مصاحبه با خالد حاج محمدی

کمونیست: اخیرا جنبشی تحت عنوان ״جنبش مدنی ضد تحریم״ اساسا از داخل ایران راه افتاده است. این تحرک پشتیبانی طیفی را در خارج کشور به همراه داشته. نامه های جداگانه ای برای اوباما و یان کی مون و با خواست متوقف کردن تحریمها ارسال شده. سوال این است که این تحرک اساسا چه است و چرا امروز راه افتاده است. آیا رابطه ای میان این تحرک و انتخاب روحانی وجود دارد.

خالد حاج محمدی: این تحرک با ارسال نامه ای از جانب ٥٥ زندان سیاسی از طیف اصلاح طلب و لیبرال به یان کی مون شروع شد. این تحرک را جمعی، بیش از٤٥٠ نفر از همین طیف در بیرون زندان، با نامه به اوباما ادامه دادند و سرانجام جمعی زیر نام ٣١ حزب و جریان

هم به اوباما نامه فرستادند و همگی خواهان کمک به دولت روحانی به عنوان دولت "اعتدال" و تلاش برای بهبود رابطه با غرب و پایان تحریمها علیه ایران شدند. سعید حجاریان هم در این زمینه صحبت کرده و همین جهت را دنبال کرده است. از حجاریان تا کل آنچه به عنوان "جنبش مدنی ضد تحریم" راه افتاده است٬ عموما انتخاب روحانی را تحولی جدی در ایران میدانند٬ تلاش میکنند این اتفاق را به همین عنوان به جامعه معرفی کنند٬ تلاش میکنند دولت آمریکا و دول غربی و شخص اوباما را متوجه کنند که به این مسئله به عنوان فرجه ای مثبت و مهم در سیاست ایران و برای بهبود رابطه ایران و غرب نگاه کند. در حقیقت "جنبش مدنی ضد تحریم" حرکتی از جانب بخشی از خود جمهوری اسلامی و حواشی آن است که همگی طرفدار دولت روحانی اند و برای دفاع از این دولت و بهبود رابطه اش با غرب میکوشند. اینکه چرا امروز اینها بعد از چند سال تحریم کشف کرده اند که تحریم مشقات فراوانی برای مردم ایران ایجاد کرده است٬ برخلاف ظاهر مردمی این جنبش نه از سر دلسوزی برای توده وسیعی که در اثر تحریمها با فقر و فلاکت بیسابقه ای دست و پنجه نرم میکنند که، دقیقا از سر کمک به دولت جدید و روحانی است که اشاره کردم.

تا جایی که به خواست لغو تحریمها علیه ایران برگردد٬ این خواست عمومی در جامعه ایران است. منظورم این است که از مردم عادی٬ از طبقه کارگر تا طبقه سرمایه دار و نمایندگان آن در خود جمهوری اسلامی٬ کسی موافق تحریمهای اقتصادی علیه ایران نیست. ما که به روشی اعلام کرده ایم که تحریم اقتصادی سلاح کشتار جمعی و جنگی جنایتکارانه علیه بشریت است.

تحریم اقتصادی ایران از جانب دول غربی از طرفی به عنوان ابزاری جهت فشار به سرمایه و از این کانال فشار به جمهوری اسلامی اتخاذ شد. از طرف دیگر غرب در تلاش بود با فشار به اقتصاد ایران و تحمیل فقر و بی حقوقی کامل به مردم٬ کاری کند که مردم محروم از سر استیصال دست به طغیانهای کور بزنند و کل اینها امکانی ایجاد کند که جمهوری اسلامی را وادار به کوتاه آمدن در مقابل غرب کند. دولتهای غربی و مشخصا آمریکا در کنار تهدیدهای نظامی و بقیه اقدامات خود٬ از تحریم ها نیز به عنوان اهرمی جدی استفاده کرد.

