چاپ

بختیار پیرخضری: اعتصاب کارگران نورد صفا در ساوه، اعتراضات کارگران لوله سازی خوزستان و قطار شهری اهواز موضوع برنامه امشب ماست. به همین منظور گفتگویی با خالد حاج محمدی خواهیم داشت و این موضوعات را با ایشان در میان میگذاریم.
بیست و نه روز از اعتصاب کارگران نورد صفا در ساوه می گذرد. خواست کارگران پرداخت چهار ماه حقوق معوقه، پرداخت حق بیمه و سایر مزایا است. دیروز دوشنبه بیست و هشتم اردیبهشت مذاکرات کارگران با نمایندگان کارفرما و رؤسای محلی جمهوی اسلامی به نتیجه نرسیده بود. علاوه بر این کارگران لوله سازی خوزستان در اعتراض به عدم

پرداخت دستمزدها که طبق اخبار از شهریور ٩٣ پرداخت نشده است و توهین و اهانت کارفرما به کارگران دست به اعتراضاتی زده اند. در مقابل این اعتراضات تا کنون هشتاد نفر از کارگران را اخراج و تعدادی هم با شکایت کارفرما به جرم "اختلال در تولید و آشوبگری" احضار و دادگاهی شده اند. طبق آخرین خبر با فشار کارگران و دخالت مقامات دولتی این هشتاد نفر به کارخانه بازگشته اند اما کارگران هنوز در اعتصاب به سر می برند. در ضمن طبق اخبار امروز سه شنبه بیست و نه اردیبهشت کارفرما تعدادی کارگر بازنشسته را به محل برده تا بعنوان اعتصاب شکن و برای راه اندازی کار از آنها استفاده کند. همزمان اعتصاب کارگران قطار شهری اهواز به چهار ماه حقوق معوقه خود بعد از بیست و دو روز و بدون تأمین مطالبات شان امرز خاتمه یافت. کارفرما در جریان اعتصاب حکم اخراج صد و هفتاد کارگر را از میان معترضین صادر کرد و کارگران در مقابل امنیت شغلی را به مطالبات خود اضافه کردند.
خالد حاج محمدی بعنوان اولین سوال از اینجا شروع می کنم که مطالبات کارگران در همه این مراکز پرداخت دستمزدهای معوقه و اعتراض به اخراج همکارانشان بوده است. با توجه به ده ها اعتراض کارگری دیگر در همین موارد، فکر می کنید آیا تناسبی میان اعتراضات کارگری و سطح توقع و مطالباتی که بیان می شود وجود دارد؟
خالد حاج محمدی: چند نکته را لازم به توضیح می بینم. فکر کنم تصویری که شما از سطح اعتراضات کارگری و مطالباتی که آنها طرح کردند واقعیتی را نشان می دهد و آنهم تناسب قوایی نامناسب میان طبقۀ کارگر و سرمایه و دولت سرمایه داران است. همچنانکه شما هم اشاره کردید علاوه بر کارگران نورد صفا و لوله سازی خوزستان و قطار شهری اهواز ده ها مورد اعتراض کارگری دیگر صورت گرفته که یکی از مطالبات اصلی آنها پرداخت حقوق معوقه بوده است. اکنون این نه تنها در مراکز ورشکسته و جاهایی که کم سود هستند٬ بلکه حتی در مراکز اصلی و صنعتی و پر سود جامعه ایران هم در جریان است. علاوه بر این طبیعتأ سطح دستمزد پایین کارگران هم بخشی از مطالبات بوده و هست. اما مسئله تناسب قوای نا مناسبی است که در حال حاضر موجود است و موقعیتی است که به طبقۀ کارگر تحمیل کرده اند. وضعیتی که دستمزد کارگر پرداخت نمی شود، حقوق کاری که انجام داده است را به او نمی دهند و اعتراض کارگران حداقل در مواردی که در اشاره کردید برای پرداخت آن است.
