مقدمه: اول ماه امسال٬ ابعاد و دامنه جشنها٬ مراسمها٬ توقعات و دستاوردها٬ کمبودها و تجارب آن٬ و نگاهی به اینها برای کسب تجارب و درس گیری و خودآگاهی صفوف طبقه کارگر ضروری است. این کاری است که توقع میرود فعالین و رهبران دلسوز طبقه کارگر٬ و دست اندرکاران این امر انجام دهند. اینجا و تا آنجائی که اخبار فعالیتهای کارگری و تلاش طبقه کارگر برای شرکت در یک همبستگی طبقاتی و جهانی در ایران٬ منتشر شده است و همزمان توقعات و انتظارات جنبشهای مختلف از اول ماه مه بود٬ نگاهی گذرا خواهیم داشت. و خصوصا نگاهی به تحرکات و اقدامات بورژواها که بسیار گویاتر و واقعی تر موقعیت و نقش طبقه کارگر و اول مه این طبقه را میتوان در آن دید٬ در اخر اشاره ای میکنم.

 

مراسمهای اول مه

اخبار منتشره از مراسمهای اول مه و برنامه هائی که در میان کارگران به این مناسبت پیش رفته است٬ اگر با سالهای قبل مقایسه کنیم٬ به نظر میرسد دامنه آنها وسیعتر و همه جانبه تر بوده است. اما از روی اخبار منتشر شده اولا در دنیای واقعی ابعاد تلاش کارگران خصوصا ابعاد تلاش در مراکز تولیدی و صنعتی ایران٬ در میان پرولتاریای صنعتی ایران٬ قابل اندازه گیری نیست و معمولا و به دلایل مختلف اخبار مبارزات و از جمله اعتراضات این بخش و فعالیتهای آنها در اول مه کمتر در میدیا منعکس میشود که اینجا جای پرداختن به آن نیست. با این وصف ما شاهد تلاشهای زیاد و البته پراکنده برای برگزاری جشن کارگران در شهرهای مختلف از تهران و خبازیهای مشهد تا بخشهائی از کارگران پتروشیمی ماهشهر٬ پالایشگاه لاوان و بندر عباس٬ عسلویه٬ فولاد مبارکه و ذوب آهن اصفهان٬ لاستیک دنا و مخابرات راه دور شیراز٬ شهرک صنعتی البرز٬ شهرک صنعتی کاوه٬ شهرک صنعتی ارگ جدید بم٬ شهرک صنعتی چابهار٬ تجمع اعتراضی در سنندج و تجمعاتی در شهرهای سقز٬ مهاباد و کامیاران و ... تا زندان قصر و زندان تبریز هستیم. و هنوز و بطور قطع این موارد کل تحرکات کارگری و کل مراسمها و تلاشهای مختلف برای جشن او مه را در بر نمیگیرد. همینجا جا دارد از همه تلاشهای کارگران و مردمی که در مراکز مختلف کارگری٬ در محلات و در کوه و دشت و زندان و... تلاش کردند٬ روزجهانی کارگر را جشن بگیرند و به شیوه های مختلف این سنت سوسیالیستی کارگری را حفظ کنند قدردانی کرد. با همه اینها چند مسئله در اول مه امسال که در میان فعالین کارگری و سوسیالیستها مورد بحث است را اشاره ای میکنم.

