چاپ

مصاحبه کمونیست با خالد حاج محمدی

کمونیست: سال٩٥ را پشت سر میگذاریم، سال گذشته را برای مردم ایران چگونه ارزیابی میکنید. سال برجام بود، یا سال ورزش زنان ایران، سال اسکار فیلم ایران- یا سال بیکاری و اعتراض و طغیان علیه بیکاری، محیط زیست، یا سال تخاصم با عربستان یا سال کورش کبیر؟ در یک نمای زود گذر سال گذشته برای اکثریت مردم ایران چگونه سالی بود؟

خالد حاج محمدی: در سال گذشته اتفاقات زیادی افتاد و به این اعتبار هر آدمی میتواند لیستی طولانی از اتفاقات مثبت و منفی را کنار هم بگذارد و سال گذشته را سال این اتفاقات بنامد. این شاید مقداری ساده کردن مسئله باشد، زیرا که خود اتفاقات به تنهایی نمیتواند بیان روندهایی واقعی تر و پایه ای تری باشند که این اتفاقات بروزات لحظاتی از آن است و به تنهایی چیزی به ما نمیگویند.

اما اگر بخواهم به سال گذشته و اینکه چه سالی بود بپردازم، به نظرم سال گذشته با دو پدیده معین تداعی میشود که مستقل از هر اتفاق مهم و غیر مهم دیگری رنگ خود را به سیمای جامعه زده است. این دو پدیده یکی تعرض بورژوازی چه بین المللی و منطقه ای و چه در سطح ایران و مشخصا جمهوری اسلامی به مدنیت، به حقوق پایه ای انسان و به معیشت است. دیگری بی اعتمادی عمیق و همه جانبه به ساختارهای موجود بورژوایی و دولتهای مختلف آن و نفرت عمیق به احزاب سنتی و دولتهای حاکم و همزمان شکل گیری و تلاش از پایین علیه ساختارهای تاکنونی و علیه قوانین و سنت و کل آنچه است که زمانی مردم به آن توهمی داشتند. خود این مسئله هم در سطح جهانی و هم در سطح ایران به کشمکشهایی شکل داده اند که بروزات آن از هر دو طرف این جدال به شکل اتفاقات مورد اشاره شما و بسیاری مسائل دیگر خود را نشان میدهند. در ایران به این اعتبار سال گذشته سال فروریختن توهم به فضای ذهنی و فکری بود که بورژوازی ایران و دولتش برای جامعه ترسیم کرد. به این بر میگردم اما قبل از آن و مستقل از خود ایران بگذار در سطح ماکروتر و جهانی تر چند نکته را اشاره کنم.

سال گذشته ما در سطح جهان شاهد سالی بشدت سیاه و تاریک بودیم. سال گذشته ما شاهد جنگهای خونین در خاورمیانه، کشتارهای وسیع، آوارگی دهها میلیون انسان از افریقا تا خاورمیانه، و سال جنایات آشکار دولتهای مختلف جهان و گروهها و فرقه های جنایتکار جنگی در کشورهای مختلف و بطور مشخص در خاورمیانه بودیم. به معنایی شاید بتوان گفت ناامنی و توحش بی پرده مشخصه این دوره بود. این توحش نه تنها توسط داعش و باندهای تروریست که توسط دولتهای اصلی جهان آزاد در کشورهای مختلف و همزمان تعرض آنها به دستاوردهای بشریت حتی درخود غرب به نام امنیت و مبارزه با تروریسم، چیزی است که مهر خود را به سیمای جهان زد.

