مصاحبه کمونیست با خالد حاج محمدی

 کمونیست: سند مبانی فعالیت حزبی و سازمانی ما در ایران که در کنگره هشتم حزب به تصویب رسید توسط شما معرفی شد. اولین سوالی که پیش می آید نیاز به چنین سندی است. آیا این سند جوابی به ناروشنی در سیاست سازمانی حزب حکمتیست (خط رسمی) است یا جواب به ناروشنی در صفوف حزب یا بیرون از حزب؟ سند جواب چه نیازی را میدهد؟ 

خالد حاج محمدی: سند در دنیای واقعی چکیده سیاستهای اعلام شده ما در جواب به نیازهای مبارزه کمونیستی در دوره حاضر است. آنچه در این سند معین تاکید شده است،

در مباحثات تا کنونی ما و مشخصا در مباحثات مختلف منصور حکمت از اتحاد مبارزان کمونیست تا حزب کمونیست ایران و تا حزب کمونیست کارگری و تا مباحثات کورش مدرسی و مشخصا مباحثات او در حزب حکمتسیت و تا اسناد رسمی مختلفی که در کل این تاریخ در زمینه فعالیت کمونیستی طرح و تصویب شده است آمده است. این سند تاکید بر جنبه هایی از این مباحثات در دوره معینی است که در آن قرار داریم. به این اعتبار سند به بخشی از مبانی هویتی ما تاکید میگذارد و تلاش میکند توجه فعالین حزب و هر کمونیستی که در جامعه ایران مشغول است و خشت روی خشتی میگذارد، را جلب کند. خطاب این سند کمونیستهایی است که در هر قدمی که بر میدارند و هر فعالیتی که میکنند، انقلاب کارگری و تلاش برای سازمان دادن آنرا مد نظر دارند.  

راستش در سیاست ما ناروشنی موجود نیست یا حداقل نیاز به چنین سندی از این منتج نشده است. سند جواب نیاز به منطبق کردن پراتیک کمونیستها و حداقل فعالین حزب حکمتیست به مبانی سیاسی و هویتی ما در این دوره معین است. در این زمینه لازم است برای روش کردن مسئله به نکاتی بپردازم. 

در کنگره هشتم حزب و در پلنومهای کمیته مرکزی و سایر اجلاس های رهبری حزب ، به دوره اخیر و روی آوری به حزب، با هر برداشت و مقیاسی که هر کس از این دوره و این روی آوری دارد، تاکید شده است. این اوضاع سوالاتی را در مقابل ما قرار میدهد و رهبری حزب را با مسائلی روبرو میکند که هر چند خود این مسائل جدید نیستند، اما تاکید و روشن کردن جنبه هایی از سیاستهای ما را دوباره ضروری میکند. اساسی ترین و محوری ترین مسئله ای که برای ما ضروری است شکل دادن به پراتیکی متمایز از آنچه به نام کمونیسم در جامعه ایران و در میان احزاب و سازمانهایی که به خود میگویند کمونیسم، رایج است میباشد. سند تاکید و تلاشی برای تمیز نگهداشتن پراتیک روزمره تشکیلات خود ما از سنت و پراتیک غیر کمونیستی و غیر کارگری رایجی است که به نام کمونیسم انجام میگیرد. 

مسئله اساسی این است که فضای حاکم بر کل چپ ایران و احزاب و جریاناتی که به خود میگویند کمونیست، فعالیت و پراتیک روزانه آنها، مشغله و موضوع کار آنها، فاصله عمیقی از فعالیت کمونیستی دارد و حتی نزدیکی با هم ندارند و کمونیستی نیستند. این مسئله جدید نیست و اینجا هم قصد وارد شدن به دلایل تاریخی و سیاسی و ... آن ندارم. هر کس سیاستهای ما را تعقیب کرده باشد، با فاصله ما و خط متمایز ما از این چپ در زمینه های مختلف آشنا است. تمایز سیاسی ما از این چپ و این نوع "کمونیسم" به درجه زیادی روشن است. تلاش ما شکل دادن به پراتیک متمایز و شکل دادن به سنت متمایز سیاسی منطبق با سیاستهای خود ما و راستش منطبق با کمونیسمی است که مارکس، لنین،  حکمت، کورش مدرسی و حزب ما روی آن تاکید داریم است. چیزی که متاسفانه در سیاست و پراتیک چپ موجود ایران نه تنها غایب است و با آن بیگانه هستند، که با آن تقابل هم میکنند.

 اجازه بدهید از این زاویه نیاز به چنین سندی را توضیح بدهم.

 سند به عنوان پایه کار کمونیستی تاکید دارد که هدف از کار کمونیستی سازمان دادن انقلاب کارگری است. انقلابی که با نقشه آگاهانه کمونیستها متحقق خواهد شد. مسلم است که دخالت طبقه کارگر در سیاست و در چنین انقلابی از کانال حزب کمونیستی آن صورت میگیرد. چنین نیست که گویا کارگر به حزب نیاز ندارد و صرفا با اتکا به "روشنگری" عده ایی آدم منفرد و کتاب خوانده و "کمونیست"، بدون تشکل و بدون حزب کمونیستی خود روزی انقلاب خواهد کرد. طبقه کارگر بدون حزب کمونیستی حتی از پیشبرد مبارزه روزمره خود علیه بورژوازی عاجز است. مبارزه روزانه طبقه کارگر با همه اهمیت و تعطیل ناپذیری آن، اتوماتیک و در پروسه طبیعی گسترش خود این طبقه را به هیچ انقلابی نمیرساند. تاکید سند بر تحزب از نیاز این طبقه به حزب سیاسی آن برای گرفتن قدرت و برای این انقلاب معین است. حزبی که باید نه تنها مرکز و اساس فعالیتش طبقه کارگر باشد که گرایش معینی در طبقه کارگر را مورد خطاب قرار میدهد و موضع اصلی کار خود میگذارد که کمونیستی است. حزبی که باید به حزب رهبران و فعالین و آژیتاتورهای سوسیالیست این طبقه تبدیل شود. و تا زمانی که این امکان فراهم نشده و چنین اتفاقی نیفتاده است کارگر و کمونیسمش به جایی نخواهد رسید و انقلاب کارگری بدون این امر تحقق نخواهد یافت. انقلابی که با سازمان دادن طبقه کارگر در محیط کار و زندگی اش علیه بورژوازی تحقق پیدا میکند. انقلابی که برخلاف تصاویر رایج در چپ صرفا با جنبش توده ها، با اعتراضات اقشار ناراضی و در دل تلاش حق طلبانه بشریت برای برابری زنان، با تحرک دانشجویان برای آزادی های سیاسی و یا در دل اعتراضات هر روزه بخشهای مختلف جامعه علیه اختناق و ... تحقق پیدا نمیکند. برعکس این انقلاب به رهبری طبقه کارگر و حزب آن است که میتواند مبارزه و تلاش برای رهایی زنان، برای رفع تبعیض جنسی، قومی، مذهبی و .... و اعتراضات علیه اختناق و مبارزه برای آزادی سیاسی و ... را به هدف برساند.

