گرفتن برای رفقای دیروز و"پلتیک زدن" به آنها مقبولیت بیشتری دارد.
در ثانی و مستقل از هر موقعیتی که کمونیستها و صف آزادیخواهی در عراق دارند، و در نبود جبهه سوم مورد نظر شما، چرا باید یک توحش افسار گسیخته را به عنوان "رهایی مردم موصل و نفس کشیدن آنها و آزادی موصل" از دولت آمریکا و هم پیمانان او خرید و برای آنها هورا کشید؟ چرا باید حتما در کنار یکی از جبهه های جنگ و در این مورد مشخص کنار آمریکا و دولتهای هم پیمان او از عبادی و ایران تا ترکیه و عربستان و...ایستاد؟ چرا اصلا باید مجبور به انتخابی میان داعش و حشدالشعبی و عبادی و بارزانی و ایران و عربستان شد؟ این را به عنوان سیاست فعال و دخالتگر فروختن به مردم، به اندازه ادعای عربستان و آمریکا و ترکیه در مبارزه علیه داعش ریاکارانه است. چرا باید این تسلیم طلبی مطلق و سرفرود آوردن در مقابل یک توحش افسار گسیخته و تائید کشتار وسیع مردم با قایم شدن پشت ضعف جنبش کمونیستی و توجیه اینکه "جبهه سومی شکل نگرفته"، راه چاره و انتخاب انسان شرافتمند آن جامعه باشد؟ این است سیاست فعال؟
حسین زاده در ادامه میگوید:
"نکته دیگر که اشاره کردید که در موصل یک میلیون و نیم مردم وجود دارند و در این جنگ مردم لطمه میخورند، متاسفانه این یک حقیقت است، در جنگ مردم هم لطمه میخورند. اما حرف من این است ، مگر این یک میلیون و نیم میلیون که اکنون زیر دست داعش هستند، در بند و اسیر نیستند؟ در سیه روزی و شرایط ناگوار بسر نمی برند؟ تا کنون چنین بوده است، در مدت این دو سال و چهار ماه هم، چنین بوده است. اگر با این منطق باشد چونکه داعش آنجا است و مردم را به سپر انسانی تبدیل میکند و اگر جنگ کرد آنجا مردم کشته میشود، پس اگر چنین باشد هر جا داعش مستقر شد، دیگر نباید به آن حمله کرد، دیگر نباید هیچوقت به آن حمله نظامی کرد، چونکه با این منطق که به مردم لطمه میزند داعش همیشه میماند. داعش این را بشنود هر جا برود همین کار را میکند...."

جالب است هم مصاحبه کننده و هم مصاحبه شونده، هر دو آگاهانه خود مسئله را حتی زمانی که از زبان دو حزب کمونیست کارگری عراق و کردستان و مخالفان این توحش حرف میزنند و از نگرانی آنها میگویند و دلیل ضدیشان با این نوع از "آزادسازی" را بیان میکنند، آنطور که دوست دارند مسئله راعوض میکنند و تقلیل میدهند. هر دو بمباران موصل و ویرانی یک شهر بزرگ بر سر مردمش را "لطمه خوردن" مردم نام میگذارند و کل مسئله را تا این سطح پایین می آورند و بعد بر سر این "لطمه خوردن" اظهار نظر میکنند.
همین موضع و همین استدلال رحمان حسین زاده را در مورد حمله امریکا به افغانستان به بهانه مبارزه با طالبان، در مورد حمله به عراق به بهانه مبارزه با دیکتاتوری مانند صدام به کار ببریم تا فاصله عمیق ایشان با کمونیسمی که هیچوقت در تقابلهای ارتجاعی از یکی از قطبها حمایت نکرد ببینیم. با استدلال او در مورد افغانستان باید اعلام میکردیم باید از حمله امریکا حمایت کرد چون مردم افغانستان زیر دست طالبان هستند، در بند و اسیراند، در سیه روزی و شرایط ناگوار به سر میبرند و .... نتیجتا بمباران فرشی شدن و مقداری "لطمات انسانی" ارزش این "آزادی" را دارد. یا در مورد عراق به جای هشدار در مورد فجایع انسانی و کشتار مردم و به جای افشا ماهیت و اهداف اصلی حمله به عراق اعلام میکردیم مردم عراق زیر سلطه یکی از دیکتاتورترین دولتها است، در بند و اسیراند، درسیه روزی و شرایط ناگوار به سر میبرند و حالا که جبهه سوم شکل نگرفته باید با بمباران و کشتار وسیع و دامن زدن به تفرقه قومی و مذهبی از این سیه روزی نجات پیدا کنند. اینها استدلالات بی بی سی و میدیای نوکر دول غربی در کل این جنگها و از جمله جنگ موصل است برای فریب و برای کور کردن مردم در خود غرب که امروز اینها تکرار میکنند. دره عمیقی میان موضع رحمان حسین زاده با کمونیسم رادیکال، دخالتگر و موثری است که ایشان ادعایش را دارد.