"جنبش مدنی ضد تحریم" در حقیقت بیان اعتراض بخشی از سرمایه به تحریم است. تلاشی که به شیوه خود میکوشد فشار به سرمایه و محدویتهای اعمال شده به آن را کم کند. این "جنبش" اعتراضی به جمهوری اسلامی در ایران ندارد که بار اصلی فشار تحریم را بر دوش طبقه کارگر و مردم محروم اندخته است. نه تحریمها جدیدا اعمال شده اند و نه مشقاتی که بر اثر تحریم به مردم ایران تحمیل شده است. در این چند سال که تحریمها کمر طبقه کارگر ایران را خم کرده است٬ این طیف نه احتیاجی به اعتراض علیه تحریم دیدند و نه "جنبش ضد تحریم" راه انداختند. آنچه جدید است انتخاب روحانی است که بخشی از مدافعان او را به فکر برداشتن چنین پرچمی انداخته است. بهبود رابطه با غرب قطعا تحولی جدی در سیاست ایران است٬ لذا مدافعان دولت جدید میخواهند این برگ برنده را به نام جناحی که از خود میدانند و یا به خود نزدیک میدانند ثبت کنند.

کمونیست: اخیرا چه در کنفرانسی که تحت همین عنوان در خارج کشور برگزار شده و چه در نامه و مباحثات مختلف این طیف٬ بحث از مدیریت بد، مدیریت متوهم احمدی نژاد، مسئله هسته ای و رابطه با غرب و مسائلی از این قبیل مورد است. این مسائل تا چه حد بیان کننده واقعیات مربوط به تحریمها است؟

خالد حاج محمدی: مسئله هسته ای و خطر ایران هسته ای برای جامعه بشری٬ بهانه غرب و مشخصا دولت امریکا برای توجیه قلدری خود در منطقه و مشخصا علیه ایران است. خطر ایران هسته ای برای بشریت قالبی عامه پسند و مردم فریب برای توجیه سیاست غرب در منطقه و فشار به جمهوری اسلامی برای کوتاه آمدن در مقابل غرب است. نه معضل غرب و دولت آمریکا تهدید جامعه بشری است و نه اساسا منافع جامعه بشری پشیزی برای دولت آمریکا ارزش دارد٬ علاوه بر این دولت آمریکا خود بزرگترین تهدید برای جامعه بشری است. و ضمنا آمریکا نگران وسعت سلاحهای کشتار جمعی هم نیست. در میان متحدین غرب در منطقه کم نیستند دولتهایی که بمب اتم درست کرده اند و به سلاح کشتار جمعی دسترسی دارند و کمتر از ایران هم جنایتکار و مرتجع نیستند و غرب هم کوچکترین مشکلی با آنها نداشته و ندارد. عربستان و اسرائیل و پاکستان و هند و... که همگی سلاح کشتار جمع دارند مورد کمترین اعتراضی از جانب دول غربی نیستند.

علاوه بر این اگر قرار باشد علیه گسترش سلاح کشتار جمعی مبارزه کرد٬ قبل از هر کشوری باید دولت آمریکا را به جرم داشتن بیشترین و خطرناکترین سلاح کشتار جمعی محاکمه کرد. آمریکا اولین دولتی است که از بمب اتم استفاده کرده است و چند صد هزار نفر را در هیروشیما و ناکازاکی کشتار کرد. کشوری که در جنگ خلیج نیز از سلاحهای شیمایی استفاده کرده است که هنوز هم تاوان آن را مردم عراق و کودکان این کشور میدهد. لذا ماجرای هسته ای و نگرانی از خطر ایران هسته ای از جانب دول غربی ریاکاری بیش نیست. اینها زمانی که تصمیم داشتند به عراق حمله کنند همین بهانه را پیش کشیدند و بعد از نابودی کامل یک کشور٬ تازه معلوم شد کل ادعای آنها مبنی بر سلاحهای هسته ای بهانه بیش نبوده است و به کسی هم جوابگو نبودند.

تحریم اقتصادی جامعه ای با بیش از ٧٥ میلیون نفر جمعیت به بهانه خطر ایران هسته ای و به نام "دفاع" از بشریت و مردم ایران٬ دیگر نهایت ریاکاری دولتهای غربی و در راس آنها امریکا است.

