نکاتی بر دفاعیات صلاح مازوجی و محمد نبوی از کنگره ملی
اعضا رهبری کومه له بار دیگر در دفاع از "کنگره ملی" کرد و سیاست کومه له در قبال آن٬ در جواب به مخالفین خود دست به ساختن فضایی غبار آلود زده اند تا سیاست سازمان خود را توجیه کنند و گریبان خود را از فشار حقایق نجات دهند. اخیرا صلاح مازوجی در مصاحبه ای با تلویزیون شان در مورد دلایل کومه له برای شرکت در کنگره ملی و همزمان در جواب به منتقدین سیاست کومه له نکاتی بیان کرده است. همزمان محمد نبوی طی نوشته ای به نام "حل مساله کرد وچپ حاشیه ای" به نکاتی اشاره دارد که در این نوشته به آنهم خواهم پرداخت.
صلاح مازوجی و محمد نبوی تلاش کرده اند٬ اولا اصل موضوع مورد اختلاف را دور بزنند٬ صورت مسئله را عوض کنند٬ و به جای جواب به سوالات واقعی که بالای سر سازمانشان است به مسائل دیگری میپردازند. در این نوشته ضمن اینکه خود صورت مسئله را یک بار دیگر بیان میکنم٬ در پرتو آن به توجیهات دوستان و بعلاوه به روح ناسیونالیستی این تلاشها خواهم پرداخت. همزمان به نکات پراکنده دیگری که مورد ادعای این دوستان است اشاره ای کوتاه میکنم.
صورت مسئله چیست؟
کنگره ملی کرد را مسعود بارزانی به نمایندگی از جانب جلال طالبانی و عبدالله اوجالان فراخوان داده است. مسعود بارزانی هدف از این کنگره را بسیار صریح و روشن آشتی با دولتهای منطقه و ملتها اعلام کرده است. در همین جهت و در اجلاس تا کنونی و تلاشهای تا امروز آنها نه تنها دولت ترکیه و جمهوری اسلامی بلکه دولت آمریکا نیز جزو مدعیون این کنگره هستند. تا امرو هم از زبان صاحبان کنگره در مورد اهداف این کنگره از حل مسئله کرد٬ ستم گری ملی و اعتراض و انتقاد ازهیچ مشکل و معضل دیگری که گریبان مردم کرد زبان در ایران٬ ترکیه٬ عراق و سوریه را گرفته باشد خبری نیست.
حزب حکمتیست طی بیانیه ای رسما نظر خود در مورد این کنگره و اهداف آن و همچنین سیاست کومه له در قبال آنرا بیان کرده است. من تا کنون طی دو نوشته٬ ("کنگره ملی کرد" حقایق و توهمات٬ کومه له و سیاست آن - "کنگره ملى کرد" و توجیهات ناسیونالیستی کومه له) به مسئله و همزمان به سیاست کومه له در قبال این کنگره پرداخته ام. در این نوشته ها یک کلمه در مورد نفس حضور کومه له در این کنگره چیزی گفته نشده است. من به روشنی در هر دو نوشته گفته ام که به نفس حضور کومه له نقدی ندارم. نقد من و دوستان دیگری از حزب ما و همچنین بیانیه حزب حکمتیست به سیاست کومه له در مورد این کنگره٬ به توقعات کومه له از آن و به تلاش روش و ناسیونالیستی در دفاع از این کنگره٬ به اشاعه توهمات ناسیونالیستی از جانب کومه له در این مناسبت و خاک پاشیدن به چشم طبقه کارگر است.
صلاح مازوجی و محمد نبوی بدون اشاره به یک بحث٬ بدون ذکر یک منبع و بدن اسم بردن از یک نفر و یا یک جریان معین٬ هر چه خواسته اند را به پای "کمونیستهای کارگری" نوشته اند که بعدا دلیل این نکته را هم توضیح میدهم. ادعا میکنند که منتقدین به نفس شرکت آنها در این کنگره معترضند! این دوستان به این صورت اصل اختلاف را زیر فرش میکنند و با به میدان آوردن صورت مسئله ای ناموجود به جنگ با ما میروند. تردید دارم این روش رفتار و برخورد حتی بتواند جواب صفوف تشکیلات خود کومه له را هم بدهد.
این دوستان و قبلا هم دوستان دیگری از کومه له به همین سبک و سیاق به جنگی که کل صحنه ساختگی است٬ رفته اند. و البته کسانی امثال آقای نبوی با زبان و ادبیاتی نازل و غیر سیاسی به مدافعان منصور حکمت می تازد و هر چه دوست دارد به زبان میآورد. در ادامه مطلب به تحریکات سطحی و غیرسیاسی محمد نبوی و اهداف نهادینه اینگونه "جدال سیاسی" در کومه له اشاره ای خواهم کرد. اما یک بار دیگر میگویم نفس حضور کومه له و شرکت در کنگره ملی نه مورد انتقاد من است و نه مورد بحث.
