اختلافات میان غرب و جمهوری اسلامی٬ تحریم های پی درپی و تهدیدهای نظامی٬ همراه تبلیغات وسیع رسانه های بورژوائی٬ فضائی از امیدواری را در میان بخشهای مختلف اپوزیسیون ایجاد کرده است. امیدی مبنی بر شروع و شکل گیری"انقلابی" در ایران و برای پایان عمر جمهوری اسلامی. احزاب و جریانات سیاسی٬ گروهها و محافل و شخصیتهای اپوزیسیون از راست تا چپ٬ از قومی و ناسیونالیستی تا مذهبی٬ از دگراندیش تا دمکرات و لیبرال٬ همگی در یک تصویر شریکند و آن هم در جریان بودن تحولاتی مهم و مثبت که قرار است نهایتا به سرنگونی جمهوری اسلامی منجر شود. استدلالات این طیف بر سر این "تحول" و راهکارهای آنها٬ ظاهرا از هم متفاوت است٬ اما نتیجه گیری همه آنها "انقلاب" یا "تحولی" سرنوشت ساز٬ که درنهایت رفتن جمهوری اسلامی و "آزادی" مردم ایران

در آن مسجل است، میباشد.

در صف این خیل دست راست ترین احزاب سیاسی و فاشیستی و قومی ایرانی موجودند که امید به دخالت غرب بسته اند٬ امید به جنگ و حمله نظامی "هوشیار" و زدن مراکز نظامی و قدرت٬ پروژه آنها است. بخشی از گروههای قومی و ناسیونالیستی و جریانات باند سیاهی در این صف پیش از این هم هزار بار آمادگی خود را برای قرار گرفتن در صف نیروهای غربی٬ تسلیح نیروی خود و اجیر کردن نیروهای جدید با پول و امکانات آمریکا را رسما و علنا بیان کرده اند. بخشی نیز موافق تحریم اقتصادی و فشار به جمهوری اسلامی اند، البته بدون گزینه نظامی! تعدادی هم فکر میکنند تجربه انقلاب در کشورهای عربی نشان میدهد که همراه و به کمک غرب، با راه انداختن "جنبش براندازی" جمهوری اسلامی٬ بر دوش اعتراضات مردم میتوان نیروی جایگزینی رژیم را تامین کرد. تعدادی نیز با تاکیدات همیشگی بر مشکلات جمهوری اسلامی و با سرمایه گذاری بر نفرت مردم از زندگی که به آنها تحمیل شده است٬ در بهترین حالت تاکید بر استفاده از این فضا و از جدال غرب و جمهوری اسلامی برای رشد انقلاب مد نظر خودشان اند. اینها در ماجرای لیبی حمله ناتو را کمک به ادامه انقلاب و ممانعت از کشتار مردم میدانستند. و اکنون با توحشی که در لیبی راه افتاده است٬ ظاهرا از خواست پروژه لیبی در ایران دست شسته و طرفدار استفاده از این فضا و جدالها میان غرب و جمهوری اسلامی به عنوان فرجه ای برای انقلاب خود هستند. در هر صورت کل این صف که بخش اعظم نیروهای اپوزیسیون از جمهوری خواه و سلطنت طلب٬ تا دو حزب دمکرات کردستان٬ گروهای قومی ترک و بلوچ و کرد٬ تا جنبش سبز و جناح چپ آن که حزب کمونیست کارگری باشد را در برمیگیرد٬ در دل این اوضاع وعده "انقلاب و آزادی" را میدهند.

اگر از این صف، با تمام ادعاها و‌آرزوهای سیاهی که با رنگ سبز یا قرمزتزئین میکنند، کمی فاصله بگیریم و به شرایط واقعی که در اثر متحقق شدن آرزوهای این جریانات برای مردم ایران بوجود خواهد آمد نگاهی بیندازیم٬ تصویر واقعی و جهنمی که برای بخش اعظم مردم ایران بوجود خواهد آمد ، تباهی زندگی، خانه خرابی و آینده تلخی که در نتیجه آرزوهای این اپوزیسیون در انتظار طبقه کارگر و بخش محروم جامعه است٬ بیشتر عیان میشود. بدون نگاه به این حقایق درک آرزوی شوم این اپوزیسیون و ضدیت کل این صف از راستترین با چپ ترین آنها با منافع مردم ایران٬ با منفعت طبقه کارگر و انسان دردمند آن جامعه مشکل است.