پراکندگی مراسمها٬ عدم قطعنامه مشترک

پراکندگی تحرکات اول مه واقعی است٬ این مختص به سال ٩١ نبوده است و در سالهای قبل هم این مشکل را داشته ایم. دلیل اصلی این ماجرا در سطح و توان و موقعیت کنونی طبقه کارگر در مقابل بورژوازی ایران و توازنی است که به ما تحمیل کرده اند که وارد آن نمیشوم. اما نکته ای که بیشتر مورد اشاره است یا به شیوه های مختلف بیان میشود این است که در سالهای قبل سطحی از اتحاد موجود بود. قبلا تشکلهای کارگری موجود٬ مثل شرکت واحد و هفت تپه همراه با کمیته های هماهنگی و پیگیری و اتحادیه آزاد و... متحد قطعنامه داده اند٬ مراسم مشترک از جمله در تهران اعلام کرده اند و... ٬ اتفاقی که امسال نیفتاد. به نظر من این نگاه و این ارزیابی واقعی نیست. بطور قطع کار متحدانه شرکت واحد و هفته تپه همراه بقیه ارزشمند بود٬ و تلاشهای همه کسانی که این اتحاد را بوجود آوردند قابل ارج. اما بخش زیادی از مراسمها در سالهای قبل و حتی تا هم اکنون هم٬ مهر بخش خاصی٬ جمع خاصی٬ کارخانه و رشته خاصی را بر خود نداشت. مثلا زمانی که مراسمی در پارک لاله تهران اعلام میشد و حتی امضای این تشکلات را هم برخود داشت٬ در دنیای واقع کارگر هفت تپه و حتی شرکت واحد که بلاخره مرکز آن در خود تهران است نبود که رنگ و مهر خود را به مراسم میزد. جمع کارگران این مراکز و این دو تشکل نبود که جمع میشدند٬ بلکه نهایتا فعالینی از این تشکلات٬ همراه طیفی انسانهای معترض از کارگر و دانشجو و جوان تا .. در مراسم شرکت میکردند. در نتیجه خود تجمع تازه اگر برگزار میشد٬ دست کارگران شرکت واحد و هفت تپه و ایران خودرو را در دست هم نمیگذاشت. از نتیجه کل تلاشها و فداکاریها قابل ارج تشکلات فوق و فعالینشان٬ موقعیت کارگران حتی در این مراکز بهبود جدی پیدا نمیکرد٬ اتحاد آنها و خودآگاهی آنها تغیری جدی نمی یافت و تعهدات مشترک و پیمانی جدی برای ادامه مبارزه این بخشها جهت بهبود زندگی خود در دستور گذاشته نمیشد. در نهایت تجمعی برپاشده بود و اعتراضاتی صورت گرفته بود با هزینه های سنگین بدون تاثیری جدی و ثمره ای زیاد در ایجاد اتحاد کارگری.

اگر به تحرکات امسال نگاه کنیم که ظاهرا قطعنامه مشترکی هم در جریان نبوده است و اگر از اکسیون در خیابان که حتما زمانی ضروری خواهد شد٬ کمی فاصله بگیریم٬ شاهد دو اتفاق یا نمودهائی از دو اتفاق هستیم که با هر ارزیابی و کم و کاستی که طبقه کارگر با آن روبرو است٬ ارزشمند و امیدوار کننده است.
یکی از این مسائل بروزات تلاشی برای بازگرداندن جشن اول مه به مجامع کارگری است. اینکه بخشی از کارگران پتروشیمی قبل از اول مه اعلام کردند که در این روز در پتروشیمی ماهشهر به یاد کارگران زندانی و به مناسبت اول مه ١٠ دقیقه سکوت میکنند و کارگران نفت و گاز و.. را مورد خطاب قرار میدهند. یا طبق اخبار منتشره امسال در شهرک صنعتی البز٬ شهرک صنعتی کاوه٬ شهرک صنعتی چابهار کارگران به مدت معینی از ده دقیقه در شهرک صنعتی البرز و کاوه تا یک ساعت در چابهار دست از کار میکشند. یا در خبازیهای مشهد باز بر مبنای اخبار منتشر شده٬ از ساعت ١٠ صبح کار تعطیل میشود و یا جمعي از كارگران عسلويه، كنگان، پتروشيمي هاي ماهشهر، پالايشگاه لاوان و بندرعباس در جائی دور هم جمع میشوند. و یا موارد دیگر که کارگران سرامیک یزد٬ فولاد مبارکه و ذوب آهن٬ مخابرات راه دور و لاستیک دنا به کوه رفته اند. اینها هر چند پراکنده و هر چند ابعاد آن کوچک است٬ اما بلاخره معلوم است که کارگران فلان مرکز با همه توان و ارزیابی خود ١٠ دقیقه سکوت یا تعطیلی ١٠ دقیقه٬ یک ساعت یا یک روز کار را در دستور خود گذاشته اند.. از دل این اتفاق اتحادی صورت گرفته است٬ با عث نزدیکی تعدادی و دوستی و همبستگی تعدادی از کارگران که زیر یک سقف جمع میشوند و با یک صاحب کار و تحت یک شرایط کار میکنند شده است. این آن خصلت کلاسیک و عمیقا کارگری است که در سالهای قبل کمتر نمایان بود.

