چاپ

کردستان عراق در ٢٦ سال گذشته و از زمانی که در دل حمله امریکا به عراق به احزاب ناسیونالیست کرد، که مطیع ترین طرفداران آمریکا بودند تحویل داده شد٬ به قبله گاه احزاب ناسیونالیست کرد در منطقه تبدیل شد. رابطه کردستان عراق و دو حزب اصلی ناسیونالیست کرد (جریان بارزانی و طالبانی) با هم و با دولت مرکزی هر مسیری طی کرده باشد٬ حاکمیت این احزب بر کردستان عراق، به عنوان الگویی از به قدرت رسیدن بورژوای کرد، یا به قول خود ناسیونالیستها حاکمیت "کردها"، نگاه و تقدیس شده است. این اتفاق در دل بر متن ستمگری ملی از جانب دولتهای مرتجع منطقه٬ همراه با تبلیغات وسیع ناسیونالیستی در اهمیت حاکمیت "کردها"٬ کل ناسیونالیسم کرد را در دوره ای تقویت

کرد. توهمات ناسیونالیستی در مناطق کردنشین و امید به اینکه حکومت "ملی و خودی" دردی از هزاران درد و مشکل و معضل مردم محروم را دوا کند٬ در میان مردم کرد زبان کم و بیش افزایش یافت.
با به قدرت رسیدن این احزاب و علیرغم کش و قوسها و تخاصمات آنها با هم و دعوای همیشگی بر سر سهم هر کدام از آن٬ حفظ این منطقه به عنوان اقلیم کردستان و حفظ قدرت خود بر آن به عنوان منبع سود و کسب سرمایه و بهشتی برای بورژوازی کرد٬ اولویت هر دو حزب بارزانی و طالبانی بوده و هست. در این جامعه و در مدت کوتاهی ما شاهد عروج طیفی از سرمایه داران و تجار و...٬ خصوصا در میان سران خود این احزاب هستیم که پول و سرمایه عظیمی را بدست آوردند. محلات پولداری و کاخها و ویلاها و رستورانهای مجلل و کاباره های اعیانی و... به بخشی از سیمای امروز کردستان عراق تبدیل شده است. همین حقیقت توجه احزاب ناسیونالیست کرد و بخشهایی از بورژوازی کرد را در بقیه کشورها به خود جلب کرد. در کنار این اوضاع طبقه کارگر و محرومان این منطقه روز به روز شاهد فقر بیشتر و بی امکاناتی٬ بیکاری و محرومیت و افزایش هر روزه استثمار و فاصله طبقاتی خود با کسانی بودند که زمانی به آنها به عنوان رهبران جنبش "ملی کرد" امیدی بسته بودند. برمتن این واقعیت و ریختن توهم به "دولت خودی کرد"، به مرور شاهد رشد اعتراضات توده های مردم زحمتکش به حاکمیتی بودیم که بر شانه های توهمات خود آنها بیست و شش سال در قدرت مانده اند.

دولت اقلیم و دولت مرکزی عراق
حمله آمریکا و متحدین آنها به عراق و نابودی کامل زیر ساختهای اقتصادی و کشتارهای وسیع و ویرانی کشور عراق و سرانجام اشغال این کشور توسط دول غربی که با شعارهای دروغین و پرطمطراق مبارزه با صدام، "دخالت بشردوستانه" آنها و کمک به رشد "دمکراسی" در عراق دنبال شد٬ عوارض سنگین و عمیقی برای کل خاورمیانه و از همه بیشتر برای مردم عراق داشت. مردم عراق هنوز دارند تاوان "گسترش دمکراسی" مدل امریکا و ناتو را پس میدهند. رشد جریانات باند سیاهی٬ حاکمیت عملی گروههای تروریستی قومی و مذهبی٬ رشد تعصبات ملی و مذهبی٬ ترور و کشتار و انفجارات هر روزه در این جامعه و فقر و محرومیت بی حد و حصر٬ تنها گوشه ای از حقایق جامعه عراق و از نتایج "گسترش دمکراسی" غربی است. جنایات دولت آمریکا در این کشور و نفرت عمیق و عمومی از حضور آنها در این منطقه٬ در نبود نیرویی چپ و سکولار که خلاء مبارزه علیه اشغال را پر کند٬ به جریانات باند سیاهی و مسلح امکان داد که زیر نام "مبارزه با اشغالگر" و مخالفت با توحش غرب٬ و با اتکا به امکانات مالی وسیع دولتهای منطقه و در متن استیصال کامل و حاکم بر مردم عراق٬ رشد کنند.