سالی که مردم جهان و خصوصا مردم خاورمیانه به نام "دفاع" از خود، شاهد بلوکبندی هارترین دولتها از دول امپریالیستی مانند امریکا و روسیه تا متحدین منطقه ای آنها از عربستان، قطر، اسرائیل و ترکیه و... تا ایران، سوریه و عراق و... در تخاصمات با هم و هر کس برای منفعت خود به قیمت تباهی زندگی دهها میلیون انسان در خاورمیانه و اعمال ترس و ناامنی به کل جهان بودیم. بلوکبندی هایی که خود انعکاس یک بن بست و بی جوابی عمومی بورژوازی و دولتهای اصلی بزرگ امپریالیستی، بیان به هم ریختن توازن قبلی تر میان آنها و تلاش برای رسیدن دوباره به نقطه تعادلی به قیمت کشتار های بزرگ، ویرانی خانه و کاشانه مردم و به قیمت تباهی وسیع و همه جانبه کارگران و محرومان جامعه از خاورمیانه تا خود غرب  هستیم.

به عنوان بروزات این مسئله، ما با یک سردرگمی عمومی در سطح جهان طرف بودیم که به احزاب و نیروهای اولترا راست امکان عروج داد. پدیده خروج انگلستان از اروپای واحد و عروج ترامپ در امریکا بازتاب این سردرگمی در میان احزاب راست و دولتهای آنها در خود غرب و بی جوابی آنها به مسائل این دوره جهان حتی در کشوهای "متمدن" و بزرگ غرب است. این اوضاع رنگ خود را به کل جهان زد و جهانیان آنها را عریان و لخت و بدون هیچ حائلی در مبتذلترین و شنیعترین شکل در مقابل خود و در مقابل هر نوع ارزشهای انسانی، اخلاقی، فرهنگی و سیاسی ماقبل این دوره دیدند.

سال گذشته در سطح جهان هم سال افزایش نفرت از حاکمان جهان بود. اعتراضات این دوره در کشورهای اصلی غربی از آمریکا و انگلستان تا آلمان و... به پدیده ترامپ و قوانین نژادپرستانه او...، اعتراضات به خروج انگلستان از اروپای واحد و فضای نژادپرستانه، اعتراض به فقر و محرومیت و...، همگی بیان سد دفاعی بشریت متمدن در مقابل دولتهای اصلی است. هر چند احزاب سنتی بورژوایی تلاش کردند بر این فضا سوار شوند و آنرا ضمیمه مخالفت درون خانودگی خود با ترامپهای این دوره کنند، اما اینها جوانه های اعتراض بر حق مردم جهان به این اوضاع بود.

با این مقدمه کوتاه به ایران برگردیم. سال گذشته برای مردم ایران سال فروریختن توهم به فضایی بود که جمهوری اسلامی با کل دستگا تبلیغاتی خود و به نام برجام، جذب سرمایه به ایران، رشد اقتصادی، اقتصاد مقاومتی و کارآفرینی و اشتغال به خورد جامعه داد.

اعتراضات وسیع کارگری در همه شهرهای بزرگ و کوچک، اعتراض سراسری معلمان، اعتراض وسیع مردم خوزستان، اعتراض بازنشستگان، اعتراضات مختلف در دانشگاهها و...، همگی نشان تعمیق شدن جدال طبقه کارگر و اقشار محروم جامعه با حاکمیت است. اینها نشاندهنده فروریختن توهم به وعده های دولت روحانی در میان خوشبین ترین و متوهم ترین اقشار مختلف مردم محروم است. سال بی آبرویی و بی اعتباری بیش از بیش جمهوری اسلامی و سران آن بود. 

