مصاحبه با خالد حاج محمدی
کمونیست: اخیرا حزب حکمتیست در رابطه با کشیده شدن دامنه تخاصمات عربستان و جمهوری اسلامی به ایران بیانیه ای صادر کرده است. در این بیانیه به مولفه های متعددی اشاره شده است و امیدواریم بتوانیم در این مصاحبه به آنها بپردازیم.
اجازه بدهید ابتدا از ضرورت انتشار چنین بیانیه ای شروع کنیم. تقابلهای بلوک های ارتجاعی در منطقه امر تازه ای نیست و مدتها است در قالبهای مختلف در جریان است. حتی استفاده از نیروهای اپوزیسیون در تقابلهای محلی یا بین المللی با دولت ایران هم امر جدیدی نیست. چه مولفه ای صدور چنین اطلاعیه هشدار دهنده ای را ضروری کرده است.

خالد حاج محمدی: این تخاصمات جدید نیست، اما دامنه و ابعاد آن با گذشته قابل قیاس نیست. مسئله این است که قطب عربستان- ترکیه و قطر در تقابل با ایران دست به اقدامات مستقیم تری با هدف ناامن کردن ایران زده اند و یا در تلاش این کارند. آنها به کمک متحد خود حزب مسعود بارزانی در تلاشند علاوه بر اقداماتی در ایران، مشخصا با اتکا به باندهای قومی مذهبی و گروهای غیر مسئول، کردستان ایران را به یکی از میدانهای جدال خود تبدیل کنند. آنها برای اجرا کردن این پروژه، هم پول ریخته اند و هم اسلحه، و دنبال کاندید برای این پروژه در میان اپوزیسیون جمهوری اسلامی و مشخصا احزاب و گروههای ناسیونالیست کرد در منطقه هستند.
برای روشن کردن این مسئله لازم است نگاهی به سابقه تخاصمات آنها در منطقه بیندازیم.
چند سال قبل و در ابتدایی دخالتهای امپریالیستی در سوریه، دولتهای غربی و متحدین آنها همراه با میدیای غربی و اپوزیسیون حکومت سوریه، این تصویر در مقابل جامعه قرار دادند که اسد به زودی رفتنی است. بخش وسیعی از اپوزیسیون جمهوری اسلامی چه حزب دمکرات کردستان و چه سایرین و حتی بخشی از چپ ایران امیدوار بودند با کنار گذاشتن دولت اسد نه تنها جمهوری اسلامی تضعیف شود بعلاوه بعد از اسد و سوریه نوبت ایران باشد. آنها خود را برای دخالت ناتو در ایران و ایفای نقش در سناریوی سوریه ای شدن ایران آماده میکردند. این پروژه نافرجام ماند و نه تنها غرب و متحدین منطقه ای آن به این هدف نائل نیامدند بلکه جبهه متحد غرب دچار انشقاق شد. با عروج داعش و خارج شدن کنترل آن از دست صاحبانش، پروژه کنار گذاشتن اسد خاتمه یافت و سناریوی حمله به ایران و رژیم چنج جایش را به توافق با ایران و حساب کردن روی او برای دخالت در بحران سوریه اینبار به عنوان ناجی داد. توافقات غرب و ایران برای پایان دادن به بحران به بهانه اتمی شروع شد و موقعیت ایران در چهارچوب توافقاتشان در خاورمیانه برسمیت شناخته شد. غرب عملا عقب نشینی کرد، روسیه دخالت جدی تر کرد یا فرجه برای دخالت مستقیم او فراهم شد. دول ارتجاعی در منطقه نقش بیشتری در سرنوشت خاورمینه پیدا کردند. تخاصمات بلوک عربستان- ترکیه با بلوک ایران - عراق- سوریه هم شدت گرفت. داعش در این پروسه متحد ترکیه و عربستان بود و سرانجام آنرا هم همه شاهدیم. با این تحولات افق بخش اعظم اپوزیسیون ایران که به تخاصمات غرب و جمهوری اسلامی امید بسته بودند و خواهان حمله به ایران بعد از سوریه بودند، کور شد و بی افقی و استیصال دامن آنها را گرفت و کل امیدهای آنها برباد رفت.
تغییر رابطه ایران با غرب و موقعیت آن در منطقه، سیاست امریکا مبنی بر فاصله گرفتن از سیاست حمایت بی قید وشرط از متحدین خود در منطقه، شکست غرب در به زیر کشیدن اسد و تقویت موقعیت روسیه و اروپا و بالطبع ایران در این رابطه، خروج داعش از سناریوی غرب ، علاوه بر اینکه پروژه های عربستان و ترکیه را ناکام گذاشت، به همراه خود به شدت تخاصمات مستقیم تر قطب سعودیه- ترکیه با ایران بر سر سهم هر کس و وزن هر کدام در کل منطقه را وارد فاز دیگری کرد و در این پروسه است که ابعاد تخاصمات افزایش یافت. ایران عملا در راس هر تحرکی به نام شیعیان علیه عربستان بعنوان راس قطب سنی ها قرار