نارضایتی هر روزه کارگران واقعیت امروز جامعه ایران است و این را در سطح وسیعی می توان مشاهده کرد. تقریبأ هر روزه جلو مجلس شورای اسلامی شاهد یکی دو مورد از صف اعتراضاتی کارگران هستیم به حقوق معوقه، به اخراج کارگران، به بی حرمتی، دستگیری، بازداشت فعالین کارگری و ...و تناسبی میان این اعتراضات که وسیعند و سطح مطالبات کارگری نیست. به این معنا که از یک طرف شاهد اعتراضات وسیع کارگری هستیم، از طرف دیگر سطح مطالبات آنها دستمزدهای پرداخت نشده است. حقوق معوقه ای که در گذشته تاریخ کارگری خیلی کمیاب بوده که کارگری کار کند و کارفرما حقوقش را بر آورد نکند و کسی هم جوابگو نباشد. دولت هم دخالت نکند یا اگر هم دخالتی بکند به درخواست کارفرما بوده و تعدادی از کارگران را به جرم اینکه اخلال کرده اند بازداشت می کند. این وضعیتی است که موجود است و یک فاکتور که اینجا عمل می کند این است که دولت آقای روحانی که قرار است شرایط را برای سرمایه گذاری آماده کند و امنیت سرمایه بیشتر حفظ شود و سودآوری اش بالا برود، معنی عملی آن باز کردن دست کارفرما از هر نظر برای تعرض به طبقۀ کارگر و به معیشتش است. و هر زمان کارگر اعتراض کند با شکایت کارفرما، دادگاه و حراست و پلیس امنیتی در خدمتش هستند و اخراج و بیکار سازی و تحت پیگیرد قانون قرار می گیرد، محاکمه می شود و این یک وضعیت واقعی است.
این موقعیتی است واقعی و شرایط نامناسبی است که به کارگر تحمیل شده اما در عین حال یک فضای اعتراضی وسیع در میان کارگران هست که باید روی این فضای اعتراضی ساخت، تلاش کرد این فضای اعتراضی را وسعت داد، تلاش کرد اتحاد کارگری را در این فضا تأمین و تقویت کرد و تلاش کرد این تناسب قوا را عوض کرد. باید تلاش کرد این تناسب قوای نامناسب را در خدمت درجه ای از بهبود زندگی طبقۀ کارگر و ایجاد آمادگی طبقۀ کارگر برای طرح کردن مطابات اساسی تر خود تغییر داد. این تصویر و واقعیت موجود تناسب قوای است میان سرمایه و طبقۀ کارگر در جامعه ایران است.
بختیار پیر خضری: اخراج و بیکاری رهبران و نمایندگان کارگری و احضار به دادگاه به "جرم آشوبگری و تحریک" و مختل کردن خط تولید، در تمام این تحرکات یکی از تاکتیک های کارفرما بوده است. ظاهرأ و بر اساس اخباری که ایلنا منتشر می کند دولت کمتر در این زمینه دخالت کرده است و دخالت می کند. چرا چنین است و شما در این زمینه چطور فکر می کنید؟
خالد حاج محمدی: نقشی که سایت ایلنا در انتشار این اخبار ایفا می کند پیشبرد جهتی است که دولت ایران و سرمایه در ایران می خواهد. اعتراضات کارگری در سطحی نیست که کسی بتواند سکوت کند ولی موقعیتی را ایجاد کرده اند که به میل خودشان هر خبری را بخواهند برجسته می کنند، اخبار کارگری را هر جور که خودشان بخواهند به خورد جامعه می دهند و هر جایی هم که نخواهند صدایش را در نمی آورند. و هیچ میکروفون مستقلی که جانب کارگران یا حقایق جامعه و اعتراضات کارگری را بیان کند وجود ندارد. در نتیجه ایلنا نقش خیلی پررنگی ایفا می کند اما در جهتی که سرمایه در ایران می خواهد. همانطور که گفتم موقعیت طبقۀ کارگر طوری نیست که بشود سکوت کرد و در نظرش نگرفت. لذا کانالی باز کرده اند به اسم ایلنا و این نقشی است که ایلنا به عهده دارد.