نکته بعدی اینکه تحرکاتی هر چند کوچک در مراکز صنعتی و میان پرولتاریای صنعتی ایران در اول مه صورت گرفت. مرکز ثقل و اقعی این تحرکات دیگر کارگران اخراج شده که بخش ضعیف طبقه ما از نطر نقش آنها در اقتصاد هستند٬ یا کارگران بیکار و یا حتی دانشجو و دانش آموز و ناراضیان از حکومت نبودند. این اتفاق و نمودهای آن برای کل طبقه کارگر ارزشمند است. اگر سنت سوسیالیستی کارگری اول مه به میان خود کارگران و به عنوان جشن طبقاتی و همبستگی طبقاتی کارگران با همه کارگران جهان برگردد و از دست سنتهای دیگر در میان احزاب چپ و به عنوان ابزار اعتراض همه با هم در خیابان خارج شود٬ پیشروی جدی برای طبقه کارگر و برای کمونیسم است.

نکته بعدی قطعنامه های مشترک است. اولا تقریبا همه قطعنامه هائی که امسال داده اند و حتی قطعنامه های اول مه در سالهای قبل و مطالباتی که در این قطعنامه ها اشاره رفته است٬ همگی خوب و ارزشمند و بیان مطالبات واقعی طبقه کارگر است. اما قطعنامه اولا باید بیان واقعی کارگران یک مرکز کارگری٬ یک محل کار٬ یک رشته٬ یک صنعت و یک شهر باشد. لابد و همیشه تعدادی که معمولا پیشروان و رهبران کارگری اند پا جلو می گزارند و قطعنامه و.. مینویسند که این هم لازم است هم مهم. اما اعلام این از جانب بخشی از کارگران و فعالین کارگری و فعالین چپ٬ کاری که قبلا میشد٬ تا تبدیل این به کیفرخواست کارگران مثلا پتروشیمی ماهشهر یا تبریز٬ یا ایران خودرو و یا کارگران هفت تپه و شرکت واحد٬ یک چیز دیگری است. مهم این است قطعنامه٬ منشور مطالباتی و .. در چهار مرکز کاری به مطالبه کارگران آن مراکز تبدیل شود و حول آن و به عنوان امر مشترک اتحادی صورت گرفته باشد. شرکت توده کارگران در هر ابعادی که ممکن باشد شرط اول و اساسی است که نیروئی را پشت قطعنامه می آورد و بسیج و متحد میکند. به درجه ای که تلاش شد سنت اول مه به میان مراکز کارگری برگردانده شود و به درجه ای که تحرکاتی در مراکز کارگری در اول مه صورت گرفت٬ قطعنامه های فعالین کارگری و فعالین چپ هر چند دلسوز و فداکار حاشیه ای شد. و این اتفاق لازم بود و این اتفاقی مثبت است. اتحاد حول مطالبات٬ قطعنامه مشترک حیاطی و پیشروی مبارزه کارگری را میرساند به شرطی که توده کارگر در مراکزی را حول خود جمع کرده باشد و به قطعنامه واقعی آنها تبدیل شده باشد. کاری که نیاز به یک کار جدی از پیشی و تلاش و اگاهگری برای شراکت و دخالت توده کارگران در مراکز کار و از پایین را با خود دارد. این با کار آکسیونی و تبدیل قطعنامه به ابزار و پرچم کاری که در دنیای واقعی نه نیروی پشت خود دارد و نه جائی هم اتحادی ایجاد کرده است کاملا متفاوت است. و آنچه امسال اتفاق افتاد در این جهت بود و لذا مثبت و واقعی تر بود.