قطعا هر نیروی کمونیستی تلاش میکند در تمام جنبشهای حق طلبانه و اعتراضات آزادیخواهانه شرکت کند، تلاش میکند در همه این عرصه ها دخالت کند و تلاش میکند در صف مقدم آنها باشد و از دل موفقیتهایی که تحقق مییابد شرایط مبارزه طبقه کارگر را بهبود بخشد و تناسب قوای بهتری را برای انقلاب خود، انقلاب کارگری مهیا سازد. لذا پایه و اساس کار کمونیستی ما آماده کردن طبقه کارگر، آماده کردن پرولتاریای صنعتی ایران برای چنین انقلابی است.  

اگر چنین است و اگر اساس کار کمونیستی ما سازمان دادن چنین انقلابی است، آنوقت برای این انقلاب سازمان مناسب خود، شیوه کار و فعالیت مختص به خود و مخاطب و موضع کار مختص به خود را طلب میکند. گفتم شیوه رایج در چپ ایران با این موضوع ١٨٠ درجه مغایر است. نیت خیر آدمها و دوستدار کارگر بودن و "انقلاب" خواستن خودبخود ما را به جایی نمی رساند و نهایتا و درصورتی که حتی اگر تحولی هم صورت بگیرد، سر طبقه کارگر بی کلاه میماند. در دنیا صدها انقلاب در دوره معاصر اتفاق افتاده است و حتی در یک مورد هم طبقه کارگر به جایی نرسیده است. بخش بزرگی از این انقلابات سراسر ارتجاعی بوده است و در همه آنها بخشهای از طبقه کارگر به امید بهبودی در زندگی خود نه تنها توسط بورژوازی که توسط خیرخواهان این طبقه و حتی به نام چپ هم به میدان آورده شده و نیروی جنبشهای ارتجاعی و ضد کارگری شده اند. موسوی و کروبی و... تنها فعالین جنبش سبز نبودند، کل چپ ایران و مدعیان کمونیست کاسه داغتر  از آش شده و تلاش کردند طبقه کارگر و هر انسان عدالتخواهی را برای دفاع از آن بسیج کنند.  

مسئله این است که این چپ در کل به فضایی شکل میدهد و به ذهنیتی از کار کمونیستی و از کمونیسم شکل میدهد که بر ذهن حتی کارگرش هم میتواند سنگینی کند. به این اعتبار جریان نوع ما نه تنها در مبارزه علیه بورژوای و جمهوری اسلامی که علیه سنتها و سیاستها و پراتیک این چپ هم خلاف جریانیم و خلاف جریان باید عمل کنیم. تاکیدات سند بر جنبه هایی از کار هویتی کمونیستی برای بیان روش تفاوت ما از کل این صف و البته در قالبی اثباتی است. ما لازم بود یک بار دیگر و در این اوضاع معین تاکید کنیم که اگر میخواهیم کاری واقعی روی زمین سفت انجام دهیم و اگر میخواهیم جنگی واقعی را علیه کل بورژوای سازمان دهیم و اگر خواهان انقلاب کارگری هستیم، باید پراتیک و سنت بسیار متفاوتی را از آنچه موجود است پیش ببریم و به شیوه و ابزارهای مختص به این انقلاب متکی شویم. ضرورت چنین سندی از این مهم و نیاز سازمان ما در ایران بیرون می آید.

 

کمونیست:  در بخشی از سند در رابطه با ارتقا شبکه رهبران عملی و آژیتاتورهای سوسیالیست گفته شده "در شرایط فعلی جامعه و با توجه به تجارب تاکنونی جنبش کارگری و کمونیستی ایران، در شرایطی که پولاریزاسیون سیاسی و تجزیه خطی در میان فعالین سوسیالیست طبقه کارگر شکل نگرفته است، ارتقا شبکه های رهبران و آژیتاتورهای سوسیالیست موجود طبقه کارگر و متحزب شدن فعالین کمونیست این طبقه تا سطح "کمیته های کمونیستی جنبشی"، سیاست رسمی ما در میان طبقه کارگر ایران است." به این معنی تشکیل کمیته های کمونیستی جنبشی برای حزب یک تاکتیک است و در شرایطی که در جنبش کارگری پولاریزاسیون سیاسی صورت بگیرد حزب این تاکتیک را کنار میگذارد و دست به تشکیل کمیته های کمونیستی حزبی در جنبش کارگری میزند؟

 خالد حاج محمدی: مسلم است تحزب جنبشی طبقه کارگر یا کمیته های کمونیستی جنبشی برای ارتقا تحزب کمونیستی موجود تاکتیک ما است و جواب ما به شرایط موجود است. دقیقا از آن جهت که تجزیه خطی در میان فعالین این طبقه شکل نگرفته است. تجزیه خطی یا پولاریزاسیون سیاسی خواه ناخواه در دوره ای شکل خواهد گرفت و گرایشات مختلف به تحزب مورد نیاز خود شکل خواهند داد. اگر چنین اتفاقی افتاده بود و اگر تجزیه سیاسی و خطی شکل گرفته بود، نیازی به کمیته کمونیستی جنبشی نبود و لابد ما هم بر تشکیل کمیته های حزبی خود تاکید میکردیم و برای متحزب کردن گرایش کمونیستی و خطی که فکر میکردیم در طبقه کارگر و در مبارزه سیاسی منافع عمومی این طبقه را مد نظر دارد، تاکید میگذاشتیم. باید تاکید کنم که علاوه بر این جنبه که این تجزیه شکل نگرفته است، بدلایل تاریخی احزاب کمونیستی از جمله در تجربه خود ما هم از درون طبقه کارگر شکل نگرفته اند. مستقل از هر ارزیابی که از احزاب و جریانات موجود که خود را کمونیست میدانند داشته باشیم، تاریخ شکل گیری احزاب موجود با دوره مارکس و یا لنین یکی نیست. ما تلاش کرده ایم به این واقعیات در مورد طبقه کارگر در دوره ای تاریخی معین و در کشوری معین جواب امروزی خود را بدهیم.

 در حال حاضر کارگران سوسیالیست در شبکه های فعالین در محل کار و زندگی به هم وصل اند. با هم کار و فعالیت میکنند، تلاش میکنند در جدال روزانه این طبقه با بورژوازی بر سر هر مسئله ای تاثیر بگذارند و اتحاد طبقه کارگر و خودآگاهی آنرا بالا ببرند. ما راهی را در مقابل این طیف گذاشته ایم که در چهارچوب معینی تحزب آنها به سطحی بالاتر از شبکه های فعالین ارتقا یابد و آن کمیته های کمونیستی است. 

ما همیشه تاکید کرده ایم که طبقه کارگر توده بی شکل نیست. مبارزه این طبقه گاه پنهان و گاه آشکار روزانه در اشکال مختلف در جریان است. تاکید کرده ایم که بیش از صد سال است زمینه برای انقلاب کارگری از نظر عینی آماده است. تاکید کرده ایم که آنچه مانع چنین انقلابی است مشکلات ذهنی عنصر فعاله این انقلاب است. این عنصر فعاله طبقه کارگر و خصوصا پرولترهای صنعتی است که قدرت اصلی و نیرویی است که میتواند بدلیل نقش و قدرت آن در تولید سرمایه دارانه، چنین تحول بزرگی را به سرانجام برساند. واقعیت این است که این ناآمادگی در قدم اول نا آمادگی کمونیسم این طبقه است. 