اما اگر به سوال شما برگردم٬ اینکه دولت در این ماجراها بی طرف است، دروغ است! ظاهرأ سایت ایلنا و خانه کارگری ها سر اینکه دولت بی طرف است و دخالت نمی کند، ظاهرأ طرف کارگر را می گیرند ولی مثل سگ دروغ می گویند. دولت کجا بی طرف بوده؟ دولت دست کارفرما را باز گذاشته است، حراست و پلیس در اختیار کارفرماست، عدالت خانه و دادگاه هایشان با شکایت هر کارفرمایی پای کارگر معترض را به دادگاه می کشانند، کارفرما به میل خود اخراج می کند، در خیلی از این مراکز کارگری که خود شما هم به آن اشاره کردید حداقل چهار ماه است حقوق کاری که کارگر کرده است را پرداخت نکرده اند، حقوق ناچیزی که قرار بوده پرداخت شود. اخراج که در تمامی این موارد اولین حربۀ کارفرما علیه کارگران معترض بوده که در همین خبرها هم خود شما به آن اشاره کردید و دولت در مقابل اینها سکوت می کند. معلوم است که بی طرف نبوده. دست کارفرما باز است، هر تعرضی به کارگر آزاد است، هر درجه از تعرض و اجحافات، بی حقوقی در کریه ترین شکل آن و در عریان ترین شکل آن برای کارفرما آزاد است و اگر این دخالت نیست پس چیست. هر جایی هم کارفرما خواسته دولت در خدمتش بوده است. کسی تا بحال شنیده که کارفرمایی را به جرم پرداخت نکردن حقوق کارگر دستگیر کرده باشند یا محاکمه کرده باشند؟ نیست، و اتفاقأ بر عکسه.
کارگر حقوقش را می خواهد، پولش را پرداخت نکنند مجبور است اعتصاب و اعتراض کند. در نتیجه دولت بی طرف نیست، بلکه خیلی جانبدارانه طرف کارفرماست، دولت کارفرماهاست . اینکه دولت منافع و حقوق عمومی جامعه را نمایندگی میکند٬ پوچ است. آنچه اکنون در جامعه ایران شاهد آن هستیم یک نظم واقعی و یک اعمال حاکمیت کامل در کلاسیک ترین شکل و عریان ترین شکل آن برای سرمایه و در خدمت سرمایه است. آنها هیچ توهمی ندارند و جنگی واقعی و تمام عیار را علیه طبقۀ کارگر و البته به نام منافع عمومی جامعه پیش میبرند. این ضرورت و نیاز سرمایه امروز در جامعه ایران بیش از هر دوره ای است و دولت آقای روحانی کمر به تعرض به طبقه کارگر و در دفاع از کارفرمایان به آن شکلی که مناسب می دانند بسته اند که پروژه های خود را پیش ببرند، سود سرمایه را بالا ببرند و اخراج و بیکارسازی یکی از این حربه هاست.
هر مرکز کارگری اعتراض کرده باشد، هم کارفرما و هم دولت در ارگان های محلی و سراسری٬ سینه نمایندگان معترض کارگر را هدف قرار داده اند. به اسم آشوب گری، به اسم تحریک در مختل کردن تولید٬ کارگر آگاه و نمایندگان واقعی کارگران که نقشی در اتحاد کارگران دارند٬ که نقشی در تحرکات اعتراضی طبقه کارگر به عدم پرداخت دستمزد٬ به عدم تامین نان شب خانواده کارگری و اخراج و بی حرمتی به طبقه کارگر دارند٬ اخراج میشوند و همزمان محاکمه و زندان هم در انتظار آنها است. لذا چنین چیزی که دولت بی طرف است صحت ندارد و دولت خیلی روشن جای خودش ایستاده است، نمی توان بهتر از این هم توقع داشت، هیچ دولت بورژوایی از این بهتر طبقه بورژوا را نمایندگی نمیکند. توقع اینکه دولت طرف کارگر را بگیرد یک تهم کشنده و فلج کننده برای طبقه کارگر است٬ که سایت