گرفت. علاوه برعراق و سوریه در یمن عملا و رسما حوثی ها به پشتیبانی جمهوری اسلامی علیه دولت پرو سعودی قد علم کردند و عربستان هم متقابلا علاوه بر ارسال نیرو و اسلحه به آنجا، رسما در جنگ مستقیم شرکت دارد. از طرف دیگر عربستان از سالها قبل به سلفی ها از جمله در کردستان ایران کمک میکند و سنی گری را دامن میزند. اما امروز و با عروج داعش، سیل آدم کشی آنها و نفرت و بیزاری عمومی از داعش، سلفی های کردستان حداقل در قالب کنونی و در کوتاه مدت اهرم قابل اتکایی برای عربستان نیستند. توجه داشته باشید که فشار روی عربستان و ترکیه به عنوان متحدین داعش و نیروهایی که حتی در دوره ای که کنترل داعش از دست امریکا و ناتو خارج شد، به داعش کمک کردند، کم نیست. نتیجتا مستقل از موقعیت کنونی آنها و مشکلاتی که از نظر اقتصادی و سیاسی با آن دست به گیربان هستند، این بلوک در حال حاضردر بحران خاورمیانه جزء بازندگان است. اکنون و با توجه به اینکه در استراتژی غرب و مشخصا آمریکا خاورمیانه جایگاه گذشته را ندارد و حتی عربستان جایگاه گذشته را ندارد، تلاش عربستان و ترکیه برای جبران خسارات عملا و در این اوضاع در مقابل جمهوری اسلامی معنی میدهد. در نتیجه تلاش آنها و توسل آنها به هر اهرمی علیه ایران نتیجه مستقیم نارضایتی از موقعیت ضعیفتر خود از رقیب، ایران، ناامید شدن شان از حمایت بی قید و شرط غرب است.
لذا تلاشهای عربستان - ترکیه برای پیدا کردن اهرمهای مناسب جهت دخالت در ایران و فشار از درون، کاری که جمهوری اسلامی در عراق یا در یمن کرد، از جانب آنها شدت گرفته است. یک پای این تلاشها علاوه بر اجیر کردن مجاهدین، حساب باز کردن روی کردستان ایران و استفاده از احزاب و گروههای ناسیونالیستی، قومی و سنی و.. . در کردستان است. حزب دمکرات جناح هجری در دوره اخیر در قطب بندیهای شکل گرفته در منطقه همراه با جریان بارزانی، متحد عربستان و ترکیه بود و به تخاصمات آنها امید بسته است. اما امروز میبینیم که این حزب قدمی جلوتر گذاشته است و عملا با اتکا به این دولتها دست به اقداماتی عملی زده است. شروع مبارزه مسلحانه، علیرغم تلفات انسانی آن، و اعلام اعتصاب عمومی در کردستان و ادعای دامنه وسیع آن، مستقل از صحت و سقم آن تلاش برای تصویری قوی و قابل اتکا از خود برای این قطب و مقبولیت یافتن و حساب بیشتر باز کردن برای خود نزد آنها است.
یکی از مولفه های موثر در این تغییر جهت حزب دمکرات و حساب باز کردن این حزب روی بلوک ترکیه عربستان و اقدام عملی در این جهت کمک حزب بارزانی است. توجه داشته باشید که این بلوک روی نفرت عمومی از جمهوری اسلامی در کردستان و وجود ستمگری ملی و همزمان بر شانس دامن زدن به انشقاق بر اساس مذهب و ملیت میان مردم این بخش با بخشهای دیگر حساب باز کرده و تلاش میکند تحریکات قومی و مذهبی را چاشنی پروژه خود کند. کاندید شدن حزب دمکرات برای اجرای چنین سیاستی با هر استدلالی که خود دارد و با هر حسابی که خود کرده، نه تنها امری جدی است، بلکه موقعیتی دیگری به حزب دمکرات میدهد. حزب دمکرات پژاک و مجاهد نیست و موقعیت او به عنوان یکی از احزاب اصلی ناسیونالیسم کرد با تاریخی که دارد مخاطره انگیز است.
بعلاوه متاسفانه گارد جدی ای در میان سایر نیروهای اپوزیسیون چه در بعد سراسری و چه در میان احزاب اپوزیسیون در کردستان در مقابل این چرخش جدی و مخاطرات آن برای مردم در کردستان مشاهد نمیشود. بخصوص که گروههای قومی و مذهبی از جمله جریان عبدالله مهتدی، پژاک و خود سلفی ها به وسوسه افتاده اند که شاید این امکانی برای آنها نیز جهت گرفتن پول و اسلحه و اجیر کردن نیرو و همزمان عروج جریان خود باشد. اینها همگی به اضافه پیوستن مجاهد به این پروژه، برای ناامن کردن محل کار و زندگی مردم و بهانه دادن دست جمهوری اسلامی برای حمله به دستاوردهای طبقه کارگر و مردم آزادیخواه در کل جامعه ایران و در کردستان مخاطرات کمی نیستند.