مسئله این است که طبقه کارگر انواع انشقاقات را در خود دارد و بورژوازی ایران با دولت و همه ابزار و امکاناتش روزانه برای حفظ و افزایش این انشقاق تلاش میکند و هزینه صرف میکند. این انشقاق تنها انشقاق کارگر شاغل و بیکار، زن و مردم، بومی و غیر بومی، ایرانی و افغانی، ترک و کرد و فارس، سنی و شعیه نیست. از اینها مهمتر انشقاق در تصویر، اختشاش فکری، انشقاق در افق و ... است. معضل این است کمونیسم این طبقه و آن نیرویی که نجات دهنده است خود با انواع برداشت و تصویرهایی که روزانه بورژوازی در جامعه پمپاژ میکند، با تصورات غلطی که چپ بورژوایی به نام کمونیست به خورد جامعه و این طبقه میدهد آغشته است. خاتمه دادن و جنگیدن با این ذهنیات و این تصورات یک کار جدی ما است و وظیفه هر کمونیست کارگری واقعی است. لذا باید تلاش کرد گرایش معینی را در طبقه کارگر که در اشکال طبیعی و اولیه خود در محافل و شبکه های مختلف نوع تحزب خود را دارد و سوخت و ساز خود را پیش میبرد، مورد خطاب قرار داد و تلاش کرد پیشاپیش این نیروی نجات دهنده در شکل عالی تری تحزب پیدا کند. کمیته های کمونیستی در محل کار و زندگی طبقه کارگر و در شکل جنبشی آن قدم اول است. توجه داشته باشید که نفس اتحاد طبقه کارگر در همه اشکال آن و مستقل از هر سیاست و نظری و راهی که ما داریم، برای ما مهم است.   

توجه داشته باشید که ارتقا سطح موجود مبارزات کارگری٬ ارتقا اتحاد در صفوف این طبقه٬ زدودن انشقاق در اشکال مختلف٬ کسب موفقیت در مبارزات و بالا بردن خودآگاهی و همبستگی طبقاتی در میان این طبقه و در دل جدال روزانه با بورژوازی احتیاج به دخالت جدی کمونیسها دارد. ارتقا سطح تحزب کمونیستی این طبقه از شکل محافل کارگران سوسیالیست که موجودند٬ به شکل عالیتر و تحزب یافته تری چون کمیته کمونیستی و در اشکال جنبشی آن اولین قدم در این راه است. اتحاد کارگری بدون اتحاد کمونیستهای این طبقه و بدون اتحاد رهبران و فعالین و آژیتاتورهای آن ممکن نیست. شبکه های موجود شکلی اولیه از تحزب کمونیستی طبقه کارگر است و این شکل اولیه را باید به سطح متعالی تری٬ متحزب تری٬ آگانه تری ارتقا داد. در دوره بعد از شکست انقلاب روسیه و سیری که احزاب چپ و کمونیستی طی کرده اند٬ دوره ای که این احزاب برخلاف دوره مارکس و لنین و... از دل طبقه کارگر و با تحزب رهبران و فعالین آن شکل نگرفته است و یا به بیان دیگر فاصله ای جدی میان طبقه کارگر و احزاب چپ و مدعی کمونیسم افتاده است٬ چگونه تحزب کمونیستی این طبقه را ارتقا خواهید داد؟ شبکه فعالین اشکال اولیه و جنبشی تحزب کمونیستی است. کمیته کمونیستی شکل متعالی تر و آگاهانه تر و از روی نقشه است که با اتکا به آن کمونیسم طبقه کارگر را در موقیت بهتر و آگانه تری قرار خواهد داد و متحد خواهد کرد. قطعا این راه را برای هر حزب کمونیستی و متعلق به طبقه کارگر را برای تبدیل عملی به حزب کارگران کمونیست هموار خواهد کرد. اما مستقل از آینده احزاب مدعی کمونیسم نفس این ارتقا تحزب در میان فعالین و رهبران کمونیست و کارگران سوسیالیست برای حزب ما یک قدم بزرگ به پیش است.

 

کمونیست: در بخش دیگری از سند بر تشکیل کمیته های کمونیستی در محیط کار و زندگی، در میان کارگران، جوانان و زنان و اقشار محروم جامعه تاکید کرده. چرا این تاکید لازم شد؟ مگر سازماندهی در محیط کار و زیست سنت کمونیستها  و احزاب کمونیستی نیست؟ تاکید بر یک سنت جا افتاده چرا در این سند لازم شده؟ 

خالد حاج محمدی: درست است سازماندهی در محیط کار و زیست سنت جا افتاده کمونیستها است اما این سنت هم از جمله سنتهایی است که توسط چپ بورژوایی زیر آواری دفن شده و سنتهای جنبش های بورژوایی و خرده بورژوای را به نام سنت کمونیستی به جایش نشانده اند. ما بعد از انقلاب اکتبر که آخرین تجربه دست بردن به قدرت توسط کمونیسم طبقه کارگر و حزب سیاسی آن است، شاهد تجربه دیگری نیستیم و با شکست این تجربه در یک دوره تاریخی، با رواج سنتها، راهها، باورها و انواع پراتیک غیر کارگری و غالبا ضد کارگری به نام کارگر و کمونیسم توسط جنبشهای مختلف سیاسی مواجه هستیم. سنتهای پیش پا افتاده کمونیستی زیر خرواری از گرد و خاک هیجانات خرده بورژوایی دفن شده است و بسیاری از این سنتها دیگر بدیهیات نیستند. در صد سال گذشته انواع و اقسام تئوری ها و جنبشها غیر کمونیستی به نام کمونیسم رایج شده و سنتهای دیگری را که نیاز آنها بوده به نام کمونیسم شکل داده اند. از انواع جنبشهای ناسیونالیستی، "استقلال" طلبی، چریکی و اعتراض روشنفکران بورژوا و عصیان آنها در شکل مبارزه مسلحانه ، تا محاصره شهر از طریق روستا، تا تلاش برای رشد نیروی مولده به عنوان پیش شرط انقلاب کارگری و ... .  