ایلنا و خانه کارگر و... تلاش میکنند ابزار ایجاد این توهم در میان کارگران به دولت باشند. اینکه اگر زمانی دولت طرف کارگر را بگیرد٬ معنی اش این است که توازن قوا طوری است که دولت مجبور شده است به سمت کارگر بچرخد و از ترس افزایش اعتراض کارگری و وسعت نگرفتن آن٬ دولت مجبور می شود به نام دفاع از کارگر به میدان بیاید. و این دیگر ربطی به دلسوزی دولت برای کارگر ندارد. این جبری است که فشار اعتراض کارگری و قدرت کارگر متشکل به او تحمیل کرده است. دولت بورژوایی در همه جای دنیا همین نقش را بر عهده دارد و دولت آقای روحانی هم به بهترین نحو دارد این نقش را ایفا می کند. و همانطور که قبلأ هم گفتم مسئله اخراج رهبران کارگری آن حلقه ای است که نان کارگر را می بُرند و اتحاد کارگری و همبستگی و آن چیزی که نقطه قدرت طبقۀ کارگر است و اتحاد کارگری را تأمین می کند٬ آنها دقیقأ دارند همین حلقه را می زنند. و این حلقۀ کارگر معترض و کارگر هوشیار است، حلقۀ نمایندگان و کارگران با اتوریته است که در تمام اعتراضات سعی کرده اند آنها را دستگیر کنند، پرونده برایشان درست کنند، زندانی شان کنند، از کار اخراجشان کنند و نان شبشان را قطع کنند تا دیگر کسی جرأت نکند اینکار را بکند. این بهترین دخالت دولت در دفاع از سرمایه است و از این بیشتر و از این بهتر نمی شود از منافع سرمایه بر علیه طبقۀ کارگر دفاع کرد.
بختیار پیر خضری: امنیت شغلی امروز یکی از گره ای ترین معضلات طبقۀ کارگر در ایران است. دولت به کرات قول اشتغال زایی و تأمین شغل بیشتر به شرط پیشرفت پروژه های اقتصادی را داده است و در کل می گویند که با بهبود اقتصاد ایران و بالا رفتن رشد اقتصادی اشتغال هم افزایش می یابد. بعضأ هم می بینیم که در میان کارگران امیدی ایجاد شده است که شاید در آینده وضعیت بهتر شود. شما فکر می کیند که آیا چنین امیدی پایۀ واقعی دارد و اصلأ قول های دولت روحانی در این زمینه می تواند واقعی باشد؟
خالد حاج محمدی: اینکه دولت روحانی و کل بورژوازی ایران تلاش می کنند که اقتصاد ایران رشد کند یا سود سرمایه بالا برود یا حتی سرمایه به جامعه ایران سرازیر شود، در آن تردیدی نیست و اینکه این پروژه ها هم به کجا ختم می شود در اینجا مورد بحث من نیست. اما امکان دارد که رشد سرمایه در دوره هایی هر چند مقطعی هم که بوده باشد اشتغال زایی کرده باشد ولی این به این معنی نیست که تلاش آنها یا جهت حرکت سرمایه و دولت در ایران در این جهت است که اشتغال ایجاد شود. اگر اشتغال زایی مسئله بود و اگر مسئلۀ رفع بیکاری در جامعه ایران معضل بود، راهش خیلی ساده بود؛ می توانستند به جای ده تا دوازده ساعت کار و چند شغله بودن که به طبقۀ کارگر تحمیل کرده اند برای اینکه بتواند امرار معاش کند، راه درست و سر راست تر این بود که مثلأ ساعات کاری را به پنج ساعت کار در روز کاهش دهند و در عین حال زندگی شرافتمندانه ای برای شاغلین جامعه و برای طبقۀ کارگر تأمین کنند. با پنج ساعت کار می شد معضل بیکاری در ایران را حل کرد ولی این کار را نمی کنند، هدف این نیست، جهت سرمایه این نیست و ربطی به بدی و