دفاع از عرق ملی یا رفع ستم ملی
صلاح مازوجی و محمد نبوی هر دو تاکید دارند که مسئله ملی و ستم گری ملی در کردستان سوریه٬ ترکیه٬ ایران و عراق مسئله واقعی است! که حل مسئله ملی باید امر کمونیستها هم باشد! گویا تا کنون کسی منکر ستم گری ملی یا آنچه امروز به نام مسئله کرد مورد بحث است، میباشد. اصرار دارند که منتقدین شان این مهم را در نظر ندارند و نسبت به حل مسئله کرد بی توجه اند٬ بدون اینکه به خود زحمت بدهند فاکتی بیاورند٬ مرجعی معرفی کنند٬ از نوشته و ... حزبی یا جریانی نام ببرند و امکان قضاوتی مستقل به خواننده یا شنونده خود بدهند و برای شعور آنها احترامی قائل شوند. با این فضا سازی بی پایه ادعا میکنند کومه له به عنوان "صاحب جنبش کردستان" جریانی است مسئول و دخیل و دیگران امری برای خود قائل نیستند. خود را جریانی اجتماعی و منتقدین را حاشیه ای و بی تاثیر قلمداد میکنند و تصویری کاذب از خود و منتقدین ارائه میدهند.
همچنانکه گفتم واقعیت این است که ستم ملی و تلاش برای رفع آن و اساسا برنامه ای برای حل مسئله ملی در دستور کنگره نیست٬ تا کومه له با پرچم تلاش برای رفع آن جواب ما را بدهد. صاحبان کنگره ملی که کومه له را نیز به صف خود دعوت کرده اند٬ کلمه ای از ستم ملی و حل آن به زبان نیاورده اند و این کومه له است که در جواب به منتقدین خود جهت دفاعش از کنگره ملی٬ زیر سپر تلاش برای رفع ستم ملی قایم میشود.
صلاح مازوجی اشاره دارد که با توجه به وجود ستم ملی٬ حس وحدت طلبی در میان مردم کردستان وجود دارد و این توهم در میان مردم هست که اگر احزاب سیاسی کردستان متحد شوند به رفع ستم ملی کمک میکنند. اگر این توهم موجود است چرا شما دنبال این توهم افتاده اید٬ چرا به جای بیان سرراست اینکه این توهم است٬ خود مردم را به توهم دعوت میکنید. چرا سیاست، یا به گفته صلاح مازوجی تاکتیک، شما شرکت در این کنگره برای بیهوده بودن این تلاش و توهم نیست بلکه تدقیق و رادیکال کردن و حداکثر ممانعت از سازشکاری کنگره ملی است؟ من در نوشته های قبلی خود با اتکا به صحبتهای ابراهیم علیزاده توضیح دادم که کومه له و رهبری آن به پخش توهمات ملی و ناسیونالیستی میپردازد. کنگره ای که رفع ستم ملی٬ وجود یا عدم وجود این ستم گری در دستورش نیست٬ بحث از راه حل و پیشنهادهای صمیمانه صلاح مازوجی و رهبری کومه له برای این کنگر بر سر این موضوع پوچ است. و معلوم نیست کسی که مدعی کمونیست بودن و دفاع از منفعت طبقه کارگر را دارد٬ چرا زمانی که بحث از ستم ملی است٬ "کرد" میشود و پرچم وحدت کردها را بلند میکند.
آقای نبوی در برخود به منتقدین سازمان خود میگوید:
" آنان ممکن است، ممنوع بودن خواندن و نوشتن و کلا" آموزش به زبان مادری را نشانه هائی از ستم ملی به حساب آورند، اما همواره این مطالبه و خواست دموکراتیک را تحقیرکرده و براین باورند که توسعه زبان و ادبیات یک ملت ربطی به اعتلای فرهنگی طبقه کارگرندارد.."(تاکید از من است)
آقای نبوی اصرار دارند که نظرات او و سازمانش منتج از مانیفست است و منتقدین را به شوینیسم و... متهم میکند. خدمت آقای نبوی عرض شود که من از مانیفستی که آقای نبوی سراغ دارد که در آن توسعه ادبیات یک "ملت" اعتلای فرهنگی "طبقه کارگر" است٬ بی اطلاعم. امیدوارم محمد نبوی این مانیفست ویژه را به مخاطبین خود معرفی کند تا آگاهی "ملی - مارکسیستی" شان بالا برود. اما تا جایی که به کارگر و کمونیست برگردد٬ تا جایی که به منافع طبقه کارگر و مانیفست مارکس برگردد٬ ١٨٠ درجه در مقابل عقاید "مارکسیستی" آقای نبوی است. اگر چنین باشد که آقای نبوی مدعی اند٬ کارگران کرد زبان همیشه باید مدیون کارهای فرهنگی و تلاشهای فراوان پ ک ک٬ اتحادیه میهنی٬ حزب دمکرات کردستان عراق و انواع جریانات رنگارنگ ناسیونالیسی و ضد کمونیست و ضد کارگر باشند که در اعتلای فرهنگی "طبقه کارگر" بیش از مارکس٬ انگلس و لنین نقش ایفا کرده اند. ناسیونالیسم در تار و پود نوشته آقای نبوی چنان عمیق و نهادینه است که روی هر ناسیونالیستی را سفید کرده است. بر خلاف تصور آقای نبوی تا جایی که به کمونیستها برگردد ملت و ملت سازی کار بورژوازی است٬ کارگر نه تعلق ملی دارد و نه تعلق مذهبی. تراشیدن تعلق ملی و طوق ملی بر گردن کارگر کار بورژوازی و ابزار تحمیق این طبقه است. کل دستگاه عریض و طویل تبلیغاتی و سیاسی دولتهای بورژوایی با هزینه های بسیار سنگین برای اشاعه افکار طبقه حاکم و تحمیق طبقه کارگر از جمله به نام کار فرهنگی است. این تزهای ناسیونالیستی را با یک من سریش "مارکسیستی" و "کارگری" نمیتوان به خورد هیچ کارگر آگاه و کمونیستی داد.