سرهم کردن دولت عراق با ترکیبی از نیروهای باند سیاسی از سنی و شیعه و ناسونالیستهای کرد٬ و تلاش هر یک از آنها برای سهم بیشتر از قدرت با اتکا به افزایش نفاق مذهبی و قومی و در جدالی همیشگی٬ باعث شد که این جامعه هیچوقت آرامشی به خود نگیرد. تا جایی که به ناسیونالیست های کرد برگردد٬ آنها در قدرت مرکزی سهیم و درآمدهای جامعه عراق از جمله پول نفت و ... در توازنی که میان نیروهای دخیل در حکومت برقرار بود٬ صاحب سهمی شدند. علیرغم اینکه در دولت حاکم بر عراق پستهای اصلی میان سران جریانات بورژوایی٬ از سنی و شیعه تا کرد و... تقسیم شده بود٬ و در این میان دوره ای جلال طالبانی و دوره اخیر فواد معصوم که هر دو از عناصر اصلی اتحادیه میهنی هستند٬ به عنوان رئیس جمهور عراق تعیین شدند٬ علیرغم اینکه کردستان عراق عملا و رسما زیر حاکمیت دو حزب اصلی ناسیونالیست کرد بوده است٬ اما تخاصمات میان دولت مرکزی و حکومت اقلیم کردستان و مدل فدرالیسم قومی به عنوان دملی چرکین و ماندگار همیشه باقی مانده است.
در ٢٦ سال گذشته حاکمیت احزاب ناسیونالیست کرد بر کردستان عراق هیچ زمانی تخاصمات میان دو حزب اصلی بارزانی و طالبانی برای گسترش دامنه اقتدار سیاسی و اقتصادی خاتمه نیافت. این تخاصمات در دوره های مختلف و بر اساس فاکتورهای مختلف منطقه ای و محلی کم و زیاد شده است٬ اما هیچوقت نه عملا دولتی بورژوایی و ثبات یافته ای در کردستان شکل گرفت و نه سر نوشت این جامعه تعیین تکلیف عملی شد. کردستان عراق علیرغم اینکه به ظاهر صاحب دولتی بود و بارزانی از روز اول تا کنون رئیس اقلیم کردستان بوده٬ اما در عمل این منطقه بر اساس وزن اتحادیه میهنی و حزب دمکرات بارزانی به دوبخش تقسیم و در هر بخشی یکی از این احزاب حکم رانده اند. نه دولت مرکزی از آنچنان قدرتی برخوردار بود که تکلیف قدرت در کل عراق را به نفع خود یکسره کند و نه دو حزب اصلی ناسیونالیست کرد و شرکای اسلامی و ناسیونالیستی آنها در کردستان توانستند قدرت را یکسره و یکی را به نفع دیگری کنار بزنند و نه توافق پایداری هم برقرار شده است. با همه این فاکتورها حفظ اقلیم کردستان و داشتن جزیره ای که منبع سود و دارایی برای اقلیتی بورژوا در حاکمیت به قیمت تباهی زندگی مردم محروم آن جامعه٬ اولویت کل بورژوازی کرد بوده و است.