کمونیست: چقدر رقبای جمهوری اسلامی شانس تکرار سناریوی جمهوری اسلامی در جنگ شیعه و سنی در عراق، یمن و بحرین را در ایران دارند؟ چقدر غرب از سناریوی نا امن کردن ایران حمایت میکند؟
خالد حاج محمدی: ابتدا اشاره کنم که قبل از جمهوری اسلامی مسئول مستقیم ویرانی خاورمیانه و به خاک و خون کشیده شدن مردم در عراق، لیبی و سوریه و حتی باز شدن جا پای جمهوری اسلامی در این کشورها و سایر دولتهای مرتجع، خود غرب و در راس آنها آمریکا است. مسئول تبدیل خاورمیانه به میدان تاخت و تاز نیروهای قومی، مذهبی و جنایتکار نیز قبل از هر دولتی دول غربی است. تمام دولتها و گروههای جنایتکار و آدم کش که امروز موی دماغ بشریت در خاورمیانه وافریقا و حتی اروپا هستند، ابتدا و در دوره ای توسط دولتهای غربی و در راس آنها امریکا حمایت شده اند، سازمان یافته اند، تشکیل و مسلح شده و به جان مردم انداخته شده اند. عوارض جنایات غرب در عراق، افغانستان، لیبی و سوریه امکانی داد که گروهها جنایتکار دیگری به بهانه مبارزه با اشغال و با استفاده از نفرت از جنایات امریکا و به نام مبارزه با آمریکا عروج کنند. جمهوری اسلامی در عراق، در سوریه، در لبنان و حتی در فلسطین به نام مبارزه با آمریکا و اسرائیل و با سرمایه گذاری کردن بر نفرت عمومی از نقش جنایتکارانه ناتو و... و در خلا حضور نیرویی چپ و مسئول و انقلابی و دخالتگر تواسنت جاپایی باز کند.
در مورد شانس رقبای جمهوری اسلامی به چند فاکتور اشاره کنم. اول اینکه فضای کل منطقه و توحشی که حاکم کرده اند، کشتارها و آوارگی و خانه خرابی و استیصالی که به مردم این منطقه تحمیل کرده اند، همراه با اشاعه و تحریک های قومی و مذهبی، اجیر کردن مردم ناآگاه و بی سرپناه و مستاصل به عنوان سرباز دولتهای مرتجع و فرقه های قومی، مذهبی و کانگسترهای آدمکش، چنان نفاق و تفرقه کور ملی و مذهبی و قومی و طایفه ای را راه انداخته اند، که کل فضا را مسموم کرده است. در خاورمیانه ای که مردم عادی را، به کمک غرب و میدیای فاسد آنها، به کمک دولتهای مرتجع از عربستان و قطر و ترکیه تا ایران و..، به نام سنی و شیعه و عرب و کرد و ترک و... به جان هم انداخته اند و تخم دشمنی کور را چنان وسیع و عمیق کاشته اند، هر سناریوی سیاهی ممکن است. کسی تصور نمیکرد لیبی و سوریه چنین شود. کسی چند سال قبل دهها میلیون آواره و خانه بدوش و فراریان از جنگ و توحش را تصور نمکیرد و امروز از این بدتر را هم متصورند. میخواهم بگویم دنیایی باروت، دنیایی نفرت کور و کینه و دشمنی را در میان مردم منطقه به کمک عقب مانده ترین تفکرات، به کمک هویتهای مهندسی شده مذهبی و قومی زنده کرده اند و در چنین فضایی هر ناممکنی میتواند ممکن باشد. ما در چنین دوره ای و در چنین اوضاعی صحبت میکنیم.
علاوه بر این باید توجه داشت که اولا ساختار کاملا بورژوایی جامعه ایران، برخلاف ساختار طایفه ای سوریه و لیبی و عراق و عربستان، ثانیا روانشناسی جامعه و تاریخ انقلابات و مبارزه طبقاتی در آن، روحیات و فرهنگ مردم ایران هیچ جایگاه قابل توجهی جز نفرت برای نیروهایی مثل عربستان در آن نیست. بحث من از جامعه است نه باندهای آدم کش و فرقه های بی ریشه و عقب مانده امثال سلفی، مجاهد، پژاک و.... جامعه ایران پذیرای ایفای نقشی برای عرسبتان، قطر و حتی ترکیه بدلیل اشتراک در نفرت از جمهوری اسلامی نیست. در گذشته مردم ایران و حداقل بخشی از آنها بدلیل ریشه غرب گرایی در جامعه و ذهنیت مثبت از غرب، تمایلاتی برای دخالت غرب در ایران و علیه جمهوری اسلامی را داشتند که حتی نسبت به غرب با توجه به اتفاقات دوره اخیر این ذهنیت شکسته است و امروز حتی نسبت به غرب و آمریکا این توهم ریخته است چه رسد به عربستان که همیشه نفرت از آن در میان مردم ایران بالا بوده است.
لذا شانس دخالت عربستان و ترکیه و این قطب برای تبدیل ایران به سوریه و ... دور از ذهن است. آنها نه توان این را دارند و نه اهرمهای این کار و نه فضا برای چنین نقشی آماده است و به همین دلیل از نطر من سناریوی عربستان سوریه ای کردن ایران نیست، میدانند از عهده این کار برنمی آیند. باید توجه داشت از تبدیل ایران به سوریه و یمن و ... تا ایجاد مزاحمت و فضای ناامن فاصله زیادی هست. در دنیای امروز و در فضای خاورمیانه ناامن کردن فضا با چند عملیات انتحاری، با ترور، با انفجارات و عملیات های ایزایی و ... ممکن است. امکانات و باروت برای ایجاد تحریکات قومی و مذهبی و انداختن مردم به جان هم و افزایش نفاق و تفرقه در میان آنها به اندازه کافی در کل منطقه موجود است. فکر میکنم این سناریوی اصلی بلوک عربستان است و به همین دلیل هر نیروی مسئولی باید مسئله را جدی بگیرد.
باید توجه داشت در چنین شرایطی خود جمهوری اسلامی بیش از همه به بهانه چنین اعمالی فضا را میلیتاریزه و نا امن میکند و به عنوان فرصتی برای کنترل کامل جامعه و تحمیل خفقان و عقب راندن هر اعتراضی و حتی تعرض به سطح معیشت طبقه کارگر و مردم محروم، به زنان و نسل جوان استفاده میکند.
همین مدت حزب دمکرات چند واحد به منطقه فرستاد و درگیر شده است و بخشی از دولتها آن را در بوق کرده اند و آنهم عملیاتهایی که واحدهای این حزب در همه جا لطمه خورده اند، و اما به بهانه این عملیاتها و یا درگیرها فضای جامعه کردستان امنیتی شده است. مناطق مرزی و مسیرهای آمد و رفت در کردستان کلا بیش از هر وقت دیگری میلیتاریزه شده است. فردا به همین بهانه موج دستگیری از مبارزین و آزادیخواهان، از مخالفان جمهوری اسلامی راه می افتد، موج اعدام و زندان و پرونده سازی را به این بهانه و به نام مبارزه با "اشرار مسلح" راه می اندازند.
اینکه آیا غرب از سیاست نا امن کردن ایران دفاع میکند یانه به نظرم جواب سرراستی مبنی بر آری یا نه ندارد. بستگی به این دارد چگونه و در چه اوضاعی. عموما در حال حاضر خاورمیانه روی دست غرب مانده است، ارتعاش توحش خودشان در خاورمیانه و بازتابش در پاریس و بروکسل و... خود اروپا را ناامن کرده است. ادامه این وضع و یا گسترش آن در ایران و یا کشورهای دیگر به نفع غرب و خصوصا اروپا نیست، علیرغم استفاده ای که غرب از آن و به بهانه مبارزه با تروریسم خواهد کرد و دارد آنرا دستمایه تعرض به طبقه کارگر و شهروندان اروپایی میکند. خیل میلیونی فراریان از جنگ و جنایت در خاورمیانه و روی آوری به اروپا تنها یکی از مشکلات این اوضاع است. لذا تردید دارم آمریکا و غرب از ناامن کردن ایران و یا از ساختن سوریه و عراقی دیگر در اوضاع کنونی حمایت کنند.
اما در شرایطی که ترکیه و عربستان و... بتوانند کاری جدی در ایران کنند که بنظرم بعید است، شک ندارم که غرب تلاش خواهد کرد از آن برای فشار به ایران و امتیازگیری در روابط و مناقشات خود با ایران استفاده کند.