مشکل امثال من با سیاست کومه له نه نفس شرکت در کنگره ملی٬ و نه استفاده از تریبون این کنگره٬ بلکه همین تبلیغات است که آقای نبوی به نام اعتلای فرهنگی طبقه کارگر و تعلق ملی کارگر به یک "ملت" معین به خورد صف تشکیلات خود میدهد. برای کمونیستها رفع ستم ملی تا تشکیل دولت مستقل کرد٬ راهی برای مردود اعلام کردن همین تعلقات ملی و نشان دادن منافع متضاد کارگر با بخشی از ملت مد نظر آقای نبوی است که بورژوازی باشد. در تصور آقای نبوی کارگران کرد زبان خود بخود با بورژوازی کرد جزو یک ملت هستند که فرهنگ مشترک و اعتلای فرهنگی مشترکی دارند. معلوم است گلایه صلاح مازوجی از موقعیت وخیم کارگرکرد سوریه در کردستان عراق که یک سوم مزد ناچیز کارگر کرد زبان کردستان عراق نصیب آنها میشود٬ با هر نیتی که ایشان بگویند٬ چیزی جز دلسوزی بورژوایی برای کارگر "بدبخت و بیچاره" نیست. به همین دلیل آقای مازوجی و سازمان متبوعش از دوستی با دشمنان این کارگران ابائی ندارد. نه دلسوزی بورژوا مابانه و نه دوستی عمیق با بورژوازی کرد و جریانات ناسیونالیست آن ربطی به سیاست کارگری و کمونیستی و جنبش طبقاتی آن علیه بورژوازی ندارد. تمام مشکل ما با سیاست شما که در نوشته های قبلی بر سر این موضوع اشاره شده است٬ تبلیغ همسرنوشتی همان کارگران با سرمایه داران کرد در همان منطقه است. اما نباید تردید داشت که این تبلیغات نزد همان کارگران مهاجر در کردستان عراق٬ نزد کارگران آگاه کرد زبان در ایران٬ ترکیه٬ سوریه و کردستان عراق جز بیزاری از این نوع "کمونیسم" نتیجه ای نخواهد داشت. معلوم نیست تلاشهای وسیعی که کمونیستها در صف حزب کمونیست ایران سالیان سال در نقد همین باورهای ناسیونالیستی کردند٬ چه درسی برای محمد نبوی در بر داشت٬ که اکنون خود را صاحب آن تاریخ کرده است.
کومه له و شاه کلید بحث استراتژی
صلاح مازوجی در جواب مصاحبه کننده تلویزیون کومه در مورد نگرانی از عقب نشینی کومه له از استراتژی سوسیالیستی و تقویت ناسیونالیسم٬ ضمن تاکید بر اینکه استراتژی کومه له تغییری نکرده است٬ میگوید:
"اگر طبقه کارگر در کردستان در جریان مبارزه با رژیم بتواند خودش را متشکل کند٬ بتواند تشکلهای خودش را بوجود بیاورد و در همبستگی با طبقه کارگر در سطح ایران و در همبستگی با جنبشهای پیشرو اجتماعی در سطح ایران و در همبستگی با جنبش دانشجویی و در همبستگی با جنبش زنان٬ در همبستگی با دیگر جنبشهای پیشرو اجتماعی است که در نهایت میتواند جمهوری اسلامی را به زانو در بیاورد و میتواند شرایط دمکراتیکی را در کردستان تامین کند و زمینه را برای رفع ستم ملی بوجود بیاورد".