اوضاع کنونی منطقه و موقعیت اقلیم کردستان
در ٢٦ سال گذشته ناسیونالیستهای کرد در منطقه تابع سیاستهای غرب و مشخصا دولت امریکا و گوش به فرمان آن بوده اند. با شکست سیاستهای آمریکا در خاورمیانه و کم شدن نقش و جایگاه آن و عروج قدرتهای دیگر و دخالت بیشتر دولتهای ایران٬ ترکیه٬ عربستان و... سطح رابطه اقلیم کردستان هم با این دولتها دستخوش تغییراتی شده است. ما در کل این ٢٦ سال شاهدیم که اتحادیه میهنی در بخش جنوبی کردستان عراق با مرکزیت سلیمانیه و هم مرز ایران٬ بیشترین روابط اقتصادی و تجاری و دوستی و نزدیکی با ایران داشته است. و بارزانی که بخش بزرگتری از کردستان عراق را در اختیار دارد٬ علاوه بر روابط اقتصادی و تجاری وسیع با دولت ترکیه٬ متحد این دولت در کل این ٢٦ سال است. در حال حاضر جمهوری اسلامی به عنوان دولتی که در کل عراق دست بالا دارد٬ در جنوب کردستان صاحب اتوریته و نقش و نفوذ و رابطه حسنه با اتحادیه میهنی است و در مناطق شمالی کردستان که تحت کنترل بارزانی است٬ دولت ترکیه همین موقعیت را دارد.
تحولات سوریه و عروج داعش و حاکم شدن آن بر بخشی از عراق و سوریه٬ جنگ در کوبانی و مقاومت حزب اتحاد دمکراتیک و مسلح شدن مردم به کمک این حزب٬ در کنار کمک و دخالت بی دریغ پ ک ک٬ موقعیت حزب دمکراتیک کردستان سوریه و همزمان پ پ ک را کاملا تغییر داد. دخالت این حزب در تحولات کردستان سوریه و اعمال حاکمیت خود در این منطقه٬ جنگ با داعش و کسب موفقیتهایی٬ این حزب و پ ک ک را در کل جنبش ناسیونالیستی و در منطقه صاحب نفوذ و اعتباری کرد. در حال حاضر و تا کنون این دو حزب در تقسیم بندیهای منطقه به عنوان متحدین روسیه٬ جمهوری اسلامی و دولت اسد شناخته میشوند.
حزب بارزانی که تاریخا پ ک ک را به عنوان رقیب خود شناخته است و تاریخی از تخاصمات را با هم داشته اند٬ با عروج داعش٬ به عنوان جریان متحد ترکیه و داعش از آن اسم میبردند. تحویل عملی شنگال به داعش توسط بارزانی و خارج کردن نیروهایش از این منطقه بدون شلیک یک گلوله و عواقب آن و جنایات داعش در شنگال٬ بستن مرز کردستان عراق بر روی آوارگان سوریه که اکثرا کرد زبان بودند٬ کندن خندق عمیق در مرز با کردستان سوریه، جهت سد کردن راه آوارگان٬ عدم کمک دولت اقلیم و در راس آن بارزانی در جنگ کوبانی٬ اتحاد رسمی و همه جانبه آنها با ترکیه به عنوان دولت مدافع رسمی داعش٬ حاکمین اقلیم کردستان و مشخصا جریان بارزانی را نزد متوهم ترین ناسیونالیستها بی اعتبار کرد. اعتراضات در شهرهای مختلف کردستان ایران٬ ترکیه٬ عراق در دفاع از کوبانی و افشای نقش مخرب حزب دمکرات کردستان عراق و شخص مسعود بارزانی ٬ موقعیت این جریان را هم در کردستان عراق و هم در منطقه ضعیفتر کرد.
شکست سیاست دولت آمریکا در خاورمیانه و مشخصا سوریه٬ عقب نشینی آنها و شکست تاکتیک سپردن منطقه بدست دولتهای ایران و عربستان و ترکیه و توازن میان آنها و وخیم تر شدن اوضاع منطقه٬ موج وسیع آوارگی مردم سوریه و...٬ و سرازیر شدن آن به اروپا٬ کشیده شدن دامنه تروریسم اسلامی داعش به اروپا ٬ سرانجام دخالت جدی روسیه در منطقه و شروع جنگی همه جانبه علیه داعش و جبهه النصر و اپوزیسیون اسد٬ ضعیف تر شدن موقعیت متحدین آمریکا در منطقه٬ از فاکتورهای این دوره اوضاع خاورمیانه و مشخصا سوریه است.
