موجی وسیع از اعتراضات کارگر فرانسه را فرا گرفته است. بعد از یک دوره اعتراضات خیابانی و جدال هر روزه جوانان و مردم معترض با پلیس و نیروهای دولتی، پس از "خیزشهای شبانه" طبقه کارگر فرانسه پا پیش گذاشت و اعتراضات در شکل اعتصابات کارگری به مراکز بزرگ صنعتی کشیده شد. دامنه اعتصابات علاوه بر کارگران پالایشگاههای نفت، نیروگاههای اتمی و ترمینالهای حمل و نقل، شرکتهای راه آهن، خلبانان ایر فرانس را نیز در میگیرد. طبق خبر خبرگزاریها متروی پاریس و ایر فرانس نیز از روز پنجشنبه به اعتصاب خواهند پیوست.
کارگران خواهان باز پس گیری تصمیمات دولت اولاند در مورد اصلاح قانون کار این کشورند که در نتیجه آن، بخشی از دستاوردهای طبقه کارگر فرانسه از جمله ٣٥ ساعت کار در
هفته و یازده ساعت استراحت در فاصله هر دو روز کاری، ٣٥ ساعت استراحت ممتد در هفته و همچنین سخت بودن اخراج کارگران، پس گرفته میشود. اتحادیه کارفرمایان در پشت تصمیم فرانسوا اولاند اند. بهانه آنها بالا ضرورت بردن قدرت رقابت در بازار و لذا لزوم پایین آوردن عملی دستمزد و افزایش ساعت کار٬ و همزمان قرار دادهای محلی به منظور باز شدن دست آنها مستقل از اتحادیه های کارگری است. در حال حاضر بخشی از اتحادیه های کارگری و مشخصا هفت اتحادیه کارگری از ث ژ ت به اعتصاب پیوسته اند. بحث از سرایت اعتصابات کارگری به بخشهای دیگر کارگران فرانسه میشود و در چنین شرایطی بخش مهمی از طبقه کارگر فرانسه به این جدال خواهد پیوست.
اعتصابات کارگران فرانسه به جدالی مهم در میان طبقه کارگر و بورژوازی فرانسه و دولت حاکم تبدیل شده است. تا کنون فرانسوا اولاند و نمایندگان دولت و اتحادیه کارفرمایان بر اجرای اصلاحات مد نظر خود و کارگران اعتصابی بر لغو آن اسرار دارند. قابل توجه است که کل بورژوازی و دولتهای غربی همراه با میدیای فاسد آنها در کنار دولت فرانسه هستند. سکوت میدیای غربی و سانسور عملی اخبار اعتصابات وسیع فرانسه بار دیگر به جهانیان نشان میدهد که رسانه های رسمی خود بخشی جدی از ابزار تحمیق بورژوازی غرب و دولتهای آنها علیه طبقه کارگر و دهها میلیون انسان حق طلب است. اعتصابات کارگری فرانسه و اعتراضات چند ماهه جوانان و مردم متمدن این کشور در رسانه های غربی به اندازه سالگرد تولد ملکه انگلستان انعکاس نیافته است. این دستگاه به اصلاح "مستقل" در کنار پلیس ضد شورش فرانسه و در کنار چماق بدستان دولت و زندان بانان و...٬ بخشی از ابزارهای دولت فرانسه علیه طبقه کارگر است که برای پیش برد پروژه تعرض دولت جهت به زانو درآوردن طبقه کارگر بکار گرفته میشوند. این در شرایطی است که بر خلاف تبلیغات زهرآگین میدیای نوکر و تحریک جامعه علیه کارگرا اعتصابی٬ طبق آمار خود آنها بیش از ٥٠ درصد مردم از اعتصابیون حمایت میکنند. تازه این ٥٠ درصد شامل کارگران اعتصابی و خانواده هایسان نمیشود.