خوش خیمی یا بد خیمی دولتی که سرکار است ندارد. دولت سرمایه داری و قوانینش در خدمت رفع بیکاری یا حل معضل بیکاری در جامعه و اشتغالزایی نیست. بلکه جهت آنها تأمین بیشترین سود برای سرمایه است. جلب سرمایه خارجی و مابقی موارد پروژه های دراز مدتی است که دولت در دستور خود گذاشته و اینکه این پروژه ها به کجا می رسد فعلأ بماند. ولی اگر اینطور بود در بیست سال گذشته تکنیک و صنعت و غیره به درجه بسیار بالایی و غیرقابل مقایسه با دوره های قبل تر رشد کرده است ولی در مقابل آن فقر کمتر نشده است و اتفاقأ بیکاری بیشتر هم شده است. بی مسئولیتی دولت در قبال جامعه بیشتر شده و سرمایه ها بیشتر و سرمایه داران قوی تر و کت و کلفت تر و صاحب پول های بیشتر و امکانات بیشتری شده اند. یک تناقض عظیم در تمام دنیا و از جمله در جامعه ایران فاصلۀ فقیر و غنی، رشد صنعت و تکنیک و افزایش سرسام آور ثروت و امکانات است و در مقابل میزان محرومیت عظیم جامعه را می شود مشاهده کرد. پس دلیل همه اینها چیست؟ در نتیجه مبنای نظام سرمایه داری سود سرمایه است. نظام یک طبقۀ معین است، دیکتاتوری طبقۀ معینی است و دولت دولت آنهاست. دولت بورژوایی علیه جامعه و علیه طبقۀ کارگر است برای اینکه بتواند سود سرمایه را بالا ببرد. لذا علیرغم اینکه تکنیک رشد می کند، صنعت رشد و ثروت بیشتر میشود٬ نه تنها بیکاری کاسته نمیشود که فقر و محرومیت بیشتر میشود. پروژه دولت روحانی خیلی مستقیم و سر راست این است که تلاش کند حتی اگر صنعت و رشد اقتصادی در جامعه ایران بالا برود٬ با فشار بیشتر به طبقۀ کارگر، با شدت کار بیشتر و دستمزد کمتر به سود سرمایه را بالا ببرند. لذا معضل اشتغال و مشکل بیکاری در جامعه کماکان خواهد ماند و به احتمال زیاد چیزی که مشاهده خواهیم کرد این است که میزان بیکاری بیشتر خواهد شد و کمتر نخواهد شد. لذا پروژه هایی که آنها در نظر دارند و قول هایی که می دهند تلاشی است برای ساکت کردن طبقۀ کارگر و در انتظار نگه داشتن این طبقه. وگرنه چنین بهبودی در جریان نیست. این را سیر کل تحرکات سرمایه در سالیان گذشته، رشد سرمایه در سالیان گذشته و همچنین رشد متقابل بیکاری در این جامعه نشان می دهد.
کارگر بیکار و بیکاری در جامعه انعکاسی از حاکمیت سرمایه در این جامعه است و به این شکل نیست که گویا سرمایه قرار است بیکاری را از بین ببرد. در نتیجه راهی که برای کارگر می ماند مطالبه بیمه بیکاری برای کارگران بیکار است. اینکه کارخانه ورشکست می شود یا سرمایه کوچک در مقابل سرمایه های بزرگ ورشکست می شوند، اگر مرکزی سود دهی ندارد و یا اگر سرمایه را به مراکز سود ده انتقال می دهند، مشکل سرمایه دارهاست. دولت و نظام حاکم در مقابل مردم جامعه و نیروی کارکن جامعه مسئول است و این را باید فشار کارگر و اتحاد کارگری علیه بیکاری و در دفاع از خواست بیمه بیکاری چیزی است که طبقۀ کارگر می تواند در مقابل آنها قرار بدهد و راه دیگری برای طبقۀ کارگر وجود ندارد.
بختیار پیر خضری: منظور شما این است که این مسائلی که شما عنوان کردید جوابی است به معضل بیکاری و معضل امنیت شغلی و ...