از مدتها پیش دیگر این روسیه است که در سوریه و در مبارزه با داعش همراه جمهوری اسلامی نقش اصلی تر را بازی میکند و به عنوان یک نیروی جدی و طبیعتا در پی اهداف خود٬ جا پایی جدی پیدا کرده است. دخالت کشورهای اروپایی و همراهی کردن عملی آنها با روسیه٬ فاکتورهای دیگری هستند که بر کل تحولات این منطقه و از جمله موقعیت احزاب ناسیونالیست کرد تاثیر گذاشته است. تحت تاثیر این واقعیات فشار به عربستان سعودی و ترکیه به عنوان دو دولت متحد ناتو و آمریکا و مدافعان اصلی داعش در منطقه٬ افزایش یافت. دوره اخیر دوره پیشروی روسیه در ماجرای سوریه٬ همکاری بیشتر اروپا و روسیه در خاورمیانه و شکست سیاستهای آمریکا و بر همین اساس تحمل شکستهایی به عربستان و ترکیه در این منطقه است.
این حقایق موقعیت نیروهای ناسیونالیست کرد در کل منطقه که هر کدام تابع سیاست یکی از دولتهای مرتجع منطقه بوده اند٬ را دچار تغییر کرده است.
در این دوره ما شاهد تحرکات اعتراضی در شهرهای مختلف کردستان عراق برای بهبود وضعیت معیشت هستیم. تحرکاتی که بخش وسیعی از کردستان عراق را فرا گرفت. ناسیونالیستهای حاکم به بهانه اینکه دولت مرکزی عراق به آنها پول نداده است٬ از جواب مثبت به این اعتراضات سر باز زده است٬ کارت سوخته ای که در توجیه بی مسئولیتی آنها در قبال مردم کردستان عراق به کرات مورد استفاده قرار گرفته است. شروع این اعتراضات از طرفی و افزایش نفرت از حاکمین در میان کارگران٬ معلمین و اقشار کم درآمد جامعه کردستان٬ انشقاق و اختلاف میان احزاب حاکم در کردستان عراق تحت تاثیر اختلافات جدی ایران٬ ترکیه و کلا قطب ناتو و روسیه و دولتها و احزاب متحد آنها در منطقه٬ تشدید اختلافات میان ترکیه و روسیه٬ همگی به انشقاق میان نیروهای حاکم در اقلیم کردستان تاثیر جدی داشته است. علیرغم اینکه هم بارزانی و هم اتحادیه میهنی و هم سایر نیرهای شریک در قدرت از جمله حزب "گوران"(تغییر)٬ دو حزب اسلامی و کل بورژوازی کرد در عراق٬ تلاش میکنند٬ حاکمیت آنها لطمه نخورد و کردستان در دست آنها به عنوان منبع ثروت باد آورده باقی بماند٬ اما این اوضاع کل جامعه کردستان عراق را با سرنوشتی نامعلوم روبرو کرده است.
دوره صدارت بارزانی تمام شده است٬ اما او با اتکا به نیرو و قدرت بیشتری که از بقیه دارد٬ حاضر به پیشبرد قوانینی که تصویب کرده اند نیست و در صدر قدرت مانده است. پارلمان کردستان که دورانی به عنوان نشانه تمدن و دمکراسی به آن میبالیدند٬ عملا تخته شده است. این پارلمان که در دنیای واقعی در مقابل دو حزب اصلی هیچ قدرت اجرایی نداشت٬ امروز عملا تعطیل است. رئیس پارلمان بدستور دفتر سیاسی بارزانی اجازه ورود نه تنها به ساختمان پارلمان بلکه به شهر اربیل را ندارد. چهار وزیر از جناح "گوران" به حکم جریان بارزانی از کار اخراج شده اند٬ و شخص بارزانی هم با اتکا به نیروی مسح و امکانات مالی و قدرت بیشتر در این منطقه٬ نه در قبال پارلمان و نه در قبال احزاب دیگر و نه مردم جوابگو نیست. در سلیمانیه و مناطق تابع آن عملا نیروی بارزانی کاره ای نیست و اتحادیه میهنی همه کاره است. در حال حاضر درآمد و پول و قدرت عملا در هر بخشی دست نیرویی است که قدرت نظامی و نفوذ بیشتری دارد. بعلاوه این دو نیروی اصلی ناسیونالیست کرد هر کدام متحدین متفاوت و متخاصم منطقه ای با هم دارند. اتحادیه میهنی در جبهه ایران و روسیه با پ ک ک و اتحاد دمکراتیک سوریه دوست است و بارزانی با ترکیه و عربستان سعودی.