امروز توده مردم در ابعاد وسیع نه تنها امیدی به بهبود در نتیجه به سرانجام رسیدن برجام ندارند، که امیدی به هیچ جناح و بخشی از حاکمیت حتی بعنوان امکانی برای باز کردن منفذی در زندگی و مبارزه خود، هم ندارند. اگر نگاهی به صف معترضان از کارگر تا زن و جوان جامعه تا مردم محلات و تجمعات مختلف آنها برای حقوق معوقه، اعتراض به اخراج و بیکاری، به دستمزد و حقوق پایین و... بیندازید، شاهدید که آنها علنا و با صدای بلند و بدون واهمه به سران جمهوری اسلامی، به دولت و مسئولین ناسزا میگویند، آنها را دزد و فاسد و عامل فقر و محرومیت خود اعلام میکنند. مردم علنا حتی جلو دوربینها خطاب به حاکمین نهایت انزجار خود را بیان میکنند، خط قرمزهای جمهوری اسلامی را زیر پا میگذارند و دیگر اعلام نفرت از حاکمیت در کنج خانه های آنها بیان نمیشود و در هر تجمعی حتی بر روی پلاکارتهای آنها، در شعارها و سخنان آنها علنا بیان میشود. بعلاوه در سطح اجتماعی و فرهنگی عقب نشینی های به جمهوری اسلامی تحمیل شده است. امروز عدم رعایت "شئونات اسلامی"، حجاب اسلامی، قوانین اسلامی خصوصا در میان زنان و جوانان که مستقیم از طریق این قوانین در همه امورات شخصی و غیر شخصی آنها دخالت میشد، باعث شده که خود جمهوری اسلامی نیز عقب بنشیند و بحث عدم دخالت در زندگی خصوص مردم و عدم سخت گیری، از زبان روئسای آنها بیان میشود.سال گذشته سال تشدید تقابل مردم و جمهوری اسلامی بود.

کمونیست: با این وصف آیا فکر میکند ما وارد یک دوره با یک جنبش اعتراضی همگانی خواهیم شد، که طبقه کارگر و محرومان جامعه ستون فقرات آن هستند و اوضاع میرود که توازن قوای نابرابر کنونی را به نفع آنها و به زیان جمهوری اسلامی بچرخاند؟

خالد حاج محمدی: راستش اوضاع پیچیده تر از آن است که بتوان بر اساس نفرت عمیق کارگران، زنان، جوانان و اقشار پایین جامعه از جمهوری اسلامی، و حتی اعتراضات این دوره، به نتیجه سرراستی رسید و تصور یک دوره جنبش اعتراضی با محوریت طبقه کارگر را کرد که بتواند توازن قوا را به نفع این طبقه و اکثریت مردم ایران عوض کند. اجازه بدهید در این زمینه چند نکته را توضیح دهم.

ما با یک فضای اعتراضی در میان طبقه کارگر و اقشار محروم در همین دوره طرف بوده ایم که اشاره کردم. اما تا امروز و در این دوره این اعتراضات هر چند وسیع، بیشتر عکس العمل محرومان جامعه و در راس آنها طبقه کارگر به فشاری است که جمهوری اسلامی آورده است. اعتراض این دوره، مقاومت جامعه در مقابل تعرض دولت و سرمایه داران به معیشت و زندگی آنها است. بخش بزرگی از اعتراضات کارگری هنوز برای پرداخت حقوقهای پرداخت نشده است. اعتراض علیه اخراج و بیکاری است. خود این امری کاملا طبیعی است. اما آنچه مهم است توهم ریخته است و اکثریت طبقه کارگر و اقشار تهیدست امیدی به اینکه با اتکا به بالا بتوانند بهبودی در زندگی خود ایجاد کنند، ندارند. آنها بیش ازاین نه حاضرند و نه وضع واقعی زندگی به آنها امکان میدهد که به جمهوری اسلامی فرصت دهند و حق خود را امروز میخواهند. به اعتباری مردم بیش از این نمیتوانند تحمل کنند.