او ادامه میدهد:
"از اینها بگذاریم که نیروی کهنه پرستی هستند، اگر ما در عراق لشکر سرخ آزادیخواهانه ای داشتیم، روزی، روزگاری به داعش در موصل حمله نمی کردیم؟ ارتش سرخ باشید یا ارتش عراق جنگ است و داعش هم میخواهد سو استفاده خود را از مردم بکند، تلفات هم وجود خواهد داشت. اما من بر این باور نیستم این یک و نیم میلیون مردم آنجا تلفات سنگینی بدهند. این مردم هم میتوانند بفکر خودشان باشند، میتوانند پناهگاه و امنگاه برای خود درست کنند. میتوانند حتی دسته جمعی در فکر مبارزه و مقاومت باشند و داعش را زودتر بیرون کنند و تلفات هم کمتر شود و نهایتا هم متاسفانه در جریان جنگ هم بخشی از تلفات خواهد بود. نهایتان داعش از موصل خارج شود تلفات برای مردم کمتر است تا اینکه داعش بتواند به عمر خود آنجا ادامه دهد". (تاکیدات از من است)
این هم سیاست "فعال" و"دخالتگرانه" آقای حسین زاده و رهنمودهای "داعیانه" او برای مردمی که زیر وسیعترین بمباران هوایی و زمینی دهها دولت بزرگ جهان و منطقه و انواع دارو دسته های مسلح در انتظار مرگ اند. تمام میدیای دست راستی، تمام برنامه ریزان این توحش به اندازه ایشان با این درجه از خونسردی، یک کشتار عمومی و ویران کردن شهری در بزرگترین جنگ بعد از حمله به عراق را چنین سهل انگارانه، سنگدلانه و بی رحمانه به "لطمه خوردن مردم" و اینکه بالاخره جنگ است و، "در جریان جنگ هم بخشی از تلفات خواهد بود"، تقلیل نمیدهند. آقای حسین زاده انگار در این دنیا زندگی نمیکند، روزنامه نمیخواند و تلویزیون نگاه نمیکند و از همه چیز بی اطلاع است. انگار بی خبر است که فقط در هفته اول بیش از ۲۵۰۰ بمب و راکت به سوی موصل پرتاب شده یعنی روازنه ۳۶۰ بمب، که در ١٥ روز اول جنگ بیست هزار ساختمان ویران شده است، یعنی روزانه ۱۵۰۰ ساختمان، و در این ساختمانها لابد نه گوسفند بلکه انسان زندگی کرده است. بر اساس آمار خودشان ٦٠٠ هزار کودک در موصل زندگی میکنند و عملا زیر بمب و راکت و.. در انتظار مرگند. اگر به جای این مردم و این کودکان من و آقای حسین زاده زندگی میکردیم، او میتوانست با همین دست و دلبازی خواهان بمباران و ادامه این به اصطلاح جنگ باشد؟ میگفت لطفا بمب و راکت بیشتر بزنید تا ما نفس راحتی بکشیم!؟
رحمان حسین زاده باید رهنمود خود مبنی بر اینکه "مردم به فکر خود باشند و پناهگاه درست کنند"، قبل از شروع جنگ اینها را بگوش عبادی میرساند که در اطلاعیه ارتش جنایتکارش در کنار رهنمود "در خانه هایتان بمانید"، مینوشت "پناهگاه هم درست کنید"!! پیام اصلی او به مردم موصل این است "باید برای خودتان پناهگاه درست میکردید و حالا که نکرده اید بمباران نوش جانتان!" این همه دخالتگری کمونیستی رحمان حسین زاده است!
معلوم است ادعاهای پوچ آقای حسین زاده و اطلاعیه نویسان حزبش در خصوص اینکه " بمباران و توپ باران شهر موصل و ویران کردن اماکن عمومی و محیط زیست اهالی موصل وشهرها و روستاهایی که میدان وسیعتر این جنگ است باید قویا محکوم شود و متوقف گردد"، پشیزی ارزش ندارد. اگر این ادعاها برای تزئین یک سیاست تا مغز استخوان راست نبود، لطفا بمباران فرشی اماکن عمومی و محیط کار و زیست را از این "جنگ" حذف کنید ببینید چیزی باقی میماند تا از آن دفاع کرد. این جنگ نه در کوه و بیایان و میان ارتش "نیروهای ائتلاف" و تروریستهای داعش که در شهر، در محل کار و زندگی مردم و توسط بمبهایی که روزانه توسط جنگنده های نیروهای ائتلاف بر سر مردم میبارد، پیش میرود. اینرا آقای حسین زاده به خوبی میداند و به همین دلیل افاضاتی چون "قویا محکوم میکنیم" و سیاست فعالشان در اینکه "بگذار داعش را پاک کنند"، فریبکاری زمختی بیش نیست. بالاخره خواننده و شنونده شما، دم خروس را باور کنند یا قسم حضرت عباس؟ آقای حسین زاده موصل سومین شهر بزرگ عراق است و نه بیابان و کوه و دشت، و این "آزاد سازی" ریختن هزاران تن بمب و موشک بر سر ساکنین موصل است. نیروهای پیشمرگ و ارتش عراق قرار است بعد از نابودی شهر و کشتار هر جنبنده ای وارد آنجا شوند. ظاهرا باید به ایشان یادآوری کرد که قرن بیست و یک است و کسی با تیروکمان در کوه و برزن کسی دنبال دشمن نیست. سفسطه بازی و "دلسوزاندن" ریاکارانه برای قربانیان و "اظهار تاسف" از "اینکه جنگ است و مردم هم لطمه میخورند" در دل این توحش بسیار سبک سرانه و بخشندگی بزرگی از کیسه مردم موصل و با مایه گذاشتن از جان و زندگی آنها است. زمختی این موضع و سیاست راست در قبال کشمکشی ارتجاعی و خونسردی در قبال کشتار مردم بیدفاع را نمیتوان با محکوم کردنهای سطحی پنهان کرد.