صلاح مازوجی تاکید دارد که در کنگره ملی کرد خیلی صمیمانه تلاش میکنند که کنگره راه حلها آنها را برگزیند.
محمد نبوی نیز میگوید:
"چپ حاشیه ای پائین بودن متوسط سن ومیزان بالای مرگ و میر کودکان ، میزان بالای بیسوادی و زندگی دشوار زنان و مردان پیر و فرسوده کردستان را دریک چهارچوب کلی " ناهنجاریهای اجتماعی ناشی از نظام طبقاتی سرمایه دای " برای خود فرموله کرده و نقش ستم ملی را در توسعه ابعاد این ناهنجاریها، نادیده میگیرد. ....رفع ستم ملی از نظر کومه له یعنی پایان دادن به همه این بی حقوقی ها و تبعیضات.(تاکید از من است)
مشکل کومه له و رهبری آن این است که کل استراتژی آنها، مانند هر جریان ناسیونالیستی دیگری، همان رفع ستم ملی است و به همین دلیل است که صلاح مازوجی میگوید با احزاب ناسیونالیست در کنگره ملی کرد جنگ هژمونی دارد٬ چیزی که نه به کمونیسم مربوط است و نه به تاریخ کومه له و حزب کمونیست ایران در دوران حکمت. کل مباحثات این دوستان تلاشی برای قبول سیاستهای "رادیکال و سازش ناپذیر" خود به احزاب ناسیونالیستی است. این تقابل دائمی جریانات راست و چپ یک جنبش، در این مورد ناسیونالیسم کرد، با هم است. همین جهت در سخنان دبیر اول کومه له و تلاش برای دمکراتیزه کردن مناسبات و موازین کنگره ملی نیز موجود است. انگار فراموش کرده اند که بورژوازی کرد و نمایندگان آنها در کنگره منافع روشن طبقاتی خود را دنبال میکنند و به این منافع آگاهند. نصایح کومه له و تلاشهای صمیمانه صلاح مازوجی در مقابل منافع زمینی این بورژوازی در صمیمانه ترین صورت نشانه توهم صاحبش است. زمانی که بورژوای کرد در سلیمانیه و اربیل از استیصال و آوارگی کارگران کرد زبان سوریه به عنوان فرصتی در ارزان کردن نیروی کارشان استفاده میکند و به قول صلاح مازوجی یک سوم مزد کارگران سلیمانیه و اربیل را به آنها میدهد٬ به منافع واقعی خود مثل هر بورژوای ضد کارگر دیگری در دنیا آگاه است. میداند سود فراوان کسب کردن و میلیونر و میلیاردر شدنی که افتخار آقای طالبانی است٬ تنها در گرو این درجه از استثمار و بی حقوقی است که به کارگران تحمیل کرده اند. اما عرق ملی و ناسیونالیستی این دوستان و احساس همسرنوشتی با بورژوازی کرد چشم آنها را بر این حقایق ساده بسته است. به همین دلیل است که نقشی که صلاح مازوجی برای کارگران کرد زبان قائل است٬ از تشکل تا اتحاد و کنار گذاشتن جمهوری اسلامی برای خدمت به امر "ملت" کرد است و همه راهها به حل مسئله کرد منتهی میشود.
در این تصور سرنوشت کارگر کرد زبان از طبقه کارگر کشوری که در آن زندگی میکند جدا است. مبارزه کارگران در کردستان ایران قائم به ذات است و نه بخشی جدا ناپذیر از مبارزات کارگران در کل ایران به عنوان یک طبقه. کارگر کرد زبان به قول صلاح مازوجی باید در کردستان متحد شود٬ تشکل خود را ایجاد کند وبعدا بعنوان طبقه کارگر متحد "کرد" با کارگران ایران همبستگی داشته باشد٬ همچنانکه با جنبشهای ترقیخواه مثل جنبش زنان و دانشجویان. این تقدم هویت ملی و تراشیدن هویت ملی برای کارگران در کردستان نیست؟ ناسیونالیسم با همین هویت تراشی فارس و کرد و ترک طبقه کارگر را به سیاهی لشگر خود تبدیل میکند و تفرقه را در میان طبقه کارگر دامن میزند. علاوه بر این معلوم نیست اگر طبقه کارگر داری چنین درجه از قدرت باشد و جمهوری اسلامی را ساقط کند٬ چرا نباید کمترین کارش این باشد که کل برنامه حداقل خود را به جامعه اعلام کند؟ چرا نباید برابری زن و مرد٬ بیمه بیکاری مکفی٬ آزادیهای وسیع سیاسی٬ آزادی تشکل و تحزب٬ آزادی زندانیان سیاسی و همزمان رفع ستم ملی و اعلام حق شهروندی برای کل مردم جامعه را اعلام نکند. مگر تامین بیمه بیکاری٬ حل بی حقوقی زن و آزادی بی قید و شرط سیاسی٬ کمتر از رفع ستم ملی مهم است؟
همین تصور را محمد نبوی تکمیل میکند که رفع ستم ملی از نظر کومه له همه این بی حقوقی ها و تبعیضات را خاتمه میدهد!! در حقیقت شاه کلید رهایی طبقه کارگر از نظر نبوی رفع ستم ملی مردم "کرد" است. ظاهرا اینهم از نکاتی است که فقط در "مانیفست" آقای نبوی میتوان پیدا کرد. آقای نبوی و سازمانش چنان مسئله ملی را ایدآلیزه میکنند که توجیه کننده هر تمکین و سازشی با ضد کمونیست ترین و ضد کارگری ترین جریانات باشد.
