انتخابات مجلس خبرگان و مجلس شورای اسلامی بزودی برگزار میشود. از مدتی پیش همه مدافعان رسمی و غیر رسمی جمهوری اسلامی در اهمیت انتخابات و شراکت مردم در آن میگویند و تلاش میکنند جامعه را تحت تاثیر بگذارند. در این میان تعدادی از ناسیونالیستهای کرد هم همراه و هم صدا با طرفداران پروپاقرص دولت روحانی در "اپوزیسیون" میگویند "فرصتی" باز شده است٬ میگویند از این فرصت باید استفاده کرد٬ تعدادی میگویند راه رسیدن به دمکراسی و "آنتخابات آزاد" استفاده از این فرصت است. امروز حتی رهبران حزب دمکرات شاخه خالد عزیزی و شخص او تشویق میکند که "کردها" بروند و کاندید شوند و در انتخابات هم شرکت کنند و فراکیسون "کردهای" مجلس را به عنوان
دستاورد اسم میبرد و از اینکه در گذشته حزبش و بقیه راه کردهای مرکز و "فراکسیون کرد" در مجلس جمهوری اسلامی را انتخاب نکرده اند٬ عملا اظهار پشیمانی میکند. تعدادی کاندیداتوری زنان مدافع نظام و قصم خوردگان به ارکان جمهوری اسلامی را شاهد میگیرند تا حقیقت را پشت آن پنهان و چشم و گوش توده مردم را کور و کر کنند و آنها را به پای صندوقهای رای بکشانند. کمپین راه انداخته اند و "دلواپسان" در صف اپوزیسیون مجاز٬ توده اکثریتی های همیشه مرید جمهوری اسلامی "خوش خیم" و مشتی نان به نرخ روز خور قوم پرست و کلاش سیاسی به صف شده اند تا به جامعه اعلام کنند معضل نظارت استوایی شورای نگهبان است و با برداشتن آن "انتخابات آزاد" در جامعه ایران برقرار و آنها هم به امیال خود میرسند. امروز عملا علاوه بر رسانه های رسمی جمهوری اسلامی در داخل ایران صفی از افراد و شخصیتهای "اپوزیسیون" و حتی احزاب ناسیونالیست کرد نیز در تلاشند پروژه کشاندن مردم به پای صندوق رای و مشروعیت خریدن برای نظام را بر دوش بکشند.
نفس انتخابات در جمهوری اسلامی مانند انتخاباتهای همه کشورهای دنیا تقسیم قدرت در میان طبقه حاکم و احزاب و شخصیتهای آن از کانال انتخابات است. در هر انتخاباتی بالانس قدرت در میان دسته بندیهای سیاسی و اقتصادی طبقه حاکمه و احزاب و جریانات سیاسی نماینده آنها و سهم هر کدام در آرایش سیاسی آینده تعین میشود. بعلاوه انتخابات و سیستم انتخابات پارلمانی کانالی برای مشروعیت بخشیدن به حاکمیت بورژوازی با عنوان پر طمطراق "دخالت مستقیم مردم" و از طریق "رای آنها" است. جنگ و جدال و مبارزات انتخاباتی برای جلب توجه و کسب رای مردم حول این یا آن شخصیت و این یا آن دسته بندی سیاسی و جناحهای بورژوایی یک واقعیت در همه جوامعی است که به این مدل حاکمیت میکنند. این حقیقت در ایران یا ترکیه و در انگلستان یا آلمان با تفاوتهایی اما در اساس همین هدف را دنبال میکنند.
تفاوت اما در این است که در جامعه ایران طبقه کارگر و مردم این جامعه حتی از آزادیهای نیم بند سیاسی که در کشورهای غربی وجود دارد هم محرومند و به همین اعتبار انتخاباتهای پارلمانی و... در کشوری مثل ایران از بقیه کشورها هم با محدودیتهای بیشتری روبرو است. در ایران علاوه بر صافی شورای نگهبان٬ احزاب سیاسی٬ اتحادیه ها و تشکلهای کارگری٬ کانونهای فرهنگی و سیاسی مستقل در عرصه های مختلف و کل اپوزیسیون جمهوری اسلامی از کمونیست تا احزاب بورژوایی ممنوع هستند و بعلاوه ٬ برای بقیه نیز اولین شرط کاندید شدن قبول جمهوری اسلامی و اعلام وفاداری به آن است.