رحمان حسین زاده در توجیه این سیاست در سخنان خود دو نکته را برجسته میکند. یکی اینکه کمونیستها و آزادیخواهان در عراق در موقعیت مناسبی نیستند و جبهه سومی شکل نگرفته است که مردم را به پیوستن به آن فراخوان بدهند. نکته بعدی در مورد جنبش ضد جنگ است که میگویند شرایط آن آماده نیست. مستقل از صحت و سقم این دو نکته سوال از آقای حسین زاده این است، اگر شما و هر کس دیگری بدلیل عدم وجود جبهه سوم در عراق و عدم آمادگی برای فراخوان جنبش ضد جنگ کاری از دستتان ساخته نیست، مردمی که در شهر موصل نه تنها از ترس داعش که از ترس بمب و راکت ... امکان جنب خوردن ندارند، چگونه پناگاه درست کنند؟ چگونه مقاومت شکل دهند؟ مردمی که یکی به نام سنی و یکی به نام عرب آنها را قصابی میکند، مردمی که داعش موی دماغ شان است، مردمی که یا قربانی توحش داعش و ارتش عراق و حشدالشعبی و بارزانی و نیروهای ائتلاف میشوند و یا موقعیتی برایشان ایجاد کرده اند که به سربازان یکی از این جریانات تبدیل شوند، چگونه راسا و مستقلا مقاومت را سازمان دهند؟ آقای حسین زاده همین رهنمود را به مردم ایران در سناریوی احتمالی مشابهی میدهد؟ حقیقت این است هم در موصل و هم در افغانستان و هم در حمله به عراق، آمریکا و متحدین او با چنان توحش عظیمی همه جا را به بمب و راکت بستند، که هر گونه حس هم سرنوشتی انسانی، هر گونه اعتماد به نفس و هر نوع حس مبارزه جویی را از آنان گرفتند. ترس و ارعاب و به استیصال کشاندن کل جامعه و نشان دادن قدرت نابودی و توان تخریب آمریکا و متحدین برای ترساندن کل بشریت و تسلیم آنها، یکی از خاصیتها و ویژگی های چنین جنگهایی است. همانطور که صحنه های شنیع سربردینهای داعش هدفی جز ارعاب مردم ندارد. مردمی که جز تلاش برای نمردن از گرسنگی و تشنگی و یا بوسیله بمب، توپ، راکت و...، یا توسط بارزانی و حشد الشعبی و داعش در فکر چیزی دیگر نیستند، مردمی که مستاصل و بی امید و بی افق شده اند، چگونه مستقلا و راسا مقاومت را سازمان دهند! رحمان حسین زاده میگوید در بیرون این جهنم زمینه برای شکل دادن به مقاومت و دفاع از آنها مهیا نیست، چگونه است که زمینه برای مردم موصل مهیا است؟ واقعا به حال چنین "کمونیستهایی" نباید گریست؟
از همه اینها دردناکتر و غیر انسانی تر، فرمایشاتی است که میگوید:" اما من بر این باور نیستم این یک و نیم میلیون مردم آنجا تلفات سنگینی بدهند." باور بفرمائید فرماندهان ناتو و چماقداران عبادی و بارزانی هم که مستقیم در این جنایت دخیل هستند، با این بی رحمی و با این قصاوت جرات نمیکنند حرف بزنند!! کدام میدیای دست راستی و کدام تبلیغات جنگی خود آمریکا و متحدین آن جسارت میکنند چنین کلماتی را بر زبان آورند. شرافتمندانه به آقای حسین زاده چه باید گفت؟
حسین زاده میگوید:
"اگر ما در عراق لشکر سرخی داشتیم، آزادیخواهانه داشته باشیم، روزگاری به داعش در موصل حمله نمی کنیم؟ ارتش سرخ باشید یا ارتش عراق جنگ است و داعش هم میخواهد سو استفاده خود را از مردم بکند، تلفات هم وجود خواهد داشت."
حسین زاده سفسطه میکند. ایشان با قبول صورت مسئله "جنگ علیه داعش" است سناریو را تغییر میدهد و بعد با مقایسه نامربوط ارتش سرخ و ارتش عراق آسمان ریسمان میبافد. اجازه بدهید جواب "سوال" آقای حسین زاده را بدهیم.
اگر ما کمونیستها ارتش سرخ داشتیم قطعا هر نیروی تروریستی مانند داعش را نابود میکردیم اما به جای بمباران یک شهر، به جای نابود کردن زندگی مردم و به جای قتل عام مردم و همزمان انتقال نیروهای داعش به جغرافیایی امن، به جنگ مستقیم با این جریان دست میزدیم. جنگی که فقط از این باند تروریستی قربانی میگیرد. ایشان باید شکر گذار باشند که در دنیای ما، میلیتاریسم و کشتار و جنایت به لطف دولتهای بزرگ جهان و در راس آنها به لطف میلیتاریسم غرب به بخشی از سیمای جهان تبدیل شده است، و او میتواند جنگ قطبهای ارتجاعی و کشتار مردم و بمباران را به نام جنگ نجات بخش آنها، به خورد شنونده خود بدهد.
لب کلام رحمان حسین زاده به مردم موصل این است که تلاش کنند در فکر خودشان باشند، پناهگاه درست کنند و مقاومت کنند، و اگر هم مقاومت نمیکنند، پس بمبهای نیروهای ائتلاف نوش جانتان. با توجه به اینکه حسین زاده این سیاست راست و غیر انسانی را به نام کمونیسم و به نام حکمت و حکمتیست به خورد جامعه میدهد، لازم است سیاست جریان ما از زبان منصور حکمت در بحث "سناریوی سیاه، سناریوی سفید" را با صحبتهای رحمان حسین زاده و "ارتش سرخش" مقایسه کرد:
"... ما اين را هم ميگویيم که جريان ما به صِرفِ نظامى شدن اوضاع، اصول خود را فراموش نميکند. مطمئن باشيد ارتش اين حزب نه فقط مردم غير نظامى را به مخاطره نمياندازد، بلکه مورد حمايت خود قرار ميدهد. مطمئن باشيد اين حزب مناطق مسکونى و محيط کار و زندگى مردم غير نظامى را حتى اگر طرفداران سرسخت نيروهاى مقابل باشند، نميکوبد. مطمئن باشيد معاش مردم را گرو نميگيرد. مطمئن باشيد راههاى ارتباطى مردم و امکان دسترسى آنها به نيازمندى‌هايشان را سد نميکند".
