(درحاشیه اجلاس سازمان ملل و شرکت احمدی نژاد)، در این مدت صف وسیعی از ژورنالیستها و تحلیل گران بورژوا٬ مدیای دستگاهی و نوکر٬ با بکارگریی امکانات وسیع ارتباط جمعی٬ فضای دنیا را حول اجلاس سازمان ملل مسموم کرده اند. دنیایی ساخته اند تا در آن چشم و گوش و فکر صدها میلیون انسان در انتظار بحث و تصمیم و نتایج اجلاس سازمان ملل باشد. تلویزیونها و خبر گزاریهای مختلف به پخش اخبار این اجلاس و تحلیل و تفسیرهای خود حول آن می پردازند و افکار عمومی را در جهتی که برایشان دیکته شده است شکل میدهند. گویا قرار است مسائل مختلفی از تلاش برای صلح و آسایش در دنیا تا راه حل بحران اقتصادی و
مسئله هسته ای ایران و رابطه با غرب و... در این اجلاس حل و فصل شود و این اجلاس برای پایان دادن به جنگ و خونریزی و فقر و فلاکت حاکم بر دنیا است. سران ١٢٠ کشور در این نشست شرکت کرده اند و هر کدام اهداف خود را در بسته بندیهای قابل عرضه و مردم پسند٬ زیر نام دفاع از "صلح و امنیت دنیا" به بازار آورد اند تا توجه جهانیان را به آن جلب کنند و همزمان راهی برای توافق با هم و سهم بری بیشتر از قدرت و ثروت جهان٬ پیش پا بگذارند.
اجلاسی که سران رژیم آپارتاید جنسی و بربریت مطلق حاکم در ایران، نمایندگان کشتار مردم بیگناه فلسطین، عاملین به سیاهی کشاندن و نابودی جامعه عراق و افغانستان٬ نمایندگان باندهای مافیایی قدرت در روسیه و اقصی نقاط جهان در آن جمع شده اند٬ ربطی به حقوق انسان٬ صلح٬ امنیت و آسایش آن ندارد. در این اجلاس کسانی حضور به هم میرسانند که هر کدام در گوشه ای از این دنیا بخشی از بشریت را با استثمار وحشیانه خود به سیه روزی انداخته اند. اینان خود عاملین جنگ و آدم کشی و به خطر انداختن امنیت و آسایش بشریت در دنیای امروزند. جنگ و جدال و کشمکش شرکت کنندگان این اجلاس نه بر سر حقوق بشر و دمکراسی و صلح و آسایش٬ بلکه بر سر تحمیل سهم خواهی خود و آن بخش از بورژوازی لجام گسیخته این دوره است که نمایندگیش میکنند. اوباما٬ گوردون براون٬ نتانیاهو٬ دمیتری مدودف٬ احمدی نژاد و ... همگی به عنوان نمایندگان بخشی از بوژوازی حاکم در کشورهای مختلف٬ در تلاشند در این اجلاس از منفعت بخش خود دفاع کنند و بهترین شرایط را به دیگران در سهم بردن از قدرت و امکانات و پول٬ تحمیل کنند. حقوق بشر و صلح و امنیت٬ تنها قالبهای مناسب و چتری است که زیر آن اهداف عمیقا سودجویانه و کثیف دولتها و قدرتهای مختلف را زرق و برق داده اند تا امکان تحمیق بیشتر بشریت را مهیا سازند.
سخنان احمدی نژاد در این اجلاس و صحبت از عدالت و حقوق مردم در فلسطین٬ آفریقا٬ افغانستان و عراق٬ از زبان کسی که در مملکتی به اسم ایران٬ به قیمت فقر و محرومیت اکثریتی عظیم از مردم٬ نظام بردگی مزدی سرمایه را سرپا نگه داشته است٬ مایه شرم بشریت قرن بیست و یکم است. این مسئله قبل از هرچه نشانه عمق توحش حاکم بر جهان و نقش کثیف دول امپریالیستی و شرکت کنندگان در این اجلاس است که چنان فضای دنیا را آلوده کرده اند٬ چنان توحش و بربریتی را به دنیا تحمیل کرده اند٬ که حتی سران جمهوری اسلامی هم میتوانند به خود جرات دهند به عنوان نماینده خودگمارده بخشی از قربانیان آن٬ سخن سرایی کنند.
