کمونیست: طبق خبری که در رسانه ها منتشر شده است برگزاری کنگره ملی کرد برای "تاریخ نامعلوم" به تعویق انداخته شده است. پیشتر این کنگره یک بار به بهانه انتخابات کردستان عراق به تعوق افتاده بود. اما علت این بار به تعویق افتادن چیست؟ "تاریخ نا معلوم" یعنی چه؟ یعنی چه تاریخی؟ چرا؟ چرا "نامعلوم"؟
خالد حاج محمدی: صاحبان کنگره ملی و احزاب و گروههای شرکت کننده برای تاخیر مکرر در برگزاری کنگره دلایلی را اعلام کرده اند. این دلایل اساسا اختلافات میان پ ک ک و جریان بارزانی و همزمان اختلاف بر سر تقسیم به قول خودشان ٦٠٠ کرسی و سهم
بخشهای مختلف (کردستان ایران٬ عراق٬ ترکیه و سوریه) و همزمان تعیین رئیس یا رؤسای کنگره ملی میباشد. دو جناح اصلی در میان همه گروهها و احزاب و جریانات کنگره ملی٬ حزب دمکرات کردستان عراق(بارزانی) و پ ک ک است.
بحث این است که مسعود بارزانی با تلاش اوجلان برای تحمیل شرایط خود به کنگره، مخالف است. و همزمان بارزانی به دلایل مختلف از جمله موقعیت خود به عنوان جریان اصلی حاکم در کردستان عراق اجازه نمیدهد که کنگره ملی به مسیری برود که خلاف اراده او باشد. اخیرا اوجلان برای راس کنگره ملی پیشنهاد رهبری دو نفره مسعود بارزانی و لیلا زانا نماینده دیاربکر، از "از کردستان ترکیه" را کرده است٬ چیزی که ظاهرا از جانب بارزانی پذیرفته نمیشود. این اختلافات از زبان خودشان و در سطح عمومی است. در سطوح دیگر نیز اختلاف میان احزاب و گروهای هر کشور و اهدافی که هر گروه برای خود ترسیم میکند، نیز مشکلاتی است که سر باز کرده است. همچنانکه گفتم اینها استدلالات خود این جریانات٬ سخنگویان آنها٬ و نمایندگان آنها در هیئت برگزاری کنگره است.
اما واقعیت فرای اینها است. علیرغم اینکه کنگره ملی با این مسائل روبرو است و مسائل حتی کم اهمیت تر از اینها نیز میتواند کنگره ملی را به بن بست کامل برساند٬ اما اینها مشکلات اصلی این کنگره نیست. دلایل پایه تری در میان است که آینده "کنگره ملی" را در پرده ای از ابهام فرو برده است. عمده شدن دلایل بالا خود بر بستر مسائل اصلی تر بروز یافته اند.
مسئله در یک کلام این است که شرایطی که باعث تشکیل این کنگره شد٬ فاکتورهایی که چنین کنگره ای را ممکن کرد٬ عوض شده اند. و همین حقیقت، احتمال تحقق اهدافی که کنگره در مقابل خود داشت را ضعیف، و جایگاهی که این کنگره برای احزاب و دولتهای دخیل داشت، را کمرنگ کرده است. اگر بخواهیم بدانیم چرا کنگره مرتب به تعویق می افتد و چرا اصلا معلوم نیست چه زمانی تشکیل میشود٬ بدوا باید یک بار دیگر نگاه کنیم که این کنگره چرا تشکیل شد! و بررسی کنیم که آیا هیچ کدام از آن فاکتورها که چنین تجمعی را ممکن کرد٬ اکنون سر جای خود باقی مانده است!
این کنگره اهدافی را دنبال میکرد که اکنون آن ضرورتها و اهداف دیگر حداقل به قوت خود باقی نیستند و بخشا تماما عوض شده اند. کنگره ملی پروژه مستقل افراد و احزابی نیست که زیر آن امضا گذاشته اند و در لیست تشکیل دهندگان آن، نام خود را نوشته اند. به همین دلیل ساده ٢١ نفری که کمیته برگزار کننده کنگره نام دارند و قرار بود کنگره را فراخوان دهند، و قرار بود کارهای مقدماتی آنرا به سرانجام برسانند٬ نه تنها در سرنوشت آن کاره ای نیستند٬ بلکه حتی نمیتوانند خود زمان تشکیل کنگره را تعیین کنند. و قادر نیستند معلوم کنند که تا چه زمانی و تا فراهم شدن چه تسهیلات یا ملزوماتی، تشکیل این کنگره به تعویق می افتد. عواملی که خود از آن بعنوان عوامل تاثیر گذار نام میبرند، هیچکدام دلیل اصلی سردرگمی در میان گروههای شرکت کننده و بن بست امروز این کنگره نیست.