همزمان باید مولفه جنگهای خانمان سوز در منطقه و تاثیرات آن بر فضای سیاسی جامعه را در نظر گرفت. اکنون ما شاهد بمباران و کشتار وسیع مردم موصل در همجواری ایران هستیم. هنوز جنگ در موصل پایان نیافته است زمزمه جدال و جنگهای دیگر از جانب طرفهای درگیر در موصل، چه در عراق و چه در سطح منطقه را میشنویم. همزمان ما شاهد تهدیدهای ترامپ علیه ایران و جنگ تبلیغاتی او هستیم. وضع خاورمیانه و بلایی که بر سر مردم آن آورده اند، ترس و نگرانی و محافظه کاری را در میان طبقه کارگر و مردم بالا برده است. قانع شدن به وضع موجود و ترس از تبدیل شدن ایران به سوریه و عراق، موقعیتی برای جمهوری اسلامی ایجاد کرده است که ترس از فشار پایین را کاهش میدهد. به اعتباری این اوضاع، مردم ایران و طبقه کارگر ایران را محتاط و محافظه کار کرده است. این اوضاع شرایط مبارزه در جامعه ایران و کل منطقه را بسیار سخت تر و پیچیده کرده است و این لطمه بسیار بزرگی به ما و به مبارزات عدالتخواهانه علیه جمهوری اسلامی زده است.

همزمان و همچنانکه اشاره کردم اعتراضات در جامعه ایران کم نیست، توهم ریخته است. مرکز اعتراضات در جامعه ایران و محور آن اعتراضات کارگری و اعتراض اقشار محروم جامعه بر سر معیشت است. این بیان فاصله طبقاتی عمیقی است که در جامعه ایران سال به سال افزایش یافته است. این قطع امید از بالا امکانی میدهد که اتکا به خود و نیروی خود و لزوم به هم پیوستن و یک کاسه شدن قدرت خود در ذهنیت و روانشناسی جامعه جایی جدی تر پیدا کند. این امکان میدهد که کارگران، زنان، جوانان، مردم در محلات و به این اعتبار اکثریت جامعه وارد دوره ای از رودررویی مستقیم با دولت و حاکمیت شوند. امکان پیدا میکند که این اعتراضات خودآگانه تر شود، شعور سیاسی جامعه را بالا ببرد و بتواند سازمان پیدا کند و روی پای خود بایستد.

این اعتراضات برای توفیق یافتن خود احتیاج به سازمان یافتن و به هم بافتن دارد. شرط پیروزی و تحمیل بهبودی در زندگی اکثریت مردم جامعه، شرط تغییری در توازن کنونی، پیروزی در اعتراضات کنونی طبقه کارگر و اقشار پایین جامعه در مبارزات جاری آنها با محوریت معیشت است. این احتیاج به دخالتگری آگاهانه تر در محل دارد، امری که بر دوش محافل و شبکه های مبارزاتی، فعالین کمونیست و هوشیار در دل این اعتراضات است. مسئله تلاش برای پیروزی و بالا بردن اعتماد به خود در این اعتراضات و بهم پیوستن آنها و به این اعتبار بالا بردن اتحاد و همبستگی و همدلی در میان طبقه کارگر و محرومان جامعه است. این محتاج کاری نقشه مند و اگاهانه از جانب فعالین کمونیست و رهبران عملی در محل است. لذا اتحاد خود این فعالین و همدلی و توافق آنها، پیش شرط چنین نقشی است.

مقابله با پروژه ترساندن مردم از به زیر کشیدن جمهوری اسلامی و هراس از آینده ناروشن، قدرت بخشیدن به اعتراض متحد و گسترده طبقه کارگر و اقشار محروم، تبدیل این اعتراض به اهرمی برای تغییر توازن قوا میان مردم و جمهوری اسلامی و بهبودی در زندگی به نفع مردم، طبقه کارگر و به نفع جبهه آزادیخواهی در مقابل ارتجاع حاکم، اساسا در دست کمونیستها و در گرو کار جدی و هوشیارانه آنها و بر دوش آنها و حزب کمونیستی آنها است.