حال لطفا این سیاست را در کنار گفته های حسین زاده قرار دهید و قضاوت کنید. با هیچ شعبده بازی نمیتوان این دو سیاست و پرنسیب را به هم چسباند. مستقل از اینها و ضدیت موضع حسین زاده با سیاست کمونیستی جریان ما و حکمت، شرافتمندانه اگر به جای موصل این مصائب دامن مردم سنندج و یا سقز و بوکان و مهاباد را میگرفت، حتی اگر در این جنگ به جای موصل مردم سلیمانیه یا اربیل قربانی میشدند و به جای مردم منتسب به عرب مردم کرد زبان گیر افتاده بودند، واقعا رحمان حسین زاده جرات میکرد چنین بی اما و اگر و بی پرده بگوید "مهم این است که داعش را پاک خواهند کرد و مردم هم برای خود فکری کنند و پناهگاه درست کنند"؟ آیا شرافتمندانه میتوانست بگوید که ایشان فکر نمیکند مردم تلفات زیادی هم بدهند و بالاخره جنگ است و مردم هم لطمه میخورند؟ آیا در همان حزب خودش عده ای دست به اعتراض نمیزدند؟
این حزب تاریخی از امتیاز دهی به ناسیونالیسم کرد در عراق دارد. زمانی که داعش به عراق حمله کرد و بخشی از آن را تسخیر کرد، زمانی که بارزانی در تبانی با اردوغان شنگال را تحویل داعش داد و میگفت با داعش مشکلی ندارند و زمانی که دولت عراق ضعیف شده بود، داعش در موصل ادعای حاکمیت کرد و بارزانی در فکر امتیازگیری بود، رهبری این حزب به جای تقابل با داعش به فکر افزایش سهم دولت اقلیم بود. در شرایطی که نگرانی از عروج داعش و جنایات او همه جا را گرفته بود، فاتح شیخ به پیروی از ناسیونالیسم کرد در عراق فکر امتیاز گیری برای دولت اقلیم افتاده بود که تحت نام "جامعه کردستان" بیان میکرد و در مصاحبه با نشریه هفتگی حزبش گفت: "وقت آن است که تاریخ رابطه جامعه کردستان عراق با دولت مرکزی عراق برای همیشه از گذشته نابرابر و ناعادلانه و فاجعه بار گسسته شود و بر مبنایی عادلانه و متمدنانه گذاشته شود و حل و فصل گردد". اگر این بلایی که سر مردم عرب زبان در موصل آمده است برای کرد زبانان اتفاق می افتاد و رحمان حسین زاده با فرض محال چنین سخنانی را حتی در پسوی خانه اش میکرد، حزبش علیه اش تظاهرات راه نمی انداختند؟

جنبش ضد جنگ و صله پینه ها
رحمان حسین زاده در ادامه بحثهای خود به عدم آمادگی برای سازماندادن جنبش ضد جنگ میپردازد. او در مورد دوره جنگ عراق و تفاوت آن با اکنون و در توجیه اینکه اکنون نمیشود کاری کرد، میگوید:
"..لذا از دید مردم دو نیروی بزرگ(آمریکا و انگلستان) میرفتند قلدری کنند و آن مردم علیه جنگ به میدان می آمدند، و امروز از نظر آن مردم خوب اکنون ١٣ سال گذشته است و آمریکا آمده است و بدرجه ای برگشته است و بریتانیا آمده است و بدرجه ای بر گشته است. اکنون از نظر آن مردم ارتش عراق و نیروی پیشمرگ، هر چند آمریکا حمایتشان میکند، میروند داعش را از موصل بیرون میکنند و در نتیجه آن زمینه مثل سال ٢٠٠٠ و ٢٠٠٣ نیست که ٥٠٠ هزار و یک میلیون نفر بیایند و مخالفت با جنگ علیه داعش کنند. آن زمان مخالفت علیه اشغالگری و علیه قلدری میکردند. اکنون بیشتر مثل یک جنگ داخلی نگاه خواهند کرد که ارتش عراق و نیروی پیشمرگ میروند و داعش با این همه سابقه سیاه را آنجا پاک خواهند کرد، در نتیجه آن زمینه نیست ...."
ایشان در چندین جا و از جمله در جواب به سامان کریم میگوید، اینکه جنبش ضد جنگ بیاید میدان راه حلی واقعی نیست و غیر عملی است. برخلاف توضیح رحمان حسین زاده مردم به حمله نیروهای ائتلاف به موصل بعنوان جنگ داخلی ارتش عراق و داعش نگاه نمیکنند. برعکس آنرا بعنوان جنگی علیه نیرویی تروریستی که دامنه تروریسمش به به غرب و به زندگی مردم در غرب رسیده، نگاه میکنند. مردم غرب اتفاقا بر حضور نیروهای نظامی غرب در این حملات واقفند اما به یمن تبلیغات میدیا و دول و "چپهایی" مانند جریان ایشان و حمید تقوایی صورت مسئله "پروژه آزاد سازی موصل" و "جنگ با داعش" را از دول غربی خریده اند و قبول کرده اند. دلیل شکل نگرفتن جنبش صد جنگ را باید اساسا در این جستجو کرد. گسترش تروریسم اسلامی داعش به غرب دامن مردم این کشورها را هم گرفته است. عملیات های تروریستی از فرانسه تا بروکسل توسط این جریان تروریستی قربانیان زیادی در غرب داشته است. ترس از داعش و نفرت به حق از توحش و جنایات این جریان بر ذهنیت بشریت در غرب تاثیر گذاشته است. از این مهمتر دولتهای غربی و از جمله آمریکا و آنچه به عنوان "ائتلاف علیه داعش" شکل گرفته توسط مردم اروپا قبول شده است. مردم اروپا زیر تبلیغات جنگی وسیع قبول کرده اند که داعش نیرویی قدرتمند است و این همه بسیج نیرو و شرکت دهها دولت جنایتکار و تروریست برای نابودی داعش ضروری است. این سناریو در دنیای واقعی سناریوی میدیای رسمی به عنوان بخشی از جنگ است که بخورد مردم اروپا و جهان داده اند و مردم را به سکوت کشانده اند. آمریکا و همپیمانان او موفق شده اند تصویر ساختگی خود را، به تصویر مردم غرب تبدیل کنند. تصویر جنگی برای نابودی داعش و کوتاه کردن دست آن نه از زندگی مردم منطقه که مردم در اروپا و امریکا. تصویری که به شکل زمختی به تصویر خود حسین زاده و حزبش هم تبدیل شده است. به همین دلیل و مستقل از هر ادعایی که دارد این توحش را به نام جنگ علیه داعش نه تنها خریده است که به مبلغ آنهم تبدیل شده است.