بحث های لوکسی چون "دمکراسی و عدالت و انتخابات آزاد و سالم"٬ رو به جامعه نیست. دعوای تاریخی شاخه های بورژوازی و جناحهای حکومتی ایران و متهم کردن همدیگر به تقلب و عدم رعایت اخلاق و دمکراسی و ...٬ همگی جنگی در میان خانواده بورژوازی ایران است که قواعد بازی را میان خود رعایت نکرده اند. به این اعتبار اگر آزاد ترین و سالم ترین و منصفانه ترین انتخابات بر اساس معیارهای "دمکرات" ترین جوامع اروپایی هم صورت بگیرد٬ هنوز سر کارگر و اقشار محروم جامعه بی کلاه مانده است. هنوز نه آزادی و نه دمکراسی و نه هیچ رابطه سالم و رعایت اخلاق و انسانیتی برای هیچکدام از طرفین این دعوا در مقابل طبقه کارگر و اقشار زحمتکش و حق طلب موضوعیتی ندارد. سیستم پارلمانی ابزار حفظ توازن قدرت میان جناحها و شاخه های مختلف طبقه بورژوا است نه شراکت طبقه کارگر و اقشار محروم جامعه. به این اعتبار جنگ این جناحها جنگ و دعوای واقعی بر سر سهم هر کدام و انتخاب آلترنایتو حکومتی هر یک٬ قوانین هر یک و قدرت هر یک برای پاسداری جامعه بورژوایی است. همه و همه از پوزیسیون تا اپوزیسیون٬ از آقای خامنه ای تا روحانی و رفسنجانی تا رضا پهلوی و حزب دمکرات و جمهوری خواه و ناسیونالیست و قوم پرست٬ در حفظ جامعه بورژوایی به عنوان شاخه های مختلف بورژوازی ایران هم منفعت هستند. جنگ آنها با هم بر سر چگونگی حفظ این حاکمیت٬ چگونگی محکم تر کردن زنجیرهای بردگی طبقه کارگر و سهم هر کدام از استثمار این طبقه است.
کسانی که با تملق گویی و ریاکاری چشم امید به دولت روحانی بسته اند و به نام اپوزیسیون و نماینده خودگمارده این و آن بخش از مردم منتسب به "کرد"٬ منتسب به این و آن "ملیت"٬ به نام شخصیت سیاسی٬ هنرمند و شاعر و نویسنده٬ شعیه و سنی و قوم پرست جلو افتاده اند٬ بیانیه میدهند و کمپین به قول خودشان "لغو نظارت استصوابی بر انتخابات" راه انداخته اند و راه "آزادی و دمکراسی" را برداشتن این نظارت نام گذاشته اند٬ دارند عدم فاصله خود با جمهوری اسلامی را زیر واژه های پوچ و بی محتوا نشان میدهند. این دسته از افراد از سازگارا٬ حسن شریعتمداری٬ اشکوری٬ نوری زاده و عبدالله مهتدی تا بقیه٬ فرصت طلبان سیاسی و دلواپسان دولت روحانی هستند که فرجه برایشان ایجاد شده است تا به صف مداحان جمهوری اسلامی بپیوندند. قطعا برای این طیف که به هر دلیل به اپوزیسیون پرتاب شده اند٬ فرجه ای باز شده است٬ اما سهم کارگر و زن و صف آزادیخواهی در آن جامعه همان است که دیده ایم. آزادی و دمکراسی مد نظر این طیف همانی است که میگویند٬ نظارت استصوایی را بردارند و و دریچه ای برای ورود آنها و امثال آنها هم فراهم کنند. بحث از آزادی و دمکراسی و.. برای جامعه برای کارگر و زن و مردم محروم نیست. آنها دارند درک و توقع خود و آنچه آرزویش را میکنند که فاصله چندانی با خود جمهوری اسلامی و هر حکومت ضد کارگری دیگری ندارد را به نام "دفاع از حق و حقوق" مرد به آنها میفروشند و سر مردم محروم کلاه میگزارند.
