محمود بهشتی لنگرودی سخنگوی کانون صنفی معلمان بیست روز است در اعتراض به حکم دادگاه و زندانی کردنش دست به اعتصاب غذا زده است. ایشان یک بار دیگر در شهریور ماه در اعتراض به حکم دادگاه دست به اعتصاب غذای خشک زد که با وعده مسئولین زندان مبنی بر بررسی خواسته او به اعتصاب غذا پایان داد. سرانجام و در نتیجه بی مسئولیتی زندانبانان و عدم جواب به خواست او این بار هم دست به اعتصاب غذا زده است.
اکنون و بعد از بیست روز اعتصاب غذا مسلم است که جان ایشان در خطر است. در این تردیدی نیست که هر اتفاق ناگواری برای او بیفتد مسئولیت آن مستقیما بر عهده جمهوری

اسلامی و روسای دولت جناب روحانی است. جرم محمود بهشتی لنگرودی مانند سایر اعضای کانون صنفی معلمان، رسول بداقی و اسماعیل عبدی اعتراض به بی حقوقی معلمان ایران است. معلمانی که سال گذشته اعتراضات وسیعی را علیه فقر و بی حقوقی و پایین بودن دستمزدهای خود پیش بردند. زندانی کردن سخنگوی آنها و سایر اعضا کانون صنفی معلمان قرار است ابزاری جهت ساکت کردن دهها هزار معلم باشد که ابتدایی ترین حق خود را میخواهند. کسانی که به فقر و بی حقوقی خود، به تهدید و زندانی کردن نمایندگان خود و به بی حرمتی به شان و کرامت خود اعتراض دارند.
محمود بهشتی لنگرودی را نباید تنها گذاشت! جان او در خطر است و اعتصاب غذا به سلامتی او لطمه میزند. مسلما اعتصاب غذا روش مناسبی برای اعتراض و راه مبارزه جمعی نیست. اما کسی که تک و تنها در بندهای زندان بدست مشتی آدم کش و جنایتکار با سلب همه حقوق یک زندانی زنجیر شده است، درک اینکه چرا دست به اعتصاب غذا میزنند، دشوار نیست. روشن است که علت این اعتصاب غذا و مسبب آسیبی که به خاطر آن زندانی متحمل میشوید، دولت جمهوری اسلامی است.
نباید گذاشت هیچ انسان حق طلب و عدالتخواهی، هیچ سخنگو و نماینده کارگر و معلم و دانشجویی در زندان و زیر دست جلادان حاکم، خود را تنها بیابد.آنها در زندان و زیر دست دژخیمان به گروگان گرفته شده اند. آزادی آنها بخشی جدی از دفاع ما از حقمان در اعتراض و مبارزه برای بهبودی در زندگی است. دفاع از فعالین دستگیر شده چه در میان معلمان و پرستاران و چه در اعتراض و اعتصابات کارگری و چه در دانشگاه و هر محل و مکان دیگری یکی از مهمترین کارهاي ما در هر مبارزه ای است. نباید گذاشت سخنگویان و فعالین اعتراض و مبارزه حق طلبانه ما به بند کشیده شوند. این راهی است که هر روزه دولت و گله ماموران و حقوق بگیرانش به نام دفاع از ”امنیت ملی“ و ادعاهای پوچ و همیشگی از این قبیل، علیه ما، علیه مبارزه متحدانه ما و حق طلبی و عدالتخواهی ما بکار میگیرند.
نامه نوشتن به سخنگویان دولت و درخواست دخالت مجلس نشینان و شکایت بردن پیش آنها راهکار آزادی معلمان دربند نیست. نمیتوان از کسانی که خود عامل فقر و محرومیت و استبداد حاکمند، کسانی که دستشان تا ارنج به خون چندین نسل از انقلابیون و آزادیخوهان آغشته است توقع دادخواهی داشت. در این زمینه باید از تجربه کارگران معدن بافق و چادرملو آموخت. معلمان در چند ساله گذشته کوله باری جدی از تجربه را در مبارزات خود کسب کرده اند. اهرم فشار به جمهوری اسلامی و زندانبانان آنها، اهرمهای اجتماعی و پر زور کارگر و معلم در محل کار و شهر و محله است. معلمان اگر بخواهند و اراده کنند میتوانند و مقدور است که مدارس و دانشگاه و شهر را در دفاع از مبارزات خود و برای آزادی دستگیرشدگان خود به میدان بکشند. بسیج توده معلمان، دانش آموزان و خانواده های آنها و مردم شرافتمند برای آزادی دستگیر شده گان راه موثر ما است و به این راهها باید روی آورد. میلیونها کارگر و زن و جوان آن جامعه به اعتراض معلمان سمپاتی دارند و مبارزات آنها را بخشی از تلاش و مبارزه خود برای احقاق حقوق غصب شده خود میدانند. اهر فشار اصلی ما همبتسگی و دفاع از همدیگر در مبارزه هر روزه مان برای بهود و رفاه و آزادی و برای رهايي همه زندانیان سیاسی دربند از کارگر و معلم و زن تا دانشجو و غیره است. امروز خانواده محمود بهشتی، رسول بداقی و اسماعیل عبدی و... چشم به انتظار کاری جدی از جانب رفقا و همکاران آنها در میان معلمان هستند. نباید اجازه داد سرنوشت محمود بهشتی و دیگران به سرنوشت محمود صالحی و شاهرخ زمانی تبدیل شود. نباید آنها را تنها گذاشت. این وظیفه امروز بیش از همه بر دوش معلمان و بر دوش همکاران آنها در انجمنهای صنفی معلمان در تهران و بقیه شهرستانها است. آنها میتوانند و ضروری است جلو بیفتند.

خالد حاج محمدي