کمونیست: سال گذشته حزب حکمتیست کجای تصویری که شما ترسیم میکنید، قرار داشت؟

خالد حاج محمدی: حزب حکمتیست در دل سالی پر تلاطم که اشاره شد، تلاش کرد، افق انقلاب کارگری را نمایندگی کند و در هر تند پیچی مانع گم شدن این افق و مانع زیر آوار رفتن آن توسط جنبشهای دیگر و افقهای آنها شود. ما تلاش کردیم در مقابل تلاش جمهوری اسلامی و سخنگویان آن و سیاست انتظار و تحمیل آن به جامعه که منتظر رشد اقتصادی و راه افتادن اقتصاد مملکت و از دل آن کارآفرینی و بهبود زندگی مردم باشند، بایستیم. تلاش کردیم سم بودن انتظار و فریبکاری سخنگویان جمهوری اسلامی را بر ملا کنیم و بر بهبود زندگی همین امروز و به نیروی مستقل طبقه کارگر پای فشاریم.

جنبش و مختصاتی که حزب حکمتیست با آن تعریف میشود و آنرا نمایندگی میکند، از مقابله با توهم پراکنی، مقابله با ارجاع مردم به تقابل جناح های جمهوری اسلامی، ارجاع مردم به دخالت نیروهای ارتجاعی از جریانات مذهبی تا امریکا و عربستان، به عنوان راه حل نجات مردم ایران که پرچم بخشهایی از بورژوازی و احزاب مختلف چپ و راست ایران بود، تا تلاش برای ساختن ستون فقرات جنبش خود در پایه ای ترین سطح، تلاش برای شکل دادن به اتحاد فعالین کمونیست و رهبران عملی و رادیکال طبقه کارگر، رهبران جنبشهای اعتراضی و آزادیخواهانه به عنوان اساس و پایه یک جنبش سراسری و وسیع برابری طلبانه، بخشی از تلاش حزب ما بود. تلاش کردیم در مقابل هویت سازی های کاذب قومی و مذهبی و تلاش برای رنگ قومی و مذهبی و ناسیونالیستی زدن به مبارزات آزادیخواهانه مردم ایران، بایستیم و در مقابل از هویت مشترک و انسانی همه انسانها و هویت طبقاتی و همسرنوشتی کل طبقه کارگر دفاع کنیم. تلاش کردیم تا جایی که توان داشتیم و صدای ما رسید به طبقه کارگر و همه محرومان جامعه اعلام کنیم که ما و طبقه ما یک طبقه جهانی است. که ما با کارگران افغانستانی، کارگران موصل و سوریه، با کارگران ترکیه و عربستان، با کارگران آمریکا و چین و روسیه و... یک طبقه هستیم و این احساس یکی بودن را در مقابل دولتها و احزاب مختلف که با چاقوی قومی، مذهبی، ملی و ناسیونالیستی، در جدال خود با هم و برای منافع زمینی خود، در تلاش هر روز برای تکه پاره کردن این حس بودند بایستیم. تلاش کردیم ضد کارگری بودن و ضد انسانی بودن هویتهای کاذب مذهبی و ناسیونالیستی و تقسیم مردم همسرنوشت، به شیعه، سنی، بهایی، فارس، کرد، ترک، عرب و... را برمال کنیم.

حزب حکمتیست با همه شرایط سخت و پیچیده دوره اخیر، با همه فضای مسموم و جنگهای قومی و مذهبی که در منطقه راه انداخته اند، تلاش کرد دریچه ای بر روی انسانیت باشد که بتوان ورای این فضای سنگین انسانیت را، همسرنوشتی و انسان دوستی را نمایندگی کند. تلاش کردیم در دل دوره ای پیچیده و سیاه منافع عمومی طبقه کارگر را نمایندگی کنیم و در سیاست ایران و منطقه علاوه بر دفاع از مدنیت، دفاع از سکولاریسم، دفاع از رفاه و آسایش، پرچم انقلاب کارگری به عنوان تنها راه نجات مردم ایران را برافراشته نگهداریم. به این اعتبار حزب ما با هر ارزیابی و کم و کاستی در کنار هزاران کمونیست و انسان آزادیخواه، زن و مرد و جوان برابری طلب، جنبش آزادیخواهی را در این دوره نمایندگی و پرچم آنرا در دست داشیم و تلاش کردیم افق انقلاب سوسیالیستی را به عنوان تنها راه نجات در مقابل افقهای دیگر قرار دهیم.

