چاپ

مصاحبه حکمتیست با خالد حاج محمدی 

حکمتیست: کمتر روزی است که شاهد تجمعات، اعتصابات و اعتراضات متنوع کارگری در جای جای ایران نباشیم. همین چند روز پیش و بعد از ۱۷ روز تحصن ۴۰۰۰ هزار کارگر ایران ترانسفو زنجان علیه اخراج به بهانه کوچک سازی کارخانه، ظاهرا اخراج کارگران این شرکت فعلا به حالت تعلیق درآمده است. مدیر کل تعاون، کار و رفاه اجتماعی استان زنجان اعلام کرده است که مطالبات کارگران در قالب مصوباتی به مسئولان استانی ابلاغ شده و پیگیری مصوبات در دستور کار قرار داده شده است. به دنبال توقف این تحصن، حدود ۲۰۰۰ نفر از کارگران شرکت آلومنیوم المهدی در اعتراض به کاهش یک سوم از سطح دستمزدشان با تجمع در مقابل دفتر مدیریت این شرکت، باعث متواری شدن مدیر عامل

شده اند. اینها تنها آخرین نمونه از ده ها و صدها اعتراض کارگری است که به اشکال متنوع هر روز در ایران در جریان است. سوال این است که چرا این تحرکات کارگری با وصف کمیت آنها اما به جایی نمیرسند؟ چرا مثلا و برای نمونه مطالبات کارگران ایران ترانسفو به مطالبات کارگران پتروشیمی هم تبدیل نمیشود؟ چرا جایی شاهد اعلام همبستگی طبقاتی در صفوف طبقه کارگر بر سر مطالبات مشترکشان نیستیم؟ چرا شاهد یک سنگربندی طبقاتی وسیع و سراسری علیه تعرض جمهوری اسلامی به معیشت و بیکاری و رفاه نیستیم؟ 

خالد حاج محمدی: قبل از جواب دادن به سوالتان اجازه بدهید چند نکته را توضیح دهم. طبقه کارگر در ایران امروز با یک تعرض وسیع به سطح معیشت خود مواجه است. این تعرض ابعاد همه جانبه ای با برجام و بدون برجام دارد که از نیاز سرمایه در ایران نشات گرفته است. تعرضی که در سیاست اقتصاد مقاومتی، که از ولی فقیه تا بقیه پشت آنند و بحث سیاست جلب سرمایه و ایجاد امنیت برای سرمایه گذاری، که بعد از برجام در دستورشان است، خود را نشان میدهد. پایه اساسی هر دو برنامه، در اساس تعرض به معیشت طبقه کارگر و در عین حال رفع خطر اعتراض این طبقه است.

 دوره اخیر و در دولت اعتدال این تعرض سازمانیافته، وحشیانه و همه جانبه در کل ابعاد زندگی طبقه کارگر در جریان است. اقدامات این دوره از جمله تغییر در قانون کار، باز کردن دست کارفرمایان در اخراج، افزودن مناطق وسیع صنعتی به مناطق آزاد صنعتی و خارج کردن بخش وسیعی از کارگران حتی در مراکز صنعتی از شمول قانون کار، خواباندن مراکز غیر سود ده و تقلیل نیروی کار با بیکارسازیهای وسیعی که شاهدش بوده ایم و... تنها گوشه هایی از این تعرض است.

 طبقه کارگر ایران راهی جز مقابله با این تعرض ندارد. مبارزه و اعتراض این طبقه به این تعرض و مقاومت در مقابل تحمیل شرایط فلاکتبار اقتصادی به زندگی خود اجتناب ناپذیر است. شما میتوانید تصور کنید که جمهوری اسلامی یا هر دولت بورژوایی در توازن قوایی جامعه را مختنق کند و جامعه الزاما بلافاصله اعتراض نکند و به اصطلاح تحمل کند، اما تحمل گرو گرفتن نان شب و معیشت از طرف طبقه کارگر ناممکن است و با اعتراض این طبقه مواجه خواهد شد. عکس العمل خود بخودی و طبیعی کسی که امنیت شغلی را از او گرفته اند، دستمزدش را هر روز در قالبی و به بهانه ای میزنند، زندگی امروز و فردای خود و خانواده اش در معرض سقوط به فقر مطلق است، اعتراض، مقابله و مقاومت است.

 نفس عکس العمل طبقه کارگر در مقابل بورژوازی و دولت حاکم امری طبیعی است که بورژوازی ایران هم برای آن حساب باز کرده است و به حساب آورده است. اما نوع و دامنه و ابعاد و اشکال این مقاومت و این مقابله علاوه بر توازن قوا بستگی به فاکتورهای دیگری دارد که دیگر به میزان خودآگاهی، به میزان اتحاد و همبستگی، به میزان تشکل و تحزب و به موقعیت کمونیسم طبقه کارگر و افق انقلاب کارگري بستگی دارد.