اینکه کمونیسم جنبش اعتراض طبقه کارگر به موقعیت طبقاتی خود است، ظاهرا جزو بدیهیات و الفبای مارکسیسم است. اما همین بدیهیات توسط احزاب و جریاناتی که به نام کمونیسم فعالیت میکنند چنان مسخ شده است که هیچ و مطلقا هیچ آثاری از آن در فعالیت روزانه این احزاب یافت نمیشود. تنها بعنوان نمونه راه کارگر را نگاه کنید که شاید بیش از ما از کارگر حرف میزند و اما برادری "خلقها"، رفع ستم ملی بر "خلقها"، اتحاد "خلقها" در جامعه ای "کثیر الملل" ایران را پرچم خود کرده است. همه مردم ایران بر اساس زبان و نوع تکلم جزو یکی از این "خلقها" هستند. حقوق درویشهای گنآبادی، حقوق اقلیتهای قومی و مذهبی و اتحاد آنها همه سوسیالیسم راه کارگر است. در این تصویر من و شمای کارگر و کمونیسم ابتدا به عرب، عجم، ترک، بلوچ، افغانی و ایرانی و حتی سنی و شیعه تقسیم میشویم و فرشته گان نجات بخش در این سازمان اتحاد و برادری ما را به نام کمونیسم تبلیغ میکند، کاری که بخش زیادی از کلیساهای کاتولیک هم انجام میدهند. کل احزاب چپ ایران منهای ما٬ انقلاب کارگری خود را از روز قدس و نماز جمعه رفسنجای در دوره جنبش سبز و شرکت "توده ها" و به خیابان آمدن و امید به سوار شدن بر موج اعتراض توده های ناراضی که من و شما و رفسنجانی و خانم رهنورد را با هم شامل میشود، در می آورد. حزب کمونیست ایران اتحاد کردها در کنگره ملی کرد به رهبری مسعود بارزانی و پ ک ک که در توافق با اردوغان شکل گرفت را تبلیغ میکرد و اعتبار کار کمونیستی من و شما و صدها انسان دیگر در یک دوره تاریخی در آن حزب را هم پشتوانه آن میکرد. اینها همه به نام کارگر و کمونیسم در همین چند سال و در کنار من و شما اتفاق افتاده است. امروز در سوریه ویران شده عده ای در گوشه ای از آن قدرت را در دست دارند و اعلام کرده اند "فدرالیسم دمکراتیک" را در چهارچوب سوریه به عنوان شکلی از اداره امور پیش میبرند و قول داه اند عربها، کردها، سنی ها، شیعه، مسیحی ها، آشوری های و ترکها و... با هم در مجلس موسسان آن بنشینند و در توافق با هم در این منطقه حاکمیت کنند. عده ای هم به نام چپ نه از نفس اینکه حق دارند زندگی در آن جامعه ویران شده و در آن سناریوی سیاه را سازمان دهند، بلکه به عنوان ترقی خواهی و چپ و ... از آن اسم میبرند. 

امروز اعتراض ضد رژیمی، ضد ولایت فقیه، ضد اسلام و.. و با پرچم اعتراض در خیابان جای خود را در چپ ایران به هر نوع فعالیت کمونیستی و ضد سرمایه دارانه داده است. از نظر اینها نفس اعتراض با هر مضمونی مایه خشنودی و نوید بخش انقلاب است، حتی اگر این اعتراض توسط گروههای ارتجاعی تر از خود جمهوری اسلامی انجام شود. اینها البته همه اشکال معقول از فعالیت برای گرفتن قدرت توسط جنبشهای بورژوایی است که حتی در این دوره به رژیم چنج از دوره بوش پسر و حتی تا قبل از شروع مذاکره با ایران به حمله نظامی به ایران و با شعار "بعد از اسد نوبت خامنه ای است"، یا "بعد از سوریه نوبت ایران است" دل خوش کرده بود و خود را معرفی میکرد، اما ضد کارگری و حتی ضد انسانی بود. این سموم به نام کمونیسم و چپ با پول و امکانات مدیایی بسیار بزرگتری از من و شما تولید میشود. حمید تقوایی و حزبش به عنوان سخنگوی سرراست این نوع از انقلابات و این نوع چپ، طرفدار نوع "انقلاب" لیبی و نوع "انقلاب" سوریه بود و نسخه تکرار آنرا در ایران تجویز میکرد و دیگران هم هر کدام به نوعی اتحاد و نزدیکهای خود را شکل میدادند تا اگر ایران هم لیبی یا سوریه شد آنها هم چپ را متحد کنند و با اتحاد چپ خود، جا پایی برای خود دست و پا کنند.

 آنچه اشاره کردم افق عمومی حاکم بر کل چپ ایران و احزاب و سازمانهای مختلف آن است. احزابی که افق انقلاب آنها از اینها مایه میگیرد٬ قطعا سنت سیاسی و سازمانی آنها هم تابعی از این افق است. به همین دلیل است که وقتی از اتحاد طبقه کارگر حرف میزنی٬ از تشکل کارگری و از همبستگی و مبارزه مشترک کارگری حرف میزنی٬ شاهد یک سکتاریسم عمیق و غیر قابل توصیف از جانب این چپ در برخورد به آن از تشکل تا تحزب هستی. اکسیونهای خیابانی رفقای خودی جای خود را به سازمان دادن اعتراض ضد سرمایه داری طبقه کارگر میدهد. فعال کارگری و جایگاه و نقش آن جای خود را به اهمیت هواداران سازمان میدهد. بخشی از آنها سندیکالیسم و رفرمیسمی در مبارزه اقتصادی طبقه کارگر پیدا میکنند که به دشمن درجه اول تبدیل میشود. در کل این سنت تکیه بر کارگر و فراخوان به طبقه کارگر٬ سازمان دادن طبقه کارگر( مستقل از اینکه به کارگری وصل هستند یا نه) نه برای امر خود این طبقه و انقلاب کارگری که برای امر این احزاب در جنبش های مختلف غیر کارگری و بخشا ضدکارگری است.  

به همین دلایل است تاکید بر اصول فعالیت کمونیستی که قاعدتا باید بدیهی باشد٬ مهمترین و اساسی ترین وظیفه ما است. باید تاکید کنم در این اوضاع هیچ چیزی بدیهی نیست و همه بدیهیات و الفبای فعالیت کارگری و کمونیستی را هزار بار باید تاکید کرد تا بتوان به جنبش خود و به سنت سیاسی و پراتیک متفاوت کمونیستی شکل داد.  

لذا و با توجه به نکات فوق در مورد تاکید ما بر محیط کار و زیست اشاره ای کوتاهی به اهمیت آن بکنم. طبقه کارگر به عنوان طبقه در محیط کار و در رابطه ای با طبقه بورژوا، تولید میکند. نفس قدرت این طبقه به نقش او در تولید گره خورده است. این نقطه قدرت طبقه کارگر و در عین حال جایی است که میتواند قدرت بورژوازی با هر دولتی از این طبقه که سرکار باشد را چلنج کند. میتواند تولید را بخواباند و دروازه سود بردن بورژوای را ببندد و کل جامعه و سوخت و ساز آنرا مختل کند. در عین حال کارگر در یک محیط اجتماعی زندگی میکند که خانواده کارگری بخشی مهم از آن است. محیطی که در آن زندگی میکند و برای ادامه کار و تولید، آماده میشود و این هم در خانواده کارگری و در محیط زندگی او اتفاق می افتد. لذا این دو به هم وصل هستند، در اولی کار میکند و در دومی نیروی کار کردن خود را بازمییابد. وقتی از طبقه کارگر صحبت میکنیم، خانواده کارگری عنصر مهمی از آن است و اگر از انقلاب کارگری حرف میزنیم بخشی از نیروی متحقق کردن آن خانواده کارگری است که به ظاهر نقش مستقیمی در تولید ندارد و اما بدون وجود آن کارگری سر کار نخواهد رفت و تولیدی صورت نخواهد گرفت و نسل بعدی نیروی کار تولید نخواهد شد. خانواده کارگری مستقیم به کل معضلات طبقه کارگر و نیرویی که مستقیم تولید میکند، از جنگ هر روزه با کارفرما تا اعتصاب، دستمزد، بیکاری، تشکل و هزار مسئله دیگر وصل است. در ضمن محلات کارگری و کلا محل زندگی از دکتر و درمان تا مدرسه و برق و کرایه خانه و بهداشت و دهها مسئله دیگر را در برمیگیرد که بخشی از تلاش برای بهبود زندگی در آن اتفاق می افتد و خانواده های کارگری اولین قربانیان تعرض بورژوازی در این عرصه ها هستند. در واقع اتحاد کارگری هر دوی این دو عنصر هم محیط کار و هم محل زیست را شامل میشود. 