کمونیست: در اطلاعیه به حمایت رسمی عربستان از مجاهد و نقش مجاهد در این جدال اشاره شده. اولا چرا عربستان چنین آشکار و علنی حمایت خود را از مجاهد اعلام میکند و ثانیا مجاهد تا چه حد توان ایفای نقش در چنین سناریویی را دارد. بخصوص بعد از ضرباتی که نیروگاه هایشان در عراق خورده.
خالد حاج محمدی: دعوای نیابتی عربستان و ایران از کانال دخالت در امور همدیگر و به کمک متحدین خود و گروههایی که مسلح کرده اند قبلا هم خیلی مخفی نبود. به تناسب شدت این تخاصمات شکل آنهم علنی تر شده است. امروز ما به روشنی و علنا شاهد تهدیدات فرمانده هان نیروی مسلح ایران علیه عربستان هستیم و متقابلا هم عربستان انواع تهدیدات و شکوه از دخالت ایران در امور خود را بیان کرده است.
اما در مورد مجاهد باید بگویم که ادامه حیات این جریان در گرو بازی دادن در چنین سناریوهایی است. مجاهد هویتا نیروی باند سیاهی است و شناسی برای ایفای نقش بعنوان یک نیروی سیاسی جدی در شرایط سوخت و ساز عادی و یک جامعه نرمال ومتعارف را ندارد. مجاهد یک نیروی سیاسی نیست و یک باند مذهبی است که در دوره های مختلف برای دخالت و ایفای نقش در جنگهای مذهبی و قومی و... اعلام آمادگی کرده است. مجاهد همیشه حاضر بوده نیروی خود را به فروش برساند. نقش مجاهد با امثال حزب دمکرات فرق میکند، مجاهد نیرویی اجتماعی نیست، پول و امکانات مالی زیادی دارد و حاضر است با اجیر شدن در هر جایی ناامنی ایجاد کند. مجاهد نه قرار است مردمی سازمان دهد و نه اعتراضی علیه جمهوری اسلامی. نقش این جریان ایجاد ناامنی از کانال انفجارات در امکان عمومی، مراکز دولتی، ترور و... است و این از مجاهد ساخته است و همین نقش را برایش قائل هستند. درست است مجاهد ضربه خورده است و اما برای چنین نیرویی بازی دادن و شروع چند حرکت انفجاری و ترور و آتش سوزی به خود نیرویی از تیپ مجاهد هم جانی میتواند بدهد. لذا مجاهد در این میدان جریانی ابزاری برای ناامن کردن به شرط گرفتن پول و امکانات است و این را هم عربستان و هم قطر به خوبی تامین میکند. چنین نیروهایی با امکانی که میگیرند در دوره های سیاه و تباهی جامعه میتوانند مزدور اجیر کنند، کاری که بخش زیادی از ارتشهای حرفه ای دنیا انجام میدهند. محافل امپریالیستی سالها است مجاهد را در ترشی خوابانده اند تا در چنین روزهایی بکار گرفته شود و امروز قرار است بکار گرفته شود.