از آقای حسین زاده باید سوال کرد اگر شرایط مناسبی به هر دلیل برای جنبش ضد جنگ و یا ایجاد جبهه ای در خود عراق مهیا نیست، کار کمونیستی شما، دخالتگری فعال شما چیست؟ مگر نه اینکه روشنگری در مورد جنگ و اهداف آن و باز کردن چشم بشریت بر حقایق پشت این جنگ و اهداف دولتهای درگیر، مخاطرات این توحش برای مردم عراق و مردم جهان و کنار زدن غباری که توسط میدیای جنگی همه جا را گرفته است و تامین شرایط شکلگیری جنبشی رادیکال و کمونیستی علیه این جنگ، کار کمونیستها است؟ این کار است که علیرغم هزار مشکل و مانع و سختی آن حتی از گوشه ای هم شروع شود قابل دفاع و تنها راه واقعی پایان به این توحش است.
فرض کنیم نمیتوان در عراق علیه داعش کاری کرد و جبهه سوم مد نظر حسین زاده درست نشده و به کمونیستهای عراق و کردستان انتقاد وارد است، فرض کنیم زمینه برای راه انداختن جنبش ضد جنگ هم مهیا نیست. چرا این ناآمادگی و ضعف مجوزی برای دفاع شما از دولتهای تروریست جهان و از بمباران و نسل کشی تمام عیار در موصل به نام مبارزه با داعش است؟ چرا در چنین شرایطی باید از آمریکا و همپیمانان او دفاع کرد. چرا باید تسلیم آنها و مدافع و مبلغ آنها شد. بعلاوه جبهه ضد جنگ و جبهه سوم را کسی و جریانی لازم دارد که بمباران موصل و کشتار مردم آن را به عنوان جنگ علیه داعش نپذیرد و علیه آن تلاش کند جنبش ضد جنگ شکل بگیرد. شمایی که مدافع این جنگ هستید و سیاست فعالتان این است که "دخالتگرانه" میگوئید بگذار داعش را پاک کنند و مردم نفسی بکشند، شمایی که تلاش میکنید از گوشه کوچکی هم باشد این را به خورد مردم بدهید، چرا باید طالب چنین جنبش و چنین جبهه ای باشید؟ سازمان دادن و راه اندختن این مقاومت و جبهه کار کمونیستهایی است که مخالف جنگهای ارتجاعی و کشتار مردم به نام مبارزه با تررویسم هستند نه جریاناتی چون شما و دوستانتان. کمونیستها به جای هورا کشیدن برای جنگهای ارتجاعی جامعه را علیه آن بسیج میکنند. سیاستی که شما با آن بیگانه شده اید. مستقل از هر توجیهی که دارید امید شما به آمریکا و متحدین او در این جنگ است که داعش را پاک کنند، مردم نفسی بکشند و شما هم هستید و از گوشه ای هم شده کارتان را میکنید و مردم را سازمان میدهید. این سیاستی است که جریان ما از زمانی که شما هم عضوی از آن بودید، از عروج جنبش سبز، تا رژیم چنج و امید به حمله بوش به ایران و تا کل تحولات خاورمیانه از لیبی و دخالت بشردوستانه ناتو تا سوریه در مقابلش ایستاد. امید به تحولات ارتجاعی و تسلیم آن شدن و منتظر نتایج مثبت آن بودن در سیاست ایران البته صاحبان زیادی دارد که انصافا حمید تقوایی از پیشقراولان آن بوده است و پیوستن شما هم بعد از تغییر ریلتان برا امثال من چیزی عجیب نیست، اما این حق بجانبی و سنگ پراکنی به دیگران دیگر بیش از حد ناشیانه است. دست به کلاه خودتان بگیرید. کسی که به این خط پیوسته است انتخابی کرده است و لذا، شما و خط و سیاست شما در دنیای واقع نه به وجود جبهه سوم در عراق و نه به جبهه ضد جنگ محتاج است.
رحمان حسین زاده در سرتاسر این مصاحبه برای توجیه موضع راست دفاع از حمله به موصل روی سیاستهای راست دول غربی، روی توهم مردم به این جنگ، روی هراس مردم در غرب از تروریسم داعش، روی ضعف کمونیستها و ..... سرمایه گذرای میکند. مستقل از دفاع او از این شیوه "مبارزه" با داعش و تصویر سطحی و میدیای او، جنگ موصل داعش را ضعیف نمیکند. داعش را حتما از موصل بیرون میکنند، اما این پایان کار نیست. آنها با این توحش خود زمینه جنگهای قومی و مذهبی را در عراق و در کل منطقه دهها برابر افزایش میدهند. نتیجه "آزاد سازی موصل" شکل گرفتن دهها گروه تروریستی دیگر از نوع داعش به اسم "سنی"، "عرب" یا "کرد" است که به جان مردم منتسب به ملت و مذاهب مختلف خواهند افتاد. این در درازمدت به نفع داعش است و زمینه سربازگیری برای داعش را از میان مردمی فراهم میکند که به اسم عرب یا سنی کشتار شده اند و آواره و بی خانمان و سرگردان شده اند. همین امروز ارتش عبادی و حشد الشعبی و پیشمرگان دولت اقلیم، مردم را از پیر و جوان تا کودکان به جرم "سنی" یا "عرب"، شکنجه کرده اند و خانه و کاشانه آنها را آتش زده اند. اخیرا در کرکوک بعد از نفوذ بیش از صد نفر از نیروهای داعش به شهر، دولت اقلیم کردستان به جای تنبیه مقامات بالای خود و به جای محاکمه جناب بارزانی و رفقای زیردستش در کرکوک، خانه و سرپناه آوارگان و فراریان از دست داعش که در این شهر و اطراف آن مستقر بودند را به جرم "عرب" بودن در یک پاکسازی قومی با خاک یکسان کرد. "آزاد کنندگان" موصل از همین امروز پاکسازی قومی و کشتار مردم موصل را به بهانه سنی، عرب و داعشی بودن شروع کرده اند و اینها خوراک و انرژی داعش و نیروی انسانی آنرا تامین میکند و داعش تولید میکند.