انتخابات در ایران و بورژوازی کرد
بورژوازی کرد در ایران بخشی از بورژوازی ایران است. بورژوازی کرد با همه شاخه های آن حتی آنهایی که در اردوگاههای نظامی مشق میکنند و سالها به امید دخالت آمریکا و ... چرتمه زده اند٬ با جمهوری اسلامی بر سر حاکمیت بورژوازی بر جامعه هم نظر و هم افقند. بورژوازی کرد تاریخا در کردستان خود را به اهرمی به نام ستمگری بر "ملت کرد" آویزان کرده است و با سو استفاده از این ستم گری یک پرچم سیاسی در دست گرفته است تا زیر آن بورژوازی و دولت مرکزی ایران را برای شراکت خود در قدرت و گرفتن سهمی از دارایی آن جامعه تحت فشار بگزارد. امروز بیش از هر زمانی بورژوازی کرد با بورژوازی ایران انتگره است و منافع خود را در گرو رابطه و شراکت با آن و آینده خود را به آینده آن گره زده است. امروز جبهه متحد کرد٬ کردهای مرکز٬ فراکسیون کردهای مجلس٬ اصلاح طلبان و اعتدالیون کرد و... همگی که خالد عزیزی هم به موقعیتشان غبطه میخورد٬ بخشی جدا نشده از جناحبندیهای جمهوری اسلامی با پسوند "کرد" هستند که ٣٦ سال گذشته در کنار جمهوری اسلامی زیسته اند٬ به قوانین آن رای داده اند و در تمام جنایات و توحشی که به این جامعه حاکم شده دخیل بوده اند و با هر غرولندی از آن دفاع کرده اند. آنها بخشی از گروهبندی های بورژوازی ایران٬ بخشی از نهادهای سیاسی سرمایه در ایران هستند که به منافع طبقه خود آگاهند٬ آنرا پاسداری میکنند و حاکمیت سرمایه در ایران را با یک میلیارد "مردم" کرد زبان عوض نمیکنند.
اگر بورژوازی ایران با پرچم ایرانیت٬ و در دوره جمهوری اسلامی با اسلامیت٬ "ملت" ایران و "امت مسلمان"٬ تلاش کرده است همه را هم منفعت٬ همه را برادر و همه را بخشی از خود و خود را نماینده همه بداند٬ "کرد" بودن هم پرچم بخشی از این بورژوازی در گوشه ای از آن جامعه است که با استفاده از آن مشتی مرتجع و روشنفکر کرد زبان از طبقه بورژوا تلاش میکنند٬ به کارگر کرد زبان و مردم محروم آن جامعه القا کنند که آنها با هم یک منفعیت دارند و آقایان مجلس نشین و بورژوا این منفعت مشترک را نمایندگی میکنند. "ملت کرد" و دل سوزاندن ریاکارانه بورژوزی و احزاب ناسیونالیست کرد برای این "ملت" و "مظلومیتهای" آن٬ تنها و تنها برای فریب آنها و سواستفاده از نیروی آنها در خدمت اقلیتی بورژوا است. امروز این بخش نیز به نام "منفعت ملت کرد" پا پیش گذاشته اند تا رای مردم کرد زبان با کور کردن آن و آغشته کردن ذهن و درکشان به تعصبات کور ناسیونالیستی را در پشت خود جمع کنند و کرسی های بیشتری در مجلس به خود اختصاص دهند.