کمونیست: پس ماجرا چی است؟ فاکتورهای اصلی مورد اشاره شما کدام هستند؟ اصلا هدف کنگره ملی کرد چه بود؟ چرا رسیدن با آن هدف در حال حاضر مشکل است؟ واقعا این یک بن بست است؟ چرا؟
خالد حاج محمدی: برای جواب به این سوال باید مقداری به عقب برگشت.حزب حکمتیست با راه افتادن این پروژه طی بیانیه ای مواضع روشن خود و شرایطی که اکنون مورد بحث من است را مستدل اشاره کرد. همین جهت در نوشته های من و تعدادی از رفقایم در حزب حکمتیست و در مورد این کنگره و اهداف آن و در نقد مدافعان کنگره "ملی کرد" بیان شده است. این کنگره در شرایط و بر بستر تحولاتی در منطقه شکل گرفت که پایه اصلی این تحولات جنگ در سوریه و دخالت غرب و متحدینش از جمله ترکیه در آن و همزمان دعوای غرب و مشخصا آمریکا با جمهوری اسلامی و تلاش آنها برای فشار به دولت ایران بود. این دو فاکتور اکنون هیچکدام مثل گذشته نیستند که به آن خواهم پرداخت.
توجه کنید که احزب ناسیونالیست کرد در منطقه تاریخا در چهارچوب سیاستهای بورژوازی غرب بازی کرده اند. بخش عمده احزاب تشکیل دهنده کنگره ملی در دو دهه گذشته آماده ترین جریان برای هر نوع همکاری و بازی در چهارچوب سیاستهای دولت آمریکا در منطقه بوده اند. دو حزب اصلی کردستان عراق٬ اتحادیه میهنی و بارزانی که اساسا به عنوان متحدین مطیع غرب در دوره حمله آمریکا به عراق و در نتیجه کشتار وسیع مردم عراق در این منطقه ، و زیر سایه سیاست های میلیتاریستی غرب به قدرت رسیدند. احزاب ناسیونالیست کرد ایران از هر دو شاخه حزب دمکرات تا گروهای قومی چون "کومه له زحمتکشان" عبدالله مهتدی٬ در دوره سیاست رژیم چنج آمریکا در ایران٬ آماده ترین نیروها در کنار نیروهای دول غربی، بودند. آنها بادبان کشتی امید و آرزوهای خود را با سیاستهای دولت آمریکا و به امید حمله آن دولت و متحدینش به ایران تنظیم کرده بودند. اگر سلفیهای سوریه در دل جنگ داخلی در آن کشور به عنوان متحد غرب پول و امکانات و اسلحه فراوانی چه مستقیم از جانب آمریکا و چه عربستان و.. در یافت کردند٬ احزاب ناسیونالیست کرد در ایران نیز به همین امید سالها در دالان سفارتهای آمریکا منتظر نشستند و ناخن جویدند. دولت اقلیم کردستان عراق و شخص مسعود بارزانی علیرغم سیاست تشتت زدایی با جمهوری اسلامی٬ تا هم اکنون هم به عنوان متحد بی اما و اگر دولت آمریکا در عراق و منطقه نقش ایفا کرده اند. تا جایی که به کنگره ملی برگردد، این کنگره در تخاصمات غرب و ایران ابزاری برای فشار به جمهوری اسلامی در چهارچوب سیاستهای غرب بود. با شروع رابطه مستقیم دولت آمریکا با ایران، آن ابزار امروز ارزش مصرفی، فعلا، ندارد. نامعلومی تاریخ برگزاری کنگره، از این نامعلومی سرچشمه میگیرد. این پروژه قرار است فعلا "فریز" شود، تا شرایط دیگری، که مطلقا ربطی به مصائب و محرومیت های مردم در این کردستانها ندارد، باز استفاده از آن در توازن قوای دیگری موضوعیت پیدا کند.