کمونیست: در اطلاعیه حزب تحرکات اخیر حزب دمکرات بعنوان نشانه هایی از چرخش امروز حزب دمکرات، به عنوان یک حزب اجتماعی در جنبش ناسیونالیستی کرد، به نیرویی غیر مسئول در سناریوی سیاه، ارزیابی شده است در صورتیکه در اطلاعیه اخیر دفتر سیاسی حزب دمکرات آمده که "حزب دمکرات کردستان ایران وظیفە خود دانستە کە با تمهید متد و تاکتیک‌های جدید بە مردم و فعالین کمک نماید کە خود را برای مقابلە با دیکتاتوری بیش از پیش سازماندهی کنند. این متدهای جدید مستلزم حضور پیشمرگەهای ما برای دفاع و بە عنوان پشتوانەای قوی برای مبارزات مردم و فعالین می‌باشند."
خالد حاج محمدی: ادعای حزب دمکرات ادعای آن حزب است و الزاما با واقعیت یکی نیست. دو دهه است حزب دمکرات در اردوگاههای خود نشسته است و ککش هم برای "مردم و مبارزین و کمک به آنها برای مقابله با دیکتاتوری" نگزیده است. در کل این دو دهه دهها هیئت و کدخدا پیش ماموین این دیکتاتوری جهت مذاکره و توافق فرستاده است، صد نامه فدایت شوم را برای انواع دیکتاتورهای دیگر از جمله اردوغان ارسال کرده است. حال امروز یادش آمده است که در ایران دیکتاتور حاکم است و باید به کمک "مردم" بشتابد؟ چه شد بعد از این دو دهه درست در این شرایط و بدون یک بحث جدی رو به جامعه و برای توجیه و قانع کردن همان "مردم و مبارزانی" که سنگ دفاع آنها را به سینه میزند، بدون جواب به صدها سوالی که در مقابل این تاکتیک به اصلاح جدید موجود است، یکدفعه با فدا کردن نیروهای خود و با خود را به آب و آتش زدن یادش افتاده که با دیکتاتوری مبارزه میکند. این تبلیغات نزد خود حزب دمکرات هم پشیزی ارزش ندارد. اینها قرار است توجیه سیاستی باشد که خود حزب دمکرات را هم چه از نظر سیاسی و چه حتی از نظر اخلاقی به قهقرار میبرد.
دولت عربستان و ترکیه برای دخالت در ایران و ناامن کردن و تبدیل ایران به سوریه و عراق، محدودیتهای جدی دارند و این کار از عهده آنها بر نمی آید. اما مستقل از اینکه دامنه اقدامات آنها تا چه حد پیش میرود و در این پروسه چه گروهها و فرقه و دسته هایی را میخرند و جلب میکنند، این سناریو عمیقا سیاه و ضد انسانی است. ناامن کردن جامعه ایران و یا کردستان و راه انداختن جنگ های مذهبی و قومی را مردم در سوریه و عراق بدست اینها و متحدین امروز و دیروزشان را با چشم خود دیده است. رفتن حزب دمکرات به این جهت و ادامه سیاستی که در پیش گرفته است، چرخش جدی در سیاست و حتی موقعیت این حزب است. اینکه حزب ما حتی به این حزب هشدار میدهد و تلاش میکند حزب دمکرات مورد فشار قرار گیرد و تن به این ذلت ندهد، از زاویه دفاع از مدنیت، از زندگی مدنی و از جامعه در مقابل سناریوهایی است که امثال عربستان و ترکیه خوابش را میبینند. قربانیان چنین امری دیگر جمهوری اسلامی نیست، همچنانکه اسد نبود و مردم سوریه با ١٠ تا ١٥ میلیون کشته و آواره و خانه بدوش تاوانش را پس میدهند. حزب دمکرات بازی خطرناکی را شروع کرده است و انتهای این کار علاوه بر عواقب زیانبارش برای جامعه و علاوه بر اسلحه ای که برای توجیه سرکوب در دست جمهوری اسلامی میگذارد، خود حزب دمکرات را از یک حزب سیاسی به یک حزب سناریوی سیاه امثال آنچه در ارتش آزاد سوریه است سوق میدهد. این چرخش حزب دمکرات راه برای نیروهای حاشیه ای تری چون مجاهد و مهتدی و.... فراهم میکند و دیگر مهم نیست خود حزب دمکرات چقدر در این سناریو فعال است. از این نظر فشار روی حزب دمکرات مهم است. تلاش و هشدار ما به جامعه و کل نیروها سیاسی جهت فشار به حزب دمکرات و افشای سیاست پرمخاطره و غیر مسئولانه آن از سر دفاع از مدنیت و از سر حتی دفاع از اپوزیسیون جمهوری اسلامی در مقابل تلاش برای تبدیل آنها به اهرم فشار و بازیچه ترکیه و عربستان و... است.