انتخابات و احزاب ناسیونالیست کرد
احزاب اپوزیسیون ناسیونالیست کرد برادران همان "جبهه متحد کرد" و همان گروهبندیهای بورژوای مجلس نشین با پسوند "کرد" هستند٬ چیزی که خالد عزیز در مصاحبه با تلویزیون "روداو" از کردستان عراق٬ به موقعیت آنها و وجودشان در مجلس جمهوری اسلامی حسودی میبرد. آنها جزو همان طبقه و همان منافع را به شیوه دیگر دنبال میکنند. مشکل این بخش این است که به دلایل تاریخی و اوضاعی که در آن قرار داشته اند٬ در دوره هایی خواسته اند شراکت خود در حاکمیت طبقه بورژوا بر جامعه ایران را با زور و حتی با زور اسلحه تحمیل کنند. برای منافع بورژوایی خود با همان پرچم ستم گری بر "کردها" با بورژوازی حاکم و نمایندگان آن در قدرت جنگیده اند. در دوره های مختلف تلاش کرده اند با دولت ایران وارد مذاکره شوند و سهمی در قدرت و ثروت داشته باشند٬ اما جمهوری اسلامی حاضر به پرداخت هیچ سهمی به آنها نشده است. مشکل این بخش از احزاب بورژوایی با جمهوری اسلامی٬ بی حقوقی سیاسی و اقتصادی طبقه کارگر٬ آپارتاید جنسی و استبداد سیاسی در ایران و یا در کردستان نیست. دعوای آنها با جمهوری اسلامی بر سر دفاع از آزادی های سیاسی٬ امنیت و رفاه٬ حق کودک و برابری زن و مرد و بیمه بیکاری و آموزش و تب رایگان نیست. آنها خواهان سهمی از درآمد و قدرت سیاسی برای بخش دیگری از بورژوازی و احزاب سیاسی آن در کردستانند. اما در سیاست و در تبلیغات این سهم خواهی را به نام سهم مردم کرد زبان بیان میکنند تا مردم کرد زبان٬ تا کارگر و زن و جوان کرد زبان را فریب دهند و در میانشان سربازگیر کنند.
ناسیونالیستهای کرد ایران و مشخصا احزاب ناسیونالیست کرد٬ در طول حیات جمهوری اسلامی علاوه بر تلاشهای خود برای مذاکره و توافق٬ در دوره های مختلف به این و آن جناح جمهوری اسلامی امید بسته اند. به دولت خاتمی امید بسته بودند٬ و اکنون هم بخشی از آنها به دولت روحانی امیدوارند٬ بخشی فکر میکنند در انتخابات به جای دفاع مستقیم سعی کنند جبهه متحد کرد و بقیه مدافعان رسمی جمهوری اسلامی اما "کرد" تقویت شوند. فکر میکنند دولت روحانی ممکن است حتی در آینده کانالی برای توافق با آنها باشد.
این امید بستن و نبستن٬ این جنگ و صلح آنها نه دلیل بر خیانت آنها و نه دلیل بر انقلابی بودن آنها است. نه جنگ آنها با جمهوری اسلامی از سر انقلابیگری و جنگی در دفاع از آزادی و رفاه بود و نه مذاکره و تلاش برای صلح با آن٬ خیانت به کسی است. این احزاب ماهیتا بورژوا هستند و به عنوان نمایندگان بورژوازی کرد با بخش دیگری از بورژوازی بر سر سهم اختلاف دارند و دامنه این اختلافات در دوره هایی به جنگ چندین ساله کشیده شده است. "ملت کرد"٬ و ستم گری ملی و به اصلاح اعتراض به این ستمگری پرچم سیاسی آنها است که زیر آن هم "ملت کرد" را فریب میدهند و به سرباز جنگ خود تبدیل میکنند و هم منافع زمینی و واقعی خود را زیر این پرچم دنبال میکنند. لذا اینها نه در دوره جنگ و نه در دوره صلح به جنبش خود و به طبقه خود خیانت نکرده اند٬ به آن پشت نکرده اند و در دشمنی با کارگر هیچ زمانی تردید نداشته اند و منافع بورژوازی کرد و دشمنی طبقاتی خود را با طبقه کارگر فراموش نکرده اند. آنها در دنیای واقعی نمایندگان بورژوازی یا