امروز شکست "دولت" اقلیم کردستان٬ بحران حکومتی٬ پوچی پارلمان کارتونی دولت اقلیم کردستان٬ بی جوابی و بی مسئولیتی احزاب حاکم در مقابل مردم محروم کردستان٬ نه تنها سخن رایج مردم کردستان است که خود احزاب ناسیونالیست کرد و شخصیتهای آن در بیان این حقایق ابایی ندارند.
امروز عملا هیچ آینده ای روشنی در مقابل جامعه کردستان نیست. هیچ راه برون رفتی در مقابل این جامعه غیر از استقلال کردستان و برقراری یک دولت غیر قومی و غیر مذهبی و کوتاه کردن دست احزاب مسلح و حاکم در کردستان با اتکا به رای مستقیم مردم این منطقه نیست. این تنها راه مناسب و کم دردسرتر برای پایان انشقاق قومی و مذهبی و پایان بی صاحبی جامعه کردستان از زاویه منافع کل طبقه کارگر در عراق است.
در این اوضاع احزاب ناسیونالیست کرد ایرانی مستقر در کردستان عراق٬ که تا مدتی پیش کلا به دخالت آمریکا و ناتو در ایران امید بسته بودند٬ بیش از احزاب هم جنبشی خود سردرگم و بی آینده اند. این احزاب در دل تحولات منطقه٬ در دل بحران حاکم بر کردستان عراق٬ از احزاب دمکرات ایران تا جریان زحمتکشان عبدالله مهتدی و عمر ایلخانی و.. بر اساس سبک سنگین کردن منافع خود٬ هر کدام به یکی از این جریانات و به این اعتبار هر کردام به یکی از قطب بندیهای شکل گرفته در خاورمیانه آویزان شده اند.

دولت ترکیه و حمله به مناطق کرد نشین
مدتها است پروژه پ ک ک و دولت ترکیه برای رسیدن به صلح و توافقات، تحت تاثیر تحولات منطقه و سیاستهای مختلف و منافع متفاوت آنها، به بن بست رسیده است. اوضاع کنونی خاورمیانه٬ بلند پروازیهای ترکیه در سوریه و منطقه را به بن بست رساند. امروز ترکیه حتی از جانب متحدین خود در ناتو٬ از جمله دولتهای اصلی اروپا چون آلمان و فرانسه تحت فشار است. در سوریه پروژه براندازی اسد نه تنها شکست خورد که متحدین دیروز سوریه از جمله داعش و جبهه النصر و... تحت فشارند. حضور وسیع روسیه در سوریه٬ حضور ایران به عنوان متحد روسیه و اسد٬ همکاری اروپا و روسیه در جنگ علیه داعش٬ ترکیه و عربستان را در این منطقه در موقعیت ضعیفتری قرار داده است.