توجه داشته باشید همچنانکه در سند تاکید شده است، ما راه انداختن جنبش کمیته های کمونیستی و شکل دادن به اتحاد کمونیستهای طبقه کارگر، اتحاد رهبران و آژیتاتورهای سوسیالیست این طبقه را به عنوان جهت خود در جنبش کارگری دنبال میکنیم و دست همه کسانی که در این تلاش خود را شریک میدانند را میفشاریم. اما همینجا دو نکته را که در سند مورد بحث هم آمده است، تاکید کنم که فکر کنم ضروری است: 

اولا این سیاست ما در طبقه کارگر و برای ارتقا تحزب کمونیستی در این طبقه است. منظور این است که در دانشگاه، در جنبش زنان، در میان جوانان، در سایر جنبشهای اجتماعی قرار نیست دنبال اتحاد کمونیستهای این جنبشها در قالب کمیته کمونیستی جنبشی باشیم. قطعا هر کمونیستی در هر محل و مکانی انواع همکاری، هم فکری و انواع فعالیت مشترک را با بقیه پیش خواهد برد، اما کمیته کمونیستی ساختن حزب و ساختن پایه های آن در این مکانها است. اینجا دیگر به هر درجه ما دستمان برسد تلاش میکنیم به گرایش کمونیستی در میان فعالین این جنبشها و این تحرکات قالب تحزب بدهیم و فعالین خود در این جنشها را به عنوان کمیته های حزبی با تعریفی که از کمیته های کمونیستی داریم و با همان توقعات متشکل کنیم.  

نکته بعدی اینکه حزب حکمتیست پایه تحزب خود و بنیاد حزب خود را بر کمیته های کمونیستی حزبی گذاشته است. کمیته های محلی پایه و بنیه اصلی حزب و محور وصل کردن حزب به جامعه و شاهراه اصلی و پایه ساختمان حزبی ما است. تلاش برای سازمان دادن کمیته های کمونیستی جنبشی در طبقه کارگر دلیل بر سازمان ندادن کمیته های حزبی نیست. سازماندادن کمیته های کمونیستی حزبی یک کار جدی و اساسی ما در کل جامعه از طبقه کارگر تا دانشگاه و شهر و محله و ...است. اینها را در سند هم تاکید کرده ایم تا برداشتهای نادرستی که بخشا از سیاست ما در میان رفقایی شده بود را رفع کنیم. در مورد کمیته های کمونیستی حزبی ما در اصول سازمانی حزب هم به نکات ریزتر و چهارچوب کار آنها و موازین فعالیت این کمیته ها پرداخته ایم.

 

کمونیست: در سند تاکیدات زیادی بر اجتماعی بودن کمیته های حزبی میشود تا جائیکه شاخص موفقیت این کمیته ها نه تسلط بر مواضع حزب و درجه نزدیکی هر کمیته با حزب و به این معنی تحزب و نزدیکی سیاسی-ایدئولوژیک این کمیته ها با حزب که توان آنها در ایفای نقش رهبری و متحده کننده در ابعاد اجتماعی،  توان مقابله با آرا و افکار بازدارنده و.... اعلام میشود. فکر نمیکنید به این شکل شما اتحاد سیاسی این کمیته ها و حزب را در مقابل نقش اجتماعی کمیته ها کمرنگ نکرده اید؟ 

خالد حاج محمدی: اینطور فکر نمیکنم. در سند هر دو وجه به روشنی جایگاهشان روشن است. شاید در سنت رایج چپ که همه چیز از زاویه ایدئولوژیک و سکتی و سازمانی آن محک میخورد نه از زاویه اجتماعی آن٬ ما جایگاه اتحاد سیاسی و سازمانی را کمرنگ کرده ایم. اما در سنت کمونیسم اجتماعی اگر اتحاد سیاسی و تعلق ایدئولوژیک فعالین یک حزب خود را در فعالیت اجتماعی موثر نشان ندهد، آن حزب یک فرقه مذهبی بیشتر نیست. سند تعلق خود را به این سنت اجتماعی کمونیسم نشان میدهد.

 ما همیشه گفته ایم که کمونیسم یک جنبش اجتماعی است و بیان اعتراض یک طبقه به مناسبات موجود و به موقعیت طبقاتی خود علیه بورژوازی است. این کمونیسم در میان چپ موجود و توسط جنبشهای بورژوایی و به نام کمونیسم در دنیا مسخ شده است و انواع نگرش و پراتیک و اشکال مختلف فعالیت غیر کمونیستی جایگزین آن شده است. کمونیسم از جمله در میان چپ ایران به مشتی احکام ایدئولوژیک تبدیل شده است که به تناسب و بر اساس اینکه صاحبان آن چه میخواهند بکنند یا نکنند، درست مانند فرقه های مذهبی و آیه های قرآن از آن به عنوان پشتوانه تئوری و سیاسی پراتیک مورد نیازشان استفاده میکنند. بعلاوه و به مرور زمان و بدلایل مختلف خود این چپ حاشیه ای شده است و نقش جدی در جامعه ندارد و از پراتیک اجتماعی جدی هم تهی شده است.  

کمونیسم اگر یک جنبش اجتماعی است و اگر بیان اعتراض یک طبقه به موقعیت طبقاتی خود است، ابزار دخالت و تلاش گرایشی معین در طبقه کارگر برای تغییر زندگی این طبقه و ابزار قدرت گرفتن و خاتمه بردگی مزدی و اعمال حاکمیت این طبقه است. لذا وقتی از کمیته کمونیستی صحبت میکنیم این کمیته جمع عددی کسانی نیست که با حزب ما هستند و میدانند ما چه میگوئیم، یا تعدای آدم کاپیتال خوانده و طرفدار عقاید لنین و مارکس که خود را کمونیست میدانند و مارکس و لنین را خوب بلدند. کم نیستند آدمهایی که لنین و مارکس را خوانده اند و میدانند حکمت چه گفته و ... اما منشا اثری در دنیای واقعی نیستند. کمیته کمونیستی قبل از همه اینها یک فونکسیون اجتماعی است که در مکان جغرافیایی معین حال کارخانه یا محله و شهر و... فعالیت میکند و محیط پیرامونی خود را تحت تاثیر میگذارد. کمیته کمونیستی در کارخانه یا محله لولای اتحاد کارگران آن مرکز کارگری، لولای اتحاد خانواده های کارگری و مردم محروم محله است. کمیته کمونیستی درست مثل حزب کمونیستی ابزار گرفتن قدرت است و این گرفتن قدرت در سلسله جنگهایی با پراتیک و سیاست معینی و در جدالهای واقعی معینی، با تغییر توازن قوای واقعی به نفع طبقه معینی اتفاق می افتد. تاکید ما بر جنبه اجتماعی، بر دامنه نفوذ این کمیته ها، بر دامنه تاثیر گذاری و ایفای نقش به عنوان ابزار اتحاد در میان طبقه کارگر و بر نقش و تاثیر آنها در مبارزه و نقش رهبری کننده و.. بر این اساس است.  