اعتراضات خیابانی دیروز و اعتصابات کارگری امروز در فرانسه عکس العمل طبقه کارگر، جوانان حق طلب و اقشار کم درآمد جامعه به تعرض وسیع بورژوازی و دولت آن به سطح معیشت این طبقه است. نه این تعرض مختص فرانسه است و نه اعتراض و نارضایتی به وضع موجود. ابعاد تعرض به سطح معیشت طبقه کارگر، تغییر در قوانین کار و افزایش بیکاری و اخراج، بالا بردن سن بازنشستگی، کاهش عملی دستمزدها و کاهش خدمات اجتماعی، بالا رفتن قیمتها و ... همگی نه تنها در فرانسه بلکه در کل اروپا و در کل جهان، ارمغان حاکمیت بلامنازع بورژوازی و بازار آزاد سرمایه است.
امروز همراه با اعتصابات فرانسه در بلژیک نیز اعتصابات کارگری در اعتراض به برنامه ریاضت اقتصادی و بالا بردن سن بازنشستگی شروع شده است. اعتصاب در بلژیک تا کنون بخش کارمندان دولتی، حمل و نقل ، اتوبوس رانی، مدارس و پست و زندانها را در برگرفته است.
تعرضات بورژوازی از فرانسه و بلژیک تا انگلستان، آلمان، ایتالیا، اسپانیا و چین و ایران و... در جریان است. دامنه اعتراضات و نارضایتی طبقه کارگر نیز نه تنها در اروپا بلکه به جزیره امن سرمایه در چین، جایی که صاحبان سرمایه برای سودآوری بر دوش کارگر ارزان چینی دست و پای هم را میشکستند نیز کشیده شده است. مسئله ای که از سد سانسور رسمی و نقشه مند رسانه های دنیای "متمدن و دمکرات" عبور نمیکند و اخبارش سانسور میشود.
در دنیای امروز ما و در مسابقه میان قطبهای اصلی سرمایه، در مسابقات آنها برای تسخیر بازارهای جهان و کسب سود و ثروت بیشتر و در جواب به بحرانهای لاعلاج و همه جانبه، تلاش برای کاهش قیمت تولیدات و سرشکن کردن بحرانها بر شانه های طبقه کارگر و در حقیقت تعرض به ابتدایی ترین دستاوردهای این طبقه به بهانه بحران و معضلات سرمایه، به بهانه لزوم بالا بردن توان رقابت سرمایه و بیکاری وسیع که نتیجه و کارکرد طبیعی حاکمیت سرمایه است، سیاست رسمی کل دولتهای بورژوایی است، کاری که دولت فرانسه در حال انجام آن است.
سه دهه گذشته و پایان جهان دوقطبی و حاکمیت بلامنازع بازار آزاد، همراه خود موج تعرض افسار گسیخته بورژوازی در شنیع ترین اشکال خود، در کلیه عرصه های سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی را در کل جهان و در خود غرب به همراه داشت. تعرضی که یکسر آن گسترش تروریسم و خانه خرابی و جنگ و ویرانی در خاورمیانه است و سر دیگر آن تعرض به تمام دستاوردهای بشریت متمدن در همه عرصه ها در غرب.
پا به پای حمله ناتو به عراق و ویرانی آن کشور، پا به پای حمله به لیبی و بدنبال تحمیل یک جنگ خانمانسوز به سوریه و موج گرسنگی و آوارگی مردم در افریقا و خاورمیانه، تعرض افسار گسیخته در همه ابعاد آن به طبقه کارگر و مردم کم در آمد و باز پس گیری دستاوردهای تاکنونی آنها نیز بخشی از همین نقشه و همین تصویر در خود غرب است. بورژوازی و دولتهای غربی و میدیای فاسد آنها تصویر آفریقای گرسنه و خاورمیانه ویران شده و موج آوارگان مستأصل که خود بانی آنند را به جهانیان نشان میدهند تا با اتکا به آن توقعات انسانی و بالای بشریت و در راس آن طبقه کارگر را در خود غرب، در فرانسه و آلمان و انگلستان و آمریکا را ... در هم کوبند. آنچه امروز توسط دولت اولاند در فرانسه اتفاق افتاده است بر بستر چنین شرایطی میسر شده است.