کمونیست: در اطلاعیه حزب به خطر میلیتاریزه شدن کردستان از طرف رژیم و لطماتی که تحرکات نظامی حزب دمکرات به مبارزه انقلابی مردم علیه جمهوری اسلامی میزند، اشاره شده. آیا این به معنای همسویی با کسانیکه در دفاع از مبارزه مدنی در کردستان به این تحرکات اعتراض کرده اند، نیست؟
خالد حاج محمدی: به هیچ عنوان! ما برخلاف طیفی که با پرچم دفاع از "مبارزه مدنی" به حرف آمده اند گفتیم که مبارزه مسلحانه بخشی از مبارزه سیاسی مردم در کردستان علیه بورژوازی حاکم بوده و خواهد بود. اینرا جمهوری اسلامی با اشغال کردستان و حمله نظامی به آن به جامعه تحمیل کرد. از نظر ما دست بردن به اسلحه علیه جمهوری اسلامی و هر جریانی که بخواهد امنیت و رفاه و زندگی جامعه را به خطر بیندازد نه فقط تابو و ممنوع نیست که بخشی از این مبارزه است. تشکیل گارد آزادی دقیقا برای جواب دادن به این نیاز است. اعتراض ما به سناریوی نا امن کردن و به تباهی کشیدن زندگی مردم در کردستان است.
چه بورژوای جامعه و چه کارگر و مردم محروم و چه ما به عنوان کمونیستها مخالف تبدیل جامعه ایران یا کردستان به میدان جنگهای قومی و مذهبی، به میدان جدال قطبهای ارتجاعی از ترکیه و عربستان تا ایران و هر دولت دیگری هستیم. این فقط کمونیستها نیستند که از این ماجرا زیان میبرند. جامعه ای باید باشد که سوخت و ساز کند تا بورژوا بتواند سود ببرد. جامعه ای باید باشد و باید سوخت و ساز داشته باشد تا طبقه کارگر ضمن امرار معاش با همه نابرابری ها و استثمار، امکان پیدا کند که نیرو جمع کند، متحد شود و علیه طبقه حاکم اعلام جنگ کند. ما در کل تاریخ سه دهه گذشته و در مقاطع حساس از جمله دوره خطر حمله به ایران توسط آمریکا و یا اسرائیل کل نیروهای سیاسی را به مقابله با حمله به ایران و سناریوی سیاه فراخوان دادیم و از آنها خواستیم که در صورت چنین اتفاقی به دفاع از مدنیت برخیزند.
اما معضل افراد مد نظر شما امر دیگری است. آنها بخشی از روشنفکران و قلم زنان و شخصیتهای ناسیونالیست کرداند که با جمهوری اسلامی و بورژوازی حاکم در ایران منفعت مشترک دارند. آنها بخشی از خود جمهوری اسلامی و از جناح اعتدال و اصلاح طلب آنند و از سر دفاع از جمهوری اسلامی یادشان افتاده است که این حرکت به "مبارزه مدنی" شان لطمه میزنند. این همه کارگر کشی و زن ستیزی و اعدام و تهاجم هر روزه به محل کار و گسیل خیل مزدوران جمهوری اسلامی برای سرکوب و خفه کردن هر صدای مخالفی و این همه زن کشی و زندان و ترور و خانه خرابی، این خیل را نگران نکرده است که "مبارزه مدنی"، اسم رمز امیتازگیری شان، لطمه میخورد و اما امروز یادشان افتاده است در مقابل حزب دمکرات پرچم مبارزه مدنی بلند کنند.
بعلاوه این طیف میخواهند به حزب دمکرات که تاریخا آنها را نمایندگی کرده است، و از سر سود و زیان خود بگویند که این به نفع سرمایه دار "کرد" نیست و از سر نیاز طبقه بورژوای کرد به حاکمیت کنونی، به جمهوری اسلامی، به حزب دمکرات میگویند از این سیاست دست بردارد. این محکوم کردن در عین حال پیامی است به جمهوری اسلامی که این نیروها کماکان وفادارن نطام اند. بحث بر سر این است نه نگرانی از مشکلاتی که سیاست حزب دمکرات و چرخش اخیرش برای مدنیت و مبارزه مدنی ایجاد میکنند. این طیف خودبخشی از نیرویی هستند که از لگدمال شدن مدنیت و مبارزه مدنی و آزادی و رفاه و سعادت جامعه توسط بورژوازی حاکم دفاع میکنند و حامی آن هستند.

