نگاهی به روزهای میدان داری چپ و کمونیسم در فصای اعتراضی چهار – پنج سال گذشته که چپ و کمونیسم در آن دست بالا را داشت! نگاهی به روزهایی که تصاویر تعدادی جوان انقلابی، شخصیت آزادیخواه و کمونیست فضای سراسر ایران و اپوزیسیون در خارج کشور را تسخیر کرده بود، و مدیای رسمی دول غربی هم در مقابل آن ناچارا سرتعظیم فرود آورده بودند! روزهایی که وزارت اطلاعات و تمام جمهوری اسلامی خود را در معرض خطر رشد کمونیسم در جامعه، نه به الفعل که بالقوه، میدید، روزهایی که مطالبات مترقی، انقلابی و سوسیالیستی که از زبان "داب" پخش میشد حرف دل و به زبان آمده هر جوان و نوجوانی در ایران بود، و نگاهی به باطلاقی که امروز بخش اعظم اپوزیسیون در آن نفس میکشد، باطلاقی که در آن امثال موسوی و کروبی و گنجی و رفسنجانی و ناتو و قوم

پرستان و ناسیونالیست های افراطی چهره های فعال آنند، همه و همه میگوید که جامعه تا چه اندازه نیازمند پا به میدان گذاشتن دوباره کمونیسم در ایران است. تجربه "داب" تنها نوک کوه یخ قدرتی است که در ایران، علیرغم هر تحلیل و تبیین و بازنگری و بازاندیشی هر فعال و اندیشمند آن، زنده است و بی تردید دوباره پا به میدان خواهد گذاشت. حزب حکمتیست برای رسیدن آن روز از هیچ تلاشی دریغ نخواهد کرد.

سال ٨٦ اوج تحرک وسیع توده ای در دانشگاههای ایران در دفاع از آزادی و برابری بود. در این سال و به مناسبت ١٦ آذر در بخش اعظم شهرهای بزرگ ایران شاهد به میدان آمدن نسل جوان دانشجو در ابعاد توده ای و زیر پرچم آزادی و برابری بودیم. از تهران و مشهد و شیراز٬ تا صفهان و شمال ایران و... شاهد حضور دهها هزار جوان در دانشگاههای مختلف زیر چتر دانشجویان آزادیخواه و برابری طلب و با شعارها و مطالبات خود در دفاع از آزادی بی قید و شرط سیاسی٬ برابری زن و مرد٬ آزادی تشکل٬ آزادی زندانیان سیاسی٬ بیمه بیکاری٬ دفاع از مبارزات و مطالبات طبقه کارگر و علیه نظامی کردن مراکز تحصیلی... بودیم.

در طول چند سال و با تلاشهای نسل جوان کمونیست در دانشگاهها٬ فضای عقب مانده٬ ناسیونالیستی٬ اسلامی... جای خود را به فضای انقلابی و پیشرو٬ فضای متمدن و مدرن و انسانی داد. تلاشهایی که با فعالیت چندین ساله نسل کمونیست سرانجام توازن در فضای روشنفکری را به نفع سوسیالیستها و برابری طلبان چرخاند که اوج آن در سال ٨٦ بود. دوره ای که این تحرک انقلابی و مساوات طلبانه نه تنها فضای دانشگاه بلکه فضای سیاسی ایران را تحت تاثیر قرار داد. امید به کمونیستها در دانشگاه و رواج امیال برابری طلبانه در کل جامعه نبوغی گرفت. میلیونها انسان دردمند در میان طبقه کارگر و مردم شرافتمند ایران٬ به دانشگاه چشم امید بستند و سمپاتی وسیعی از کمونیستهای جوان و دانشجویان آزادیخواه و برابری ایجاد شد. بعد از چندین دهه کمونیستها در دانشگاه روی پای خود و با صف مستقل خود توده وسیعی از دانشجویان را حول رادیکالترین و انسانی ترین مطالبات متحد کردند و به میدان آوردند. امروز با گذشت ٥ سال از سرکوب کمونیستها در دانشگاه نگاه دوباره این دوره و ارزش و جایگاه آن٬ نقش و تاثیر آن و جایگاه احزاب و نیروها و جنبشهای مختلف در آن دوره٬ برای نسل امروز کمونیستها و برابری طلبان در دانشگاه مهم است.