واقعیت این است که بورژوازی و دولتهای اصلی سرمایه از جمله دولت های بزرگ امپریالیستی، خود جوابی برای اوضاع کنونی ندارند. راه حلی از جانب آنها برای حل معضل جنگ و جنایاتی که راه انداخته اند، آوارگی و گرسنگی که بر بخشی از بشریت تحمیل کرده اند و بیکاری و معضلات وسیع اجتماعی نه تنها در خاورمیانه و آفریقا که در خود غرب را ندارند. بی جوابی بورژوازی فرانسه، آلمان، انگلستان، آمریکا و چین و روسیه و ... به وضع کنونی علنا توسط تئوریسنها و ایدئولوگهای آنها بیان میشود.
تناقض ماجرا آن جایی است که در همین دوران و در سایه توحشی که راه انداخته اند، امکانات و پول و ثروت و مازاد تولید به وفور موجود است، چیزی که از چشم طبقه کارگر در فرانسه و بقیه کشورها پوشیده نیست. ما در دنیایی زندگی میکنیم که به یمن حاکمیت بلامنازع سرمایه، در کنار امکانات بسیار عظیم اقتصادی شاهد افزایش هر روز فاصله طبقاتی، شاهد بیکاری وسیع نیروی کار و شاهد تلاش هر روز بورژوازی برای اعمال سیاستهای دسته راستی و کاهش سهم طبقه کارگر از امکاناتی است که بر دوش این طبقه تولید شده است.
این اوضاع نمیتواند چنین ادامه یاد. بورژوازی با همه شاخه های آن در کل جهان، آزمایش خود را پس داده است. سوسیال دمکراسی که دوره ای در تقابل دنیای غرب و شرق ادعاهایی داشت امروز از احزاب راست آن دوره ضدکارگری تری است. احزاب بورژوایی مدعی سوسیالیسم از نوع حزب آقای اولاند امروز در کنار سایر احزاب بورژوایی علیه طبقه کارگر سنگر بسته است. امروز تشخیص فاصله سیاستهای اولاند از مرکل، کامرون، اوباما، میشل و سارکوزی کار ساده ای نیست. به اعتباری سیاست کل بورژوازی چه در اروپا و چه در سایر کشورها با همه جناحهای راست و چپ آنها جز تعرض و تلاش برای تسلیم کردن طبقه کارگر نیست.
طبقه کارگر فرانسه جلو افتاده است
طبقه کارگر و جوانان و مردم حق طلب فرانسه در این اوضاع جلو افتاده اند. فرانسه کشوری انقلاب دیده در اروپا تجربه ارزشمندی در تقابل با بورژوازی و باور به نیروی خود دارد. توهماتی که به دولتهای "خودی" و عدم اعتماد به نفسی که در میان بخشهای دیگر این طبقه در اروپا موجود است، در فرانسه به یمن تجارب آنها و دو انقلاب اجتماعی که به خود دیده است، متفاوت است. همچنانکه طبقه کارگر ایران در کل خاورمیانه به دلیل تجربه دخالت مستقیم در دو انقلاب در تاریخ خود از بخشهای دیگر این طبقه متفاوت است.
عرض اندام طبقه کارگر فرانسه بدون تائید گرفتن از اتحادیه های کارگری، دست بردن به مهمترین ابزار قدرت خود بعنوان یک طبقه، خواباندن چرخ تولید، فلج کردن اقتصاد و سودآوری بورژوازی، قدرت و خودآگاهی بالای طبقه کارگر فرانسه را نشان میدهد٬ چیزی که بخشی از اتحادیه های کارگری فرانسه را نیز بدنبال خودکشاند.