توقعات از اول مه

توقعات مختلفی در میان خود کارگران٬ در میان احزاب و گروهای چپ از اول ماه مه وجود دارد. از تلقی چپ ایران و سازمانها و احزابی که به خود کمونیست میگویند شروع میکنم. توقع از اول مه بستگی به این دارد خود آدم یا خود احزاب و گروهائی که صاحب این توقعات هستند کجا ایستاده اند و از منظر منافع چه طبقه ای به اول مه نگاه میکنند. نگاهی به مراسمهای اول مه در کشورهای اروپائی٬ به ترکیب جمعیت٬ به پرچمهائی که علم میشود و به سخنرانان و توقعات اعلام شده در این مراسمها٬ متاسفانه برای هر کارگر کمونیستی عمده تا و اکثرا تهوع آور است. اول مه در طول دهه های متمادی و با تلاشی جدی از جانب بورژوازی٬ ملی شده است٬ از سنت سوسیالیستی کارگری و از مضمون جهانی و اتحاد طبقاتی کارگر به عنوان یک طبقه در مقابل کل بورژوازی تهی شده است. به روز ملیتها و خلقا و اقشار ناراضی از هر نوع٬ جز سنت سوسیالیستی طبقه کارگر تبدیل شده است. در بخش عمده این مراسمها جز پرچم قرمز نشانه ای از اول مه و سنت سوسیالیستی کارگری آن پیدا نیست. انواع گروهای قومی٬ ناسیونالیستی٬ احزاب راست و چپ بورژوائی در حاکمیت یا اپوزیسیون و انواع گروهای حاشیه ای و بی ربط به کارگر با دهها پرچم ملی و قومی و ... به نام روز جهانی کارگر جمع میشوند که بخش اساسی آنها ضد کارگرند و در مقابل هر انقلاب کارگری علیه آن مسلح میشوند و دمار از روزگار کارگر در می آوردند.

میخواهم بگویم که توقعاتی که در میان ٩٩ درصد احزاب حتی چپ و جریاناتی که به خود سوسیالیسم میگویند از اول مه هست٬ علیه سنت سوسیالیستی کارگری اول مه و همبستگی جهانی و طبقاتی کارگران است. به کارگر و به کمونیسم طبقه کارگر٬ به منافع طبقه کارگر و به درد و رنج این طبقه و به زندگی این طبقه مربوط نیست.

توقع رایج از اول مه آکسیون علیه رژیم است و حتی نه آکسیون علیه جمهوری اسلامی به عنوان نماینده بورژوازی ایران. آکسیون خیابانی علیه رژیم و سران آن به عنوان یک باند٬ علیه بیت رهبری٬ علیه خامنه ای و احمدی نژاد به عنوان نماد حکومت مذهبی نه رهبران سرمایه و نمایندگان بخشهائی از بورژوازی ایران. درک چپ از فقر و محرومیت و عاملین آن طیفی آخوند و ملا عقب افتاده و... است که با نیروی نظامی و مرکز اطلاعات و ... خود را تحمیل کرده اند و از هر تحرکی و هر مناسبتی از جمله مناسبت روز جهانی کارگر توقع یک قیام علیه این جمع را دارند. فکر میکنند با برداشتن این طیف کار تمام است٬ یا الاقل آنها به اهداف خود رسیده و یا نزدیک شده اند. در حقیقت کارگر را فراخوان میدهدند که به خیابان بیایند و همراه مردم ناراضی نیاز این چپ و آرزوی او را به ثمر برسانند. آنها هم کارگر را میخواهند که امرشان را پیش ببرد مثل بقیه. به هر میزان دوز آوانتوریستی این آکسیون بالا باشد٬ چپ ایران راضی تر است و با آب و تاب بیشتری در مورد اول مه میگویند. اول مه در ذهنیت این چپ از ماهیت اولیه خود خارج شده است و به جای جشن کارگری به عنوان بخشی از طبقه جهانی کارگر٬ به عنوان یک طبقه در تمایز با همه طبقات و اقشار دیگر٬ تبدیل شده است به روزی که در آن همه با هم در گوشه ای جمع شدن و علیه جمهوری اسلامی شعار دادن و بعد هم لابد حمله پلیس و دستگری تعدادی وسیع و بدنبال کمپین برای آزادی آنها.

از زاویه این چپ اگر نگاه کنید جز در سنندج شاهد تحرک خیابانی نیستیم و لذا بقیه مسائل که برای کارگر پتروشیمی و ذوب آهن و بقیه مراکز مهم است٬ مورد توجه این چپ نیست. آنچه که امسال اتفاق افتاد این بود که به درجه ای که کارگران در مراکز کار٬ کارگران در مراکز صنعتی تکانی خوردند٬ این سنت و این توقع کنار زده شد. در دنیای واقعی توقع چپ موجود یا توقع و سنت رایج٬ اعتراض کارگری نیست. نارضایتی خرده بورژوا و روشنفکران بورژوا از استبداد و فضای اسلامی و اسلامیت جمهوری اسلامی ایران و غیره است که زیر بیرق سرخ بیان میشود. در این میدان اسم و رسم کمونیست بر احزاب و جریانات فوق و پرچم قرمزشان تنها یک تابلو است. به هر میزان خودآگاهی طبقه کارگر به این سنت و بیگانگی آن به زندگی این طبقه بالا برود٬ قدمی به سنت سوسیالیستی و کارگری از جمله در اول مه نزدیک شده ایم. این است که هر تکانی که کارگر صنعتی میخورد بیش از همیشه توقع اقشار ناراضی و احزاب این سنت در ذهنیت خود این طبقه و در ذهنیت جامعه بیربط تر و تاثیرات آن عملا در ذهنیت و عمل و تحرک کارگری ناپدید میشود.

