همزمان با انتخابات مجلس و تبلیغات کر کننده رسانه های جمهوری اسلامی در اهمیت رفتن مردم پای صندوقهای رای٬ بحث آزادی سرمایه های مسدود شده ایران٬ برداشتن تحریمها و سفرهای روحانی به کشورهای اروپایی را در بوق و کرنا کرده اند. میگویند دولتهای اروپایی و سرمایه داران آنها توجه ویژه ای به ایران دارند و سرمایه گذاری و روابط حسنه اقتصادی با این کشور  برای آنها اهمیت شایانی دارد. طرفداران دولت میگویند بعد از کلید برجام دولت "اعتدال" کلید "حل مشکلات اقتصادی" را در دست گرفته است. آنها در کل این مدت هر روز آماری از سرمایه داران و شرکتهای اروپایی و... که برای بستن قرار داد به ایران رفته اند را به جامعه اعلام میکنند. در کنار این ادعاها٬ در کنار هیاهوی

فضای "باز سیاسی" و "گوش شنوای" دولت اعتدال برای "انتقادهای سازنده" چیزی که روحانی و همراهانش بارها ادعا کرده اند٬ تلاش همه جانبه ای را علیه طبقه کارگر و برای محدود کردن دامنه دخالتگری، مبارزه و اتحاد این طبقه راه انداخته اند. 

درست در این شرایط و همراه ادعاهای پوچ بهبود اقتصادی در آینده ای نامعلوم٬ درست در شرایطی که طبقه کارگر ایران را به تحمل صبر و انتظار فرامیخوانند٬ درست در شرایطی که کل جناحهای جمهوری اسلامی در اهمیت شراکت مردم در انتخابات کنونی میگویند و گوش فلک را کر کرده اند٬ بار دیگر پرونده بسته شده کارگران بافق را زنده کرده اند و قرار است دومین جلسه محاکمه آنها در ٢٧ بهمن برگزار شود. این در شرایطی است که بر اساس توافقات قبلی پرونده این کارگران بسته شده بود و حتی کارفرما نیز شکایات خود از آنها را پس گرفته است. گویا این بار خود دولت همت کرده است و مستقیم شاکی کارگران بافق شده است. 

اینکه محاکمه نمایندگان کارگران بافق٬ کسانی که در یک دوره از فعالین یک اعتصاب بزرگ کارگری و نماینده آن تحرک بوده اند٬ بعد از گذشت مدت طولانی دوباره زنده میشود٬ جای تامل است. قطعا زنده کردن پرونده بسته کارگر اعتصابی در هر دوره و شرایطی که کارفرما و دولتش مناسب بدانند٬ امر جدیدی نیست. این مسئله تاکتیک و سیاست همیشگی بورژوازی و دولتش به عنوان تهدیدی همیشگی بر سر کارگر حق طلب بوده است. در این زمینه طبقه کارگر ایران شاهد هزاران مورد از دهن کجی کارفرمایان و دولتشان در تمام دوره های حاکمیت جمهوری اسلامی علیه خود بوده است. اما کل ماجرا این است که هم اعتصاب کارگران بافق ویژه بود و هم دوره کنونی. برای درک جایگاه این اقدام زمخت و این دهن کجی باید به خود برجام و دوره ای که در آن هستیم برگردیم.  