کار کمونیستی و متشکل در دانشگاه

تحرک آزادیخواهانه در دانشگاه بر پایه کار کمونیستی در میان کمونیستهای جوان استوار بود. این نگرش که گویا یک روز آفتابی و بدون هیچ پیشینه ای جمعی فراخوانی دادند و توده وسیعی دور آنها جمع شدند و تجمع های وسیع صورت گرفت٬ بسیار سطحی و دور از واقعیت است. تشکل دانشجویان آزادیخواه و برابری طلب(داب) نتیجه چند سال کار کمونیستی متشکل و شکل گیری محافل مارکسیستی در یک جدال واقعی علیه گرایشات دیگر در دانشگاه بود. محافل مارکسیستی در دانشگاهها٬ جدال سیاسی جدی با جریانات اسلامی و دوم خردادی٬ لیبرالها و ناسیونالیستها و قوم پرستان و عقب راندن افقهای آنها در میان نسل جوان٬ رواج محافل کمونیستی و کار متشکل در این دوره٬ انتشار دهها نشریه سیاسی چپ در محیطهای تحصیلی و سرانجام قرار دادن یک افق رادیکال و انقلابی در مقابل دانشجویان در متن یک مبارزه واقعی بود که امکان تفوق چپ بر دانشگاه و فضای روشنفکری را ممکن کرد.

داب و تحرکات وسیع در دانشگاه بر پایه کار متشکل و سازمانگرایانه و نقشه مند نسلی از فعالین کمونیست ممکن شد. اعتباری که کمونیستها و شخصیتهای آنها کسب کردند٬ خوشنامی و نفوذ توده ای آنها٬ در نتیجه یک کار همه جانبه و متشکل مقدور شد. و قدرت کمونیستها در دانشگاه که برای همه جریانات ضد کمونیست٬ از مراکز پلیسی و اطلاعاتی جمهوری اسلامی تا لیبرال و ناسیونالیست٬ تا "چپهای" ملی و لیبرال٬ خطر و نگرانی ایجاد کرد٬ محصول کار متشکل و نقشه مند با افق و پرچم سیاسی روشن بود. همین حقیقت است که نگرانی شبح کمونیسم بر فضای دانشگاه را روی میز نه تنها مراکز پلیسی که بیت رهبری و روزنامه کیهانش قرار داد. و به همین دلیل در چند سال گذشته و به مناسبتهای مختلف شاهد هشدارهای مختلف از جانب نمایندگان و مراکز مختلف جمهوری اسلامی از رشد محافل مارکسیستی در دانشگاه هستیم. بحثهای روزنامه کیهان در این زمینه و اعلام نتایج "پژوهشهای" آنها در چندین شماره این روزنامه گواه این حقیقت است.

کمونیستها در دانشگاه الگویی را عملا بدست دادند که بر تلاش جنبشهای بورژوازیی و خطوط فکری آنها که همیشه گفته اند "زمان برای صف مستقل سوسیالیستها نرسیده است"٬ خط بطلان کشید. آنها نشان دادند که اگر طبقه کارگر و کمونیسم این طبقه بخواهد در دفاع از منافع خود به میدان بیاید تنها راه، قرار دادن افق خود در مقابل همه افقهای دیگر است. تنها راه، نشان دادن تمایز خود از همه خطوط فکری دیگر و از همه جنبشهای دیگر است که به نام کارگر و به نام چپ و کمونیست٬ تلاش میکنند اعتراض طبقه کارگر و مردم محروم را در خدمت جنبشهای بورژوایی بکار گیرند. نشان دادند که روشن کردن تمایز خود و افشای افقهای دیگری که از جمله در دانشگاه در مقابل دانشجویان قرار داده میشود٬ و تبدیل آن به خودآگاهی نسل جوان چپ و آزادیخواه٬ شرط توده ای شدن و جذب نیرو و ایجاد توان مقابله با جنبشهای بورژوایی است. نشان دادند که برخلاف ادعاهای "چپ پوپولیست و لیبرال" که همیشه طبقه کارگر و سوسیالیستها را به زیر پرچم سایر جنبشها فرخوان داده است٬ کمونیستها باید برای اهداف خود٬ برای جنبش و انقلاب خود و برای مطالبات واقعی و انسانی خود٬ متحد شوند و دیگران را متحد کنند. بدست دادن این الگو در تجربه ای زنده و جدالی واقعی٬ یکی از دستاوردهای درخشان کمونیستها در دانشگاه است.