در مورد سوریه کنگره ملی ابزاری برای متحد کردن کل اپوزیسیون کرد در منطقه توسط متحدین غرب و مشخصا دولت ترکیه و مسعود بازانی به نفع غرب بود. توجه داشته باشید که با شروع جنگ در سوریه دولت بشار اسد رسما نیروهای خود را از کردستان سوریه بیرون کشید و این منطقه را بدست احزاب ناسیونالیستی کرد که متحد پ ک ک هستند واگذار کرد. کردستان سوریه، کارت بازی در دست پ ک ک بود برای فشار به ترکیه جهت وادار کردن این کشور به توافقی با پ ک ک. تلاش اوجلان و پیشنهاد آشتی با دولت ترکیه در همین مقطع که از نظر اوجلان و جریانش موقع مناسبی بود طرح شد. پروسه آشتی پ ک ک و دولت ترکیه با اینکه نیروهای پ ک ک عملا خاک ترکیه را به میزان زیادی ترک کرده و تحت تاثیر سیاست آشتی آنها با دولت ترکیه مردم کرد زبان و متوهم به پ ک ک در اعتراضات دوره اخیر مردم محروم ترکیه علیه دولت اردوغان شرکت نکردند٬ اما این پروژه هم عملا از جانب دولت ترکیه راکت مانده است.
دولت ترکیه در جوار دولت های غربی و به عنوان متحد دولت آمریکا در جنگ سوریه علیه بشار اسد دخیل بود، و تلاش میکرد از طریق پ ک ک و با توجه به نفوذ این جریان در میان احزاب کرد در سوریه٬ آنها را وادار به جنگ علیه دولت بشار اسد کند. دولت اردوغان همزمان با پروژه آشتی پ ک ک و ترکیه، در تلاش بود از دخالت پ ک ک و مردم کرد زبان در اعتراضات نسبتا وسیع علیه دولت ترکیه، ممانعت کند، و عملا توانست ممانعت کند. در ضمن در جریان بودن پروسه "آشتی و صلح" میان پ ک ک و ترکیه برای دولت اردوغان، ابزاری است جهت جواب به مخالفین اروپایی پیوستن این کشور به اروپای واحد. بهررو تا هم اکنون علیرئم اقدامات عملی پ ک ک برای "صلح و آشتی" با دولت اردوغان که قبلا اشاره کردم٬ ترکیه ضمن حفظ مناسبات خود و بحث از آشتی٬ هیچ اقدامی عملی در این راستا نکرده است. توجه داشته باشید که ظاهرا پروسه آشتی میان پ ک ک و ترکیه در جریان است و این ماجرا با هیاهوی وسیع از جانب ناسیونالیستها کرد ترکیه و با جشن و سرور و شادی آنها همراه شد٬ اما هنوز دولت اردوغان اوجلان را از زندان آزاد نکرده است و حتی بحثی در این خصوص نکرده است و قولی نداده است.
تا جایی که به سوریه برگردد٬ آرزوی ترکیه برای به میدان کشاندن ناسیونالیسم کرد در سوریه علیه دولت بشار اسد، به دلایل مختلف بخصوص مقاومت احزاب ناسیونالیستی در کردستان سوریه برای وارد شدن در جنگ داخلی در این کشور و اجتناب از آن، به جایی نرسید. اما و همزمان مسیر تحولات سوریه راه دیگری پیدا کرد. دخالت روسیه و دفاع این کشور و دولت ایران از بشار اسد٬ دولت آمریکا را متقاعد کرد که کار به این سادگی نیست. همزمان تشتت در میان نیروهای متحد غرب در سوریه و ناروشنی آینده این کشور و ناباوری دولت آمریکا به اپوزیسیون بشار اسد در تضمین منافع غرب در آینده٬ آمریکا و متحدین غربی او را دچار تردید جدی در این پروژه کرد. در کنار اینها ناتوانی اپوزیسیون سوریه در کنار زدن بشار اسد از یک طرف و جنایاتی که مرتکب شده اند روز به روز نفرت از آنها و از غرب را در میان مردم محروم و متنفر از بشار اسد٬ افزایش داده است. علاوه بر اینها مشکلات دولت آمریکا در خاورمیانه و مشخصا در سوریه٬ کل پروژه سوریه را دگرگون کرد است و آمریکا ناچار شد به راه حل روسیه و ایران گردن بگذارد. اکنون و تا جایی که به غرب و متحدین آمریکا و همزمان به روسیه و چین و دولت اسد و ایران برگردد٬ حداقل فعلا دخالت مستقیم نظامی غرب و حمله به سوریه از دستور خارج شده است.