 طبقه کارگر ایران نیروی عظیم و بزرگ و قدرتمندی است که در خاورمیانه  ویژه است و یکی از گردانهای اصلی و قوی این طبقه است. اما ما با یک بورژوازی آگاه به منافع خود و با تجربه نیز طرف هستیم که هم این طبقه و ظرفیتهای آن را میشناسد و هم معضلات و مشکلات و ضعفهای آن را. کار بیست و چهار ساعته روی ذهن کارگر، صدها و هزاران ابزار تبلیغی از رادیو و تلویزیون تا مسجد و محل کار و انواع ارگانهای مختلفی که ساخته اند، با درک واقعی از توان طبقه کارگر و قدرت بالقوه آن است. بورژوازی ایران تلاش همه جانبه ای را میکند که معضلات خود و بخشهای مختف سرمایه را روی میز کارگر بگذارد و به معضل او تبدیل کند. ورود کالای خارجی، مبارزه با خصوصی سازی، توان رقابت کالای ایرانی، کاهش هزینه تولید برای فروش و توان رقابت، ممانعت از ورشکستگی مراکز کم سود و دهها مسئله دیگر که در دنیای واقعی مشکل کارگر نیست و بخشی از جدالهای درونی بورژوازی چه در جامعه ایران و چه در ابعاد جهانی تر است را به عنوان معضلات طبقه کارگر به خورد این طبقه میدهند. این را در کنار انواع انشقاقات مذهبی، ملی و ناسیونالیستی، وطن پرستی، کارگر بیکار و شاغل، زن و مرد، ایرانی و خارجی، بومی و غیر بومی، ترک و فارس و کرد و لر و...، در کنار هزار وعده شکوفایی اقتصادی و معطل کردن پرداخت دستمزد روزانه کارگر به این به اصلاح شکوفایی قرار دهید، آنوڧت بخشی از مشکلات مبارزات طبقه کارگر و معضلات ذهنی آن را که مانع اتحاد و پیوستگی و احساس همسرنوشتی آن است را خواهد دید. علاوه بر این وضع معیشتی، ترس از اخراج و زندان و ... همگی گوشه هایی از مشکلات امروز طبقه ما است که بر مبارزه این طبقه حتی در هر کارخانه و مرکز کاری تاثیر جدی دارد. 

با همه اینها باید توجه داشت که مبارزات موجود طبقه کارگر و نمونه هایی که شما از آن اسم برده اید، همراه دهها مورد دیگر از کارگران بافڧ، چادرملو، پتروشیمی ها، ایران خودرو، برق و... همگی بیان یک جنبش اعتراضی بزرگ است که با همه معضلات و نارسایی های خود، مقابله بسیار جدی است که بورژوازی ایران با آن مواجه است. اگر این مقابله ها نبود، اوضاع به مراتب از این هم وخیم تر بود. 

در مورد اتحاد سراسری و همبستگی سراسری و موفقیت مبارزات کارگری و چگونگی آن، لازم میدانم یکی دو نکته دیگر را یادآوری کنم.

 تجارب همین دوره مبارزات کارگری در ایران الگوهای برجسته و بسیار با ارزشی از خود بدست داده است. مبارزات کارگران چادرملو و دفاع آنها از رهبران و نمایندگان خود، مبارزات کارگران بافق و تبدیل اعتراض خود به اعتراض مردم بافق و از این کانال جلب پشتیبانی وسیع مردم یک شهر، اعتراضات در پتروشیمی های بندر امام و دفاع کارگران پتروشیمی تبریز از آنها و اعلام همبستگی با آنها، تنها نمونه هایی است که با هوشیاری بالایی و با اتکا به نیروی متحد  و بر شانه رهبران لایق خود پیش رفته اند. این تجارب گرانبها و اتحاد اخیر کارگران ترانسفو در زنجان که ستودنی بود، همگی از با ارزش ترین و مهمترین اعتراضات متحد کارگری این دوره بوده اند.

 اما مبارزه سراسری طبقه کارگر و یا اتحاد سراسری این طبقه حتی به صورت رشته ای هم، مستلزم افقی سراسری و قدمی فراتر رفتن از وضع موجود است. اینکه چرا مبارزات موجود حتی در برجسه ترین شکل به اهداف خود لااقل بطور کامل نمیرسد، واضح است بدلیل اینکه قدرت و توان کافی برای توفیق یافتن و وادار کردن بورژوازی و دولت به عقب نشینی را نداشته اند. قهرمانی کارگران در بسیاری از این مبارزات علیرغم اهمیت بالای آن، هنوز آن اهرم پرزوری نیست که دستاورد جدی در این حد داشته باشد که همه مطالبات آنها را به طرف تحمیل کند. این به توازن قوا برمیگردد و به توانی که دارید. کارگران در همه این اعتراضات وارد جنگی شده اند که در مقابل آنها یک بورژوازی متحد با یک دولت تا دندان مسلح و هار و هوشیار طرف است. تحمیل کوچکترین مطالبه در گرو توان و مقابله ای قدرتمند است که اعتصابات هر چند بزرگ و مهم اما پراکنده آن را تامین نمیکند.