نبوی نمیگوید کجا رفع ستم ملی به معنای بهبود وضع زنان٬ سالمندان٬ کودکان و کاستن از معضلات دیگر اجتماعی برای اقشار پایین جامعه است. مگر کم هستند کشورهایی که بعد از استقلال٬ ستم و نابرابری و بی حقوقی و... آنها مثل قبل مانده است و خیلی وقت هم بیشتر شده است؟
آقای نبوی توضیح نمیدهد که پس چرا در اقلیم کردستان و با حاکمیت همراهان شما و صاحبان همان کنگره ملی که قرار است صمیمانه راه حلهایتان را به آنها پیشنهاد کنید٬ بی حقوقیها و تبعیضات مد نظر آقای نبوی رفع نمیشود؟ چرا دستمزد کارگر کرد زبان سوریه ای در اقلیم کردستان کمتر از مزدی است که همان کارگر در حاکمیت دولت بعث بشار اسد در سوریه میگرفت؟ چرا مزد کارگر کرد زبان سوریه ای در مراکز کار در سلیمانیه و اربیل یک سوم مزد ناچیز کارگران کرد زبان همان شهرها است؟ اینجا که نه تنها ستمگری ملی بی معنا است بلکه بیش از دو دهه است احزاب برادر به قدرت رسیده اند.
آقای نبوی نمیگوید پس میزان مرگ و میر بالا و فرسودگی و هزار مشقات دیگر در میان میلیونها کارگر در تهران و اصفهان و شیراز٬ در حلبی آبادها و هزاران دخمه کارگری دلیلش چه است؟ و نمیگوید پس سرمایه داران عزیز کرد چرا برای تامین سود بیشتر حتی لباس کردی و کفش اورامی را هم از چین وارد میکنند و صنعت لباس و کفش را در کردستان راه نمی اندازند. نمیگوید پس چرا امروز سرمایه داران انگلیسی و سوئدی٬ آمریکایی و... کشور چین را محل سرمایه گذاری خود کرده اند. نمیگوید چرا سرمایه داران محترم اقلیم کردستان به جای استخدام کارگر کرد مثلا ایرانی٬ از نیروی کار بسیار ارزان فلیپین و تایلند و... استفاده میکنند؟ میخواهد دلیل عقب افتادگی صنعتی در کردستان را منتج از ستم گری ملی بداند٬ کاری که همه ناسیونالیستها و کل بورژوازی کرد برای شراکت در قدرت سالها است بیان میکنند.
اما بر خلاف تصور وارونه کمونیسم ملی کومه له٬ امروز هر کارگری میداند که سرمایه دار٬ سرمایه دار است و کارگر کارگر. کرد٬ فارس٬ ترک٬ شیعه٬ سنی٬ سیاه و سفید و... اینها طوق بردگی است که بورژوازی از سر منافع زمینی خود بر گردن طبقه کارگر آویزان کرده است و مبلغین راست و چپ آن نیز همین افکار ناسیونالیستی را باد میزنند. هر کارگری میداند که سرمایه های باد آورده حاکمان اقلیم کردستان و همراهان کومه له در کنگره ملی٬ ناشی از کار ارزان همان کارگران کرد زبان در کردستان عراق٬ همان کارگران مهاجر از کردستان ایران٬ همان کارگر کرد زبان سوریه ای و هزارن کارگر و برده مزدی از تایلند و فیلیپین و.. اند. و برخلاف تبلیغات آقای نبوی این "کردها" نیستند که کودکانشان مرگ و میر بالا دارند٬ فرسوده و زندگی دشواری دارند٬ بلکه این طبقه کارگر است که خارج از زبان و رنگ و نژادش٬ توسط بورژوازی و از جمله بورژوای کرد چنین زندگی برده واری را به آن تحمیل کرده اند.