کمیته کمونیستی جمع آدمهای خوش نیت و اخلاق خوب و خیلی هم معتقد به حزب و فداکار برای حزب نیست. قطعا فداکاری و اتحاد سیاسی در هر مبارزه و برای هر حزب و جریانی ضروری است. اما کمیته کمونیستی ابزار جنگی است و این جنگ در خلا صورت نمیگیرد و روی زمین سفت اتفاق می افتد و روی زمین صف باید قدرت اجتماعی داشت و تاثیر عملی در قدم به قدم یک مبازره معین حال در کارخانه یا محله و در دانشگاه یا شهری باشد، داشت. کمیته جمع آدمهای خوبی که عقاید خوبی دارند و حال حتی این عقاید نظرات ما باشد نیست. کمونیسم ابزار مبارزه است و این مبارزه متکی به نیرو در جغرافیای معینی است. کمونیسمی که در محله ای کارگری ابزار اتحاد مردم محل، کارگران محل، زن و جوان محل برای تاثیر عملی در زندگی آنها نباشد و به چسب اتحاد آنها تبدیل نشود و وقت خودش نتواند همه آنها را در کنار خود به میدان بیاورد و مبارزه ای را پیش ببرد و بهبودی در زندگی کارگر و زن و جوان محل حاصل کند بدرد کی میخورد؟ همچنانکه گفتم این کمیته ها یک فونکسیون کمونیستی و اجتماعی است به این اعتبار وجود آنها در هر جا باید باعث قدرت کارگران، اتحاد و همبستگی و خودآگاهی آنها و زحمتکشان و اقشار محروم جامعه در آن محل باشد. بحث این نیست که سیاست جایی در پراتیک آنها ندارد، مسئله این است که سیاست در فضای موجود چپ ایران به احکام ایدئولوژیک تبدیل شده است و به این معنا کمونیسم از محتوای اجتماعی و اعتراض یک طبقه به مناسبات سرمایه داری و به جامعه سرمایه داری خالی شده است. کمیته های کمونیستی باید بتوانند مبارزه اجتماعی موجود را با اتکا به افق و سیاست کمونیستی، زیر سیاستها و شعارها و اهداف حزب سازمان دهند. 

با توجه به بلایی که به نام کمونیسم بر سر کمونیسم آورده اند و آنرا به مشتی عقاید تقلیل داده اند، چیزی که هیچ ربط و تشابهی با کمونیسم ندارد، ما میخواهیم بر خلاف این ذهنیات روی نقش متحد کننده، نقش اجتماعی و نقش مبارزاتی آن به عنوان اعتراض یک طبقه تاکید کنیم. به همین دلیل ما تاکید کرده ایم و گفته ایم که، "شاخص موفقیت این کمیته ها این است كه چقدر نقش رهبری متحد كننده حزبی و اجتماعی را ایفا كرده اند و چقدر حزب را به جریان سیاسی، اجتماعی و فكری و عملی هژمونیك در محدوده عمل خود تبدیل كرده اند". ما تاکید کرده ایم که، "شاخص این است كه این كمیته ها چقدر توانسته اند مبارزه را متحد كنند، چقدر توانسته اند مبارزه را متشكل كنند، چقدر توانسته اند این مبارزه را حول سیاست های حزب رهبری كنند".

 

کمونیست: سند به امنیت فعالین حزبی و رهبران کمونیست و فعالین و رهبران کارگری، رهبران و سازمان دهندگان مبارزات توده ای و تلفیق کار علنی و مخفی اشاره میکند. آیا حزب اقدامات معینی را در این رابطه در دستور کار خود میگذارد؟ آیا تغییراتی در سبک کار و سازمان حزب در داخل و رابطه حزب با فعالین کارگری ایجاد خواهد شد؟  

خالد حاج محمدی: بحث بر سر ایجاد تغییراتی در سبک کار نیست بلکه تاکیدات، دقت، هوشیاری و سختگیری های بیشتر است. هدف این بحث تاکید بر حساسیت پلیس سیاسی به فعالیت کمونیستی و اهمیت حفظ رهبران و فعالین طبقه کارگر، حفظ فعالین کمونیست و حفظ تشکیلات حزبی و اهمیت آن است. مسئله این است که فعالیت کمونیستی به معنایی واقعی آن خط قرمزهای جمهوری اسلامی و کل بورژوازی ایران است. توجه داشته باشید که فعال جنبش سبز میتواند زندان برود و بعد از مدتی آزاد شود. فعال و رهبر جنبش دوم خرداد میتواند مدتی زندانی شود و با همکاران دیروز خود در زندان، از شکنجه گر تا زندان بان و قاضی و... جدل و مشاجره داشته باشند. هر جناحی سر کار بیاید مدتی در تقابل با جناح دیگر حاکمیت و در جدال با هم از همدیگر دستگیر و زندانی میکنند، پا روی دم هم میگذارند و ممکن است حتی در دوره هایی اقدامات تندتری را علیه همدیگر اعمال کنند. فعال اکثریتی و توده ای خطری برای حاکمیت ایجاد نخواهند کرد و لازم هم نیست علیه آنها کاری جدی کرد و معمولا هم زیر عبای این آخوند و آن مرتجع زیست خواهند کرد. احزاب و جریانات دیگر عملا خطری نه تنها برای بورژوازی بلکه برای دولت و حاکمیت موجود هم ندارند. رابطه جمهوری اسلامی و دولت بورژوایی حاکم مستقل از اینکه کدام جناح سر کار است، با این جریانات در مقایسه با کمونیستها و در مقایسه با هر جمع و فعال کارگری متفاوت است. بعلاوه هر لیبرال و ناسیونالیستی زندانی شود، هر تهدیدی علیه آخوند خندانی صورت گیرد، از بی بی سی تا انواع میدیای نوکر و ضد کارگر صدایشان در میاید. اما آنجا که بحث تهدید و حتی ترور فعال کمونیست و رهبر کارگری است همه خفقان خواهند گرفت.  خود حزب ما را در نظر بگیرید که در دوره ای بخش مهمی از رهبری وقت حزب را در همدستی با اینترپل در لیست سیاه پلیس بین المللی قرار دادند. در دوره ای تلاش کردند با اقدامات وسیعی رابطه با ما را شدیدا پلیسی و امنیتی کنند و این هنوز ادامه دارد و ادامه خواهد داشت. کلی اقدامات در این زمینه انجام دادند تا هر کارگر و کمونیستی، هر زن و جوان آزاده ای بداند که ارتباط با ما و فعالیت با ما و در حقیقت فعالیت متشکل کمونیستی خط قرمز و غیر قابل تحمل است. بهر حال ما و کمونیسم نوع ما و هر نوع تشکل کارگری، هر محفل و جمع کمونیستی در طبقه کارگر دائم فعالیتش زیر ذره بین است. اجازه بدهید در این زمینه چند مسئله را اجمالا برای روشن کردن مسئله و اهمیت این بحث توضیح بدهم. 