به سخنان رحمان حسین زاده بر گردیم. او در ادامه و در دفاع از این "جنگ" میگوید:
"...جنگ نیروهای ارتجاعی علیه هم چرا باید بایستد، بگذار همدیگر را ضعیف کنند. واقعا اگر جریانی انقلابی باشد بگذار خودش را قوی کند. بگذار این نمونه را الان بگویم، در سوریه جنگ علیه داعش چرا باید بایستد؟ در موصل چرا باید بایستد؟ الان مثلا نیروهای ی-پ- ک و ی-پ-ژ، و بقیه که نمونه ای از مقاومت خوب علیه نیروهای ارتجاعی داعش پیش برده اند چه پارسال و چه اکنون، چنین جنگی چرا باید بایستد؟ در تاریخ و در دنیا شنیده شده جنگ انقلابی در مقابل جنگ ارتجاعی چرا باید بایستد؟ باید جنگ انقلابی ادامه پیدا کند برای اینکه پیروزی بدست بیاورد."

سفسطه بازی و آسمان و ریسمان کردن آقای حسین زاده حد و مرزی ندارد. او هزار و یک مسئله با ربط و بی ربط را به میان میکشد تا دفاع خود از بمباران موصل را توجیه کند. باید از ایشان پرسید کدام جنگ انقلابی در جریان است و این جنگ انقلابی کجا و در دفاع از کدام انقلاب و در مقابل کدام ضد انقلاب در جریان است؟!! بعلاوه جنگ کدام نیروها ارتجاعی با هم زمینه قوی شدن نیروهای انقلابی را فراهم میکند؟ کدام جنگ معین را میگوئید؟ این چه نیروی انقلابی است که از دل یک سناریوی سیاه، از دل یک کشتار عمومی و ویرانی یک شهر و از دل راه انداختن جنگهای قومی و مذهبی تقویت میشود؟ جنگ نیروهای ارتجاعی در سه سال گذشته در سوریه و اکنون در عراق جز ویرانی و خانه خرابی و توحش و موج میلیونی آوارگی و تحمیل یک استیصال عمومی به کل مردم سوریه و عراق و منطقه چه نتیجه ای داشته است و کدام زمینه مناسب را برای تقویت نیروهای "انقلابی" مد نظر شما مهیا کرده است؟ ظاهرا رحمان حسین زاده به حمید تقوایی و استدلالهای او پیوسته که در جنگ لیبی میگفت دخالت ناتو و با نیروهایش و بمباران به پروسه انقلاب کمک کرد و در مورد سوریه هم قول میداد که اوضاع بهبود و زمینه رشد نیروهای انقلابی آماده میشود. بعد از جهنمی که به یمن "دخالت بشردوستانه" امریکا در لیبی درست شد، پس از تبدیل انقلاب سوریه به جنگی میان باندهای قومی و مذهبی با رژیم اسد، امروز حتی مهندسین این سناریوها از تکرار چنین تزهای راستی ابا میکنند. اما امروز رحمان حسین زاده با تاخیری سه ساله از حمید تقوایی همان تزها را تکرار میکند!! لازم نیست شما کمونیست باشید تا این واقعیت که در دل این سناریوها تا کنون جز ارتجاع و جز عروج انواع دارودسته های جنایتکار و آدم کش چیزی عروج نکرده است، را ببینید.
آقای حسین زاده اصرار زیادی دارد که موضع راست خود را ادامه سیاستهای کمونیستی منصور حکمت قلمداد کند. اجازه بدهید همینجا در مورد افغانستان به جهت جریان ما در آن دوره از زبان حکمت نگاه کنیم تا ضدیت خط و جهت آقای حسین زاده و نامربوطی مطلق سیاست مد نظر او به این مباحثات روشن شود. منصور حکمت در بحث دنیا بعد از ١١ سپتامبر در مورد جنگ افغانستان میگوید:
"در افغانستان جنگى در جريان نيست. منطقاً جنگ حداقل به دو طرف نياز دارد. آنچه فعلاً در جريان است، بمباران افغانستان توسط آمريکاست. در اين تاکتيک نويافته تک ابَر-قدرت جهان و کلانتر خودگمارده بين‌المللى، ترور و ارعاب در يک مقياس ميليونى رسماً جاى جنگ نشسته است. پس از ويتنام، ديگر قرار شده است جامعه آمريکا شاهد بازگشت کيسه‌هاى حاوى جنازه سربازان اعزامى به جبهه‌هاى دوردست نباشد.

تلفاتى که ارتش آمريکا نميدهد را صد باره از مردم غير نظامى بيخبرى ميگيرند که در يک کشور معمولاً فقير و حاشيه‌اى جهان دارند بزور نانشان را در ميآورند. يک روز قرعه بنام مردم عراق ميخورد، يک روز يوگسلاوى، يک روز ليبى و يک روز افغانستان. در تاريکى شب از ارتفاعات چند ده هزار مترى و از کشتى‌ها و زيردريايى‌ها در پس امواج اقيانوسهاى دور، دهها هزار تن بمب و موشک بر شهرهاى مردم ميريزند. با افتخار اعلام ميکنند که کشور مقابل را "با بمب به عصر حجر برميگردانيم"، با اينحال مُصرّند که بمبهاى "تيزهوش" آمريکايى فقط به گناهکاران اصابت ميکند. هدف ارعاب است. ارعاب کل جامعه. حاکم کردن ترس، ترس از مرگ، از آوارگى، از انهدام هر نشانى از مدنيّت، تا جايى که جامعه فلج شود. مقاومت غير ممکن شود. ارتش زمينى آمريکا، اکنون فقط يک سگ شکارى است که بايد پس از ختم تيراندازى‌ها و فروکش کردن گرد و خاک‌ها و همهمه‌ها برود و شکار بيجان را بياورد".