سال گذشته سال بی افقی سایر جریانات از راست تا جریانات موسوم به چپ بود. اما حزب ما جریانی بوده و هست که افق آینده بهبود، رفاه، آزادی و انقلاب کارگری را با اعمال قدرت از پاپین و به اتکا به مردم عدالتخواه و در راس آن طبقه کارگر را برای جامعه باز نگاه داشت.

کمونیست: برای سال آینده حزب حکمتیست چه برنامه ای دارد. یا درست تر بگویم چه تلاشهایی را در دستور دارد و چه امیدهایی را باز نگاه میدارد و بازتر میکند؟

خالد حاج محمدی: اگر بخواهم به سرتیتر مسائلی که حزب ما باید روی آن تمرکز نیرو کند، اشاره ای کوتاه کنم، فکر میکنم چند مسئله اساسی است.

ما در یک دوره ای قرار داریم که افقهای بخش بزرگی از اپوزیسیون چپ و راست جمهوری اسلامی به بن بست رسیده است. راه حلهای آنها به بن بست رسیده. برای نمونه از افق "انقلاب در ایران بعد از سوریه"، افق "کنار گذاشتن جمهوری اسلامی با اتکا به دخالت نظامی آمریکا و ناتو" و اکنون ترامپ، افق "انقلاب خودبخودی" و در انتهای هر اعتراضی که بخشی از نیروها سالها است قول آن را میدهند، افق "کنار گذاشتن جمهوری اسلامی به کمک دول مرتجع منطقه" از عربستان تا اسرائیل و...، همزمان افق "بهبود توسط این و آن جناح جمهوری اسلامی"، افق "بهبود از کانال برجام" و... اینها و لیستی از این نوع امیال و آرزوها و از این نوع "انقلابات" و از این نوع "بهبودها"، افق جریانات چپ و راست بورژوایی هم در اپوزیسیون و هم در حاکمیت است. امروز با هزار و یک فاکتور از تحولات خاورمیانه و دخالتگری های ویرانگر و نفرت انگیز دول امپریالیستی و مشخصا آمریکا از عراق و افغانستان تا لبنان و سوریه و...، از نتایج انتظار و آرزوهای خوشخیالانه انقلاب با هر اعتراضی، انقلاب خودبخودی، تا بهبود بعد از برجام و بعد از جلب سرمایه به ایران و... را میتوان دید. این افقهای شکست خورده اند و همراه خود صاحبانشان را در بن بست و سردرگمی قرار داده است.

نباید بگذاریم بی افقی جریانات سیاسی و بن بست جناح های جمهوری اسلامی به بی افقی و استیصال جامعه تبدیل شود. نباید بگذاریم بن بست صاحبان این افقها، خصوصا بی افقی نیروهای اپوزیسیون باعث ناامیدی در میان مردم آزادیخواه ایران شود. مردم در ایران و بخصوص طبقه کارگر همیشه چشم امیدش به نیروهای اپوزیسیون و بخصوص نیروهای چپ و کمونیست بعنوان نمایندگان آزادی و برابری بوده. اپوزیسیون چپ و کمونیست جمهوری اسلامی همیشه اعتبار و اتوریته ویژه ای در میان طبقه کارگر، جوانان و زنان داشته اند. نباید اجازه داد بن بست نیروهایی که به نام چپ و کمونیست تا امروز سیاستها و تبلیغات ارتجاع را غرغره کرده اند و امروز به بن بست رسیده اند، به بی افقی طبقه کارگر منتهی شود. برعکس باید از این بن بست و فروکش کردن گرد و غبار و تبلیغات سطحی و جنگهای تبلیغاتی صاحبان این افقها، افق پیروزی ، بهبود ، و افق تحولی انقلابی و از پایین و بر شانه های طبقه کارگر ایران و صف محرومان و آزادیخواهان را  تقویت کنیم. باید تلاش کنیم جنبش آزادیخواهانه، جنبش برابری طلبانه را که امروز جامعه میتواند بهتر قامت آنرا ببیند، سازمان دهیم. باید به این جنبش، به اعتراضات اقشار پایین جامعه، در شهر و محلات و... امکان و قدرت دفاع از خود را داد.