اما ماجرای مدیریت بد که علیه دولت احمدی نژاد بکار گرفته میشود٬ در حقیقت بیان اختلافات درون حاکمیت است. دوره ای که احمدی نژاد در قدرت بود٬ مخالفین درون حکومتی او تلاش داشتند دلیل مشقاتی که به مردم تحمیل شده بود و همزمان دلیل تحریم از جانب دول غربی را به مدیریت بد او و سیاستهای نادرست فرد احمدی نژاد بچسبانند. هم اکنون هم مدافعان دولت روحانی تلاش میکنند مشکلات جامعه و مشقاتی را که هم اکنون دامن مردم را گرفته است به پای شخص احمدی نژاد بنویسند. با این شیوه هم سیمایی مردم پسند از خود ارائه دهند و سمپاتی میان مردم ایجاد کنند و هم برای جمهوری اسلامی وقت بخرند و دولت خود و کل سیستم را از زیر فشار و نقد خارج کنند. این در شرایطی است که با همه اختلافاتی که جناحهای جمهوری اسلامی با هم داشته اند٬ همگی تلاش کرده اند جواب نیازهای سرمایه را در دوره خود بدهند. دولت احمدی نژاد راهی را رفت که از دوره سازندگی در جریان بود. و اکنون دولت روحانی نیز دارد همین راه را ادامه میدهد. . بحثم این نیست که آنها الزاما در همه زمینه ها سیاستی واحد دارند٬ که انصافا بخش زیادی از سیاستها و پرچم جنبش اصلاحات و سبز را احمدی نژاد با جسارت بیشتری بلند کرد. میخواهم بگویم مشکلات دوره احمدی نژاد ربطی به مدیریت بد او نداشته و تلاش کنونی هم برای بهبود رابطه با غرب از خوش نیتی روحانی نیست. نیاز جمهوری اسلامی و نیاز سرمایه در ایران باعث شده که در این دوره جمهوری اسلامی در مقابل غرب سیمای منعطف از خود نشان دهد و تلاش کند فشاری که بر روی سیستم حاکم است را بکاهد و راهی را جلوی پای دولتهای دیگر بگذارد و بهبودی در موقعیت خود ایجاد کند. جمهوری اسلامی تلاش میکند فشار غرب را کم کند٬ موقعیت بهتری را برای امنیت سرمایه در ایران ایجاد کند٬ شرایطی ایجاد کند که تحریمها را بردارند و فشار به سرمایه را کاهش دهد.

اکنون مشکلات هر روزه کمبود مواد اولیه٬ تحریمهای وسیع سیستم بانکی و ... و تعطیلی مراکز تولیدی بر اثر تحریمها فشاری جدی علاوه بر مردم ایران٬ به سرمایه در این جامعه است. تلاش دارند ناامنی که بر اثر این مناسبات و تخاصمات میان جمهوری اسلامی و غرب بوجود آمده است را حداقل کاهش دهند و شرایط بهتری برای رشد سرمایه بوجود آورند. این جهت در دوره احمدی نژاد هم در جریان بود و امروز دولت جدید با قولهایی که داده است و با شعاری که بهبود رابطه با غرب و لغو تحریمها از اصلی ترین آنها است٬ میخواهد امر خود و نیاز سرمایه را جواب دهد. در این راه سعی دارند در جنگ و جدال و اختلافات جناحی بخشی از مشکلات را به پای حریفان خود بیندازند و بحث مدیریت بد هم از اینجا در می آید. در همین مدت شاهد هستیم که بهبود رابطه با غرب و تلاش برای مذاکره و توافق به آمریکا جوازش از جانب شخص خامنه ای هم صادر شده است.