آقای نبوی برای مقبولیت بخشیدن به سیاست سازمانش٬ متن بلند بالایی از منصور حکمت آورده اند که خواهان تهیه بیانیه ای در مورد خودمختاری با موادی حاوی مطالبات در قبال مسئله ملی از دولت مرکزی و تلاش برای امضای آن از جانب حزب دمکرات شده است. فرق جهت منصور حکمت و ما و حزب کمونیست و کومه له دوران منصور حکمت با کومه له آقای نبوی در این است که از نظر ما رفع ستم ملی یک خواست بورژوایی است. بر خلاف تصورات نه چندان جدید ایشان رفع ستم ملی نه به تشکل کارگری مربوط است و نه ارتقا فرهنگی این طبقه. خودمختاری و حق تعیین سرنوشت٬ رفع ستم ملی و یا حل مسئله کرد٬ مطالبه ای مطلقا بورژوایی است. نقطه حرکت دفاع کمونیستها از حل مسئله ملی مقابله با و بی سلاح کردن بورژوازی سراسری و محلی در ایجاد تفرقه و جدایی میان طبقه کارگر بعنوان یک گردان جهانی است نه برعکس تبدیل طبقه کارگر به کارگر کرد و فارس و عرب و ترک! اینکار را بورژوازی به خوبی بلد است و به همین دلیل تلاش جریاناتی مانند کومه له آنها را در حاشیه جریانات اصلی تر ناسیونالیستی و بورژوایی در کردستان قرار داده و میدهد. و بر خلاف ادعای شما٬ با رفع ستم ملی مشکل و معضلات طبقه کارگر از فقر و بیکاری و تا استثمار و... رفع نخواهد شد. و خیلی وقتها تحمیل تشکیل دولت مستقل برای برداشتن نفاق ملی٬ فقر و محرومیت را برای کارگران آن بخش بیشتر هم خواهد کرد. لذا آنچه از منصور حکمت آورده اید به جهت و سیاست عمیق ناسیونالیستی تان کمکی نخواهد کرد.
خلاصه اینکه تلاش کومه له و فعالین آن برای اقناع کنگره ملی و قبول راه حلهای "سوسیالیستی" کومه له از جانب این کنگره٬ تلاش برای اعمال مناسبات دمکراتیک و... ٬ همراه با تبلیغ ملی گرایی و رسمیت دادن به هویت و عرق ملی٬ بیان جایگاه خود کومه له به عنوان بخشی از همان جنبش و البته جناح میلیتانت و چپ آن است. رابطه کومه له با احزاب بورژوایی در کنگره درست مثل رابطه حزب لیبر بریتانیا با حزب محافظه کار٬ مثل رابطه حزب سوسیال دمکرات آلمان با خانم مرکل و مثل رابطه حزب چپ و سوسیال دمکرات سوئد با احزاب راست در پارلمان سوئد است. آنها نیز مدعی اند که تلاش میکنند با راست روی و راه حلهای محافظه کارانه همان احزاب به عنوان احزاب هم جنبشی مقابله کنند.
اگر این دوستان فراموش نکرده باشند سالها قبل و در دل جنگ حزب دمکرات با کومه له درست همین جهت توسط عبدالله مهتدی و به نام تلاش برای هژمونی بر جبش کردستان به میدان آمد. همان زمان این سیاست به عنوان سیاستی راست و ناسیونالیستی و اینکه ما و حزب دمکرات متعلق به یک جنبش نیستیم تا جنگی بر سر هژمونی در آن جنبش داشته باشیم نقد و کنار گذاشته شد. و البته بسیاری از مدافعان سیاست عبدالله مهتدی در کومه له امروز٬ آن زمان از نقد منصور حکمت دفاع کردند.
بحث سیاسی یا تحریک احساسات
اشاره کردم که صلاح مازوجی و محمد نبوی چگونه اصل اختلاف و صورت مسئله را عوض میکنند و چگونه برای اثبات احکام خود و ادعاهایی که نسبت به مخالفین سیاست خود دارند٬ آسمان ریسمان می بافند و یک کلمه از زبان آنها نقل نمیکنند و هیچ امکانی به قضاوت مستقل خواننده نمیدهند. دوستان با این روش و بدون استدلال و دلیل هرچه دوست دارند به پای منصور حکمت و مدافعان او مینویسند. به این صورت به میل خود ادعاهای پوچ را به نام حقیقت به خورد خواننده میدهند و شعور آنها را دستکم میگیرند. صلاح مازوجی میگوید در جریان اعتصاب عمومی کردستان در مرداد ١٣٨٤ این دوستان (بخوان مدافعان منصور حکمت) مخالف بوده و آنرا ناسیونالیستی میدانستند!! فرض کنیم جریانی٬ جمعی و گروهی از کسانی که خود را مدافع حکمت میدانند مخالف بوده باشند٬ چرا با اسم و نام و نشان معرفی نمیکنید؟ مگر در جریان این اعتصاب مدعیون صاحب کومه له و تاریخش٬ کومه له آقای مهتدی برای شکست آن اعتصاب کم تلاش کرد؟ مگر حزب دمکرات همگام با آقای مهتدی کم کارشکنی کرد؟ پس چرا از آنها گله ای در کار نیست؟ صلاح مازوجی این ادعای کذب را در شرایطی میکند که یک پای جدی آن اعتصاب عمومی و اولین جریانی که از آن حمایت کرد٬ حزب حکمتیست بود.