سرکوب در دانشگاه

رشد کمونیستها در دانشگاه چیزی نبود که از کسی پوشیده باشد. همراه با جدی شدن موقعیت کمونیستها و اتوریته و اعتبار و نفوذ پیدا کردن آنها٬ همراه با عقب راندن تحکیم وحدت و انجمن های اسلامی و جریانات راست و لیبرال و قوم پرست٬ حساسیت جمهوری اسلامی و مراکز اطلاعاتی آنها نیز بیشتر شد. موج دستگیریها قبل از ١٣ آذر ٨٦ و تحرک دانشجویان در تهران شروع شد و در ادامه در همه شهرها و با نقشه و برنامه صدها نفر در مدت کوتاهی دستگیر شدند. در این ماجرا نه تنها مراکز اطلاعاتی و پلیسی جمهوری اسلامی٬ بلکه و بعلاوه جریانات لیبرال و ملی و دوخردادی هم سهیم بودند. ترس مشترک از رشد کمونیستها در دانشگاه و حاکم شدن فضای رادیکال و متمدن٬ تنگ شدن فضا برای ارتجاع مذهبی٬ قومی و ناسیونالیستی ٬ همه را برای عقب راندن چپ در دانشگاه در کنار نیروهای سرکوبگر جمهوری اسلامی قرار داد. لیبرال و اصلاح طلب و دوم خردادی رسما در پرونده سازی برای کمونیستها، با وزارت اطلاعات جمهوری اسلامی همصدا شدند. و تحت این نام که اینها حکمتیست هستند و از این طریق تعرض وحشیانه و هیستریکی جمهوری اسلامی علیه هرگونه ایده متشکل شدن کمونیسم در ایران را موجه جلوه دهند، در کنار مراکز پلیسی و بازجوهای اوین و... قرار گرفتند.

جمهوری اسلامی و مراکز پلیسی آن با شایعه پراکنی و فضای تبلیغاتی و پلیسی٬ همزمان با شکنجه و فشار به دستگیرشدگان٬ تلاش کردند فضای بی اعتمادی را در میان این نسل دامن زنند٬ و در دل این حرکت تلاش کردند حزب حکمتیست را نیز مورد تعرض قرار دهند. تلاش برای ضمیمه کردن "اسلحه و گارد آزادی" به پرونده کمونیستها در زندان بخشی از این اقدام بود.

شایعه نفود حکمتیستها در تحرکات دانشگاه و پخش شایعات و اطلاعات از اوین٬ "چپ های" نیم پز و لیبرال و از جمله محفل ایرج آذرین – رضا مقدم را نیز به کار انداخت تا با اتکا به همان اطلاعات و تبلیغات٬ دست به کمپینی ارتجاعی علیه دانشجویان آزادیخواه و برابری طلب و حزب حکمتیست بزنند و عملا به پرونده سازی علیه آنها کمک کنند. همزمان و همراه با این موج تبلیغات و با نیت تعرض به دانشجویان آزادیخواه٬ اخبار اعتراضات دانشجوی و فعالیتهای دانشجویان آزادیخواه و برابری طلب٬ عکسهای تظاهرات و میتنیگهای وسیع دانشجویی٬ از سایتهای بخشی از جریانات و متحدین آنروز آذرین – مقدم و مشخصا کومه له پایین کشیده شد. و به جای آن تابلوی "دانشجویان سوسیالیست" که در دل همین اوضاع خلق شدند آویزان شدند.

این دوره و کل این اتفاقات بار دیگر ثابت کرد که احزاب و جریانات مختلف را بر اساس ادعاها و شعارهای آنها نمیتوان ارزیابی کرد. پراتیک و صفی که در دل جدالهای اصلی در آن قرار میگیرند٬ ماهیت آنها و مکان واقعی آنها را نشان میدهد.

عروج جنبش سبز در دانشگاهها و فضای ارتجاعی که حاکم کردند٬ بر بستر سرکوب داب مقدور شد. تلاش این بود که با دستگیری وسیع کمونیستها٬ با شایعه پراکنی و پخش تخم بی اعتمادی٬ با "سیبل کردن" حکمتیستها و پرونده سازی٬ و بر شانه های جریانات فرصت طلب لیبرال و ناسیونالیست و نئوتوده ای٬ هر نوع امید به اتحاد کمونیستها و دخالت آنها٬ امید به تحزب کمونیستی و تحرک رادیکال و مستقل و فراگیر را نه تنها در دانشگاه٬ بلکه و در وهله اول در طبقه کارگر بخشکانند. این نقشه مراکز سیاسی و پلیسی دولت جمهوری اسلامی با تمام عقب نشینی که به کمونیستها تحمیل کردند٬ به نتیجه نرسید. تجربه چند سال گذشته و نقشه و بحثهای مختلف مراکز سیاسی و پلیسی جمهوری اسلامی نشان داد که در اهدافشان تفوقی حاصل نشده و خطر کمونیسم و رشد کمونیستها کماکان در دل جامعه و در اعماق قلبهای کارگران و فعالین کمونیست طبقه کارگر در جریان است.