در مورد برجام همچنانکه بارها گفته ایم٬ بورژوازی ایران و غرب هر دو به این توافق احتیاج داشتند. تا جایی که به دولت جمهوری اسلامی برگردد٬ توافق با دولتهای غربی و کنار گذاشتن پرچم ضدیت با "شیطان بزرگ"٬ به دلایل تاریخی و اساسا به دلیل نیاز بورژوازی ایران جهت حل معضلات اقتصادی و رفع موانع رشد سرمایه در ایران صورت گرفت. در این توافق کل شاخه های اصلی بورژوازی و احزاب سیاسی آنها شریک بودند. توافق با غرب در پروسه ای و بر اساس نیازهای سرمایه در ایران با تأئید و تاکید شخص خامنه ای دنبال شد و به سرانجام رسید. این امر از دوره های قبل در جریان بود و سرانجام دولت روحانی عامل اجرایی آن شد. توافق برجام و پیوستن ایران به کلوب "جامعه جهانی" آرزوی دیرینه بورژوازی ایران بود و کل بورژوازی و احزاب سیاسی مختلف از جناحهای جمهوری اسلامی تا اپوزیسیون بورژوایی و احزاب اصلی آن برای چنین توافقی روز شماری میکردند. ما گفته بودیم که مخالفین برجام در اپوزیسیون بورژوایی جریاناتی بودند که امید به تحول در ایران به نفع خود را از کانال غرب و دشمنی آن با جمهوری اسلامی دنبال میکردند و به این شکاف امید بسته بودند. این شکاف فعلا بسته شد و افق این جریانات هم کور شد. 

قطعا توافق با غرب و بازگشت ایران به کلوب "جامعه جهانی" و پذیرش این دولت بر اساس معامله ای که طرفین در طول نشستهای متعدد نهایتا به آن رسیدند٬ برای جمهوری اسلامی بی بها نبوده است. اما و در عین حال سود این توافق برای بورژوازی ایران٬ آزاد سازی پولهای ایران و رفع تحریمها و قبول ایران به عنوان یکی از بازیکنان منطقه خاورمیانه و برسمیت شناختن موقعیت این کشور٬ نه به عنوان محور شرارت بلکه به عنوان دوست و همکار در خدمت "امنیت" این منطقه و... را میتوان برشمرد.   

در کنار این توافق روسای جمهوری اسلامی از شخص خامنه ای تا همه عناصر اصلی آنها بر دو محور تاکید دارند. یکی از این محورها "اقتصاد مقاومتی" است که خامنه ای آنرا نامگذاری کرده است و دفاع از تولید ایرانی یا تولید "ملی" است. و دیگری تامین امنیت سرمایه است. اقتصاد مقاومتی یکی از محورهای اصلی سرمایه در ایران است که مضمونا تلاش برای افزایش تولیدات غیر نفتی٬ کاهش هزینه تولید و بهبود در کیفیت آن به میزانی که توان رقابت کالای ایرانی در بازار افزایش یابد و تشویق مردم برای خرید این کالاهاست. قرار است از این طریق وضع اقتصاد و میزان سودآوری آن بالا برود و توجه سرمایه به بازار ایران و سرمایه گذاری در آن افزایش پیدا کند.  

این جهت گیری برای بورژوازی ایران امر جدیدی نیست و کشف خامنه ای و همپالگی هایش هم نیست. تاریخ بورژوازی ایران و تلاش این طبقه در دولتهای مختلف آن٬ چه در جمهوری اسلامی و چه در دوره پهلوی بر همین محور چرخیده است. "ایرانی کالای ایرانی بخر" شعار قدیمی بورژوازی ایران در زمان شاه است که امروز نیز تکرار میشود. بعلاوه برداشتن سوبسید دولتی بر کالاهای اساسی مورد نیاز طبقه کارگر و اقشار محروم جامعه٬ در دوره شاه نیز در دستور بود و انقلاب ایران فرجه ای برای اجرا کردن آن نگذاشت. این امر در جمهوری اسلامی در دستور بود و سرانجام در دوره احمدی نژاد به اجرا گذاشته شد. دولت احمدی نژاد برای عملی کردن آن و مقابله با واکنش تند و مخالفت جدی جامعه، پولی را به نام یارانه تعیین کردند تا به مردم بدهند که شاهدش هستیم. هم اکنون پرداخت خود یارانه و ادامه آن مورد مشاجره است. جهت اصلی آنها قطع و برداشتن این پول طی پروسه ای است، اما مشکل توازن قوا و نگرانی از اعتراض و واکنش اعتراضی جامعه تا کنون مانع برداشتن آن شده است.   