خالد حاج محمدی: دقیقأ به این شکل است. آنها تلاش می کنند که کارگر را به دنبال نخود سیاه بفرستند. اگر مبارزات کارگران نی شکر هفت تپه را به یاد داشته باشید، آن موقع هم می گفتند که شکر ارزان قیمت را وارد کرده اند، یا مثلأ وارد کردن کالای خارجی و کالای ارزان چینی به ایران مشکل است و اینرا روی میز طبقۀ کارگر گذاشته اند که بگویند دلیل دستمزد پایین و اخراج و بیکار سازی اینها است. تلاش میکردند کارگر به جای اینکه یقه کارفرما و دولت را بگیرد٬ به این فکر کند که چگونه کالای ایران بتواند با کالای چینی رقابت کند! اینها و اینکه کارفرام پول ندارد و توان رقابت در مقابل کالای خارجی را ندارد٬ معضل طبقۀ کارگر نیست. اینها مسابقۀ میان خود سرمایه داران است و اینکه سرمایه دار چینی باشد، ژاپنی باشد یا ایرانی و هر جای دیگری، معضل من کارگر نیست. مسابقات و رقابت سرمایه در خود جامعه ایران میان قانون کارکر سرمایه است و نباید به معضل کارگران تبدیل شود. آنها سعی می کنند که کارگر را از این طریق سر بدوانند، این را بعنوان جواب به طبقۀ کارگر بدهند و به طبقۀ کاگر بگویند به این دلایل تقصیر کارفرما و دولت نیست. در نتیجه کارگر باید بیشتر جان بکند تا کالای ایرانی اینقدر ارزان تمام شود که بتواند در مقابل کالای ارزان چینی مسابقه بگذارد. و این یعنی راهی جز این نیست جز اینکه شدت کار کارگر را بالا برد و دستمزد کارگر را زد. و این تونلی بی انتهاست برای ساکت کردن و چشم به انتظار نگه داشتن کارگر به امید اینکه در آینده اتفاقی بیفتد. می خواهم بگویم راه کارگر این نیست. تأمین معیشت طبقۀ کارگر وظیفه دولت حاکم است. اگر همه امکانات آن جامعه در اختیارش است تأمین معیشت طبقۀ کارگر هم وظیفه اش است و آن چیزی که کارگر باید حول آن متحد شود، و آن جوابی که کارگر باید به معیشت، به امنیت شغلی اش و به زندگی اش بدهد بیمه بیکاری برای همه افراد آماده به کار است و باید تلاش کرد این بعنوان مطالبه سراسری در اعتراضات کارگری طرح شود و اتحاد سراسری حول این شکل بگیرد. این راهی است که باید به پیش برد. اینکه چه معضلاتی در این زمینه هست می شود به آن پرداخت ولی تنها راه جواب به معضل امنیت شغلی خواست بیمه بیکاری مکفی برای همه بیکاران جامعه است.
بختیار پیر خضری: فکر می کنید مطالبات و مسائلی که شما به آن اشاره کردید با توجه به این توازن و در شرایطی که کارفرما حتی دستمزد روزانه کارگران را هم پرداخت نمی کند، آیا ذهنی و غیر واقعی نیست؟ و اینکه بطور کل راه حل کارگران این مراکز و ده ها مرکز کارگری دیگر که در اول برنامه هم به آن اشاره داشتید چیست و شما در چی می بینید؟
خالد حاج محمدی: این به هیچ عنوان ذهنی نیست و ممکن بودن و مقدور بودن این مطالبات را مبارزات کارگران در طول تاریخ نشان داده است. اما کار آسانی نیست و این یک حقیقت است. در جامعه ای که شرایطی را به کارگر تحمیل کرده اند که حقوقش را نمی دهند، وقتی اعتراض می کند برایش پرونده سازی می کنند، رهبرانشان را دستگیر و زندانی می کنند، معلوم است که اتحاد کارگر برای بیمه بیکاری یا در دفاع از امنیت شغلی و خواست و مطالبه بیمه بیکاری، افزایش دستمزدها و نهایتأ چنین فشاری به دولت و کارفرما بیاورد که تن دهد به این مطالبات کار ساده ای نیست٬ ولی غیرممکن هم نیست. مسئله این است که نمی توان در توهمات زندگی کرد. جامعه ایران و طبقۀ کارگر در یک جنگ واقعی با بورژوازی ایران قرار دارد. جنگی که شوخی بردار نیست. آنها هیچ توهمی ندارند. هیچ جا و هیچ رگه ای از توهم به نسبت طبقۀ کارگر را در سطوح مختلف بورژوازی ایران نمی