علاوه بر این ما و همه کمونیسهای جامعه ایران در این دوره ضمن تلاش برای به ثمر رساندن مبارزات جاری از کارخانه تا محله، از صف معلمان تا زنان و جوانان، و تلاش برای تحمیل عقب نشینی به جمهوری اسلامی، همزمان باید صف و سازمان کمونیستی خود را در دل همین مبارزات بسازیم. باید اتوریته و اعتبار رهبران کمونیست را در دل همین تحرکات بالا ببریم. باید شرایط مناسبتری برای ایجاد آمادگی در صفوف کمونیستها و کارگران و رهبرانشان جهت انقلاب کارگری ایجاد کنیم. یک حلقه جدی از این آمادگی در این شرایط دادن افق روشن به این صف و همزمان ایجاد بیشترین اتحاد در میان آنها است. ایجاد بیشترین اتحاد سیاسی و سازمانی و حزبی اولین و اساسی ترین حلقه در ساختن امکانات اولیه و ایجاد شرایط مناسب برای انقلاب کارگری در میان رهبران و فعالین بانفوذ و رادیکال این طبقه و همه آزادیخواهان در محل است. اتحاد سیاسی و حزبی رهبران کمونیست طبقه کارگر، ساختن قلب تپنده انقلاب کارگری در میان کارگران در پایه ای ترین سطح است. اگر این مهم فراموش شود، مبارزات جاری و روز مره کل افق انقلاب کارگری را به حاشیه و امری در آینده دور موکول میکند. اینها ضروریاتی است که همزمان باید دنبال شود و حزب ما باید هوشیارانه وارد این دوره و این جدال شود.

این اوضاع و این شرایط از خود حزب حکمتیست میخواهد که تغییر کند. از خود حزب حکمتیست هم میخواهد که ظرفیتهای سیاسی، سازمانی و حزبی خود را بالا ببرد. حزب حکمتیست برای بزرگ شدن و برای تبدیل به پدیده ای جدی در بعد اجتماعی در جامعه ایران، باید آمادگی رفتن به استقبال این شرایط را در خود تقویت کند. حزب باید به ظرف فعالیت صف وسیعی از کمونیسها و فعالین کمونیست طبقه کارگر، ظرفی برای فعالیت هر انسان آزادیخواه و شرافتمندی، هر زن حق طلب و هر جوان و انسان متمدن و انسان دوستی تبدیل شود. این از حزب حکمتیست هم میخواهد که به حزبی سیاسی جدی تبدیل شود و موانع این تحول را کنار بزند.

کمونیست: در خاتمه اگر پیامی به اعضا و کادرهای و به دوستداران و علاقمندان حزب دارید، آن پیام چه است؟