علاوه بر این موقعیتی که نیروها و احزاب ناسیونالیستی کرد در سوریه پیدا کرده اند و تلاش دوره اخیر برای حاکمیتی دو فاکتو در کردستان سوریه و دخالت نکردن در جنگ بشار اسد و اپوزیسیون طرفدار غرب او٬ و در همسایگی ترکیه٬ برای دولت اردوغان به عنوان متحد نزدیک و همپیمان بارزانی، مطلقا خوشایند نیست. ترکیه با دولت اقلیم کردستان و جریان بارزانی وسیعترین مناسبات اقتصادی را دارد، و وجود بارزانی در راس کنگره ملی تضمینی بود برای ترکیه که این کنگره خلاف منافع دولت ترکیه عمل نخواهد کرد. اردوغان چند ماه قبل رسما اعلام کرد که:
" بگذارید بی تعارف بگویم مدیریت منطقه ای شمال عراق، باید در این خصوص به شیوه ای قدم بردارد که تصمیمات کنگره با تعهداتی که در قبال ما دارد، مخالفت و تناقضی نداشته باشد. آنها در بیانات و سخنان خود تعهداتی به ما داده اند."
خلاصه صلح پ ک ک با ترکیه علائم تلاشهای ناسیونالیسم کرد و شخص اوجلان و اقداماتی که کردند٬ بدلیل عدم برداشتن یک قدم ناچیز از جانب دولت اردوغان در جهت صلح با پ ک ک٬ عملا راکت مانده است. احزاب ناسیونالیستی کرد در سوریه و مشخصا حزب اتحاد دمکراتیک که متحد پ ک ک است٬ در کردستان سوریه عملا حاکم است، و کردستان سوریه رسما در دست آنها است که این امر برای دولت ترکیه خوشایند نیست.
واقعیت این است که مسیر تحولات سوریه بر خلاف تمایل دولت ترکیه راه دیگری پیدا کرده است، و کنگره ملی امروز و در حال حاضر نه برای ترکیه و نه غرب ابزاری جدی برای دخالت در سوریه و در راستای منافع ترکیه و غرب نیست.
بارزانی به عنوان متحد قابل اتکا برای آمریکا و ترکیه عملا از جانب طیفی از احزاب کنگره ملی کرد و مخصوصا جریانات سوریه و ترکیه مورد انتقاد است. اختلافات آنها اساسا بر سر سیاست و منافع هر کدام و متحدین آنها در کردستان سوریه است. اختلاف بر سر آینده کردستان سوریه، با توجه به فاکتورهای فوق، در میان کنگره ملی سر باز کرده است. این اختلاف رسما از جانب احزاب و اعضا اصلی کنگره ملی، به شکل های مختلف بیان میشود. فقط برای نمونه٬ "جاهد مردوان" از شخصیتها ناسیونالیست کرد ترکیه٬ در مورد رابطه حسنه بارزانی و ترکیه میگوید:
"متاسفانه وقتی که در آنکارا باران می بارد، آقایان ترجیح می دهند که در اربیل و در هوای آفتایی هم چتر باز کنند و تبعیت حکومت اقلیم از سیاست های ترکیه، یک واقعیت عینی است که بر موضوع کنگره ی ملی کُرد نیز تاثیر گذاشته است"
نیلوفر کوچ رئیس یکی از نهادهای پ ک ک در اروپا به نام "کنگره ملی کرد"، به رسانه "کرد پرس" میگوید:
"شفاف می گویم که مشکل اصلی در جلسات ما، بحث شمال سوریه بوده و هست. ... مرز بین اقلیم کردستان عراق و شمال سوریه، به دستور بارزانی مسدود شده و این نیز یکی از مشکلات جدی است."
فاکتور دیگر ایران و تخصمات میان غرب و مشخصا دولت آمریکا با ایران است. انتخاب حسن روحانی و تغیراتی که در سیاست جمهوری اسلامی با توافق شخص خامنه ای به نام "نرمش قهرمانانه" ایجاد شده است٬ مذاکره با دولت آمریکا و توافقاتی که تا هم اکنون داشته اند٬ کنگره ملی را به عنوان اهرم فشار به دولت ایران٬ برای غرب و هم برای اپوزیسیون راست و چپ ناسیونالیست کرد و حتی برای دولت ترکیه٬ بی خاصیت کرده است.