توان دید. از خوش خیم ترین، از خنده رو ترین تا بد دهن ترین و بی حرمت ترین سرمایه دارها و دولت و با ارگانهایش توهمی ندارند. این را در همین اعتراضات می توان مشاهده کرد. لذا راه آنها و راه تأمین سود آوری سرمایه حمله و تعرض به سطح معیشت طبقۀ کارگر است. راه آنها کارگر را در موقعیتی قرار دادن است که با همدیگر مسابقه بگذارند برای اینکه بتوانند نان شبشان را تأمین کنند. نمونه اش همان موردی که خودتان اشاره کردید که کارفرما از بازنشستگان بعنوان اعتصاب شکن استفاده کرده است. در جامعه ای که تا به این حد سطح معیشت را پایین آورده اند که کارگر بازنشسته را مجبور می کند برای تأمین زندگی اش برود با کارگران اعتصابی بعنوان اعتصاب شکن ظاهر شود. یا موقعیتی که به کارگران افغانی تحمیل کرده اند به همین صورت است و ممکن است فردا از همین کارگران بعنوان کارگر اعتصاب شکن استفاده کنند. یا از بخش های عقب افتاده جامعه کارگری به این عنوان استفاده کنند. پس راهی را باید در مقابل گذاشت که تنها راه واقعی است. راهی است که ما را به پیش می برد. وگرنه امید بستن به راه های نیم بند، به امید هایی که دولت می دهد و به توقع و انتظاراتی که هیچوقت عملی نمی شود تا ابد این وضعیت را به طبقۀ کارگر تحمیل می کند. ما راه دیگری نداریم. طبقۀ کارگر راه دیگری ندارد. ولی فشار کارگری و اعتراضات کارگری وسیعی که الان در جامعه ایران وجود دارد را می توان بر این مبنا ساخت. اعتراضات سراسری معلمان یک نمونه برجسته از اینهاست. در تمام شهرهای ایران از طریق شبکه های فعالین خود تحرک سراسری را راه انداختند و از این تجربه باید استفاده کرد.
کمونیست های طبقۀ کارگر، رهبران و فعالین طبقۀ کارگر باید راه سراسری تر که نیروی سراسری طبقۀ کارگر را به میدان بیاورد را در مقابل جامعه و در مقابل طبقه خود بگذارند. مسئله این است که توازن موجود و صف اعتراضات موجود علیرغم وسعتی که دارد هنوز آن فشار یکپارچه ای نیست که دولت را وادار کند٬ که احساس خطر کند و سرمایه اش را به خطر بیندازد. سودآوری سرمایه را به خطر بیندازد و این تنها زمانی مقدور می شود که اتحاد کارگری وجود دارد و اتحاد کارگری هم جز اتکاء به رهبران کارگری و وصل شدنشان به شبکه های کارگری مقدور نیست. باید افق و شعارهای سراسری تری را در مقابل طبقۀ کارگر قرار داد و این تنها راه موجود است. راه آسانی نیست ولی مقدور است. مبارزات تاریخی ما اینرا نشان داده که مقدور است و نشان داده که تنها راه است. از انقلاب اکتبر گرفته تا کموناردهای پاریس و تا هزاران هزار اعتراضات وسیع کارگری در سراسر اروپا و آسیا، در خود ایران و هر جای دنیا در تجربه خود طبقۀ کارگر قابل مشاهده است.
کارگر بافق با اتحاد وسیعش و با کمک مردم شهر بافق که به پای دفاع از اعتراض خود آوردند . این راه در مقابل کارگران این مراکز و مراکز دیگر هم است. اتحاد کارگران دفاع از هم طبقه ای ها، طلب و درخواست دفاع کردن و همبستگی و پشتیبانی کردن از هم طبقه ای های خود، از خانواده های کارگری، از مردم شرافتمند ساوه و خوزستان و جاهای دیگر که این اعتراضات در جریان است٬ خیلی واقعی تر است تا اینکه جلو مجلس از مجلس نشینان جمهوری اسلامی در خواست کرد که فکری به حالشان کنند یا اینکه توقع داشته باشند که خانه کارگر و جناب محجوب که بازوی ضد کارگری و اهرم های رژیم در جنبش کارگری هستند کاری برایشان بکنند. باید به راه واقعی تر و به طبقۀ خود مراجعه کرد و به این متکی بود. این تنها راه است و راه دیگری در مقابل طبقۀ کارگر نیست و باید این راه را رفت و این مقدور است.

١٩ مه ٢٠١٥