خالد حاج محمدی: ما دوره ای را پشت سر گذاشتیم، ما شالوده های حزبی که قرار بود بسازیم را با هم ساختیم. اما این هنوز قدم اول است. تا روزی که انقلاب کارگری در ایران متحقق میشود، قوی کردن این حزب، تبدیل این حزب به ظرف اتحاد برجسته ترین کمونیستها و رهبران کمونیست طبقه کارگر، با نفوذ کردن آن، تبدیل آن به حزبی که قابلیت انتخاب کردن داشته باشد، پروژه دائمی ما است. نتیجتا رفقای ما نباید به نفوذ در محافل و جمع های کمونیست قانع باشند. نباید به چیزی جز نیروی اول شدن در دانشگاه، کارخانه، مراکز صنعتی، محلات قانع شد. نباید به چیزی جز یک حزب سیاسی و توده ای کمتر رضایت داد.  اینرا باید قطبنمای حرکت خود کنیم. این مسئله به معنای آن است که همه رفقای ما بر مبنای واقعیت و امکانات زندگی و فعالیت خود، بر اساس یک نقشه توافق شده و روشن پیش بروند. اگر در دانشگاه است، اگر در محله ای یا در کارخانه و یا شهری فعالیت میکنید، باید روشن باشد نقشه فعالیت چیست و بر روی چه فعالیتی تمرکز میکنید و امکانات آن چیست و طی چه مدت زمانی قرار است کاری کنید. نقشه آگاهانه و واقعی و زمینی به ما امکان میدهد که اتفاقات روزمره، ما را با خود نبرد، که کار ما گوشه ای از نقشه عمومی تر حزب است و با هم یک حزب واحد هستیم و امر مشترکی را دنبال میکنیم.

اساس مارکسیسم تلاش برای تغییر در زندگی است و ما برای بهبود زندگی میلیونها انسان تلاش میکنیم. قوی شدن ما به معنای نفوذ اجتماعی ما، در پایه ای ترین سطح در جامعه است.

ما همزمان به حزب منضبط، مارکسسیم و مخفی نیاز جدی داریم. ما حزب را میخواهیم که در کارخانه و محله و دانشگاه و .. در جدال سیاسی و در جدال برای بهبود، در جدال برای قدرت، طبقه کارگر را نمایندگی کنیم، نیرو جمع کنیم و تغیر ایجاد کنیم.

ما طرفدار سازمانی حزبی و مارکسیستی و ارتدکسی هستیم. اما ارتدکسی ترین سازمان حزبی برای ما و کمونیسم ما، سازمانی است که در جامعه، در محله و شهر و کارخانه، در دانشگاه و هر جا این سازمان حضور دارد، محمل قدرت کارگر و محرومان جامعه باشد، محمل اتحاد و جمع کردن نیرو و همزمان محمل تغییر و بهبود زندگی باشد. سازمانی که در بیرون خود، در محل فعالیت خود بر زندگی کارگر و محرومان تاثیر بگذارد و تغییر ایجاد کند. ما سازمانی میخواهیم که همزمان که در سیاست و جدالهای سیاسی یک جهت رادیکال را نمایندگی میکند، در عمل هم در مبارزات روز مره و در محل، در کف کارخانه و محله منشا قدت است.

هر واحد حزبی، هر کمیته کمونیستی که در هر شهر و محله ای حضور دارد، باید به عنوان حزب به خود نگاه کند و در دورو بر خود، در کارخانه و شهر و محل فعالیت خود محمل اتحاد خوشنامترین انسانهای برابری طلب و کمونیست باشد و مساوات طلبی  و برابری را در جدال واقعی نمایندگی کند. نفوذ سازمان حزب وقتی مقدور است، که فعالین و کادرهای آن، صاحب اعتبار و نفوذ اجتماعی باشند، که حلقه های دورو بر این سازمان و فعالینش در یک رابطه طبیعی و اجتماعی، مجموعه ای از زنان و مردان و جوانان معتبر جمع شده باشند. ما باید در این جهت پیش برویم. ما به یک سازمان محکم حزبی با همه موازین امنیتی و رعایت موازین آن احتیاج داریم. اما این سازمان تنها در دل شبکه های وسیع مبارزاتی، تنها با دخالت فعالین آن به عنوان آدمهای واقعی و معتبر کارخانه و محله و دانشگاه و معنی پیدا میکند.

ما در این دوره و در این مرحله باید در همه جا، هم داخل ایران و هم خارج کشور سازمان حزب را در همه ابعاد آن قدرتمند کنیم و برای جدال دوره آتی آماده شویم و آینده را از آن خود کنیم.

 ۵ آوریل ۲۰۱۷