اما از زوایه هر کارگر کمونیستی اول مه روز همبستگی بین المللی طبقه کارگر است. روز اعلام همبستگی طبقاتی به عنوان یک طبقه جهانی در تمایز با منافع همه اقشار و طبقات دیگر است. مناسبتی است که کارگران جشن خود را میگیرند٬ دور هم جمع میشوند همراه با خانواده هایشان جشن و شادی میکنند. لذا معیار موفقیت نه میزان شعار بر ضد رژیم و شلوغی در خیابان که میزان نزدیک شدن٬ میزان متحد شدن و میزان وصل شدن به هم و میزان خود آگای به موقعیت خود به مثابه طبقه کارگر و نقش خود در زندگی جامعه است. لذا و به هر میزان این جشنها٬ مراسمها٬ دید و بازدیدها و بحث و مشورت و سخنرانی ها٬ آنها را به این هدف نزدیک کرده باشد و خود آگاهی این طبقه را بالا برده باشد و دست چهار کارگر را در دست هم گذاشته باشد٬ جنبش سوسیالیستی طبقه کارگر در مقابل سرمایه قدمی به جلو برداشته است. به هر میزان در این مناسبتها کارگر به وجود خود به عنوان طبقه ای جهانی در مقابل کل سرمایه پی برده باشد و خودآگاه شده باشد٬ به همان میزان به انقلاب کارگری نزدیک شده ایم. بحث من مخالفت با خیابان نیست٬ و ممکن است روزی همه کارگران یا بخشی از کارگران نفت و پتروشیمی و ایران خودرو و ... نیروی خود را جمع کرده و به خیابان بیایند٬ ممکن است روزی میدان های اصلی شهرها را به محل تجمع خود تبدیل کنند٬ اما شروع این تحرک بدوا بر اتحاد در محل و اتحاد بخشهای مختلف متکی است. بدوا معلوم است که کارگران چند مرکز کارگری هستند که از نظر خودشان و با درجه اتحاد و قدرتی که دارند میتوانند خود را تحمیل و در یک سالن بزرگ ورزشی ٬ در یک پارک و یا در میدان مرکزی شهر تجمع کنند. ما هنوز متاسفانه با این فاصله زیادی داریم و اما در همه این شرایطها و در همه این حالات اصل بر تجمع و اتحاد کارگران است.

بورژواها و اول مه ٩١

امسال و بیش از هر سال و بیش از همه نیروهای چپ٬ ما شاهد تلاش و تحرک بورژوازی ایران در اول مه بودیم. صف وسیعی از سران حکومت و دستگاههای آنها٬ تشکلات دولتی و... تا احزاب و شخصیتهای بورژوا به مناسبت اول مه کارگران را خطاب قرار دادند. روز کارگر را تبریک گفتند٬ بر جایگاه طبقه کارگر و اهمیت آن انگشت گذاشتند و همزمان به بخشی از معضلات و مشکلات این طبقه اشاره کردند. و همه آنها طبقه کارگر ایران را برای امر خود فراخوان دادند. در این صف میتوان به پیامهای خامنه ای٬ رفسنجانی٬ احمدی نژاد٬ علیرضا محجوب تا سران جنبش سبز و تا رضا پهلوی٬ جبهه ملی و حزب دمکرات کردستان اشاره کرد. اینها در حقیقت تنها بخشی از این نیروها و شخصیتها را در بر میگیرد و لیست بسیار بلند بالاتر است. اگر کسی بخواهد موقعیت و وزن طبقه کارگر ایران را بداند٬ مطلقا تحرکات کارگران در اول مه و اخبار آن جواب نیست٬ باید به عکس العمل بورژوازی و بسیجی که میکند و فضائی که ایجاد میکند توجه کرد٬ این به مراتب از اولی گویاتر است. در این زمینه توجه به چند نکته مهم است.