آقای حسین زاده البته مدعی اند مردم تلفات زیادی نمیخورند و بالاخره در جنگ هم مردم تلفات هم میخورند و اگر ارتش سرخی هم داشتند فرق نمیکرد ارتش عراق باشد یا ارتش سرخ در جنگ مردم هم لطمه میخورند. تنها اثر و ردی که از موضع آقای حسین زاده در سیاست منصور حکمت میتوان دید این است که امروز و در جریان جنگ موصل نیروهای بارزانی و ارتش عراق یا "ارتش سرخ" خیالی آقای حسین زاده، جای سگ شکاری مد نظر منصور حکمت را گرفته اند که بر ویرانه های شهر و اجساد مردمش رد شوند و شهر را "تسخیر" کنند.
رحمان حسین زاده در جای دیگری به نقد منصور حکمت به بحثایی که در میان رفقای حزب کمونیست کارگری عراق برای تشکیل کمیته آشتی میان جریان بارزانی و اتحادیه میهنی (که در حال جنگ بودند)، اشاره میکند و میگوید: "جنگشان را از محل کار و زیست مردم از شهرها ببرند بیرون بزار در کوه و برزن دو نیروی ارتجاعی هستند همدیگر را تضعیف کنند و نیروی کارگر و کمونیستها هم اینجا خودشان را تقویت کنند." ظاهرا باید مدال سفسطه گری را به رحمان حسین زاده داد. برای چندمین بار باید به ایشان گفت جنگ در کوه و برزن و خارج از شهر و محیط کار و زیست مردم، چه ربطی به بمباران موصل با یک میلیون و نیم جمعیت دارد. حسین زاده متوجه تفاوت جنگ در کوه و بیابان را با بمباران فرشی یک شهر هست اما تلاش برای مخفی کردن موضع راست خود، او را به چنین اپورتونیسمی سوق میدهد.
باید گفت مدافعین سطحی و ریاکار منصور حکمت انتخاب سیاسی خود را کرده اند و علیرغم انتخاب خطی غیر مارکسیستی، غیر کمونیستی تلاش میکنند از اعتبار منصور حکمت و کمونیسم او در خدمت سیاست راست خود سواستفاده کنند. متاسفانه استفاده و ارجاع به منصور حکمت، استفاده از اتوریته و اعتبار او برای توجیه سیاستهای راست، ضد کمونیستی و ضد حکمتیستی روشی رایج در میان جریاناتی است که خود را به این گرایش مارکسیستی- کمونیستی و کارگری منتسب میکنند و رحمان حسین زاده ناشیانه ترین، زمخت ترین و زننده ترین شکل آن را به کار برده است. رحمان حسین زاده فکر میکند با قسم خوردن به منصور حکمت، با اعلام وفاداری عارفانه به حکمت و با تکرار نقل قولهایی از او میتواند سیاستهای راست خود را توجیه کند. او متوجه نیست شنونده و خواننده مارکسیست و کمونیست پشت آسمان ریسمان بافتنهای او، پشت سفسطه های او تناقضات آشکار سیاستهای این جریان را با مارکسیسم، با کمونیسم دخالتگر و موثر و اجتماعی منصور حکمت را تشخیص میدهد.
رحمان حسین زاده باید یکبار هم شده بعنوان یک شحصیت سیاسی روی پای خود، مستقل و بعنوان صاحب یک سیاست حرف بزند. باور کنید این شرافتمندانه تر است تا تناقض گویی، سفسطه کردن و آسمان ریسمان بافتن و بالاخره سیاستی راست را به نام منصور حکمت اتخاذ کردن. باور بفرمائید این به حال خود و منصور حکمت هم، واقعی تر، محترمانه تر، منصفانه تر، صمیمانه تر و رفیقانه تر است.

"فرصتی طلایی" برای انحلال

ظاهرا "پروژه آزاد سازی" موصل و تبلیغات وسیع میدیای غربی برای قالب کردن آن به مردم جهان به عنوان دفاع از مردم و مبارزه با داعش و قاپیدن آن از جانب رحمان حسین زاده و حزبش و همزمان مخالفت رفقای حزب کمونیست کارگری عراق و کردستان با آن ، "فرصتی طلایی" شده است که ایشان به این بهانه اهداف نه چندان مبارک دیگری را دنبال کند. تا جایی که به نفس جنگ موصل و موضع ایشان بر گردد، قبلا به آن پرداخته شد و اما سرمایه گذاری کردن بر اختلاف نظر در صفوف دو حزب کمونیست کارگری عراق و کردستان، اختلاف نظری که از "کشفیات" آقای حسین زاده نیست و اتفاقا روشن، شفاف و علنی طرح شده است، تلاش در "تعمیق" این اختلاف و تلاش برای دامن زدن به انشقاق در حزب کمونیست کارگری عراق و کردستان و سفره گدایی پهن کردن و امید بستن به اینکه بلکه در این پروژه نامیمون ایشان سهمی به حزبش برسد، اوج سقوط و بی پرنسیبی و انحلال طلبی است.