بخشی از بورژوازی کرد بوده و هستند٬ و مثل هر بورژوایی سرمایه و پول خود را به هزار "ملت کرد" و "وطن و میهنی" عوض نمیکنند. لذا این آنها نیستند که فراموش کرده اند کجا باشند و از چه دفاع و حمایت کنند. کسانی که به آنها خرده میگرند و بارزانی و این و آن را خائن میدانند٬ متوهم اند. آنها هستند که به هر دلیل فراموش کرده اند که جامعه طبقاتی است و احزاب بورژوایی از هر نوع آن نسبت به منافع طبقه خود آگاه اند. کسانی که چنین فکر میکنند در دنیای واقعی توهمات ناسیونالیستی٬ عقاید پوسیده و عقب ماند چشم بصیرت را از آنها گرفته است. اگر کسی در این میان اشتباه میکند نه ناسیونالیستهای کرد٬ نه آنهای که برای دولت روحانی دلربایی میکنند٬ بلکه آنهایی هستند که توقع دارند احزاب دمکرات و پژاک و فرقه زحمتکشان مهتدی و خیل روشنفکران بورژوا با پسوند "کرد" از منافع کارگر و زحمتکش کرد زبان دفاع کنند. این توهم کشنده ای است که متاسفانه بر کارگر و مردم زحمتکش جامعه کردستان نیز سایه انداخته است. این توقعی بی جا بی معنی و دور از حقیقت است. ملت کرد توهم است٬ کردها و همه کرد هستیم پوچ است. کردستان جامعه ای طبقاتی است که بخشی از این "کردها" زندگی شان توسط اقلیتی "کرد" و برای کسب سود به جهنمی تبدیل شده است. کردستان عراق و حاکمیت "کردها" در جلو چشمان همه این متوهمین دارد میگوید که ملت افسانه است و بورژوا بورژوا است و ضد کارگر است.
کارگران و مرد زحمتکش کردستان و انتخابات
بی تردید جواب هیچ کارگر آگاهی٬ هیچ زن عدالتخواه و برابری طلبی و هیچ جوان و انسان متمدن و آزاده ای شرکت در انتخابات و انتخاب میان مهره ها و نمایندهای مختلف بورژوازی ایران از معتدل تا اصول گرا و از اصلاح طلب تا ناسیونالسیت کرد نیست. و قطعا شرکت احزاب اپوزیسیون ناسیونالیست کرد در انتخابات و تشویق مردم به دفاع از این یا آن جناح٬علیرغم ماهیت بورژوایی آنها و تعلق آنها به طبقه بورژوا به نفع ما نیست. این اتفاق چهره ای متحد تر٬ یکدست تر و وسیعتر و قوی تر از بورژوازی ایران و حاکمیت آن در مقابل صف مقابل که طبقه کارگر و مردم زحمتکش است میدهد و به زیان ما است.
اما عدم شرکت در انتخابات در جدال دسته بندی های بورژوازی به معنای خانه نشینی ما نیست. فضای انتخابات و فضای تبلیغاتی وسیعی که دولت ایران٬ خیل مدافعان رنگارنگ آنها و احزاب و شخصیتهای ناسیونالیست کرد در ایران و خارج کشور ایجاد کرده اند٬ فرصتی است برای طبقه کارگر٬ برای زنان و جوانان آزادیخواه و برای هر کمونیست و هر انسان عدالتخواهی که از این فرصت و از این فرجه در خدمت تقویت صفوف خود٬ در خدمت اتحاد در میان کارگران و... استفاده کند. فرصتی است که در هر کارگاه و کارخانه ای٬ در هر مدرسه و بیمارستانی٬ در هر کوچه و محله ای کارگران٬ زنان٬ مردم محل و دانشجو و محصل را به بهانه انتخابات جمع کرد و در مورد مهمترین مسائلی که از دربچه انتخابات در سطح جامعه مطرح شده اند٬ اظهار نظر کرد و در سطح ماکرو جواب خود و آلترناتیو خود را بیان کرد. فرصت آن است که از امروز تا وقت انتخابات هر جا ممکن شد کارگران و زحمتکشان را جمع کرد و تعبیر خود و درک خود از آزادی از حقوق فردی و مدنی٬ از حق زن٬ از رفاه و آسایش را در مقابل یاوه گویی