چاپ

خبرگزاری ایلنا گزارش محکومیت کارگران چادرملو را منتشر کرده است. طبق این گزارش ٥ نفر از ٣٠ کارگر محاکمه شده به اتهام "اخلال در نظم و آسایش عمومی و ممانعت از احقاق حق به وسیله ی جلوگیری از کار کارگران" به یک سال حبس تعزیری و شلاق محکوم شده اند. لازم به ذکراست که بر اساس این گزارش ٢٥ نفر بعدی تبرئه شده اند. طبق این خبر "تمام این کارگران در جلسات پیشین دادگاه از ٦ اتهام وارده تبرئه شده اند".
بهرام حسنی‌نژاد دبیر اخراجی انجمن صنفی کارگران چادرملو در خصوص دلیل محاکمه کارگران به ایلنا چنین میگوید: "دلایلی که این پنج نفر مجرم شناخته شده اند این است که

کارفرما این کارگران را به عنوان رهبران اعتراض صنفی سال گذشته معرفی کرده و از ابتدا هم خواستار برخورد جدی با این کارگران برای درس گرفتن سایر کارگران معترض بود."
خود کارگران احضار شده به روشنی در دفاعیات خود اشاره کرده اند که جرم آنها و دلیل محاکمه، اعتراض آنها به شرایط زندگی خود و طرح مطالبات اقتصادی و اعتراض آنها به اخراج بهرام حسنی نژاد به عنوان دبیر انجمن صنفی آنها بوده است. لذا بر همه و بیش از هر کس بر کارگران چادرملو عیان است که جرم آنها اعتراض دسته جمعی و متحدشان در سال گذشته به شرایط کاری و خواست بهبود زندگی خود بوده است.

آنچه از همه شرم آور تر است این ادعا است که کارفرما از آنها شکایت کرده است! و نفس شکایت کارفرما برای احضار و محاکمه و اخراج و تهدیدهای این مدت کافی است.