اولین مسئله موقعیت و وزن طبقه کارگر و خودآگاهی بورژوازی ایران است. امروز ایران یکی از کشورهای صنعتی خاورمیانه است با یک طبقه کارگر صنعتی وسیع. و بورژوازی ایران از هر کس و جریان دیگری به این آگاه است. هم اهمیت و جایگاه طبقه کارگر ایران و هم جایگاه این نیرو در هر نوع پیشروی اقتصادی و تولید و باز تولید سرمایه و کسب سود را میفهمد و هم خطر این طبقه برای موجودیت سرمایه. هیچ کس و جریانی بهتر از بورژوازی ایران که از گذشته خود و از انقلاب ٥٧ ایران به خوبی درس گرفته است٬ این دو وجه از مسئله یعنی اهمیت طبقه کارگر و خطر آن را نمیداند. میفهمد که بدون راضی کردن و قناعت این طبقه تولید سود سرمایه و گردش چرخ سرمایه ممکن نیست . و این کسب رضایت و قناعت در میان طبقه کارگر تنها با سرکوب مقدور نیست. سرکوب همیشه ابزار مهمی در دست بورژوازی است و خواهد بود. اما وادار به تمکین کردن کارگر و به قناعت او ٬ به سکوت کشاندن و راضی بودن به موقعیت کنونی احتیاج به کار وسیع سیاسی و همه جانبه دارد٬ کاری که بورژوازی از همه نیروهای سیاسی از همه چپ بیشتر با طبقه کارگر میکند. و برای این باید اول وجودش را برسمیت بشناسد و مستقیم خطابش قرار بدهد. تامین دفاع از سرمایه "ملی" و رشد اقتصادی و بالا بردن سودآوری سرمایه٬ در گرو راضی کردن طبقه کارگر است و به همین دلیل چند ماه گذاشته و در اول ماه مه هم ماشاهد تبلیغات و وسیع و همه جانبه مهره های اصلی جمهوری اسلامی از خامنه ای تا خانه کارگر و تا نمایندگان کارفرمایان هستم. بورژوازی از اعتراض خیابانی اقشار ناراضی٬ از طغیان میلیونی مردم عاصی به اندازه تحرک سازمانیافه و متحد کارگر ماشین سازی٬ کاگر فولا٬ پتروشیمی و گاز و نفت و.. نمی ترسد. اولی را شکست میدهد و بعد از یک روز مردم بی سازمان و مستأصل و عاصی به خانه خود برمیگردد یا بر گردانده میشوند و توان مقابله ای را نخواهند داشت٬ اما با کارگر متحد در بخشهای اصلی تولیدی و حتی خدماتی نمیتوان بازی کرد. این غول اگر تکان بخورد و اگر متحد شود و اگر خودآگاه شود٬ رفتن نه تنها جمهوری اسلامی بلکه هر قدرت بورژوائی حتمی است.

توجه داشته باشید که بعد از عقب نشینی جنبش سبز کل این جنبش با راست و چپ آن و برای ترمیم و بهبود موقعیت ضعیف شده خود همین تاکتیک را بدست گرفتند. تلاش کردند منفعت بورژوازی لیبرال را به عنوان منفعت کل جامعه و از جمله طبقه کارگر و برای منحرف کردن این طبقه و آوردنش به زیر پرچم خود قرار دهند.
یا حزب دمکرات کردستان که به کارگران به مناسبت اول مه پیام داده است و انصافا غیر از سوسیالیسمش در بقیه مسائل همان مسائلی را گفته است که اغلپ چپ ایران گفته اند٬ این حزب وجود کارگر را در کردستان برسمیت نمیشناخت. همیشه میگفت همه کرد هستیم٬ ما به آن صورت کارگر نداریم. اما امروز و زمانی که مراکز مهم کارگری از پتروشیمی گرفته تا انواع مراکز صنعتی و سد سازی و.. در کردستان با چند هزار کارگر موجودند٬ و زمانی که رهبر کارگر در شهر سقز به فرانسه دعوت میشود و سخنرانی برایش میگذارند٬ دیگر حتی حزب دمکرات هم مجبور است٬ اول وجود و موقعیت این طبقه را برسمیت بشناسد تا بتواند از راه بدرسش ببرد و تا بتواند به نام کارگر کرد٬ تحمیقش کند. حزبی که در همه دورانهای مختلف در کنار صاحب کوره پزخانه با نیروی مسلح خود علیه کارگر اعتصابی می ایستاد و حتی کمونیست خوشنام در میان آنها را ترور میکرد٬ امروز پیام اول ماه مه را خطاب به کل کارگران ایران میدهد.