در ادامه این رفتار آقای نبوی با ادبیاتی نازل و تحریک احساسات به تاریخی از کار کمونیستی در کردستان اشاره دارد و دیگران را نفرین میکند که به آن تاریخ پشت کرده اند و جناب نبوی و سازمانش صاحب آنند. در این زمینه بحثهای فراوانی در گذشته شده است و اسناد آن تاریخ از زبان و قلم صاحبان واقعی آن موجود است و جای جعلیات آقای نبوی برای هر انسانی که در جستجوی حقیقت باشد٬ بسته است. اما آن تاریخ و کار کمونیستی طیف وسیعی از شریفترین انسانها٬ قرار نیست دستمایه تسلیم کارگر و کمونیست به ناسیونالیسم کرد توسط امثال آقای نبوی باشد. اشاره به آن تاریخ و تحریک احساسات حول آن٬ تلاشی برای توجیه و در حقیقت فریب تشکیلات خود است. برخلاف ادعاهای این دوستان اینگونه تاریخ نویسی و دفاع از حقیقت٬ اگر در کوتاه مدت بتواند چشم و گوش کسی را کور و کر کند٬ در درازمدت گریبان خودتان را میگیرد. اشاره به افاضات آقای نبوی در نوشته اش و در مورد منصور حکمت و کمونیستهای عراق و.. پوچ تر از آن است که نیازی به جواب باشد. اما ایشان فراموش کرده اند که در کنار بارگاههایشان در سلیمانیه انواع کومه له٬ از کومه له مهتدی٬ کومه له ایلخانی٬ کومه له ماموستا ابراهیم و کومه له کهنه پوشی با همین ادعاها موجودند. و همگی مثل آقای نبوی علیرغم فاصله عمیق ازسیاستهای کمونیستی حزب کمونیست ایران قبل از جدایی منصور حکمت و کمونیسم کارگری از آن، علیرغم به راست چرخیدنهای عمیق و تبدیل بخشی از این کومه له به نیروی دخیره ارتجاع بین المللی، اعمال و سیاستهای امروز خود را به اسم و اعتبار صاحبان آن تاریخ به فروش میرسانند.
آقای نبوی باید بدانند که پیشروی کمونیسم در کومه له٬ تشکیل حزب کمونیست ایران و فعالیت کمونیستی در تاریخ شرکت کنندگان و سازندگان آن در دل جدالی واقعی و با نقد افکار و سیاستهای ناسیونالیستی - پوپولیستی امروزی آقای نبوی در آن زمان و با حاشیه ای کردن آن مقدور شد. آقای نبوی فراموش کرده اند که در ابتدای آن تاریخ و در کومه له قبل از حزب کمونیست ایران و حتی در اوایل تشکیل این حزب٬ روسری را به زور و با توجیه اجتماعی بودن و احترام به باور توده ها، بر سر دختران کمونیست میکردند. در آن دوران برای اجتماعی شدن به سیاق امروز آقای نبوی نماز خوانی و شرکت در دعاخوانی و تمکین و تعظیم به افکار مرد سالار و اسلامی از سر و کول آن تشکیلات بالا رفته بود. یادشان رفته است که در درون کومه له قبل از حزب کمونیست ایران ملا و آخوند را برای عقد ازدواج فعالین و رهبری کومه له می آورند و به افکار ضد زن و ارتجاعی نه تنها احترام که خود مجری آن بودند. یادش رفته است که بعد از انقلاب و در سال ١٣٥٨ در جریان انتخابات در ایران٬ کومه له به مجاهدین خلق به عنوان نیروی انقلابی در خارج کردستان رای میداد و بسیاری دیگر. اینها هم بخشی از آن تاریخ اند و اگر نقد مارکسیستی و عمیق این افکار و عقاید از جانب کسانی که امروز جناب نبوی جسارت پرت و پلا گفتن به آنها را به خود داده است نبود٬ از کمونیسمی اجتماعی که امید کارگر کمونیست و زن برابری طلب و ... خبری نبود.