کمونیست: چقدر شانس اینکه کردستان به میدان این کشمکش و تقابلها تبدیل شود هست؟
خالد حاج محمدی: قبلا اشاره کردم که با پیوستن حزب دمکرات به چنین پروه ای و حتی در صورتی که حزب دمکرات بتواند به عملیاتهای ایذایی خود هم ادامه دهد، که البته این کار ساده ای نیست، هنوز این حزب و دولتهایی مورد بحث نمیتوانند کردستان را به میدان جنگ قومی و مذهبی تبدیل کنند. اما بی شک ایجاد ناامنی امری ممکن است. ایجاد مزاحمت برای جمهوری اسلامی و فعال کردن حزب دمکرات و اضافه شدن فرقه های مذهبی از جمله سلفی ها و ایجاد اتحادی و هم پیمانی میان این حزب و آنها و گروههای دیگری که بر تحریک قومی یا مذهبی متکی هستند، میتواند به ناامنی در کردستان ایجاد شود. باید توجه کرد که در حال حاضر کردستان عراق محل اعمال قدرت انواع دولتهای مرتجع از ایران تا عربستان، ترکیه، اسرائیل و ناتو و... است. پروژه عربستان در گرو توان ایجاد دشمنی کور و عروج دادن تعصبات کور و عقب مانده مذهبی و قومی در کردستان است. علیرغم اینکه بعید به نظر میرسد که آنها و حتی اگر حزب دمکرات بخواهد و بتواند چنین نقشی را ادامه دهد، از چیزی جز ایجاد مزاحمت برای جمهوری اسلامی فراتر یروند. اما این مسیر جاده یک طرفه نیست. بدون تردید جمهوری اسلامی هم دست به یکسری اقدامات علیه کل اپوزیسیون در کردستان عراق به بهانه جنگ با حزب دمکرات و ... خواهد زد.
فراتر از این میلیتایزه کردن فضای جامعه کردستان به بهانه جنگ با حزب دمکرات و ... و تلاش برای عقب راندن اعتراضات هر روزه علیه جمهوری اسلامی در این جامعه، ایجاد فضای پلیسی و مختنق کردن کل جامعه به این بهانه ها یک طرف دیگر این ماجرا خواهد بود. توجه کنید دخالت عربستان و ترکیه در ایران، از کانال حزب دمکرات یا هر کسی دیگر برای جمهوری اسلامی مشروعیتی میخرد و بهانه ای ایجاد میکند که زبان اعتراض جامعه را ببندد و جامعه را ساکت کند.

کمونیست: سایر نیروهای سیاسی اساسا به تقابل با جریانات پرو دولتی که علیه تحرکات نظامی حزب دمکرات میپردازند. از نظر شما دلیل سکوت سایر نیروهای اپوزیسیون در مقابل حزب دمکرات چیست؟ تفاوت موضع شما با این نیروها چیست؟ آیا موضع شما به این معنی است که دلیل گسترش سرکوب و نظامی شدن کردستان تحرک نیروهای اپوزیسیون است؟

خالد حاج محمدی: همانطور که شما هم اشاره کردید متاسفانه نیروهای اپوزسیون سکوت معنا داری کرده اند. فاکتورهای متفاوتی در این سکوت معنادار دخیل اند که من کوتاه به هریک از آنها اشاره میکنم.

۱- بخشی از اپوزیسیون جمهوری اسلامی در دوره اخیر از سر بی سیاستی و استیصال امید به دعوای غرب و جمهوری اسلامی بسته اند. لذا از این سر گارد جدی در مقابل دخالت دولتهای دیگر در ایران ندارند. آنها و خصوصا جناح چپ این اپوزیسیون از سر ضد رژیمی گری صرف، از هر تحرکی علیه جمهوری اسلامی حمایت میکنند و در این مورد چشم بر عوارض زیانبار دخالتهای بلوک عربستان و همکاری امسال حزب دمکرات و مجاهد در جامعه ایران بسته اند. ضعیف شدن جمهوری اسلامی به هر قیمتی سیاست این نیروها است. مهم نیست از طریق حمله نظامی است یا تحرکات قومی فاشیستهای ترک و الاهواز یا سوریه ای کردن ایران.

۲- نیروهای موسوم به چپ در ایران هنوز بدهکاری شوینیسم فارس به ناسیونالیسم کرد را با خود حمل میکنند و سنتا علیه نیروهای سیاسی در کردستان دست به عصا و غیر منتقد ظاهر میشوند. این نیروها بعنوان نماینده ناسیونالیسم بدهکار فارس همیشه زیر لوای دفاع از حقوق اقلیتهای ملی به ناسیونالیسم کرد باج داده اند. امروز هم از همین زاویه در مقابل این تحرکات سکوت میکنند.

۳- تقدیس اسلحه و مبارزه مسلحانه در کردستان. بدون تردید استفاده از اسلحه در کردستان و علیه جمهوری اسلامی بخشی از مبارزه مردم است اما اینکه این اسلحه در خدمت کدام سیاست و با پروژه کدام نیروی سیاسی انقلابی یا دولت مرتجع تر از جمهوری اسلامی بکار گرفته می شود مسئله دیگری است. امری که آگاهانه از طرف احزابی مثل حزب دمکرات زیر تقدس "مبارزه مسلحانه خلق دلیر کرد" خفه میشود و از طرف چپ ناسیونالیست ایرانی هم بعنوان همراهی با مبارزه خلق کرد و ضدیت با جمهوری اسلامی با سمپاتی روبرو میشود. باید از این نیروها پرسید آیا براساس این تقدس فردا سلفی های کردستان هم "حق" دارند از اسلحه به نام مبارزه با جمهوری اسلامی استفاده کنند و محل کار و زندگی مردم را به میدان جنگهای فرقه ای و مذهبی تبدیل کنند؟ آیا سلفی ها هم با سکوت آنها و یا حمایت از مبارزات اهل سنت علیه حاکمیت شیعه در ایران روبرو میشود؟ از این نیروهای به ظاهر چپ آغشته به مذهب و قومیت که در ضدیت با جمهوری اسلامی به جای نمایندگی کارگر نماینده "ملتهای ستمدیده" و "اقلیتهای مذهبی" شده اند هیچ چیز بعید نیست.