علاوه بر بحث اقتصاد مقاومتی مسئله دیگری که امروز ورد زبان سران ریز و درشت جمهوری اسلامی است٬ امنیت سرمایه در ایران است. جلب سرمایه به جامعه ایران تنها وقتی ممکن است که سرمایه دار چه ایرانی و چه خارجی اطمینان حاصل کند که علاوه بر سود مناسب٬ جامعه ایران برای سرمایه گذاری امن باشد. امروز تاکید بر اهمیت امنیت سرمایه مورد بحث سران هر سه قوه در حاکمیت است. محدود کردن دست مذهب و ارگانهای مذهبی که از پایه های اساسی ایدئولوژیک جمهوری اسلامی بود و همزمان تعهدات دولت ایران به دولتهای غربی و کنار گذاشتن ضدیت با غرب و در راس آن امریکا٬ همگی تلاش برای تامین شرایط مناسب جهت جلب سرمایه به جامعه است.  

اما بر هیچ کارگر آگاهی پوشیده نیست که محور اصلی این جهتگیری امن بودن و مناسب بودن فضای ایران برای جلب سرمایه معنی جز ارزان نگاهداشتن نیروی کار و ساکت و بی توقع کردن طبقه کارگر، چه از طریق تحمیق و جه سرکوب و خفقان، ندارد. جلب سرمایه به ایران مستقل از موانع دیگری که در راه دارد٬ وقتی مقدور است که چوب حراج به دستمزد کارگر ایرانی زده باشند و خطر اعتراض متحد این طبقه و کنترل کامل آنرا تضمین کرده باشند. در این زمینه در همین دوره اقدامات متعددی انجام دادند تا دست کارفرمایان در اعمال فشارعلیه طبقه کارگر کاملا باز گذاشته شود. تغییرات هر روزه در قانون کار کزایی آنها علیه طبقه کارگر تنها یکی از این محورهاست. بعلاوه اقدامات خانه کارگر و گزافه گویی های شارلاتانهای این مرکز ضد کارگری و اشک تمساح ریختن افرادی مانند محجوب و... برای کارگر ایرانی نیز بخشی از این تلاش است. تلاش میکنند در کنار سرکوب اعتراض طبقه کارگر و فشار به فعالین این طبقه، همپای دستگیری٬ زندانی کردن٬ اخراج از کار و ممنوع کردن هر نوع تشکل کارگری مستقل از دولت، ارگانهای ضد کارگری و دست سازی امثال خانه کارگر را برای کنترل و مهار کردن اعتراض کارگر در مقابل این طبقه قرار دهند.

 

جایگاه محاکمه کارگران بافق

 

اعتصاب کارگران بافق و موفقیت آنها یکی از دستاوردههای ارزشمند طبقه کارگر در دوره اخیر است. اینجا قصد بررسی و ارزیابی از این تحرک کارگری را ندارم و این مهم هنوز دست فعالین و رهبران عملی آنها و کسانی که با کار شبانه روزی و با هوشیاری بالا چنین اتحاد و مقابله ای را ممکن کردند، میبوسد. اما بر کسی پوشیده نیست که این تحرک کارگری با درجه بالایی از هوشیاری و کاردانی و اتحاد محکم آنها و خانواده هایشان و مردم بافق پیش رفت. آنها ولی فقیه و نماینده او و دولت و ارگانهای مختلفی که برای در هم شکستن اعتصاب بافق همت بسته بودند را به زانو در آوردند. این تجربه برای طبقه کارگر ایران آموزنده و ارزشمند است. آنها الگویی از کار و اتحاد را از خود نشان داده اند که باید به عنوان یک نمونه از کاردانی و با تجربه ای بالا در تحرکات طبقه کارگر ایران و فعالین و رهبران آن مورد استفاده قرار بگیرد. اعتصاب بافق نوک کوه عظیم قدرت طبقه کارگر، قدرت آن در بسیج جامعه، در فلج کردن ترفندهای دولت و دستگاه سرکوب و تحمیق انرا نشان داد. اعتصاب بافق مستقل از درجه موفقیت آن، پتانسیل عظیم خفته در اعتراضات کارگری و قابل تکثیر شدن آنرا نشان داد. این خطر جدی نه تنها برای کارفرمای معدن بلکه و بعلاوه برای دولت و هیئت حاکمه ای است که قرار است سرمایه را از تعرض کارگر در این جامعه مصون و امن نگاه دارد.  