حسین زاده در جواب سوال تعیین شده و جهت دار مصاحبه کننده در مورد اینکه چقدر احتمال تضعیف حزب و انشقاق موجود است، میگوید:
"اگر سیاست پاسیو و غیر کمونیستی و فعال وجود داشته باشد بخواهید و یواشکی از کنارش رد شوید و چیزی در موردش نگوئید، صفوف دو حزب را دچار تفرقه و انشقاق بیشتر میکند. در نتیجه این گره خورده به اینکه رهبری و کادرها و اعضا هر دو حزب در مقابل این سیاست غلط چه موضعی میگیرند..."
بدون شک رحمان حسین زاده و هر کسی حق دارد سیاست هر جریان و حزبی و هر فردی را نقد کند. نقد بی رحمانه و شفاف سیاسی و اعلام مخالفت سیاسی با هر حزبی حق ایشان و حزبش و حق بی اما و اگر هر کسی است. ایشان هم میتوانستند موضع سیاسی و حتی نقش و تاثیر این دو حزب را در گذشته و امروز مورد نقد قرار دهند. میتوانستند نظر و سیاست ریبوار احمد و سامان کردیم و هر رفیق دیگری را بدون کوچکترین گذشتی به نقد بکشند. و لابد اعضا و کادرهای این دو حزب و هر کمونیستی هم قضاوت خود را میکرد. و لابد این احزاب و رفقای فوق هم اگر لازم میدانستند جواب میدادند، همچنانکه جواب داده اند، و راه قضاوت هم از کسی سد نشده بود.
اما فراخوان به اعضا و کادرهای دو حزب دیگر برای تقابل با سیاست اعلام شده و رسمی آن احزاب و شورش علیه رهبری انحلال طلبی بیش نیست. قاعدتا نباید وجود اختلاف نظر در سطح دو حزب، که در دنیای سیاست امری بدیهی است، فوری خطر انشقاق و رهنمودهای داعیانه حسین زاده که باید مقابل سیاست نادرست ایستاد وگرنه با تفرقه و انشقاق بیشتری روبرو خواهیم شد، را بدنبال داشته باشد. معلوم نیست با هر نقدی که او و حزبش درست یا نادرست دارد و با هر اختلافی در میان رفقای حزب عراق و کردستان که در دنیای سیاسی جز در میان فرقه های ایدئولوژیک امری طبیعی، بدیهی و متداول است، چرا آنها فوری به خطر انشقاق و آنهم انشقاق بیشتر میرسند و در مقام دلسوز به کادر و عضو دو حزب دیگر رهنمود میدهند که در مقابل خط رسمی حزبشان سد ببندند؟ اینها مرزها و خط قرمزهای هر جدال و مبارزه سیاسی در میان احزاب سیاسی و سنت و پرنسیبی است که مستقل از چپ یا راست بودن آدمها و جریانات جدی سیاسی رعایت میکنند. بطور واقعی طرح علنی صورت مسئله "خطر انشقاق" و "اظهار نگرانی" بازیگران این مصاحبه از آن، تلاشی است برای دامن زدن به آن به شکل پوشیده و زیر لوای "دلسوزی". روشی که ظاهرا آقای حسین زاده و دوستانش قبلا هم علیه رهبری دو حزب کمونیست کارگری عراق و کردستان به کار برده اند.
ایشان در کنار به اصطلاح نقد مواضع این احزاب، و سرمایه گذاری بر روی ضعف جنبش ما در عراق و در دل این اوضاع سیاه، بشکل زننده ای از "تلاشهای" شان برای "فعال" و "دخالتگر" کردن حزب کمونیست کارگری عراق و کردستان، از تلاش برای دادن "خط و رهنمود" به رهبری این احزاب و "بیتفاوتی" رفقای دوحزب میگوید و ریاکارانه نقش دایه مهربانتر از مادر را در رابطه با این احزاب بازی میکند.
آقای حسین زاده اگر به دوستی و رابطه "جنبشی" خود با حزب کمونیست کارگری عراق و کردستان احترام میگذاشت، مخفیانه با احزاب ناسیونالیست حاکم در کردستان عراق، که دست برقضا طبقه کارگر و این حزب علیه اش میجنگد، رابطه دوستی برقرار نمیکرد. امروز فرستادن هیئتهای بلند بالای حزبش برای دیپلماسی و امورات خود با هر کس و ناکسی در این منطقه و برای حل و فصل کردن امورات خود را به پای "کمک" به این احزاب گذاشته است. آخر مردم حق ندارند برگردند و بگویند آقای عزیز شما و روسای حزبت که دور از چشم من با دشمنان من و کارگر و زحمتکش این جامعه در حال دیپلماسی و رابطه و خوش و بش هستید، چرا منت آنرا سر من میگذارید؟ هیئت ها و رفقای شما به سلیمانیه و اربیل برای کمک به این احزاب آمده اند یا امر دیگری داشته اند؟ آخر ناسلامتی شما که تابلوی حکمتیست را بر در حزبتان آویزان کرده اید، سر سوزنی به موازین رسمی و سنت آن در این زمینه پایبند باشید.
ایشان مخاطبین کمونیست خود را دست کم گرفته و تصور میکند میتواند انحلال طلبی خود را زیر پرده "نقد سیاسی" و دلسوزی ریاکارانه و گفتیم و کردیمهای غیر موجود، مخفی کند. برای کمونیستها مبارزه سیاسی یعنی نقد، یعنی بحث سیاسی روشن، استدلال و تلاش برای قانع کردن دیگران، نه تلاشی موذیانه برای ایجاد شکاف در احزاب دیگر زیر لوای نقد. این انحلال طلبی قطعا از طرف کمونیستها چه در صفوف این دو حزب و چه خارج آن پس زده خواهد شد. همانطور که تلاشهای انحلال طلبانه حمید تقوایی و دوستانش یک دهه قبل پس زده شد.
امروز رحمان حسین زاده هم در موضع سیاسی و هم در روش های مبارزه بیش از بیش به تئوریسین جنبش خود، حمید تقوایی، نزدیک شده است.

١٨ نوامبر ٢٠١٦