کمونیست: در دل مباحثات "جنبش مدنی ضد تحریم" رابطه میان لغو تحریم و گسترش دمکراسی طرح میشود. از نظر شما این نگاه چقدر واقع بینانه است؟


خالد حاج محمدی: بستگی به این دارد که منظور از دمکراسی چه است. پشت واژه دمکراسی اهداف مختلفی بیان میشود و پروژه های مختلف و منافع معینی تعقیب میشود. توجه داشته باشید که دول غربی و در راس آنها آمریکا و انگلستان٬ حمله به عراق و نابودی یک جامعه و کشتار ٨٠٠ هزار نفر را به نام دفاع از دمکراسی پیش بردند. روزانه به نام دفاع از حقوق بشر و دمکراسی جنایات وسیعی علیه بشریت پیش برده میشود. دول غربی در لیبی دست به کشتار وسیعی زدند و اسم آن را گذاشتند دخالت بشر دوستانه و به نام دمکراسی دخالت کردند. هم اکنون سوریه نیز به نام دمکراسی و دفاع از حقوق مردم به میدان جنگ جنایتکارانه ای تبدیل شده است که طبق آمار رسمی تا کنون ٦ میلیون انسان آواره شده اند. میخواهم بگویم بحثی که از دمکراسی میشود پوچ است. دمکراسی و حقوق بشر قالبهای مردم پسندی است که زیر آن اهداف و منافع دولتها و بورژوازی پیش برده میشود.

بحثی که مدافعان "جنبش مدنی ضد تحریم" از دمکراسی دارند٬ آزادی کامل سرمایه و سپردن سرنوشت جامعه به بازار آزاد است. آنها به روشنی بیان میکنند که دولت نباید برای سرمایه محدودیت ایجاد کند٬ خواهان برداشتن محدودیتهای دولت بر بخش خصوصی و سپردن سوخت و ساز جامعه و نبض آن به افت و خیز بازار آزاد اند. اینها گله مند هستند که چرا برای بخش خصوصی محدودیت ایجاد شده است٬ خواهان آزادی کامل سرمایه هستند و خواهان این هستند که بخش خصوصی نه تنها در اقتصاد بلکه در قدرت سیاسی هم سهم و نقش بیشتری داشته باشد و سرنوشت جامعه را به سوخت و ساز بازار بسپارند. آنها اسم این را گذاشته اند دفاع از دمکراسی. در حقیقت آنها خواهان باز شدن بیشتر دست سرمایه٬ برداشتن محدودیتهای آن و عدم دخالت دولت در سوخت و ساز سرمایه هستند و این را دمکراسی مینامند. بحثی از آزادیهای سیاسی٬ یا آزادی نقد و بیان و تحزب و تشکل نیست.

کمونیست: مستقل از اهداف سیاسی این جنبش نباید از این تحرک وسیع حمایت کرد؟ بخصوص اگر این جنبش بتواند تحریمها را متوقف کند ؟ اگر جواب منفی است چه باید کرد؟

خالد حاج محمدی: اولا با توجه به جهتی که دولت ایران گرفته است و تلاشی که رسما برای بهبود مناسباتش با غرب در جریان است٬ ممکن است حداقل از دامنه تحریمها کاسته شود. اما لغو کامل تحریمها به فاکتورهای دیگری نیاز دارد که باید دید به کجا خواهند رسید. ایران هسته ای بهانه ای بود برای اعمال تحریم و حتی در دوره ای برنامه حمله نظامی به ایران. فاکتورهای بسیار جدی دیگری در ماجرای بهبود رابطه با غرب نقش جدی دارند٬ از جمله نقش جمهوری اسلامی در منطقه٬ نقش ایران در سوریه و مهمتر از اینها ماجرای فلسطین و اسرائیل. فعلا فضایی برای بحث و مذاکره ایجاد کرده اند اما حل این مناقشات ساده نیست و جمهوری اسلامی هم محدودیتهای جدی و بنیادینی برسر برسمیت شناختن اسرائیل و یا کوتاه آمدن در قضیه سوریه دارد. توجه داشته باشید که آمریکا هم نقش و موقعیت گذشته خود را ندارد و این را هم دولت ایران میداند و هم خود دولت آمریکا به آن آگاه است.