مسئله این نیست که رضا پهلوی٬ یا جبهه ملی و یا حزب دمکرات٬ فرق کرده اند یا دمکرات شده اند. جبهه ملی اکنون هم اگر تحرکی کارگری اتفاق بیفتد تلاش میکند دهها بازرگان دیگر را به میانشان بفرستد تا بگوید تمام کنید٬ شورا پورا مالیده و اگر جواب ندهند اعتصابشان را به خون میکشد. یا رضا پهلوی و سران سبز و حتی حزب اکثریت فردا و زمانی که سرمایه احساس خطر کند٬ علیه کارگر اعتصابی به اعتصابش خون می پاشند. اینکه همه اینها به کارگر قسم میخورند از طرفی مثبت است٬ این کارگر است که خود را تحمیل کرده است٬ آنها هزار برابر قیام ٥٧ ایران ضدکارگر تر و آگاهتر به منافع خود و بی توهم تر در به خون کشیدن کارگر اعتصابی هستند. هدف آنها تحمیق طبقه کارگر است کاری که روزانه صورت میگیرد. و خطری که برای ما موجود است٬ تاثیرات این تحمیق و تبلیغ روزانه آنها است که اتحاد و تشکل و خودآگاهی طبقه کارگر را نشانه گرفته اند و دنیایی سموم ملی و ناسیونالیستی و دنیائی توهم در صفوف طبقه ما ایجاد میکنند. این اوضاع از کارگر کمونیست و هر جریان و جمع کارگری میطلبد که هزار بار بیشتر تمایز منافع خود و استقلال طبقاتی صف خود٬ صف طبقه کارگر و جدائی منفعت این طبقه از همه اقشار و طبقات دیگر را به خود آگاهی طبقه کارگر تبدیل کنند.

به عنوان خاتمه:
به عنوان خاتمه اگر بخواهیم به موقعیت طبقه کارگر٬ به توان و نقش آن و به خطر آن برای بورژوازی نگاه کنیم٬ به نظرم این را در تصویری که همه بورژواها و احزاب اصلی بورژوائی داده اند٬ در تلاش همه جانبه آنها و تلاش نقشه مند آنها علیه کارگر و سنت سوسیالیستی اول مه قابل مشاهده است. اینجا را باید دید تا تصویری همه جانه از طبقه کارگر بزرگ و صنعتی٬ از پرولتاریای ایران و قدرت عظیم بالقوه آن را داشت. تحرکات کارگری در اول مه این تصویر از موقعیت طبقه کارگر را نمیدهند و در دنیای واقعی هم در این اوضاع و توازن نمیشد این توقع را داشت.
تحرکات اول ماه به امسال بیش از گذشته به سنت کارگری٬ سوسیالیستی و انترناسیونالیستی کارگری نزدیک بوده است. تغییراتی که از اتکا به کارگران یک واحد تا یک مرکز و یک شهر و.. قابل دیدن است٬ هنوز بسیار کوچک و اولیه است٬ اما در همین سطح ارزشمند است. ارتقا آن و بازگرداندن این سنت سوسیالیستی به درون خود کارگران و به عنوان جشن انترناسیونالیستی کارگری بر دوش کارگران کمونیست است.
باز اول ماه مه امسال به هر میزان به امر کارگر صنعتی تبدیل شد٬ یا جنب و جوشی هر چند کوچک در این بخش نمایان بود٬ سنتهای غیر کارگری٬ اعتراض روشنفکر و خرده بورژوایی که خود را چپ و دوست کارگر میداند و به نام کارگر امیال خود را و اعتراض خود را بیان میکند و ذهن کارگر را مغشوش میکند٬ تاثیر آن بر فضای اول مه و بر ذهنیت کارگر حاشیه ای و بی ربط شد.
خالد حاج محمدی
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
١٨ مه ٢٠١٢