های مشتی مرتجع و طرفدار جمهوری اسلامی و مهرهای مختلف آنها و ناسیونالیستهای مختلف از ایرانی تا کرد در حکومت و اپوزیسیون را بیان کرد. باید از این فرصت استفاده کرد و مردم را قانع کرد که آنچه ما کارگران ما زنان در همه این مسائل دنبالش هستیم در تقابل با کل فریبکاری و ریاکاری مبلغین رنگارنگ بورژوازی ایران است. باید از این فرصت برای اتحاد صفوف طبقه کارگر و محرومان جامعه استفاده کرد و توهماتی که روزانه در میان آنها و برای بردنشان به پای صندوقهای رای در جامعه پمپاژ میشود را زدود. باید در این تجمعات توقع از زندگی و خواست مطالبات اصلی کارگر و زن و جوان و مردم محروم جامعه و ضدیت آن با آنچه بورژواها مدعی آنند را روش کرد. باید با اگاهگری با تبلیغات وسیع و در فرجه موجود به اتحاد صفوف خود و به ضدیت رفاه و آزادیهای سیاسی و امنیتی که جامعه طالب آن است با ادعای حاکمین و کاندیداتورهای آنان را نشان داد و افق دیگری را در مقابل جامعه قرار داد. باید فرصت طلبی ناسیونالیستهای رنگارنگ کرد را در سو استفاده از ستمگری ملی و به نام "ملت کرد" افشا کرد و ضدیت آنها با هر نوع عدالتخواهی و آزادی و فرهنگ و تمدن پیشرو انسانی را نشان داد و توهمات رایج در صفوف کارگران و اقشار زحمتکش که عامل انشقاق در این صف به نام کرد٬ ترک٬ فارس٬ سننی شیعه و... است را زدود.
شعارهای توخالی "آزادی زن" و "تغییر چهره مردانه مجلس" و "دمکراسی" و ... از جانب دولت و شخصیتهایی که بیش از سه دهه در زن ستیزی و سازماندادن اسید پاشان و قمه زنان به چهره زنان و دختران نام در کرده اند٬ کسانی که دهها هزار کارگر و زن و جوان و کمونیست و آزادیخواه را کشته اند و کسانی که عامل فقر و محرومیت و فساد سیاسی و فرهنگی حاکم بر جامعه و... اند٬ برای هیچ آدم باشعوری در آن جامعه پشیزی ارزش ندارد. کسانی که امروز با همین شعارها به نام زن و به نام احزاب اپوزیسیون٬ روشنفکر و دگر اندیش و... برای شراکت در انتخابات گلوی خود را پاره میکنند٬ آگاهانه میان ما مردم آزادیخواه و جمهوری اسلامی در صف جمهوری اسلامی ایستاده اند و امید به اصلاحاتی در آن بسته اند. اینها فرصت طلبان سیاسی هستند که از آزادی و رفاه و امنیت واقعی به اندازه خود مهرهای جمهوری اسلامی دورند و در مقابل آن هستند.
اما برداشتن این شعارها و بحث از آزادی و حق و حقوق زن و...از جانب این صف٬ فشار جامعه و اقشار پایین آن و تمایلات عمیق مردمی است که در مقابل قوانین ارتجاعی حاکم٬ در مقابل زن ستیزی و فرهنگ و سنت مرد سالار و اسلامی٬ در مقابل استبداد و منع آزادی های سیاسی و فرهنگی و فردی و ... جمهوری اسلامی تمکین نکرده اند و عقب ننشته اند است. این شعارها بیان عقب نشینی ایدئولوژیک جمهوری اسلامی در مقابل جامعه است. امروز با این شعارها قرار است بازار انتخابات را داغ نگهدارند، طبقه کارگر و مردم زحمتکش را یک بار دیگر فریب بدهند و پای صندوق رای ببرند و برای حاکمیت بورژوازی ایران مشروعیت بخرند. در انتخابات نه تنها نباید شرکت کرد که از این فرصت باید فعالانه برای تقویت صفوف خود و برای دادن افقی انسانی به جامعه کوشید٬ افقی که کنار گذاشتن جمهوری اسلامی اولین قدم رهایی بشریت در آن است.
خالد حاج محمدی
١٤ ژانویه ٢٠١٦