حمله امروز دولت ترکیه به مناطق کرد نشین و اعمال سیاست جنگ طلبانه٬ دستگیری و کشتن و ترور مخالفین٬ نه نشانه موقعیت خوب ترکیه٬ که عکس العمل دولت اردوغان به شکستی است که در منطقه خورده است. جنایات دولت ترکیه به بهانه مبارزه با پ ک ک که در کنار روسیه در جدال منطقه ایستاده است٬ تلاش دولت ترکیه برای کسب پیروزی در داخل این کشور و در ایجاد فضای ترور و کشتار و جنایات و بسیج ناسیونالیسم ترک است. ترکیه ای که همراه عربستان و بقیه متحدین در منطقه به جایی نرسیده اند و دچار عقب نشینی شده اند٬ با جنایات علیه مردم کرد زبان و مناطقی که پ ک ک و حزب اتحاد دمکراتیک خلقها در آن نفوذ داشته و دارند و با تضعیف موقعیت آنها در داخل ترکیه قرار است در ذهن مردم ترکیه جبران شود.
لشکر کشی ترکیه به شهرها و روستاهای کردستان ترکیه و تبدیل محل و زندگی مردم به جنگ و ایجاد فضای نظامی و ترور و میلیتاریسم در این منطقه به هر بهانه ای صورت گرفته باشد٬ مایه نفرت عمیق هر انسان شرافتمندی است. اما انتخاب این مقطع تاریخی برای اعمال چنین جنایاتی٬ عکس العمل دیوانه وار دولتی است که در تحولات خاورمیانه دچار شکست هایی شده است.
حزب کارگران کردستان (پ ک ک)همراه احزاب خواهر خود در سوریه و ...در کل تحولات منطقه خاورمیانه و خصوصا در جنگ سوریه به عنوان متحد ایران و روسیه و اسد در مقابل مدافعان ناتو از جمله ترکیه و عربستان و... نقش بازی کرد. امروز حزب اتحاد دمکراتیک سوریه که متحد جریان اوجلان است٬ در سوریه منطقه کرد نشین را در کنترل دارد. بخش وسیعی از مناطق کرد نشین در ترکیه تحت نفوذ پ ک ک است. این جریان در عراق و حتی ایران بدلیل نقش مثبت در یک دوره سیاه در دفاع از کوبانی و مبارزه با داعش اعتباری کسب کرده است. پ ک ک در مبارزه با داعش بر خلاف دولت اقلیم و حزب بارزانی چه در سوریه و حتی در شنگال نقش مثبتی داشته است. جبهه ای که پ ک ک خود را عنصری از آن میداند٬ در تحولات این منطقه موفقیتهایی قابل توجه کسب کرده است. لذا دولت ترکیه با حمله به مناطق کرد نشین٬ با ترور و کشتن مردمی که پ ک ک در میان آنها نفوذ دارد٬ در تلاش است٬ نه تنها شکست خود در خاورمیانه را نزد مردم ترکیه لاپوشانی کند٬ که موقعیت پ ک ک و حزب اتحاد دمکراتیک خلقها در ترکیه را نیز تضعیف کند. بعلاوه بحث مسئله باز کردن دفتر پ ک ک و حزب اتحاد دمکراتیک سوریه در مسکو نشانه نقشی است که روسیه برای این احزاب ناسیونالیسم کرد و مشخصا جناح متحد خود در این تحولات و در خود ترکیه و سوریه قائل است.
مستقل از آینده ترکیه و پ ک ک٬ این اوضاع نمیتواند به تشتت میان احزاب ناسیونالیسم کرد و خصوصا افزایش تخاصمات میان جریان بارزانی و پ ک ک نینجامد.