۴- بخشی از نیروهای چپ و راست ناسیونالیسم کُرد بخشا خود پایشان در دیپلماسی منطقه ای گیر است. آنها باحساب گری های خود نگران تاثیرات این موضعگیری بر سر مناسبات دوستانه آنها با احزاب ناسیونالیست کُرد و به طور ویژه حزب بارزانی هستند. برای نمونه سخنان ابراهیم علیزاده در مورد مبارزه مسلحانه حزب دمکرات و اینکه سیاست آنها فرق می کند و هنوز توازن قوا به نفع نیست نمونه برجسته ای از این نوع موضع گیری نه سیخ بسوزد نه کباب است. ظاهرا تمام نقد آقای علیزاده به حزب دمکرات عدم تشخیص زمان مبارزه مسلحانه است. ابراهیم علیزاده با این توجیهات از جواب روشن و صریح به جایگاه تلاشهای حزب دمکرات به کمک بارزانی و همپیمانان منطقه ای اش سکوت میکند. این عاقبت نیرویی است که به جای سیاست روشن و کمونیستی مشغول دیپلماسی و باج دهی به نیروهای ناسیونالیست است و راهی جز بندبازی میان این نیروها ندارد. عاقبتی که ما سالها پیش آنرا پیش بینی کرده بودیم.

اینها باید بدانند که مستقل از هر بهانه و توجیهی که هر یک برای سکوت در مقابل این اوضاع میتراشند در مقابل جامعه جوابگو هستند.

 

کمونیست: سیاست حزب حکمتیست در تقابل با چنین مخاطراتی چیست؟
خالد حاج محمدی: اولین کار ما اگاهگری در قبال مخاطرات چنین سیاستی از جانب حزب دمکرات و هر جریان و فرقه ای که وارد این معامله شود است. باید به روشنی و بدون هیچ کم و کاستی حقایق پشت این صحنه و عواقب زیانبار آنرا برای مردم ایران و خصوصا مردم کردستان روشن کرد. باید حزب دمکرات را تحت فشار گذاشت تا از این بازی خطرناک دست بردارد. چنین کاری فشار سیاسی جدی ای میخواهد. کم نیستند کسانی در صفوف خود این حزب و در دایره دوستدارانش که با چنین رویکردی توافق ندارند. کم نیستند کسانی که فریب تبلیغات حزب دمکرات که در زرورق دفاع از مردم کردستان و مبارزات آنها پیچیده شده است، را خورده اند.
تلاش ما این است که اپوزیسیون جمهوری اسلامی را هم تحت فشار بگذاریم و سکوت معنادار خود را بشکند و علیه تبدیل جامعه کردستان به میدان جنگ و خونریزی قومی و مذهبی، به میدان عروج دادن و سازمایافتن فرقه های غیر مسئول و استخدام شده سیاستی فعال و مسئولانه اتخاذ کنند.
باید مردم را به مقابله با هر دو سناریو آماده کرد.
باید به مقابله جدی، سیاسی، سازمانی علیه تحریکات عقب مانده قومی و مذهبی را در دستور کار خود گذاشت. باید هوشیاری عمومی جامعه را نسبت به آن و ضدانسانی بودن این تحریکات و عوقب مخرب آنرا بر ملا کرد.
باید همزمان سیاستها و اقدامات جمهوری اسلامی برای مختنق کردن جامعه، تعرض به فضای عمومی و دستگیری و پرونده سازی برای مخالفین خود را افشا کرد و مردم و خصوصا کارگران و اقشار زحمتکش را علیه آن به میدان آورد. باید کاری کرد که در محلات، در کوچه و خیابان و مدرسه، با ایجاد دسته های جوانان، با سازماندادن انسانهای شرافتمند و انسان دوست، اجازه نداد کوچه و محل کار و زندگی مردم به میدان تاخت و تاز جمهوری اسلامی تبدیل شود و همزمان باید تحرکات گروهای قومی و مذهبی را با اتکا به مردم محل سد کرد.
باید علیه میلیتاریزه کردن کردستان به بهانه تقویت مرزها، علیه بگیر و ببندها به بهانه مقابله با حزب دمکرات یا سلفی ها یا .... ایستاد. باید مردم و جامعه را علیه این میلیتاریسم به میدان آورد. "کردستان پادگان نیست"، "دست جریانات قومی و مذهبی از کردستان کوتاه" باید به شعار توده وسیع مردم تبدیل شود.
باید در دل این اوضاع هوشیاری کارگران و محرومان جامعه را بالا برد و مانع سواستفاده جمهوری اسلامی از این فضا برای تعرض به معیشت آنها به فضای سیاسی و... به دستگیری و دخالت در زندگی مردم کرد. هر تعرض جمهوری اسلامی به هر کسی به بهانه این اوضاع باید جوابی تند بگیرد.
در کنار اینها باید ضرورت و نیاز مردم، نیاز کارگر و زن و جوان جامعه را به اتحاد آنها، به ایجاد امکان دفاع از خود در مقابل هر جریان و فرقه و باندی را برای ناامن کردن محل کار و زندگی آنها را سازمان داد.
اینها مسائل اصلی است که باید در این اوضاع مد نظر داشت.
حزب حکمتیست بعنوان یک جریان مسئول تمام تلاش خود را برای دفاع از امنیت و آسایش مردم در کردستان از دست جمهوری اسلامی و هر دولت و نیروی قومی و مذهبی میکند و از همه انسانها، نهادها، سازمانهای مترقی، رادیکال و سیاسی میخواهد در این راه همراه ما باشند.