بر خلاف تبلیغات ریاکارانه احزاب و گروهای راست و چپ ناسیونالیست کرد که کنگره ملی را گامی در مبارزه با جمهوری اسلامی میدانستند، یا حداقل با این بهانه سیاست خود را بخورد مردم متوهم میدادند٬ اهداف این کنگره از روز اول توسط بارزانی دوستی با دولتها، بیان شد، و همین را هم دنبال کردند و همه دولتهای مورد نظرشان از ایران و ترکیه و عراق تا آمریکا به کنگره دعوت شدند. در این میان احقاق حقوق مردم محروم مناطق کرد زبان، مطلقا جایی نداشت. این مصائب قرار بود دستمایه و وجهه معامله ناسیونالیستهای کرد متحد در کنگره ملی و امتیاز گیری و امتیاز دهی میان آنها و دولت هایی منطقه و دول غربی، باشد.
مهمتر از این در همین دوره و همراه با توافقات یا مذاکرات غرب و جمهوری اسلامی، و کاستن دوز ضد آمریکایی از جانب دولت ایران٬ پروژه احزاب ناسیونالیست کرد با یک ناکامی کامل روبرو شد. در این مدت دشمنی با ایران جای خود را به تلاش برای دوستی داد٬ و احزاب ناسیونالیست کرد در اپوزیسیون و در کنگره ملی یک بار دیگر جهت سیاست خود را بر اساس منافع روز خود و چرخش در سیاست دول غربی و بخصوص دولت آمریکا، عوض کردند. هر دو شاخه حزب دمکرات و پژاک به روحانی پیام دوستی دادند. اوجلان از زندان درخواست دوستی پژاک با جمهوری اسلامی را کرده است. بدین صورت احزاب ناسیونالیستی یک به یک بار دیگر آینده خود را در دوستی با این دولت دیدند، و شروع به فرستان پیام آشتی کردند. در دنیای واقعی این دولت ایران است که احزاب فوق را برسمیت نمیشناسد و حاضر به دوستی با آنها نیست. علاوه بر این بورژوازی کرد در ایران با نمایندگان مجلسش و نهادها و سازمانهایی که تشکیل داده است٬ بدلیل ادغام شدن بیشتر در کل سرمایه در ایران٬ تمایلی به راه حل احزاب ناسیونالیست کرد در منطقه، نشان نمیدهد و خود را صاحب خانه تر در قضیه دفاع از منافع بورژوازی کرد ایران میداند.
تا جایی که به بارزانی و کل حکومت اقلیم کردستان برگردد٬ هیچ شبه ای در آن نیست که آنان رسما و علنا از زبان بارزانی، به ایران و به کل دولتها مرتجع منطقه که با مسئله ای به نام "مسئله کرد" طرفند٬ به نام هدف اصلی کنگره ملی پیام آشتی داده اند. خلاصه اینکه با کاهش فشار دول غربی به ایران و پروسه مذاکره و گفتگو و بحث از توافقات٬ امید احزاب ناسیونالیست کرد به اینکه در جدال غرب و جمهوری اسلامی در ایران نیز مثل برادران خود در کردستان عراق به نوایی برسند بر باد رفت. این حقیقت نیز یک پای بی آینده گی، برای کنگره ملی کرد است. این فاکتور حداقل امید جریانات و یا مردمی که از سر توهمات و سموم ناسیونالیستی به این کنگره دل خوش کرده بودند که ابزاری برای مبارزه علیه جمهوری اسلامی باشد را نیز به سرابی تبدیل کرد. توجه داشته باشید که با این تغییر جهت در سیاست ایران و آمریکا و تلاش مشترک برای ایجاد توافقاتی میان خود٬ دولت اقلیم کردستان که همیشه خواهان روابط حسنه با ایران بوده است٬ اکنون در همین جهت بیشتر مواظب رفتار خود است. توافق ایران و امریکا اگر به سرانجام برسد٬ فاکتوری مهم در تحولات این منطقه و در وزن جمهوری اسلامی به عنوان دولتی مقدر و امروز حداقل بدون کشمکش با غرب است. در همین چند روز اخیر شاهد رفتار حکومت اقلیم کردستان با اعتراضاتی که علیه اعدام در ایران در شهر اربیل صورت گرفت بودیم. حمله پلیس به تظاهرات٬ دستگیری تعدادی و قول رمسی سخنگویان این دولت به جمهوری اسلامی برای مجازات دستگیر شدگان دیدنی است.