هنوز عملا جنگی با ایران شروع نشده است٬ اما فضای جنگی همراه با تحریم و ترس از جنگ٬ زندگی میلیونها انسان را به مخاطره جدی انداخته است. روزانه بحث از بالا رفتن نجومی قیمت مواد اولیه از نان و تخم مرغ و برنج و روغن و... تا هزینه برق و آب و دارو و درمان و کرایه خانه٬ در این جامعه است. روزانه و پا به پای این وضع بحث اخراج از کار و افزایش بیکاری٬ پایین رفتن مزد کارگر و فقر و محنت بیشتر بر این طبقه است. آمار دختران جوان هم طبقه ای ما و بخش محروم جامعه که برای تامین زندگی خود به تن فروشی روی آورده اند چند میلیونی شده است٬ به همراه آن اعتیاد و خودکشی و استیصال کامل حداقل دو نسل از جوانان بخش محروم جامعه٬ افزایشی نجومی پیدا کرده است. تحریم اقتصادی ایران به ابزاری در دست همه سرمایه داران علیه طبقه کارگر و مردم محروم تبدیل شده است. مبارزه علیه گرانی و تلاش برای افزایش دستمزد جایش را به تلاش برای حفظ کار به هر قیمتی و هر خفتی داده است. ترس از بیکاری و گرسنگی٬ ترس از استیصال کامل کارکنان جامعه وخیم ترین شرایط را به آنها تحمیل کرده است و طبقه کارگر را به فلاکتبارترین زندگی و قبول سخت ترین شرایط کار و بیحقوقی سوق داده است. همراه این فشار پلیسی و امنیتی و دستگیری فعالین کارگری و کمونیستها و هر انسان معترض و آزادیخواهی را نیز باید به این فاکتورها اضافه کرد. فقر و تباهی و استیصال و ترس از گرسنگی و آینده ای نامعلوم همراه خطر جنگ و آوارگی و مرگ و ... به هر خانواده، نه تنها کارگری بلکه، به مسئله بخش وسیعی از مردم تبدیل شده است که از حداقلی امکانات زندگی برخوردار بودند. این هنوز در شرایطی است که جنگی در کار نیست و حمله نظامی هم صورت نگرفته است.

برای یک لحظه تصور کنید آرزوهای این صف به وقوع بپیوندد٬ و شبی مردم تهران و تبریز و اصفهان و شیراز و.. با ویراژ جتهای جنگی و بمب های چند تنی و موشک های آمریکا و متحدینش و.. روبرو شوند. و تصور کنید در بهترین حالت آنچه در لیبی اتفاق افتاد در ایران تکرار شود. و در این میان تعدادی به نام مردم ایران٬ به نام دفاع از "حقوق بشر" و "دفاع از آزادی" و حتی به نام "دفاع از طبقه کارگر" شاد و خوشحال مردم ایران را فراخوان دهند که در دل این شرایط انقلاب و سرنگونی رشد میکند. انصافا هر انسان دردمندی در این جامعه بر این "دلسوزان" مردم ایران تف نمیکند٬ و از ضدیت این صف٬ از ضدیت چپ ترین آنها٬ با طبقه کارگر٬ با جوان و کودک و پیر آن جامعه٬ از ضدیت این صف و بیرحمی و ضد انسان بودن این آرزوها٬ تردیدی به دل راه میدهد؟ نوشتن و گفتن و نوید دادن امروز این صف٬ وعده بهبود و آزادی و سرنگونی و نجات مردم توسط این صف٬ با هر اختلاف و دوستی و دشمنی که با هم دارند را باید در متن اوضاع واقعی و زندگی واقعی که در انتظار مردم است گذاشت و قضاوت کرد. این چه ذهن معیوبی است که بر بستر استیصال مردم یک جامعه٬ در دل جنگ٬ فقر و گرانی، خانه خرابی و محنت دهها میلیونها انسان٬ نوید رفاه و آزادی و رهائی و سرنگونی را میدهد؟ مردم ایران هنوز محنتی که بر مردم عراق٬ به طبقه کارگر و کودکان عراقی در جریان حمله دولتهای غربی٬ به نام "آزادی و دمکراسی" و.. تحمیل کردند را فراموش نکرده اند. آمار ٨٠٠ هزار کشته و بیش از یک و نیم میلیون زخمی٬ آمار میدیای رسمی و فاسد طرفدار حمله به عراق است. مردم ایران فراموش نکرده اند که تعداد قربانیان جامعه عراق، تعداد کودکانی و مردمی که در اثر گرسنگی و بی امکاناتی٬ در نتیجه جنگ جان دادند٬ بیش از تعداد کشته شدگان در جنگ و بمبارانها بود. مردم ایران فراموش نکرده اند که کسانی که همسایه بودند٬ با هم دوست و رفیق و محرم هم بودند٬، سالها شرافتمندانه در کنار هم زندگی کردند، در دل یک استیصال کامل جامعه و رخت بر بستن هر مدنیتی٬ از گرسنگی و فقر٬ دشمن هم شدند. برای لقمه نانی٬ یافتن پول و لباس و.. به خانه هم دستبرد زدند. برای نجات جان خود و کودکانشان از جانب انواع دستجات باند سیاهی٬ قومی و مذهبی به امید زنده ماندن٬ اجیر شدند و علیه همدیگر دست به اسلحه بردند.