بحث ما در این زمینه توجه به این مهم است که در آن جامعه و با حاکمیت هر جناحی، با حاکمیت هر بخش و حزب بورژاویی نوک تیز حمله متوجه کمونیستها و فعالین و رهبران کارگری است. نه جمهوری اسلامی و نه هیچ جناحی از بورژوازی ایران و نه حتی اپوزیسیون بورژوایی با کمونیستها شوخی ندارند. این ما هستیم، این فعالین کمونیست طبقه کارگر هستند که به چیزی کمتر از براندازی بورژوازی و استقرار حکومت کارگری، راضی نیستیم.  

بخش اعظم اپوزیسیون جمهوری اسلامی از راست تا چپ ممکن است با این یا آن جناح و با تغییر این یا آن سیاست با جمهوری اسلامی یا جناحی از آن و یا با حاکمیتی بورژوایی غیر از جمهوری اسلامی به امیال خود برسند. جریاناتی که با توافق غرب و جمهوری اسلامی افق خود را از دست میدهند و با تهدید نظامی علیه ایران انقلابی گریشان گل میکند٬ جریاناتی که با جنبش سبز٬ با اعتراض ناسیونالیستهای کرد و ترک٬ بختیاری و... فوری نوید سرنگونی جمهوری اسلامی و انقلاب میدهند٬ نه از سر نا آگاهی بلکه بدلیل نوع انقلابیگری آنها و نامربوطی و حتی ضدیت آنها با انقلاب کارگری است. 

کسی که انقلابش از اتحاد "خلق" بیرون می آید، کسی که جنبش ملی کرد همه چیز او است، کسی که به انقلاب نوع لیبی و به سوریه ای شدن ایران به اهداف خود میرسد، یا کسی که کارگر را منتظر رشد نیروی مولده به عنوان پیش شرط انقلاب سوسیالیستی قرار میدهد و کسی که کارگر را از تحزب کمونیستی او منع میکند و... با هر تفاوتی که با هم دارند و با هر نقدی که به این گوشه و آن گوشه حاکمیت و جامعه بورژوایی دارند، عملا وجود سیستم بورژوایی و جامعه طبقاتی را مورد گزند و خطر قرار نمیدهند، چیزی که کمونیسهای نوع ما اساس کارمان است. به این اعتبار هر کس سر کار باشد، هر دولت بورژوایی از هر نوع آن از اسلامی تا غیر اسلامی از لیبرال تا قومی سر کار باشد، شکست دادن ما، سرکوب بی رحمانه کمونیسم، ممانعت شدید از هر نوع تشکل مستقل کارگری و ضدیت کامل با تحزب کمونیسی این طبقه بخشی از هویت آن است و برای کنار زدن خطر این کمونیسم حاضرند به کل جامعه خون بپاشند. 

توجه کنید که بورژوازی در کل جهان با تجارب بزرگی که دارد با روشنی سیاسی و طبقاتی خود حاضر است علیه فعالین کمونیست، علیه رهبران عملی کارگری و ... دست به هر اقدامی بزند، ترور کند، دستگیر و زندانی کند و آدم ربایی کند. آنها نقش این آدمها به عنوان چشم و گوش طبقه کارگر و به عنوان رهبر عملی این طبقه و اهمیت آنها را میدانند. علیه آنها حاضرند دست به هر توطئه و جنایتی بزنند.  

علاوه بر دستجات تروریستی دولتی و پلیس و دستگاه وسیع سرکوب آنها٬ انواع سازمانهای غیر دولتی، فاشیستی، ناسیونالیستی، مذهبی و ... حاضرند علیه کمونیسها و رهبران کارگری، هر جنایتی را انجام دهند. در تجربه خود ما نمونه حزب دمکرات کردستان ایران و ترور فعالین کمونیست در دفاع از صاحبان کوره پزخانه های کردستان را از جانب این حزب داریم. حمله همین حزب در دوره های مختلف به سازمانهای چپ و کمونیستی را در کردستان داریم. بعلاوه امروز جمهوری اسلامی و دادگاههای آنها دست صاحب کار را تا جایی باز گذاشته اند که هر رهبر کارگری را به بهانه اینکه کارفرمایش از او شکایت کرده دستگیر و زندانی میکنند. کاری کرده اند که کارفرما در نقش قاضی و دادگاه عمل کند و علیه کارگر هر توطئه و عملی را مستقیم و راسا انجام دهد. 

لذا حفظ رهبران و سخنگویان و فعالین کارگری یک رکن اساسی فعالیت کارگری و کمونیستی ما است. طبقه کارگر در هر اعتراض و اعتصابی که میکند باید در فکر آن باشد که چگونه رهبران خود را از دید پلیس و از حمله و توطئه های آنها در امان نگه میدارد. اینها خود بخشی از پروسه مبارزه و بخشی جدی از تلاش آگاهانه برای کسب موفقیت در هر اعتراض و اعتصاب کارگری است. 

حزب ما با علم به همه این حقایق، حفظ رهبران کارگری، حفظ سازماندهندگان و سخنگویان مبارزات توده ای و آزادیخواهانه، دفاع از آنها تحت هر شرایطی و مستقل از میزان دوری و نزدیکی آنها با ما را یکی از اصول فعالیت خود و یک رکن جدی کار کمونیستی خود میداند.  

بعلاوه دخالت موثر و جدی در مبارزات موجود اجتماعی در مراکز کارگری، در محلات، در میان معلمین و پرستاران، زنان و در دانشگاه و...، بدون وجود سازمانی محکم و مخفی و منضبط کمونیستی، ضربه پذیر است و قابل ادامه کاری نیست. به همین دلیل تلفیق کار علنی و مخفی، تامین حضور سیاسی اجتماعی وسیع فعالین حزبی و کمیته های حزب در مبارزه و همزمان حفظ امنیت و سازمان حزب در داخل یکی از مهمترین اولویتهای حزب و تشکیلات داخل ما است.  

قطعا حزب و تشکیلات های مختلف آن و خصوصا آن بخش از رهبری و کادرهای حزب چه در ایران و چه در خارج کشورکه عرصه فعالیت آنها مستقیما سازماندهی حزبی در ایران است، باید بیشترین حساسیت و توجه را به مبارزه با پلیسی سیاسی، حفظ امنیت مرتبطین با خود و با حزب و بالا بردن توان تشکیلات ما در ایران و در تقابل با پلیس داشته باشند.  