پوچی پرچم منافع "ملت کرد"
امروز و در دل این اوضاع و جنگ و جبهه بندیهایی که صورت گرفته است٬ یک بار دیگر ریاکاری احزاب ناسیونالیسم کرد در ادعای تلاش برای حل مسئله کرد را خواهیم دید. آنچه کل این تحولات برای هر کارگر و انسان زحمتکشی باید روشن کند٬ پوچی پرچم رهایی مردم کرد٬ پوچی منافع مشترک کردها و پوچی برادری آنها است. تحولات دوره معاصر در کل این منطقه٬ حاکمیت ٢٦ ساله احزاب ناسیونالیست کرد بر کردستان عراق و بی حقوقی کامل کارگران و اقشار زحمتکش در این منطقه٬ بی اعتباری دولت اقلیم و پوچی دمکراسی پارلمانی آن به عنوان ابزار مشروعیت به حاکمیت بورژوازی کرد که حتی بر اساس موازین یک جامعه بورژوایی نیز در کردستان عراق اعتباری ندارد٬ وحدتها و دوری و نزدیکیهای کل این احزاب در دو دهه گذشته با مرتجعترین دولتها٬ همگی دال بر یک واقعیت است که ستمگری مردم کردستان پرچم بورژوازی کرد برای سهم خواهی از ثروت و قدرت است. نفس ستم گری بر مردم کرد که تاریخا توسط دولتهای مرتع منطقه اعمال شده است٬ پرچمی در دست بورژوازی کرد برای فریب مردم کرد زبان و تبدیل آنها به نیرویی در خدمت ناسیونالیستهای کرد است.
مسلم است هیچ دولت بورژوایی بدون بسیج مردم و قبولاندن خود به مردم محروم جامعه٬ نمیتواند روزی سر کار باقی بماند. هیچ قدرت استبدای بدون رضایت محکومین به حاکمان قابل ادامه نخواهد بود. اولین حکمی که تحولات منطقه بر همگان عیان میکند٬ این واقعیت ساده است که در جامعه ای طبقاتی هیچ برادری و منفعت مشترک میان مردم جامعه وجود ندارد. بورژوازی کرد در کل منطقه همراه با احزاب سیاسی خود٬ به منافع خود آگاه است و برای تامین این منافع نه تنها حاضر است که علیه احزاب هم جنبشی خود توطئه کند و خون بریزد٬ بعلاوه حاضر است پارلمان و قوانین و موازین میان خود را هزار بار زیر پا بگذارد. احزاب بورژوایی که اگر منافع زمینی آنها طلب کند نه تنها حاضر اند شنگال را تحویل دهند و عصای دست داعش شوند، که آماده اند هر میزان از مردم کرد زبان را در عراق٬ ایران٬ ترکیه یا سوریه قربانی کنند، مشروط به اینکه این امر در خدمت کسب منافع مادی یا سیاسی خود باشد. کل احزاب اصلی ناسیونالیست کرد در منطقه از بارزانی تا طالبانی٬ از پ ک ک تا حزب دمکرات کردستان ایران٬ همگی بدون استثنا دوره های معینی در توافق با جنایتکارترین دولتهای منطقه علیه بقیه جنگیده اند٬ از مردم کرد زبان کشته اند و با سران دولتهای حاکم در منطقه برادری داشته اند. ملت و ملت پرستی درست مانند "مذهب مشترک" ابزار تحمیق جامعه و نگهداری طوق بردگی طبقات بالا بر طبقه کارگر و مردم محروم٬ ابزار فریب آنها و تبدیل شان به گوشت دم توپ در خدمت بورژوازی است. و امروز بیش از هر زمانی نقش مخرب ملت پرستی٬ مذهب و تعصبات مذهبی نه تنها مایه شرم بشریت که ابزار وسیعترین جنایات در جهان ما٬ در عراق و ترکیه و سوریه است.
امروز حل ستمگری ملی نه تنها در ماهیت احزاب ناسیونالیست کرد نیست که ماندگاری آن ابزاری برای ادامه حاکمیت آنها و معامله زیر نام حل این ستمگری است. ملت و ملت پرستی و "منافع مشترک یک مردم" به نام ملت و قبول آن از جانب طبقه کارگر و محرومان یک جامعه٬ امضای تمکین به بردگی خود و تسلیم در مقابل طبقه بورژوا است. کارگران با داشتن و نداشتن هر مذهبی٬ با هر زبان و منتسب به هر نژادی بخشی از یک طبقه جهانی با منافع مشترک اند. درک این حقیقت و پی بردن به منافع طبقاتی مستقل خود اولین قدم و اولین شرط پایه ای در خاتمه به بردگی این طبقه است.

خالد حاج محمدی
٢٢ دسامبر ٢٠١٥