دخالت دول غربی و تکرار سناریوی حتی لیبی در ایران٬ میتواند وضعیت به مراتب دشوارتری به جامعه ای ٧٥ میلیونی تحمیل کند. در دل حمله نظامی غرب تنها دستجات باند سیاهی قومی و مذهبی رشد میکنند و میدانداری خواهند کرد. در دل این حمله هر نوع امید٬ هر نوع انسانیت٬ هر نوع نوعدوستی و ترحم و همسرنوشتی به نابودی کشیده میشود. کسانی که در دل چنین شرایطی نوید رهائی مردم و سرنگونی جمهوری اسلامی را میدهند ٬ اگر خود بخشی از جانیان جنگی و نیروهای سیاه و ضد انسان نباشند٬ سفیه اند. بهترین نیروهای این صف٬ چپ ترین آنها نه تنها ضد اجتماعی اند٬ بلکه حتی از انسان دوستی از احساس٬ از نوع دوستی٬ از اومانیسم هم تهی شده اند.

لیبی نمونه موفق اینگونه "انقلابات" در دنیای امروز است. لیبی که میزان زندان و اعدام و شکنجه و گرسنگی در آن٬ اکنون و بعد از سرنگونی قذافی٬ به مراتب از دوره پیش از آن بیشتر شده است. لیبی که هر روز کشتار و قتل و جنایت در آن٬ از جانب انواع دستجات در قدرت٬ انواع باندهای مسلح٬ انواع جریانات قومی و مذهبی و فاشیستی٬ صورت میگیرد٬ بدون اینکه میدیای "باشرف" غرب حتی اخبار آن را پخش کند. و بدون اینکه مدافعان این مدل به روی مبارک خود بیارند که این مدل مورد دفاع آنان بوده است. لیبی امروز در مقابل آینده ایران بازی بیش نیست.

طبقه کارگر ایران٬ هر انسان دردمند و آگاهی باید این حقایق را ببیند٬ نیروهای مدافع این نوع انقلاب را بشناسد و برای دور کردن کارگر و مردم از آنها تلاش کند. این بخشی از خودآگاهی صف ما٬ بخشی از خودآگاهی طبقه ما برای فائق آمدن بر مشکلات و معضلات دامنگیر خود است. پاک کردن ذهنیت صف طبقاتی ما از تاثیرات تبلیغات و مهندسی افکار این اپوزیسیون٬ بخشی از آمادگی طبقه کارگر در دفاع از خود و در مبارزه علیه جمهوری اسلامی است.

خالد حاج محمدی
١٦ فوریه ٢٠١٢