یک اصل جدی در این زمینه مخفی نگهداشتن رابطه با حزب است. قطعا آدمها در پروسه مبارزه همدیگر را مییابند، به هم وصل میشوند، با هم فعالیت میکنند و بخش جدی از این فعالیت مبارزه علنی در عرصه های مختلف است. اما رابطه حزبی او، عضویت او در کمیته کمونیستی کارخانه و یا محله و دانشگا، کاملا حتی از دید دوستان و نزدیکان و رفقایش مخفی است. توجه داشته باشید کسی که به جرم رهبری یک اعتصاب یا به نام سخنگوی کارگران فلان مرکز کارگری و نماینده و سخنگوی آنها دستگیر میشود، در هر توازن قوایی میتواند از کار خود دفاع کند و در مقابل پلیس سیاسی جوابگو باشد. اما همین آدام به عنوان عضویت در کمیته کمونیستی و یا عضویت در حزب حکمتیست دستگیر شود دیگر حتی بسیج رفقای بسیار نزدیکش هم برای دفاع از او در این دنیا و این توازن ناممکن است. 

علاوه بر این مسائل فعالیت کمونیستی احتیاج به درک روشن از توازن قوا و شناخت نیروی خود و دشمن را دارد. تشخیص این مهم و توجه به توازن قوا میان خود و دشمن، شناخت واقعی از نیروی مقابل خود و شناخت ظرفیت و توان و امکانات و قدرت بسیج خود و تعیین تاکتیک درست و سنجیده و مسئولانه، یک رکن جدی مبارزه سیاسی است. کسی که دستی بر آتش دارد، میفهمد که جنگ شوخی بر نمیدارد و شعارهای به ظاهر انقلابی را اگر کسان بی ربط و حاشیه ای سردهند خطری ایجاد نکند، رهبری کارگری، کمونیست معتبر و با نفوذ و مسئول و هیچ کمیته کمونیستی واقعی نمیتواند چنین کند. در یک کلام میزان توقع و انتظارت، طرح شعار و مطالبه ات و درجه موفقیت در هر اعتصاب و اعتراض کارگری، بستگی به میزان توان و آمادگی نیرویی که از قبل برای این تقابل جمع کرده اید و... دارد. ما در جنگی واقعی هستیم و هر نوع برخورد غیر مسئولانه از راست یا چپ، از سازشکاری تا آوانتوریسم به زیان ما و به زیان مبارزه ما است. 

بعلاوه مبارزه و اعتراض کارگری مخفی نیست. کمیته کمونیستی آن هسته مخفی و آن عنصر سازمانده و فکر کننده و فعالی است که در طبقه کارگر و هر محیطی که هست در حال فعالیت است. گفتم اعتصاب و اعتراض کارگری علنی است و آژیتاتور کمونیست در هر مبارزه ای در صف اول قرار دارد و هر وقت لازم باشد روی چهارپایه میرود و صف خود را مورد خطاب قرار میدهد و قانع میکند که فلان کار را بکنند و فریب مثلا فلان تبلیغات و فلان تهدید کارفرما و.. را نخورند. این آدم هم زمان در کمیته کمونیستی فلان مرکز کارگری است و مخفیانه با اعضا کمیته خود جمع میشوند و مبارزه علنی را در موردش صحبت میکنند، تصمیم میگیرند و تاکتیک مناسب اتخاذ میکنند. این کمیته معین مغز متفکر و هدایت کننده آن تحرک علنی است و تلفیق مناسب این دو بخش کار یعنی کار متحزب کمونیستی و وجود کمیته ای کمونیستی بشدت مخفی با فعالیت و اعتراض علنی کارگری یا هر اعتراض دیگری با هم یک رکن جدی مبارزه سیاسی است. فعالیت کمونیستی به همه اینها احتیاج دارد و به کار سنجیده و عاقلانه و در عین حال برخورد مسئولانه به هر تحرک کارگری و هر اعتراض و حرکت آزادیخواهانه محتاج است. 

 و نهایتا در هر مبارزه ای اصل حداقل اطلاعات یک رکن جدی کار مخفی و کار کمونیستی است. بعلاوه میزان اتوریته و اعتبار و نفوذ اجتماعی یک کمونیست، یک فعال کارگری و یا یک فعال اجتماعی نقش جدی در حفظ او در مبارزه با پلیس سیاسی را دارد.  

بهر حال تاکید ما بر اینگونه مسائل علاوه بر اهمیت آنها در هر مبارزه ای، تاکید بر این واقعیت است که کل بورژوازی ایران به کمونیستها به عنوان دشمنان خطرناک خود برای ادامه حیات و حاکمیت نگاه خواهند کرد. فردا اگر کمونیستها و یک حزب کمونیستی نقشی جدی در جامعه داشته باشد، اگر این حزب به لولای اتحاد در میان طبقه کارگر تبدیل شود و اگر وزن و توان آن در جامعه و در مبارزه روزمره طبقه کارگر جدی شود، نه تنها جمهوری اسلامی و دولت حاکم که کل احزاب بورژوایی به آن به عنوان خطر نگاه خواهند کرد و علیه آن بسیج خواهند شد. همه به یاد دارند که در دوره عروج دانشجویان آزادیخواه و برابری طلب، چگونه جریانات لیبرال، ناسیونالیست و ... خواهان ایجاد محدودیت برای آنها، سد بستن در مقابل فعالیت آنها از جانب پلیس و مراکز امنیتی جمهوری اسلامی بودند. به یاد دارند که در آن دوره چگونه جریاناتی که حتی به نام چپ فعالیت میکردند٬ علیه آنها و علیه فعالین حزب ما در آن جنبش به پلیس جمهوری اسلامی گرا میدادند. این تجارب را باید جدی گرفت و حفظ امنیت فعالین کمونیست و رهبران کارگری و دفاع از آنها باید در راس کار هر حزب و کمیته کمونیستی باشد.

 

کمونیست: حزب حکمتیست همیشه بر  فاصله گرفتن از سنتهای رایج چپ غیرکارگری و تکیه بر سنت فعالیت اجتماعی کمونیستی تاکید داشته. این نقد کجای این سیاست معنا پیدا میکند؟

 خالد حاج محمدی: این سیاست بدون نقد این سنتها از دوره اتحاد مبارزان کمونیست تا حزب حکمتیست (خط رسمی) ممکن نبود. تدوین این سیاست بدون مباحث سبک کاری، بدون نقد پوپولیسم٬ بدون نقد آکسیونیسم خرده بورژوایی و مباحثی چون "درباره خطر آکسيونيسم در حوزه هاى حزبى"، " سیاست سازماندهی ما در میان طبقه کارگر" و نقد سکتاریسم سازمانی چپ غیرکارگری که به نام اتحاد ایدئولوژیک و سازمانی در میان فعالین کارگر تفرقه بوجود آورده و میاورند، بدون مباحثی چون نقش رهبران عملی و آژیتاتورهای سیوسالیست و شبکه های آنها در جنبش کارگری، بدون نقد ضدرژیمی گری صرف چپ غیر کارگری و مباحثی چون تحزب کمونیستی طبقه کارگر٬ اصول فعالیت کمونیستی و ...... ممکن نبود. از این نظر این سند بیان اثباتی نقد های ایندوره ما و آلترناتیو کمونیستی ما در مقابل سنت رایج غیرکارگری است.

 

از این زاویه ما همه فعالین حزب و همه کمونیستهای کارگری را به مراجعه دوباره به مجموعه این مباحث ارزشمند جلب میکنیم.