بیش از یک ماه از شروع اعتصابات کارگری در مراکز نفت، گاز، پتروشیمی ها، برق و... میگذرد، اعتصاباتی که دوره ای جدید از جدال طبقه کارگر با حاکمیت را رقم میزند. این اعتصابات بخشهای مهمی از مراکز صنعتی و شاهرگ تولید و سود سرمایه و حیات بورژوازی ایران و حکومتش را در بر گرفته است و فشاری جدی در دوره ای حساس به جمهوری اسلامی و کارفرمایان وارد آورده است. در این اعتصابات کارگران در پالایشگاههای نفت و گاز و پتروشیمی در آبادان، اهواز، ماهشهر، قشم، کنگان، لامرد، دشت آزادگان، اصفهان، فازهای١٤، ٢٢ و ٢٤ پارس جنوبی و و تعداد زیادی از نیروگاههای برق و پتروشیمی ها ... را شامل شد. خواست و مطالبات کارگران در همه این مراکز حول افزایش دستمزدها، پرداخت منظم حقوقها، بهبود سرویسهای ایاب و ذهاب، بهبود بهداشت، امکانات خوابگاهی، بیمه و علیه شرکتهای پیمانکاری و... میباشد.

تا اکنون جمهوری اسلامی در همراهی کامل با کارفرمایان، تلاش کرده اند با تهدید کارگران اعتصابی، تلاش برای به میدان آوردن اعتصاب شکن در بعضی مراکز، عدم پرداخت دستمزدها و افزایش فشار اقتصادی به کارگران اعتصابی، تهدید به اخراج، تلاش برای شکستن اعتصاب در مراکزی با قول امتیازات ناچیز و از این کانال در هم شکستن اتحاد کارگران و همزمان تبلیغات وسیع علیه کارگران اعتصابی در محل، به مقابله پرداختنه اند. بعلاوه کل راسانه های رسمی و دستگاه تبلیغاتی جمهوری اسلامی از صدا و سیما، خبرگزاری ها، خانه کارگر و همه ارگانهای تبلیغی آنها، در مقابل این اعتصابات سکوت کرده اند. تمام این ماشین تبلیغاتی در این مدت چهار کلمه از زبان کارگران، از دلایل واقعی اعتصاب و مطالبات آنها به زبان نیاورده اند و اما هر روزه دنیایی تبلیغات از سفرهای جهانگیری و نمایندگان مجلس و قالیباف و مقامات محلی به خوزستان و استانهای دیگر و قول رسیدگی به "پاره ای از مشکلات مردم و کارگران" را در بوق و کرنا میکنند.

در هفته گذشته خبر از کسب موفقیتهایی در بخشی از مراکز کارگری و تن دادن دولت و کارفرمایان به بخشی از مطالبات کارگران اعتصابی و در راس آنها افزایش دستمزدها، رسیده است. بی شک هر عقب نشینی کارفرمایان و دولت در مقابل کارگران اعتصابی و هر درجه از موفقیت کارگران در این اعتصابات، ارزش و جایگاه مهمی در سیر جدال طبقه کارگر در ایران با بورژوازی و جمهوری اسلامی خواهد داشت.

مستقل از نتیجه نهایی این اعتصابات، نفس به میدان آمدن طبقه کارگر در بخش مهمی از مراکز صنعتی، در نفت و گاز، پتروشیمی ها، برق و ...، و هماهنگی این اعتصابات، صفحه ای جدید از جدال طبقه کارگر با بورژزازی ایران و با جمهوری اسلامی را رقم خواهد زد. یک ماه اعتصاب هماهنگ در این مراکز، همراهی این اعتصابات با اعتصاب کارگران هفت تپه که اکنون ٨٠ روز است متحد در مقابل جمهوری اسلامی ایستاده اند، اعتصابات و اعتراضات کارگری در هپکو و آذر آب اراک، اعتراضات کارگری در معادن کرمان و دهها اعتراض کارگری در بخشهای دیگر، بیان دوره ای جدید از جدال طبقه کارگر در مقابل سرمایه و جمهوری اسلامی به عنوان نماینده آن در سیاست ایران است. دوره ای که طبقه کارگر به عنوان پرچمدار اصلی در جنبش اعتراضی مردم ایران برای رفاه، آزادی و امنیت، علیه استثمار و بردگی، به میدان آمده است. در چنین شرایطی هر پیروزی کارگران، هر درجه بهبود زندگی آنها، امکانی برای پیشروی های بیشتر و اتحاد بالاتر در صفوف طبقه کارگر را فراهم میکند.این اعتراضات ادامه اعتراض بخش محروم طبقه کارگر و اقشار کم در آمد در دیماه ٩٦ و اعتراضات مردم آزادیخواه در آبان ٩٨ است. این دوره پایان اپوزیسیون مجاز جمهوری اسلامی، پایان عمر اصلاح طلبی و شروع پایان دوره میدانداری اپوزیسون راست و بورژوایی جمهوری اسلامی و بیان دوره عدالتخواهی طبقه کارگر و دوره عروج کمونیستهای این طبقه در سیاست ایران است.