علاوه بر این صلاح مازوجی و محمد نبوی در دل دفاع از کنگره ملی کرد٬ اولا هر چه میکنند و میگویند را به اسم اجتماعی بودن و احساس مسئولیت خود و سازمانشان در قبال مردم کردستان توجیه میکنند٬ و در ادامه کمونیستهای عراق را مورد حمله قرار میدهند. معلوم نیست چرا هر زمان کومه له با جریانات ضد کمونیست و ضد کارگر به اتحاد و دوستی میپردازد٬ هر زمان به عیادت رهبران قیاده موقت و جریان طالبانی و... میروند٬ باید مشتی افترا را هم نثار کمونیستها در عراق کنند. لطفا زبان مودبانه و پر از احترام کومه له و فعالین آنرا نسبت به مسعود بارزانی٬ جلال طالبانی و دهها مرتجع در احزاب ناسیونالیستی و قومی و اسلامی "کرد" در کنگره ملی را با زبان تلخ، نازل و دور از نزاکت آقای نبوی نسبت به کمونیستها در عراق را مقایسه کنید تا به عمق تعلق و احساس دوستی طبقاتی و اجتماعی آنان به ناسیونالیسم کرد پی ببرید. باید از کومه له و فعالین آن پرسید که پژاک٬ حسک٬ کومه له زحمتکشان٬ انواع گروه اسلامی و... خیلی با نفوذ و اجتماعی اند که افتخار تلاش مشترک را همراه آنان با اتحادیه میهنی و مسعود بارزانی و پ٬ ک ٬ را دارید؟ باید پرسید جمع شدن، ائتلاف و تشکیل جبهه با انواع هسته ها و گروه های "چپ" حاشیه ای و بی تاثیر در جامعه که اسامی بعضی از آنها برای یک کارگر هم آشنا نیست٬ خیلی کار اجتماعی و ناشی از احساس مسئولیت عظیم این سازمان در برابر جامعه است یا اینهم دکانی برای کسب اعتبار در میان همان چپ حاشیه ای است؟ اینها اتفاقی نیست. اگر تحریک احساسات آقای نبوی چهار نفر متعصب در سازمانش را بوجد آورد اما نزد کارگر آگاهی که روزگارش توسط بورژوای کرد و حکومت بارزانی و طالبانی به تباه رفته است٬ جز بیزاری تاثیری ندارد. دوستان دنیا را کور و کر فرض کرده اند!
در مورد "احساس مسئولیت" کومه له که سپری برای اتحاد با حکومت اقلیم کردستان و صفی از جریانات ناسیونالیستی و قومی و ضد کارگر شده است تنها به یک نکته اکتفا میکنم. انصافا باید اقرار کرد که کومه له دربرابر این صف همیشه با احساس مسئولیت کامل از آنها و جنبش ناسیونالیستی شان حمایت کامل کرده. اما در مقابل قربانیان و معترضین به همان حکومت بارزانی و طالبانی٬ در مقابل صف کارگران بیزار از حکومت اقلیم کردستان٬ کومه له طبق معمول لال و کرو کور بوده است. آقای نبوی و صلاح مازوجی و بقیه رهبران کومه له نمیگویند که چرا در مقابل مردم معترض به حاکمان کردستان عراق در فوریه ۲۰۱۱ از این احساس مسئولیت خبری نبود؟ چرا از احساس مسئولیت کومه له در مقابل اعتراضات بر حق مردمی که مدتها در شهرهای مختلف کردستان عراق در صف هزاران نفره به بیحقوقی٬ به فقر و محرومیت و به فساد وسیع دستگاه اداری و... اعتراض داشتند٬ و سرکوب و کشتار وحشیانه آنان توسط دولت خودمختار خبری نبود. چرا این احساس مسئولیت کومله شامل دفاع از مبارزات برابری طلبانه زنان در همان کردستان عراق و در کنار بارگاههای کومله نمیشود. و چرا زبان کومه له در دفاع از این مردم که دست بر قضا کرد زبان هم هستند و علیه اجحافاتی که توسط همکاران خود کومه له در کنگره ملی اعمال میشود لال شد و تنها اظهار نظر نماینده رسمی شان در کنار اظهار تاسف این بود که "حکومت استقرار نیافته است"؟ چرا سهم کارگر و کمونیست همیشه کم لطفی و دشمنی و سهم ناسیونالیسم کرد دوستی و حداکثر غر و لند ها و تذکرات دوستانه است؟ چرا در دشمنی و نفرت پراکنی نسبت به کمونیستهای عراق٬ نسبت به حزب کمونیست کارگری کردستان و نسبت به منصور حکمت از همه زبان درازتر و بی نزاکت ترید. بی شک باید در نتیجه این مجاهدتها علیه کمونیستها منتظر پاداشتهای بیشتری از جانب احزاب "اجتماعی"، "مسئول" و البته در قدرت مانند مسعود بارزانی و اتحادیه میهنی باشند. بدون این مجاهدتها احزاب "اجتماعی" و "مسئول" و در قدرت کومه له را خودی حساب نمیکنند.
تلاش بیهوده کومه له برای سرپوش گذاشتن بر سیاستهای راست و ناسیونالیستی اش را با هر رنگ و لعاب کارگری، اجتماعی، مسئول را نمیتوان به خورد هیچ کارگر کمونیستی داد. کارگران کمونیست و آگاه در کردستان دست رد به چنین سیاست و جریانی خواهند زد.
خالد حاج محمدی
١٣ اکتبر ٢٠١٣