نتیجه جنگ و دعوا و صلح و آشتی سران شرکت کننده در این نشست هر چه باشد٬ آنچه مشترکا در تمام کشورها مقابل طبقه کارگر و مردم محروم میگذارند٬ این است که میان هارترین نمایندگان طبقات حاکم کدام را انتخاب کنند٬ از کدام دفاع کنند تا طبقه کارگر را در گوشه ای از جهان امروز استثمار کنند٬ حقوقشان را بزنند٬ از کار اخراجشان کنند٬ اعتصاب و اعتراض شان را به خون بکشند و دهانشان را ببندند و کت بسته در بازار کار برای تامین لقمه نانی با همسرنوشتانشان به مسابقه وادارشان کنند.
دعوای احمدی نژاد با غرب و "دفاع" از مردم افریقا و عراق و فسلطین٬ جدا از اینکه ابزار تحمیق مردمی است که از دخالت و نقش دول امپریالستی به تنگ آمده اند٬ قالب بیان سهم خواهی بخشی از بورژوازی ایران از تقسیم قدرت و سود است که در اثر فقر و جنگ و محنت طبقه کارگر جهانی و بخش اعظم مردم دنیا ایجاد شده است و این اجلاس اساسا کارش پرداختن به آن است.
تا جایی که به حضور احمدی نژاد در سازمان ملل بر گردد٬ اعتراضات زیادی از جانب طیف وسیعی از احزاب و جریانات سیاسی مختلف و مردم ناراضی در کشورهای مختلف صورت گرفته است. در این میدان صفی از یاران و همقطاران دیروز او نیز زیر بیرق سبز به خیابانها آمدند و تلاش کردن به فضای اعتراضی مخالفین جمهوری اسلامی جامه سبز بپوشانند. اما جدال مردم با جمهوری اسلامی با جدال خانوادگی جناح سبز علیه احمدی نژاد و خامنه ای دو مسیر متفاوت را دارد. جنگ و دعوای جناح سبز با جناح حاکم در جمهوری اسلامی نه بر سر آزادی و مدنیت در جامعه ایران٬ نه بر سر کم کردن از دامنه استثمار و استبداد حاکم٬ بلکه بر سر چگونگی پیشبرد بهتر و استحکام پایه های نظام بورژوایی ایران جهت سود کشی از گرده طبقه کارگر و خفه کردن هر صدای آزادیخواهانه در این جامعه است. شروع استبداد و بی حقوقی ٬ شکنجه و آدم ربایی و تجازو خفقان در جامعه ایران بر خلاف ادعا و تلاش روشنفکران سفیه و لیبرال چپها و میدیای دستگاهی بی بی سی و ..٬ تنها به این دور بر نمیگردد که رهبران سبز از صدر حاکمیت کنار گذاشته شده اند. جنایت و فقر و بیکاری و استثمار طبقه کارگر و بی حقوقی زن و جوان در این مملکت٬ به قدمت سی سال حاکمیت سبز و سیاه جمهوری اسلامی در جریان بوده است. حاکمین ایران در چنین نظامی٬ سبز٬ سیاه٬ لیبرال یا مشروطه خواه و سلطنت طلب باشند٬ در نظم سرمایه داری که همگی از آن دفاع میکنند٬ نه تنها رفاه و امکانات مناسب برای زیستن٬ بلکه آزادی سیاسی و دمکراسی نیم بند نیز به قطر کیف پول مردم آن جامعه بستگی دارد. حفظ جامعه سرمایه داری در ایران و تامین سود برای کل نمایندگان آن از سبز و سیاه تا لیبرال و مشروطه خواه٬ بر دوش طبقه کارگر و با تباهی فیزیکی و روحی آن ساخته میشود.
طبقه کارگر و بشریت متمدن٬ نه تنها برای ایجاد جامعه ای برابر و مرفه٬ بلکه برای داشتن آزادیهای سیاسی و خلاصی فرهنگی در جامعه ایران نیز باید به نیروی خود متکی شوند. بی شک در این راه کنار گذاشتن جمهوری اسلامی با پرچم سیاه و سبزآن٬ تنها اولین قدم خواهد بود.