بی شک هر کارگر هوشیار و هر کمونیست و انسان آزاده ای میداند که کسب یک موفقیت پایان کار و پایان تلاش بورژوازی برای پس گرفتن آن موفقیت نیست. بورژوازی ایران و همه سران آنها در مراکز پلیسی و اطلاعاتی تا اتاقهای فکری و سندیکاهای کارفرمایی و... در نظر داشته و دارند که در دوره ای دیگر و شرایطی که مناسب بدانند٬ باز هم سراغ کارگر بافق بروند و تلاش کنند به آنها٬ به اتحاد و همبستگی آنها٬ به خوشبینی و اعتمادی که در دل یک جدال موفق کسب کرده اند٬ لطمه بزنند و کارگران را به زانو در آورند. کارفرما و دولت ایران دیروز و در دل یک اعتصاب در مقابل اتحاد و همبستگی ستودنی کارگران بافق عقب نشستند و اما این عقب نشینی همیشگی نیست و امروز با محاکمه چندین باره فعالین آنها میخواهند جبران کنند. دیروز بهانه این بود که کارفرما شاکی است و امروز علیرغم نبود چنین شاکی ای خود مقامات دولتی بی شرمانه شاکی شده اند. عقب نشینی دیروز را امروز با تعرضی جدی جواب میدهند. با محاکمه کارگران بافق قرار است از کل طبقه کارگر ایران زهر چشم گرفته شود. 

محاکمه کارگران بافق و به دادگاه کشاندن آنها با توجیهات واهی٬ نه تنها تعرض به آن کارگران٬ بلکه تعرض به کل طبقه کارگر ایران است. بدون تردید این جدال و این کشمکش به کل طبقه کارگر مربوط است. متاسفانه در دل اعتصاب بافق و حتی پیش از آن، در دل تحرکات کارگری دیگر از جمله اعتراضات کارگران چادرملو٬ کارگران ایران خودرو٬ کارگران برق٬ کارگران عسلویه٬ کارگران پتروشیمی ها  و... شاهد سنگر بندی جدی و قابل توجه ای در سایر بخشها و مراکز تولیدی در دفاع از کارگران این بخشها نبودیم. حتی زمانی که کارگران بافق همراه خانواده هایشان و مردم شهر در جدالی جدی با نیروی انتظامی و دولت و کارفرما بودند٬ باز متاسفانه تحرک قابل توجه و جدی در حمایت از اعتصاب آنها شکل نگرفت. 

هم اعتراض بافق ویژه بود و هم دوره کنونی ویژه است. اهمیت اعتراض بافق همچنانکه اشاره کردم به عنوان یک تحرک مهم کارگری از چشم کسی دور نیست. اما دوره کنونی دوره ای است که دولت آقای روحانی وظیفه دارد و کمر همت بسته است که هم شرایط مناسب برای سرمایه گذاری را تامین کند و هم نشان دهد که ایران جامعه ای امن برای چنین کاری است. قطعا در جامعه ایران بخشی از معضل بورژوازی برای جلب سرمایه روبنای سیاسی مذهبی و قوانین دست و پاگیر اسلامی و ارگانهای آنها است که در این دوره تلاش کرده اند دامنه دخالت آنها را محدود کنند. اما علاوه بر این فاکتور امنیت سرمایه چیزی جز سرکوب اعتراض کارگر، چوب حراج زدن به دستمزد کارگر و تامین بهترین شرایط برای سوددهی سرمایه نیست. این مهم در گرو به تمیکن کشاندن طبقه کارگر و تسلیم شدن این طبقه به شرایطی است که برایش در نظر گرفته اند. حمله به کارگران بافق و زنده کردن پرونده آنها بر متن چنین شرایطی و در خدمت این هدف است. 