نفس شکایت کارفرما و عدم رضایت او از اعتراض کارگران، کافی است که کارگر معترض حکم شلاق بگیرند و بدون یک ذره شرم، به نام قانون و دادگاه و حکومت حکم شلاق کارگران را به جامعه اعلام میکنند. این تصویر واقعی مملکت و قوانین "حق و عدالت" بورژوایی است. دادگاه و قانون آن مملکت در خدمت طبقه بورژوا است و کارگر حق و حقوقی ندارد و باید جان بکند و به هر حقارتی رضایت دهد. محاکمه کارگران چادرملو در دنیای واقعی جدید نیست و این اولین مورد در برخورد به حق طلبی و اتحاد کارگری نیست. نمونه های این تیپی به کرات پیش آمده است. و اما قرار است از این به بعد شاهد موارد هرچه بیشتر هم باشیم؛ این حداقل تصمیم دولت "اعتدال" آقای روحانی است و کل دستگاه حاکمه و بورژوازی ایران اینرا میخواهند. در حقیقت محاکمه کارگران چادرملو گوشه کوچکی از نقشه وسیع و عمومی دولت ایران علیه هر نوع تحرک اعتراضی، علیه هر نوع اتحاد و حق طلبی کارگری در ایران است. کارگران چادرملو و کشمکش دادگاه جمهوری اسلامی و کارفرما علیه آنها به این لحاظ آموزنده است.
دولت اعتدال با همه شاخه های بورژوازی ایران، کل برنامه و پروژه هایشان برای آینده سرمایه در این جامعه، تامین بهترین شرایط برای سرمایه گذاری و بهترین شرایط برای تامین سود و امنیت آن است. کل پروژه های اصلی اقتصادی آنها در این خصوص که از زبان مقامات بالای دولت تا شخص ولی فقیه به عنوان اقتصاد مقاومتی، دفاع از تولید ملی و حتی دفاع از نیروی کار ایرانی اعلام میشود، بر محور کار ارزان طبقه کارگر تامین میشود. آنها قرار است کاری کنند که با بالا بردن شدت کار و بیشترین درجه استثمار، هزینه های تولید را پایین بیاورند تا سود سرمایه بالا برود و نه تنها سرمایه داران کنونی راضی شوند، بلکه و بعلاوه سرمایه داران خارجی نیز در ایران سرمایه گذاری کنند و چشم طمع آنها بر سودهای فراوان ناشی از کارگر ارزان به این گوشه از جهان دوخته شود.
تامین این استراتژی که به عنوان بهبود اقتصاد مملکت و رشد صنعت و تولیدات صنعتی و افزایش صادرات در این عرصه بیان میشود، راهی ندارد جز اینکه نیروی کار ارزان شود و لذا باید هم دستمزد کارگر را زد و هم شرایط کاری آنرا سخت تر و شدت کارش را بالا ببرند.
لازم به ذکر است که دفاع از نیروی کار ایرانی، تلاش ضد کارگری آنها علیه کارگران با پیشینه افغانستانی است. تعرض به این بخش از طبقه کارگر را به نام دفاع از کارگر "ایرانی" دنبال میکنند. معرفی کارگر افغانستانی به عنوان عامل بیکاری، ابزار آنها در این تعرض و وسیله ای برای انشقاق در میان طبقه کارگر و کاشتن تخم نفاق و نفرت از آنها، رشد ناسیونالیسم و کور کردن هم سرنوشتی طبقاتی کارگران است. امروز با ايجاد اين فضا به این بخش از طبقه کارگر چنان شرایطی را تحمیل کرده اند که برای تامین زندگی خود مجبور باشد به سخت ترين شرایط کاری با ناچیزترین دستمزدها تن بدهد. به این اعتبار تبلیغات آنها علیه کارگر افغانی که به نام "دفاع از نیروی کار ایرانی" بیان میشود، ابزاري است برای تامین نیروی کار ارزان و مفتی که سرمنشا سودهای بادآورده برای سرمایه است. آنها نیروی کار کارگران افغانستانی را میخواهند و به آن محتاجند، این کارگران منشا سود بسیار بالایی هستند، آنها در حقیقت تلاش میکنند شرایط کل طبقه کارگر ایران را درست مثل موقعیت کارگران افغانستانی کنند. فردا باید دید با این فضا و با شرایط وخیمی که به این بخش از طبقه کارگر ایران تحمیل کرده اند، با اتکا به نفاقی که ایجاد کرده اند، با اتکا به فضای ناسیونالیستی که علیه این کارگران دامن زده اند، از آنها به عنوان اعتصاب شکن علیه تحرکات و اعتصابات کارگری نیز استفاده کنند. علاوه بر اینها تامین چنین شرایطی در گرو تعهد به سرمایه داران برای امنیت سرمایه های آنها است. امنیت سرمایه در ایران حداقل یک فاکتور اساسی اش، ساکت کردن کارگر معترض و ایجاد شرایطی است که کارگر مجبور باشد به بردگی مطلق که برایش مهندسی کرده اند تن بدهد. محاکمه چند باره کارگران چادرملو، حکم شلاق آنها و تلاش برای در هم شکستن اراده جمعی و فردیشان در مقابل زورگویی و گستاخی کارفرما و اعلام آن به کل طبقه کارگر برای ترساندن و مجبور کردنشان به سکوت در ابعاد سراسري است. میگویند کارفرما از کارگران شکایت کرده است که نظم محل کار را بهم ریخته اند! نظم محل کار هم استفاده کارگر از تنها ابزار خود مبنی بر دست از کارکشیدن و اعتصاب و اعتراض جمعی در مقابل زورگویی و اجحافات کارفرما است. و گویا این دلیل کافی است تا کارگر محاکمه شود و حکم شلاق و زندان و جریمه بگیرد و از کار اخراج شود. اینجا خواهیم دید که عدالت آنها چه میزان ضد کارگری است، چه میزان جنایتکارانه و ددمنشانه است. کارفرمای یک محل کار، که بیش از دو هزار کارگر دارد و این کارگران به ستم و زورگويي ايشان اعترض دارند و تنها راه اعتراض آنها بیان مطالبات و دست زدن به اعتراض جمعی است، اما شکایت این دو هزار کارگر نزد هیچ مقامی به حساب نمی آید، شکایت آنها باعث بازپرسی از کارفرما در هیچ دادگاهی نیست، کارفرما به جرم اجحافات، به جرم اخراج و به جرم استثمار و نپرداختن دستمزد کارگر مورد بازخواست قرار نمیگیرد. اخراج کارگران و از جمله نمایندگان آنها و قطع نان شب خانواده کارگری توسط سرمایه دار جرم محسوب نمیشود و هیچ کارفرمایی به این دلیل محاکمه نمیشود. عدم پرداخت دستمزدی که تنها سرمایه کارگر و خانواده کارگری است و اکنون از چادرملو تا بخش وسیعی از مراکزی کاری به نرم تبدیل شده است، دزدی آشکار و بهم زدن نظم و قانون شکنی به حساب نمی آید و هیچ کارفرمایی تا کنون به این دلیل نه تنها حکم زندان و شلاق و جریمه نگرفته است، بعلاوه حتی مورد بازخواست و سوال قرار نگرفته است، اما شکایت کارفرما میتواند فعالین و رهبران و نمایندگان این دو هزار نفر را به هر جهنمی بکشاند. این هم اسمش "عدالت" و قانون است. قوانینی که از دوران برده داري هزار بار جنایتکارانه تر و ضد انسانی تر است. بلاخره در دوره برده داری تامین زندگی بردگان بر عهده صاحب برده بود و نان شب و محلی برای زندگی داشتند. و امروز در بردگی مزدي و مدرن دوران ما هر صاحب برده ای میتواند نان شب کارگر را قطع کند، میتواند کارگر را هر وقت خواست اخراج کند، میتواند هر وقت خواست کارگر را به دادگاه بکشاند و ترس از زندان و شلاق و اخراج از کار را بالای سرش قرار بدهد. این حقایق جامعه ما و این "عدالت" دولت بورژوایی ایران و همه دولتهای سرمایه داری است.
دولت آقای روحانی قرار است موقعیت کارگران چادرملو و آزاد گذاشتن دست کارفرما در هر نوع تعرضی به کارگر را عمومیت دهد، این قرار است به نرم کاری در ایران تبدیل شود. آنها در این راه یک سر سوزن توهم ندارند. مهم نیست آقای روحانی سر کار باشد یا همپالگی هایش؛ همگی بر این نیاز سرمایه در ایران به قیمت تحمیل محرومیت بیشتر به طبقه کارگر تاکید دارند. اینکه در این راه چقدر تفوق خواهند یافت بستگی به میزان خودآگاهی و اتحاد کارگری دارد. طبقه کارگر ایران برای دفاع از زندگی خود و حتی برای دفاع از وضع موجودش راهی جز اتحاد کارگری علیه سرمایه را ندارد.

خالد حاج محمدی