تجربه ای شیرین و دستاوردی درخشان

این تجربه زنده است. زنده است زیرا که جواب نیاز جنبشی در جامعه ایران است که تنها گوشه کوچکی از آن در دانشگاه است. نیاز کارگر آگاه و اعتراض طبقه کارگر به سرمایه و بردگی مزدی٬ و خواست زندگی در شان انسان. خواست زندگی برابر و مرفه٬ امیال و آرزوی میلیونها انسان کارکن و آزادیخواه از دانشگاه تا مراکز صنعتی و تا قلب پرولتاریای ایران است. این تجربه نه قابل دفن کردن است و نه قابل مصادره. همین امروز و با اتکا به همه این تجربه ها٬ در قلب شهرهای بزرگ ایران٬ در اعماق جامعه ایران٬ امیال و آرزوها و شعار و خواستهای آن تحرک در قلب میلیونها انسان جای گرفته است.

نسل جوان کمونیست در دانشگاه نشان دادند که با روشنبینی و با اتحاد صفوف خود٬ با افقی شفاف و سیاستهای رادیکال و با اتکا به سازمان روی زمین واقعی٬ میتوان و باید جامعه را حول خواستها و برنامه روشن قطبی کرد و نیرو جمع کرد. نشان دادند که جامعه به چپ خود نیازمند است و از آن دفاع میکند٬ نشان دادند که کمونیستها در این جامعه و در میان طبقه کارگر٬ در میان محرومان و در میان نسل جوان آن٬ جایگاه مهمی دارد٬ شانس بزرگی دارد که توده ای شود و این امروز مقدور است.

دانشجویان آزادیخواه و برابری طلب و کل فضا و تحرکاتی که در چند سال دنبال کردند٬ با همه فراز و نشیبهای آن٬ یکی از صفحات درخشان تاریخ تلاش کمونیستها و آزادیخواهان در دانشگاه برای جامعه ای عاری از استثمار و ستم است. آن دوره یکی از پرافتخار آمیزترین دوران تاریخ جنبش دانشجویی در جامعه ایران، و یکی از مهمترین تحولات سیاسی ایران در تاریخ حیات جمهوری اسلامی است.

نگاهی به روزهای میدان داری چپ و کمونیسم در فصای اعتراضی چهار – پنج سال گذشته که چپ و کمونیسم در آن دست بالا را داشت! نگاهی به روزهایی که تصاویر تعدادی جوان انقلابی، شخصیت آزادیخواه و کمونیست فضای سراسر ایران و اپوزیسیون در خارج کشور را تسخیر کرده بود، و مدیای رسمی دول غربی هم در مقابل آن ناچارا سرتعظیم فرود آورده بودند! روزهایی که وزارت اطلاعات و تمام جمهوری اسلامی خود را در معرض خطر رشد کمونیسم در جامعه، نه به الفعل که بالقوه، میدید، روزهایی که مطالبات مترقی، انقلابی و سوسیالیستی که از زبان "داب" پخش میشد حرف دل و به زبان آمده هر جوان و نوجوانی در ایران بود، و نگاهی به باطلاقی که امروز بخش اعظم اپوزیسیون در آن نفس میکشد، باطلاقی که در آن امثال موسوی و کروبی و گنجی و رفسنجانی و ناتو و قوم پرستان و ناسیونالیست های افراطی چهره های فعال آنند، همه و همه میگوید که جامعه تا چه اندازه نیازمند پا به میدان گذاشتن دوباره کمونیسم در ایران است. تجربه "داب" تنها نوک کوه یخ قدرتی است که در ایران، علیرغم هر تحلیل و تبیین و بازنگری و بازاندیشی هر فعال و اندیشمند آن، زنده است و بی تردید دوباره پا به میدان خواهد گذاشت. حزب حکمتیست برای رسیدن آن روز از هیچ تلاشی دریغ نخواهد کرد.

این تجربه جای افتخار برای همه کسانی است که آنرا ممکن کردند٬ با تلاشهای شبانه روزی و با انواع فعالیتهای متنوع و رادیکال پایه های آنرا بنا نهادند٬ و همه کسانی که در این تاریخ به هر میزان که توانستند شرکت کردند و برای موفقیت آن کوشیدند. نگاه به این تجربه و لحظات مختلف آن برای نسل جدید کمونیستها در دانشگاه چراغی در راه پیشرفت و اتحاد و پیشروی است.
خالد حاج محمدی
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
١٥ آذر ٩١- ٥ دسامبر ٢٠١٢