کمونیست: اگر چنین است چرا این کنگره را برای همیشه تعطیلش نمی کنند؟ در این فاصله چه کسی برد و چه کسی باخت؟ تاثیر آن بر فضای کردستان چه بود؟
خالد حاج محمدی: کنگره ملی با فاکتورهایی که اشاره شد٬ با اختلافاتی که میان جریانات اصلی تشکیل دهنده آن است٬ به کجا میرود و چقدر میماند را باید دید. مسئله این است که امروز چنین تجمعی نه برای دولت آمریکا و نه برای ترکیه و نه بارزانی و بقیه آن جایگاه قبلی را ندارد. اما این به معنای تعطیل کردن آن نیست. نگهداری ظاهری این چهارچوب، ابزاری برای تبلیغات ناسیونالیستی در سطح منطقه و زنده نگهداشتن انشقاق قومی میان مردم کرد زبان با بقیه مردم در منطقه٬ چیزی که منبع تامین نیرو برای احزاب بورژوازی کرد بوده است٬ میباشد. علاوه بر این احزاب و جریانات اصلی کماکان میتوانند٬ در صورت حفظ آن از این کنگره به عنوان ابزاری هر چند ناکارا، در خدمت اهداف خود استفاده کنند. تا هم اکنون تاثیرات وجود چنین کنگره ای افزایش توهمات در میان مردم زحمتکش و البته متوهم در سطح منطقه نسبت به احزاب بورژوایی و حکومت اقلیم کردستان بوده است. افزایش دشمنی و پخش بیشتر سموم ناسیونالیستی٬ ایجاد انشقاق میان طبقه کارگر و مردم محروم به نام هویت کاذب ملی و افزایش کینه و نفرت قومی و... از نتایج این تلاش ناسیونالیست های کرد بوده است.
در مورد برد و باخت چند نکته را کوتاه اشاره میکنم. اولا احزاب سیاسی راه خود را انتخاب میکنند و این انتخاب از جانب همه شرکت کنندگان آگاهانه بوده است. آنچه اشاره رفت را با نگاهی به سیر حرکت و مباحثات احزاب و گروهای مختلف قومی٬ اسلامی و... در این کنگره از روز اول میشد دید. اما باخت اصلی نصیب مردمی شد که فکر میکردند٬ کنگره ملی کرد تلاشی برای کاستن از محنت و محرومیتی است که به آنها رفته است. توهم و باز هم توهم بیشترین لطمه را به آنان زد. در ضمن کل این پروسه بی اعتباری چپی را نشان داد که به نام کمونیسم و کارگر٬ از هر درجه اعتباری که داشت برای خدمت به بورژوازی کرد و برای یک پروژه ارتجاعی و ضد کارگری مایه گذاشت. گفتم احزاب سیاسی آگاهانه انتخاب میکنند و جناح چپ این کنگره، که کومه له باشد، بار دیگر در میدانی دیگر نامربوطی خود به منافع کارگر و توده ستمدیده در کردستان ایران را به نمایش گذاشت و طبیعتا بی اعتباری ناشی از آن، را نصیب خود کرده است.
کمونیست: این ماجرا چه تجربه ای برای مردم و اساسا برای طبقه کارگر دارد؟
خالد حاج محمدی: اولین درس این است که امر بورژوازی کرد و احزاب ناسیونالیستی حل مسئله کرد در منطقه نیست. کارگر کرد زبان و مردم محروم باید این درس را بیاموزند که حل مسئله کرد و پاسخ به مصائب مردم کرد زبان در هر چهار کشور، در دست بورژوزای "خودی" یا دولت "ملت" بالا دست نیست. حل مسئله کرد در منطقه٬ همچنانکه بارها تاکید کرده ایم٬ در اتحاد با طبقه کارگر کشورهای اصلی و در دست طبقه کارگر است. مسئله کرد و شکاف ملی ابزاری در دست بورژوازی کرد برای سهم خواهی خود از دولت یا دولتهای مرکزی است. بورژوازی کرد خواهان حل مسئله کرد نیست٬ خواهان رفع کامل ستمگری ملی نیست و این را بخوبی در تجربه کردستان عراق و در انواع طرحهای خودمختاری و خود گردانی و...از جانب ناسیونالیستها در این کشورها و از جمله در کردستان ایران و برای ماندگاری شکاف ملی و سرمایه گذاری ناسیونالیستها بر این شکاف٬ میتوان دید.