جامعه ایران نزدیک به سه سال است چشم به تحرک طبقه کارگر دوخته است. در این سه سال نسلی از کارگران و رهبران کارگری در سیاست ایران عروج کردند که قبلا از آنها در فضای سیاسی ایران اسمی نبود. کارگران در این دوره مستقل از سطح مطالباتی که توانسه اند به حاکمیت تحمیل کنند و بهبودی در زندگی خود ایجاد کنند، مستقل از میزان تحمیل مطالبات اقتصادی خود، دستاوردهای بزرگی را کسب کردند که قابل باز گشت نیست. تحمیل دوفاکتوی جنبش مجامع عمومی در همه مراکز اعتصابی از فولاد و هفت تپه تا هپکو و آذر آب و اکنون در بخشهای مهم صنعتی و نفتی و... ایران، به دادگاه کشاندن کسی مانند اسد بیگی این سرمایه دارد گردن کلفت دردانه نظام، آزاد کردن اسرای خود توسط کارگران هوشیار هفت تپه، تبدیل مراکز کارگری در روزهای اعتصاب به سکوی سخنرانی و تبلیغ عدالتخواهی کارگری، طرح شوراهای کارگری به عنوان آلترناتیو این جنبش در مقابل حاکمیت و سرمایه داران در مراکز کار، پس زدن تلاش های ارتجاعی و عقب مانده برای انشقاق در میان کارگران با اتکا به تقسیم بندی های قومی، عقب راندن قشر روشنفکر ناسیونالیست و قوم پرست ضد کمونیست به حاشیه اتفاقات سیاسی، ظاهر شدن رهبران این جنبش در قامت رهبران سیاسی مهم جامعه ایران و تحمیل آن به حاکمیت، به زانو در آوردن قوه قضائیه و ارگانهای جاسوسی و امنیتی آنها در بخشی از این اعتصابات، پدیده های بسیار بزرگی است که تصور آن در چند سال قبل مطلقا ساده نبود. این دستاووردها بی شک طبقه کارگر در ایران را بالغتر و آگاهتر، مدعی تر و با اعتماد به نفس تر از هر دوره ای کرده است.

در خود جنبش کارگری در همین دوران گرایشات محدود نگرانه و رفرمیستی به درجه زیادی به حاشیه اتفاقات سیاسی در این جنبش رانده شدند، و عدالتخواهی سوسیالیستی روی زمین واقعی قدمها پا پیش گذاشت و اعتماد و اتوریته کسب کرد. اینها میدان و زمینه رشد سوسیالیسم کارگری و کمونیسم را در این جامعه و در جنبش طبقه کارگر دو چندان کرد. طبقه کارگر در دل این اتفاقات به عنوان تنها طبقه انقلابی خود را نشان داد و موقعیت خود و جنبش سوسیالیستی را به درجه ای جدی به بورژوازی ایران و اقشار دیگر، به احزاب و جنبشهای سیاسی راست در این جامعه تحمیل کرد.

اگر چند سال قبل بحث از شورش گرسنگان بود، اگر امید به طغیانهای بر حق مردم عاصی و بی سازمان برای نجات از شر جمهوری اسلامی بود، امروز در میان طیف وسیعی از فعالین کارگری، از فعالین سیاسی و مردم آزادیخواه، چگونگی سازمان یابی و بالا بردن اتحاد کارگری، چگونگی تشکل یابی توده ای در جنبش کارگری، تبدیل محلات کارگری به سنگر طبقه کارگر و سازماندهی خانواده های کارگری و مردم آزادیخواه محل به عنوان بخشی از جنبش اعتراضی طبقه کارگر، چگونگی پیشروی این جنبش با اتکا به سازماندهی توده ای و حزبی خود، چگونگی تبدیل این جنبش به یک جنبش خود آگاه سوسیالیستی برای رهایی جامعه ایران و مردم محروم سوال است.

جنبش کارگری و سوسیالیستی این طبقه یک قدم مهم به جلو برداشته است. راه پیشروی آینده قطعا هموار نیست و چالشها و موانع خود را داد. قدرت سرکوب جمهوری اسلامی، اتحاد و به هم پیوستن کل ارتجاع از حاکمیت تا اپوزیسیون برای مقابله با یک رهایی سوسیالیستی در این جامعه، انواع دسیسه ها و توطئه ها و نقشه هایی که وارد دستور بورژاوزی خواهد شد و...، موانعی در این مسیر است که باید به حساب آورد. اما هر چه هست یک آلترناتیو کارگری در سیاست ایران خود را تحمیل کرده است و چشمها و گوشهای همه را باز کرده است و توجه و امید محرومان جامعه را به خود جلب کرده است.

پیشروی های بعدی در گرو نقش رهبران و کمونیستها این جبنش در همه سطوح در سیاست ایران است. حزب حکمتیست خط رسمی، همه محافل کمونیستی در خود این جنبش، همه فعالین کمونیست در مراکز اعتراضی این طبقه، در محلات، در میان معلمین و در فضای روشنفکری و در جنبش زنان و...، وظیفه ای جدید و جدی بر دوش دارند. این دوره باید با ایفای نقش این کمونیستها رقم بخورد.

٢ سپتامبر ٢٠٢٠