 گفتم مبارزه سراسری طبقه کارگر و اتحاد سراسری احتیاج به داشتن افق سراسری و مشترک از انقلاب کارگري و درک منفعت عمومی تر طبقه کارگر دارد که تامین چنین افقی از اعتراض روزمره و جاری این طبقه با همه ارزشمندی و اهمیت بالای آن در نمی آید. صف بندی طبقاتی در ابعاد مورد نظر شما، حلقه ای بسیار بالاتر از موقعیت موجود است که اگر تامین شود دستاوردهای بسیار بزرگی نصیب طبقه کارگر و حتی کل جامعه خواهد شد. چنین جدالی از سطح مبارزات موردی و هر چند بزرگ و مهم خارج است و تامین آن به رهبری سراسری خود محتاج است. افق انقلاب کارگري و رهبری سراسری در گرو حزب کمونیستی کارگری قدرتمند و با نفوذ این طبقه است و بدون این بخواهیم یا نخواهیم مبارزات و قهرمانی طبقه کارگر در ایران دامنه اش از محدوده ای خارج نخواهد شد. در حقیقت ضعف مبارزات موجود کارگری در ایران به ضعف کمونیستها و به ضعف ما، به ضعف آن گرایشی در طبقه کارگر مربوط است که منافع درازمدت و سراسری این طبقه را به عنوان یک طبقه با یک منفعت نمایندگی میکند.

 بحث من این نیست که پس کارگر کمونیستی که فرضا در ایران خودرو کار میکند باید منتظر آن روزی باشد که طبقه کارگر صاحب حزبی سراسری و قدرتمند و دخیل در مبارزاتش شود. بی شک هر کارگر کمونیستی باید بداند که جنگ سراسری، جنگ طبڧاتی با طبقه حاکم و برای نجات از بردگی در گرو داشتن ابزار این جنگ در بعد سراسری است و باید در دستور هر کمونیستی باشد. اما قدم اول در این راه ایفای نڧش و تاثیر در همین مبارزات و در همان ایران خودرو و برای اتحاد کارگران کمونیست آن و برای ساختن کمیته های کارخانه است. کمیته هایی که در مبارزات کارگران آن دخیل اند و منشا اتحاد، خودآگاهی و بالا بردن همسرنوشتی و آگاهی آنها هستند. کمیته هایی که در دل همین مبارزات روزمره منشا اتحاد کارگران هستند. اما توفیق نهایی در جدال ما با بورژوازی در گرو داشتن ابزار مناسب این جنگ است. این ابزار حزب کمونیستی طبقه کارگر است. و امروز مستڧل از هر تحلیل و ارزیابی که من یا هر کمونیستی از خود و حزبش دارد، ضعف ما، ضعف کمونیستهای این طبقه و ضعف احزاب کمونیستی است که موقعیت مبارزات موجود کارگر با ابعاد گسترده آن، پا را از محدوده ای فراتر نمیبرد.

 تصور اینکه طبقه کارگر میتواند با سازمانهای صنفی کارگری، با سندیکاهای کارگری هرچند قدرتمند مبارزات خود را سراسری و به پیروزی برساند، تصویر رایج اما اشتباهی است که متاسفانه در جنبش کارگری موجود است. سندیکا و اتحادیه بنا به تعریف رشته ای و صنفی است و وظیفه برآورده کردن مطالبات کارگران یک رشته، یک مرکز یا یک صنف را دارد. کم نبودند اتحادیه های کارگری رشته های مختلف که در تلاش برای بهبود وضعیت کارگران رشته خود، در مقابل هم قرار گرفتند. در دنیای واقعی بدون یک حزب سیاسی با افق انقلاب کارگري که منافع کل طبقه کارگر را نمایندگی میکند، حزبی با نفوذ که میتواند اين افق و مبارزه طبقه کارگر در بخشهای مختلف را در مقابل تعرض سازمانیافته بورژوازی متحد و سراسری و قدرتمند پیش ببرد، نمیتوان از اتحاد سراسری طبقه کارگر و از سراسری شدن مبارزه صنفی کارگر حرفی زد. از این زاویه همانطور که اشاره کردم ضعف مبارزه امروز طبقه کارگر ضعف کمونیسم متحزب ما است.