هر کارگری که روزی اعتراض کرده باشد و جدالی با کارفرما و دولت بورژوایی را در تجربه داشته باشد٬ میداند که جایگاه فعالین و رهبرانش در جدال طبقه کارگر با بورژوازی کجا است. تهدید این رهبران٬ فشار همیشگی بر آنها٬ باز بودن پرونده های ساخته شده برای آنها و زنده نگهداشتن اتهامات همیشگی مراکز پلیسی علیه شان٬ اخراج از کار و گرو گرفتن نان سفره خانواده فعال کارگری٬ زندان و... همگی ابزار به تسلیم کشاندن کل طبقه کارگر است٬ کاری که جمهوری اسلامی و همه دولتهای بورژوایی در تاریخ خود میکنند و امری که برای طبقه کارگر ایران بسیار آشنا است. امروز محاکمه کارگران بافق کانالی برای تنبیه کردن کل کارگران بافق و خانواده های آنها و مردمی است که از آنان دفاع کردند. به همین دلایل حفظ این رهبران٬ دفاع از آنها و ممانعت از دست درازی کارفرما و دولت و ارگانهای سرکوب شان به زندگی این کارگران٬ بخشی جدی از مبارزه کارگر در دفاع از بهبود زندگی خود است. این مهم در شرایطی که بورژوازی ایران برنامه ای درازمدت تر برای بیحقوقی کامل طبقه کارگر و مستأصل کردن کامل آنرا در دستور دارد٬ صد چندان اهمیت دارد. 

هر کارگری باید بداند که توفیق جمهوری اسلامی در محاکمه کارگران بافق باز شدن دروازه ای برای تعرض به کل طبقه ما است. بافق و اعتصاب کارگرانش نقطه قدرت طبقه کارگر در اتحاد و همبستگی حداقل در محدوده کارگران آن مرکز و خانوده هایشان و مردم آن شهر بود. امروز این نقطه قدرت مورد تعرض است. کار با محاکمه این کارگران تمام نخواهد شد و فردا هر اعتصاب و اعتراض کارگری٬ بدنبال خود دستگیری و محکمه و اخراج رهبرانش و از این کانال تنبیه کردن کل کارگران را بدنبال دارد.  

امروز آنچه برای جمهوری اسلامی مانع و جای تامل و نگرانی است٬ نه نفس توافق با غرب٬ چیزی که عملا به آن رسیده اند٬ بلکه تضمین ادامه پراکندگی و انشقاق در طبقه کارگر ایران٬ تضمین بازار کار ارزان٬ تضمین ساکت نگاه داشتن کارگر به ضرب بی افق و بی آینده کردن مبارزه و تلاش این طبق و به حکم دادگاه و سرکوب و زندان به آن و تضمین ممانعت از اتحاد طبقه کارگر علیه نقشه شومی است که بورژوازی ایران در دستور دارد و دولت روحانی قرار است اجرا کند. آیا طبقه کارگر به این توحش تن میدهد یا نه! سوالی است روی میز کارگران ایران٬ روی میز کارگران آگاهی که کل نقشه و کل افقی که بورژوازی ایران ترسیم کرده است را میبینند و به آن آگاهند. محاکمه کارگر بافق گوشه ای کوچکی از نقشه ای بزرگ علیه طبقه کارگر ایران است و باید به همین صورت و در همین ابعاد آنرا دید و در مقابل آن سد بست.

خالد حاج محمدی

 ٢٤ ژانویه ٢٠١٦