اعتراض طبقه کارگر فرانسه به تعرض بورژوازی حاکم مطلقا پدیده ای محلی نیست. موفقیت کارگران و مردم فرانسه در این اعترضات زبان بخشهای دیگر این طبقه را در سایر کشورها باز میکند. سکوت مرگبار مدیای غربی و سانسور عملی اخبار اعترضات کارگران فرانسه و بلژیک علاوه بر ضدکارگری بودن آنها بیان نگرانی از رسوخ روح اعتراض کارگری به سایر کشورها است. کارگران فرانسه راه نشان داده اند و فعلا بعنوان پیشقراولان کل طبقه کارگر اروپا در مقابل یک تعرض همه جانبه سدی بسته اند.
کارگران فرانسه بدرست اعلام کردن تظاهرات خیابانی کارساز نیست و مستقیم به توان و قدرت خود به عنوان تولیدکنندگان سود و سرمایه انگشت گذاشتند و دست به اعتصاب زدند. امروز جهانیان شاهد این نقطه قوت هستند و اگر این مقابله و ایستادگی به مراکز صنعتی و شرکتهای و مراکز تولیدی و خدماتی دیگر کشیده شود، کل جامعه فلج خواهد شد. آنگاه دولت آقای اولاند و اتحادیه کارفرمایان، همانهایی که رهبری ث ژ ت را با تروریستها مقایسه کرده اند، سر تعظیم در مقابل کارگران اعتصابی فرود خواهند آورد و تسلیم خواهند شد.
مبارزه کارگران فرانسه و سرنوشت آنها به کل طبقه کارگر اروپا و حتی به کل طبقه کارگر در جهان مربوط است. سرنوشت این اعتصابات تنها در فرانسه تعیین تکلیف نمیشود. این اولین بار نیست که کارگران فرانسه قد علم میکنند و سیاستهای دولت را چلنج میکنند. اعتراضات وسیع آنها به افزایش سن بازنشستگی علیرغم سمپاتی عمومی مردم فرانسه و فداکاری های قهرمانانه آنها، در بی افقی و حاکم بودن افق اتحادیه ای نهایتا به جایی نرسید. امروز نیز ممکن است با کوتاه آمدن اتحادیه های کارگری و مماشات آنها همین بلا بار دیگر دامنگیر آنها شود و حداکثر با تغییراتی جزئی در قوانین ضد کارگری دولت فرانسه آنها را به خانه بفرستند. لذا دفاع و همبستگی طبقاتی بخشهای دیگر طبقه کارگر و مردم آزادیخواه، برای کل طبقه کارگر یک نیاز جدی است.
پیروزی و شکست هر دو در مقابل طبقه کارگر فرانسه است. تامین پیروزی آنها ابتدا بستگی به میزان خودآگاهی و اتحاد آنها٬ به میزان روشنبینی و افق حاکم بر تحرک آنها و بعلاوه به میزان دفاع هم طبقه ای های آنها در سایر کشورها است.
بی تردید پایان به این دوره و جواب به معضلاتی که طبقه کارگر در فرانسه و بقیه کشورها با آن دست و پنجه نرم میکند، نه از جنبش اتحادیه ای ساخته است و نه از احزاب مختلف بورژوایی از جمله حزب "سوسیالیست" آقای اولاند. جواب به توحش حاکم و افسار کردن بورژوازی هاری که تمام قد کل چهره کریه و ضد انسانی خود را در شنیعترین شکل خود نشان میدهد، تنها کمونیسم و پایان بردگی مزدی است. بی جوابی بورژوازی به معضلات دوره ما، جویندگان راه نجات در میان طبقه کارگر و کل صف آزادیخواهی و بشریت مساوات طلب را در مقابل این سوال قرار میدهد که راه نجات این طبقه و کل بشریت چیست و جواب به این اوضاع کدام است؟ اینکه چقدر کمونیستها در فرانسه و کل کشورهای دیگر بتوانند در دل اعتراضات طبقه کارگر و مردم محروم، بتوانند به عنوان یک آلترناتیو و یک جواب قابل قبول و ممکن ظاهر شوند و قد علم کنند، روی میز کمونیستها است.
خالد حاج محمدی
٣٠ مه ٢٠١٦