در مورد خود تحریمها اشاره کردم که خواست لغوتحریمهای اقتصادی خواست عمومی در جامعه ایران است. اما تا جایی که به طبقه سرمایه دار و دولتشان برگردد٬ تحریم براترین ابزار در دست آنها بود که هر اعتراض کارگری را به بهانه تحریم خفه کنند. در همین دوره به بهانه تحریم تعرض وسیعی را علیه معیشت طبقه کارگر پیش برده اند. بار اصلی فشار تحریمها اقتصادی را بر دوش این طبقه گذاشته اند و بیشترین انشقاق را به صفوف طبقه کارگر تحمیل کردند. در حقیقت طبقه کارگر ایران دو بار تحریم اقتصادی شده است هم از جانب دولتهای امپریالیستی و هم از جانب جمهوری اسلامی و به بهانه تحریم خارجی. در دنیای واقعی طبقه کارگر ایران قربانی اصلی تحریم اقتصادی دول غربی است. دولت ایران در اعمال بیشترین بی حقوقی به این طبقه به بهانه تحریم٬ خود در کنار دولتهای غربی ایستاده است. لذا ما با این طیف جواب مشترکی به تحریمها نداریم٬ راهی مشترک در پیش نداریم و اهداف و منافع مشترکی را دنبال نمیکنیم. "دلسوزی" اینها برای بیکاری کارگر و فقر و محرومیت آن درست مثل نگرانی آمریکا برای جامعه جهانی و خطراتی که آن را تهدید میکند است٬ اینها قالبهایی عامه پسند و فریبنده برای بیان منافع طبقه بورژوا است.


برای طبقه کارگر مبارزه با تحریم دولتهای غربی راهی جدا از دفاع از معیشت این طبقه٬ در دفاع از حق حیات و سهم بیشتر از ثروت جامعه٬ در دفاع از افزایش دستمزدها٬ بیمه بیکاری و... نیست. ما در کنار محکوم کردن دولتهای غربی به دلیل تحریم اقتصادی٬ سرمایه داران ایران و دولتشان را نیز به جرم تحمیل بی حقوقی کامل و چوب حراج زدن به کار و زندگی این طبقه به بهانه تحریم٬ محکوم میکنیم. مبارزه علیه تحریمهای دول غربی جدا از مبارزه در دفاع از معیشت طبقه کارگر و به این اعتبار جدا از مبارزه علیه دولت جمهوری اسلامی نیست. مدافعان "جنبش مدنی ضد تحریم" خود شریک سرمایه در ایران در اعمال بی حقوقی کامل به طبقه کارگر هستند. واضح است که آنها هم اهداف خود را به نام منافع عمومی مردم ایران پیش میبرند٬ چیزی که در دنیای واقعی منافع بخش از این مردم، که سرمایه داران اند، میباشد.

توجه داشته باشید که "جنبش مدنی ضد تحریم" سر سوزنی ربطی به بیحقوقی طبقه کارگر٬ به عدم پرداخت دستمزدها٬ به بیکاری و عدم داشتن بیمه بیکاری و فقر و گرانی و زندان و ... او ندارد و خود در آنچه جمهوری اسلامی علیه طبقه ما پیش میبرد سهیم است. صف ما از اینها و از کل صاحبان سرمایه جدا است. مگر تا کنون چند نماینده مجلس٬ چند رئیس و آیت الله و مقام و سرمایه دار به دلیل تحریم٬ حقوقهایشان نصف شده است؟ کدام فرمانده سپاه٬ اعضا مجمع تشخیص مصلحت و زندانبان و شکنجه گر آنها بدلیل تحریم یک روز هم مزدشان پرداخت نشده است؟ این طبقه کارگر و بخش محروم جامعه است که تاوان تحریم را میپردازد. شعار برداشتن تحریمها و محکوم کردن دول غربی به جرم تحریم اقتصادی شعار و خواست طبقه کارگر است. در کنار آن محکوم کردن جمهوری اسلامی و سرمایه داران که در قبال زندگی چند ده میلیون انسان مسئولیتی تقبل نمیکنند٬ و زندگی طبقه ما را به بهانه تحریم به تباهی کشانده اند٬ و خواست یک زندگی انسانی٬ خواست بیمه بیکاری مکفی و دستمزدی که کفاف زندگی انسانی را بکند نیز خواست ما همین امروز است.