علاوه بر این یکی از تجارب مهم این اتفاق این حکم مارکسیسی است که بورژوای خوب و بد نداریم. بورژوازی در همه دنیا ضد کارگر و ضد منافع آن است. و در مقابل کارگر زبانهای مختلف و مذاهب و رنگ و نژاد و جنسیت مختلف دارد، اما زدن مهر کاذب قومی٬ مذهبی و نژادی بر هویت کارگر، سم است. کارگر "کرد" و "فارس" و "ترک"٬ "شیعه"٬ "سنی" و... نداریم. طبقه کارگر به اعتبار جایگاه او در تولید و در اقتصاد و موقعیت او به عنوان تولید کننده و فروشنده نیروی کار٬ در سراسر جهان یکی است. تقسیمات انسانها و تقسیمات طبقه کارگر به نام "کرد٬ ترک٬ عرب٬ فارس و..." کار بورژوازی در بخشهای مختلف و ابزار تحمیق طبقه کارگر برای بسیج و سربازگیر از آنها زیر پرچمهای مختلف ملی٬ قومی و مذهبی٬ برای تامین منافع روشن طبقاتی خود است. کنگره ملی کرد هر سیری طی کند٬ هر امتیازی برای صاحبان آن و یا برای همه تشکیل دهندگان آن کسب کند یا نکند٬ در این میدان سهم طبقه کارگر و محرومانی که به نام "کرد ایران"٬ "کرد ترکیه" و "کرد عراق و سوریه٬" جز محرومیت و استثمار چیزی نخواهد بود. بورژازی در هر لباس و با هر مذهب و زبانی تامین منافعش در گرو استثمار طبقه کارگر است. و این را کارگران کرد زبان در دولت اقلیم کردستان با گوشت و پوست خود باید فهمیده باشند. بارزانی و طالبانی٬ اوجلان و احزاب مختلف چپ و راست و اسلامی و... در کنگره ملی با هر ادعایی که داشته باشند و با هر پرچم و شعاری که بلند کرده باشند٬ نمایندگان بخشهای مختلف بورژوازی کرد هستند که شرط بورژوا ماندن آنها در گرو دفاع بی اما و اگر از جامعه طبقاتی و استثمار طبقه کارگر است. تجربه کنگره ملی و راهی که تا کنون پیموده است باید نشان داده باشد٬ که بورژوازی کرد و احزاب نماینده اش برای تامین منافع مادی خود بی توهم حاضر است با هر دولت جنایتکاری دوستی کند و سر کارگر و مردم محرومی که پرچم دفاع از آنها را برداشته است نه تنها شیره بمالد که از زیر تیغ بگذراند. و سرانجام این حقیقت که هیچ دست غیبی برای رهایی و برای پایان به ستم و بی حقوقی و حتی ستم ملی و حل مسئله کرد٬ موجود نیست جز نیروی خود ما٬ نیروی طبقه کارگر، مایی که در ماندگاری فقر و محرومیت نفعی نداریم و از وجود ستمگری ملی جز انشقاق در صف خود نفعی نخواهیم برد. مسلم است که هیچ مبارزه ای برای رهایی بدن نقد همه باورها و توهمات ملی٬ مذهبی و ناسیوانلیستی موفق نخواهد شد.
و در خاتمه و با همه این دلایل لازم است اشاره کنم که جنبش ناسیونالیست کرد٬ یک جنبش تماما ارتجاعی و ضد کارگری است که بر محنت مردم کرد زبان و وجود ستمگری ملی٬ نه برای رفع آن٬ بلکه برای ماندگار کردن ابدی آن به عنوان اهرم فشاری در دست خود و جهت ساخت و پاخت با دولتهای مرتجع و بورژوازی حاکم تلاش میکند.
١٢ نوامبر ٢٠١٣
٢١ آبان ١٣٩٢